ترنم هستی و هستی مترنم
این مقاله علمی پیرامون هستی است و همچون قرآن(که هستی نظری است) بسیاری نکته های باریکتر از مو را یاداورمان میشود و خلاصه ای است از کوششها و پژوهشهای چند ژنتیکدان و یک موسیقیدان. آنان بدین وسیله به آفریننده دی. ان. آ. آفرین گفته اند هرچند خود آفریننده چون بهتر از هرکس دیگری میدانسته که چه کرده است!! پیش از هرکس به خود آفرین و تبریک گفته است: فتبارک الله احسن الخالقین.
این پژوهشها نظریه تار یا ریسمان را مورد تأیید قرار داده و به اثبات میرسانند. به همین دلیل امروز برای من که این مقاله را خواندم روز بزرگی است. این نظریه چند دهه پیش از سوی دانشمندان اعلام شده است و تأیید قرآنی آن را هم داشتم و عرفا نیز با الهام از قرآن کریم به آن دست یافته بودند ولی تأیید علمی آن چیز دیگری است زیرا برای دانش باوران و کمترخداباوران دستمایه ای است تا شاید خداوند آنان را به راه قرآن هدایت کند.
چند سال پیش نظریه تار را با آیه ای از قرآن آشناکردم و مطلبی نوشتم زیر عنوان تسبیح گویان. همه آنچه که در پی میآید و نتیجه زحمتهای فراوان ژنتیکدانان است در این آیه کوتاه آمده است!!(نقل از تسبیح گویان):
تسبح لهالسّمواتالسّبع والارض و من فیهن و ان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لایفقهون تسبیحهم (اسراء: 44)
ترجمه: آسمانهای هفتگانه و زمین و هرکه در آنهاست، تسبیحگوی اویند؛ و نیست چیزی مگر تسبیحگو به سپاس اوست. لیکن درنمییابند تسبیح آنها را.
شرح: یعنی این کیهان پهناور، و جهانهای پیدا و ناپیدای آن، و آنچه در هفت آسمان و در همة ستارهها و سیارههای آنها، در زیر دریاها و اقیانوسها، در جانوران و گیاهان، در دل ذرهها و اتمها وجودداشتهباشد، هرچیزی که به چشم ما بیاید یا نیاید یا در مغز ما بگنجد یا نگنجد، ولی وجودداشته باشد، همه و همه به گونه ای تسبیحگوی خداوندند. یعنی به اندازهای که اهمیت وجودی دارند به همان اندازه هم سپاس خداوند را نگاهمیدارند. ولی از گویش آنان کسی آگاه نیست و آن را درکنمیکنند.
در این زمینه گفتاری عرفانی نیز وجوددارد که آگاهی از آنها خالی از بهره نیست:
«پروردگار متعال ذرهای از روح خویش را درون هر موجود بهودیعتقرارداده تا هدایتگر او در مسیر تکاملی باشد؛ اما اغلب موجودات به آن آگاهی نداشته و اسیر نفسانیات و غرائز حیوانی میباشند. سر ریسمان الهی(همان ذرّة اولیة روحالهی) در درون روح ما قرارداشته و سر دیگر آن به تمامی موجودات هستی وصل است.
برای اتصال و چنگانداختن به این ریسمان، لازم است ما با ضمیر ناخودآگاه خویش(روح) ارتباط برقرارکنیم. این ارتباط هنگامی برقرارمیشود که صفات الهی را در خود تقویتنموده و از نفسانیات دوریکرده و به نیروها و انرژیهای درونی دستیابیم».
(حقیقت زمین نوشتة جمشید مبین ـ ص 10و11)
روشنگری:
یک: در متن ترجمه مقاله چنین آمده بود:
کلمه Universe (به معنای جهان) که در زبان انگلیسی برای توصیف بینهایت و فضای لایتناهی به کار می رود از دو جزء UNI به معنی یک و Verseبه معنی آواز ساخته شده است؛ جهان یعنی یک آواز.
