در پیرامون آزادی بیان و مرز آن
احمد شمّاع زاده
سخن نخست:
هرگاه نشریه ای در گوشهای از جهان اقدام به چاپ و نشر مطلبی میکند که متضمن توهین و اهانت به عقاید گروهی از مردم جهان باشد، کسی یا کسانی که مرتکب آن اهانت شده اند، به دست متعصّبین دارای آن عقیده تهدید به قتل و در برخی گاهها کشته میشوند. پس از این رخداد، بازار اظهارنظرها در سطح جامعه جهانی داغ میشود و به دفاع از آزادی بیان برمیخیزند و میپرسند پس آزادی بیان چه میشود؟
این در حالی است که بسیاری از این مدعیان حقوق انسان و آزادی بیان تعریف درستی از این دو مقوله ندارند و اگر از آنان بپرسید آزادی بیان در چارچوب حقوق انسان چیست؟ پاسخ میشنوی:
هر انسانی حق دارد تا در بیان خود آزاد باشد و هرچه خواست بگوید و کسی مانع او نشود.
هدف از نوشتن این مقاله آن است که تعریفی درست و منطفی از آزادی بیان و مرزهای آن داشته باشیم. (البته برخی نااگاهان معتقدند آزادی بیان حد و مرزی ندارد!!) در این بررسی مشخص میشود که حق و تعریف آزادی بیان آنگونه که در اعلامیه جهانی حقوقق بشر سازمان ملل متحد آمده، کاملاً برعکس حق و تعریفی است که با پروپاگاندا در افکار عامّه مردم جهان جا باز کرده است!!
موضوعهایی که مورد بررسی قرار میگیرند:
یک- قتلهای حکومتی، سیاسی و عقیدتی از نظر حقوق انسانی محکوم، و از منظر دین، حرام و دارای پیگرد دنیوی و عقوبت اخروی است.
دو- معنا و مفهوم آزادی بیان
الف- آزادی بیان در قرآن کریم
ب- آزادی بیان در منشور حقوق بشر
سه- حدّ و مرز آزادی بیان طبق منشور حقوق بشر
چهار- چاره کار چیست؟
یک- قتلهای حکومتی، سیاسی و عقیدتی از نظر حقوق انسانی محکوم، و از منظر دین، حرام و دارای پیگرد دنیوی و عقوبت اخروی است.
خداوند کریم در تورات (کتاب دین یهود- Torah) آورده است و به نقل از تورات، در قرآن نیز آمده است که کسی مطلقاً حق کشتن دیگری را ندارد، جز در دو مورد: آنکس که شخص دیگری را کشته باشد که باید قصاص شود یا اولیای دم از او بگذرند (این مورد در آیهای دیگر آمده است.) و یا آن شخص حرث و نسل انسانها را به باد داده باشد.
ترجمه: بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی (جانی، شخصی) را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را زندگی ببخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که به همه مردم زندگی بخشیده است؛ و همانا که رسولان ما به سوی آنان با دلایل و برهان آمدند؛ سپس همانا که بسیاری از آنان پس از آن بازهم مرتّبا در زمین اسراف و سرکشی میکنند.
در این آیه از آن روی کشتن به ناحق یک انسان به مثابه کشتن همه انسانها مطرح شده که کشتن یک انسان، تنها نابودی او نیست، بلکه همچون کشتن انسانیّت یا مطلق انسان بودن است. انسانیتی که خداوند بانی و بنیانگذار آن بوده است!
روشنگری: موضوع قتل نفس بدان جهت در آغاز گفتار مورد بررسی قرارگرفت تا هم متعصبین تکلیف دینی خود را بدانند و پای خود را فراتر از قانون خداوند نگذارند؛ و هم بیدینان به دینداران تهمت نزنند که: «دستور کشتن کسی که به دینت توهین کرده، آموزش یا دستوری دینی است.»!
دو- معنا و مفهوم آزادی بیان
الف- آزادی بیان در قرآن کریم
قرآن کریم آزادی بیان را به بهترین وجه تعریف و تحدید کرده است:
یک- فبشّر عبادی الذین یستمعون القول فیتبّعون احسنه
ترجمه: پس بشارت ده بندگانم را که (همه) گفته(ها) را میشنوند پس بهترینش را پیروی میکنند.
نکته ها:
یک- خداوند کریم تنها با هفت واژه، کاملترین معنا را از مفهوم آزادی بیان به دست ما داده است.
دو- شنونده باید عاقل باشد که کدام گفته بهتر است و نه اینکه زیر تأثیر شهرت گوینده و تبلیغات قرارگیرد.
سه- سخنانی که نیک نباشد اصولاً قابل بهره برداری و گوش فرادادن نیستند؛ زیرا میفرماید نیکوترینش را پیروی میکنند. یعنی همه سخنان نیکو و سازنده را میشنوند و به سخن بد و مخرب توجه نمیکنند. خلاصه آنکه آزادی بیان یعنی بیان سخنان نیک و نه توهین و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران.
دو- لایحبالله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم (نساء: 148)
ترجمه: دوست ندارد خداوند ناسزا گویی با صدای بلند را مگر برای کسی که بر او ستمی رفته.
نکته ها:
خداوند کریم، موضوع فرافکنی را در چارچوب آزادی بیان چه نیکو و تا چه اندازه جامعومانع، در این آیه کوتاه بیان داشتهاست. خداوند نمیخواهد هنگامی که بندگانش مورد ستم قرارمیگیرند، از نظر روانی نیز دچار مشکل، و عقده ای شوند؛ درنتیجه راه چاره را با نزول این آیه در دسترس آنان گذاردهاست. ولی این آیه نکات دقیق دیگری را نیز دربردارد:
یک- خداوند به گونهای سخن گفته که کسی بر ناسزاگویی تشویق نشود و سخن خود را با «دوست ندارد» آغازکردهاست.
دوـ تنها آشکارکردن ناسزاگویی را مشروط کرده، و نتیجهمیگیریم که هرکس میتواند درنهان خود و به منظور آرامش خود هرچه میخواهد بگوید زیرا موجب فساد اجتماعی نمیشود.
سهـ مجوز ناسزاگویی به صورت آشکار را نیز تنها برای کسی در نظر گرفته که مورد ستم واقع شده، تا بتواند به آن وسیله خود را تخلیه و فرافکنی کند و دچار مشکل روانی نشود.
ب- آزادی بیان در منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد
همانگونه که در بالا بدان اشاره شد، متأسفانه بسیاری از مردم از چیزی دفاع و بر آن تأکید میکنند که اطلاع و آگاهی درستی از آن ندارند!! برای دانستن معنا و مفهوم آزادی بیان، چارهای جز بازگشت به منبع و منشأ آن، یعنی منشور حقوق بشر سازمان ملل متّحد نیست؛ زیرا این موصوع، در تاریخ انسان کمتر به آن پرداخته شده، آن هم در میان خواص بوده و نه در میان همگان. از سوی دیگر، منشور سازمان ملل متحد که در سال 1948 به تصوب رسیده و منتشر شده، باز هم آنگونه نیست که مورد توجه همگان قرارگرفته باشد و به آن رجوع کنند، بلکه بسیاری از مردم از چندوچون آن آگاهی لازم و کافی را ندارند و معنای آزادی بیان را به درستی نمیدانند.
پیش از آوردن موادّی از منشور حقوق بشر که مربوط به آزادی است، همانگونه که از عنوانش پیداست، مبنای این منشور تنها یک فرد انسان است و نه نهادها و سازمانها و مجتمعها و جوامع انسانی. مثلاً در این منشور از مطبوعات که یک نهاد رسانه ای است، یادی نشده:
مادهٔ ۱۸: هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی عقیده، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و برگزاری آن در محیط عمومی یا خصوصی است و هیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد.
مادهٔ ۱۹: هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیدهای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانهای بدون ملاحظات مرزی است.
مادهٔ ۳۰: در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونهای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادیهای مندرج در این «اعلامیه» باشد.
با دقت در این سه مادّه و بویژه ماده سی ام (آخر) اعلامیه جهانی حقوق بشر ملل متّحد، متوجه میشویم که هر فرد انسانی در اظهار اندیشه، و دین خود آزاد است. (اندیشه در مغز و عقیده در دل است و تا بیان نشود کسی از مغز و قلب دیگری خبر ندارد.) و هیچ رسانه ای از جمله مطبوعات و هیچکسی از جمله نویسنده مقالهای حق ندارد با اهانت به او و تمسخر او و خوارشمردن عقیده و دینش، آزادی او را نقض کند.
بدین ترتیب مشخص میشود که موضوع آزادی بیان تاکنون به گونهای معکوس مطرح شده؛ زیرا با پروپاگاندا شایع کردهاند که مثلاً یک روزنامهنگار در بیان نظر و اندیشه خود آزاد است هرچند در ضمن اظهار نظر خود، به عقاید و باورهای دیگران توهین کند!! و اگر مانع اهانت او شوند، بر آزادی مطبوعات خدشه وارد شده است!! نمونه بسیار بارزش هم نشریه شارلی ابدو و توهین به پیامبر اسلام است.
سه- حدّ و مرز آزادی بیان طبق منشور حقوق بشر
یک- همانگونه که در بالا آمد، مردم و بویژه جوانانی که از متن اعلامیه جهانی حقوق بشر آگاهی لازم را ندارند، تصورشان از آزادی بیان این است که: هر انسانی حق دارد تا در بیان خود آزاد باشد و هرچه خواست بگوید و کسی مانع او نشود!
دو- گذشته از مردم، این بدفهمی به خواصی همچون مکرون رئیس جمهور فرانسه هم رسیده که در میان اصحاب رسانه حاضر میشود و میگوید باید جلو اینگونه کارها (منظور او کشتن فجیع و دلخراش آموزگاری بود که خواسته بود آزادی بیان را با کاریکاتور شارلی ابدو از پیامبر اسلام به کودکان بیاموزد!!) به شدت گرفته شود و در اولین اقدام خود برخی مساجد را میبندد که مخالفت صریح با مواد هجدهم و سی ام منشور حقوق بشر دارد.
سه- او و امثال او باید بدانند که برای از میان بردن اینگونه خشونتهای تنفر برانگیز باید سرچشمه آن را خشکاند و نه اینکه از میانه مسیر، راه آن را بست!! زیرا تا اهانت و بی پروایی در برخی مطبوعات هست، اینگونه خشونتها از جای دیگری سر بر خواهد آورد.
چهار- سرچشمه این فجایع در توهین به عقاید و باورهای دیگران در پوشش فهم نادرست از آزادی بیان نهفته است. باید معنای آزادی بیان طبق موادی که در بالا آمد، برای همگان و بویژه اصحاب رسانه روشن شود.
پنج- از دیگر مواد این اعلامیه متوجه میشویم که روح حاکم بر منشور حقوق بشر، پیوند میان آحاد و جوامع انسانی و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی است و نه تفرقه میان آنها. برای مثال در ماده دوم این منشور پیرامون آموزش و پرورش آمده است:
آموزش و پرورش میبایست در جهت رشد همه جانبهٔ شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی و نیز به برنامههای «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند.
شش- طبق قانون مطبوعات، هنگامی که کسی به کس دیگری در مطبوعات هر کشوری توهین کند، طرف مقابل حق شکایت دارد و باید در همان صفحهای که به او اهانت شده، از خود دفاع کندِ؛ ولی چگونه است که اهانت به کسی که مرده و نمیتواند از خود دفاع کند، آزاد است؟!!
به نظر میرسد به این دلیل در اعلامیه جهانی حقوق بشر مادهای جداگانه برای این موضوع گنجانده نشده که در سال ۱۹۴۸، در تصور تنظیم کنندگان این اعلامیه نمیگنجید که با وجود اینهمه مواد بازدارنده از سلب حقوق احاد انسانی، و بویژه ماده سی ام آن، در قرن بیست و یکم روزنامهنگارانی یافت شوند که با کمال وقاحت و بیشترمی کاریکاتور پیامبری را بکشند و به او توهین کنند!! که پیروانش دومین شمار شریعتمداران را در سطح جامعه جهانی شکل میدهند.
چهار- چاره کار چیست؟
اکنون پرسش این است که چه نهاد یا نهادهایی در سطح جهان میتوانند از خلافکاری برخی روزنامه نگاران در نادیده گرفتن حقوق دیگر انسانها و درنتیجه شیوع فزاینده خشونت در جامعه جهانی جلوگیری کنند؟
به نظر میرسد دستکم سازمان ملل متحد که خود متولی این منشور است، میتواند این مهم را با تشکیل کمیسونی به سرانجام برساند؛ تا این کمیسیون با عزمی راسخ به بی سلیقگیها و بی بندوباریهای مطبوعات و دیگر نهادها و شبکههای اجتماعی فراملیتی پایان دهد. برنامهای تنظیم کند تا آنان به تدریج از اعمال غیرمسؤولانه خود دست بردارند؛ و فرهنگ رسانه ای که شاسته انسان مدرن قرن بیست و یکم است، بالا رود و فرهنگ بی بندوباری مطبوعات و رسانهها و شبکه های اجتماعی برچیده، و در نتیجه سرچشمه خشونتهای عقیدتی خشکیده شود.
پنجم آبان ماه نودونه – احمد شمّاع زاده
Everyone has the right to freedom of thought, conscience and religion; this right includes freedom to change his religion or belief, and freedom, either alone or in community with others and in public or private, to manifest his religion or belief in teaching, practice, worship and observance.
Everyone has the right to freedom of opinion and expression; this right includes freedom to hold opinions without interference and to seek, receive and impart information and ideas through any media and regardless of frontiers.
Nothing in this Declaration may be interpreted as implying for any State, group or person any right to engage in any activity or to perform any act aimed at the destruction of any of the rights and freedoms set forth herein.