که به صورتی که خواهید دید اصلاح گردید. زیرا همان گونه که یونیفورم معنای همگون یا همشکل میدهد و برای یکدستی پوشاک یک گروه مانند یک گروه موسیقی یا یونیفورم نظامی برای پوشش همشکل یا متحدالشکل نظامی به کار میرود پس همنواخت این معنی را به ذهن ما میآورد که اجزای کیهان همه به گونه ای همشکل و متحد و همگون مینوازند یا یکدست هستند و ناهمگونی در کیهان راه ندارد. در این زمینه قرآن این آیه را دارد:
الذی خلق سبع سموات طباقاً ماتری فی خلقالرحمن من تفاوت فارجعالبصر هل تری من فطور ثم ارجعالبصر کرّتین ینقلبالیک البصر خاسئاً و هو حسیر(ملک: 3و4)
ترجمه: آنکه آفرید هفت آسمان را رویهم. نمیبینی در آفرینش هستی بخش(الرحمن) تفاوتی را. پس دیدگان را برگردان؛ آیا هیچ ناهماهنگی میبینی؟ سپس برگردان دیدگان را دوباره. برمیگردد به سوی تو دیدگان خسته، درحالیکه بسیار درماندهشدهاست.
پروفسور دکتر ابن الکساندر میگوید: فیزیک نوین میگوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. گرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوتها زندگی میکنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد. (به گونه ای خلاصه باید گفت هستی یک سیستم است که همه اجزایش با هم هماهنگ و با هم معنی پیدامیکنند. نگارنده)(نقل از مقاله بهشت؛ آنچنانی یا اینچنینی؟)
دو: در متن ترجمه مقاله آمده بود که "به تازگی دانشمندان علم ستارهشناسی، بعد از تحقیقات وسیع و طولانی، به این نتیجه رسیدهاند که آفرینش نه با یک انفجار عظیم (به نام بیگ بنگ) که با نوایی آرام آغاز شده است." که به صورتی که خواهید دید اصلاح گردید زیرا از زمانی که مقاله ای در این زمینه خواندم(1990) و بیست و دو سال پیش آن را ترجمه کردم و در مقاله ام زیر عنوان مهبانگ در قرآن(پیدایش کیهان در قرآن) به کار بردم بیست و پنج سال میگذرد:
مراحل ششگانة مهبانگ(3)
مرحلة اول: انفجار بسیاربزرگ در یک آن، و آفرینش کیهان، یا لحظة مهبانگ.
روشنگری: قرآن کریم در این زمینه به جای واژه انفجار واژه انفطار را به کار برده است. چه نیکو واژه ای!! زیرا که انفجار با فروپاشی و در هم ریختگی همراه است که برای آفرینش بسیار ناکارامد و نامناسب است. عکس آن انفطار یعنی شکوفایی که با آبادانی همراه است و مناسب آفرینش است! و تأییدکننده نظر کیهانشناسان است که در بالا آمد. جل الخالق!! که هیچ واژه ای را بی جهت در کتاب عظیمش به کار نگرفته است!
مرحلة دوم: تا پس از گذشت یکصد میلیون سال از لحظة مهبانگ که ویژگی آن تشکیل کرة آتشین اصلی و اولیه است و تمامی کیهان از آن نشأت گرفتهاست.
اولین نتایج بهدستآمده از تحلیل رایانهای cobe به اخترفیزیکدانان دانشگاه کالیفرنیا نشانداد که در این مرحله، انفجار، روندی آرام بهخودگرفته و تشعشعات مولده از هر نوع را بهگونهای منظم و طی یک میلیون سال در تمام جهات، بدون هیچگونه ناآرامی و واکنش خشونتآمیزی پخشکردهاست. پس انفجار عظیم اولیه، فقط در لحظة انفجار چنین بوده و پس از آن، رو به آرامش گذاردهاست.
(3). هفتهنامة ایتالیایی پانوراما 11/2/1990 مقالة «مینیبانگ»
با خواندن این بخش از مقاله مهبانگ در قرآن و مقایسه دو مرحله اول و دوم از مراحل ششگانه مهبانگ متوجه اصلاح نظری نیز میشوید که در مقاله آمده:
... به این نتیجه رسیدهاند که آفرینش نه با یک انفجار عظیم (به نام بیگ بنگ) که با نوایی آرام آغاز شده است.
اول خرداد نودوچهار- احمد شماع زاده
متن پژوهش:
در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصربهفرد هستند. در انسان، هر ژن(و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده میسازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی میشود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.
واژه Universeبه معنای کیهان که در زبان انگلیسی برای توصیف فضای کیهانی بی انتها به کار میرود از دو جزء Uni به معنای هم(تک) و Verseبه معنای نواخت ساخته شده است؛ پس معنای کیهان میشود همنواخت. به همین دلیل دانشمندان کیهانشناسی، پس از پژوهشهای دامنه دار، به این نتیجه رسیدهاند که آفرینش نه با یک انفجار عظیم به نام بیگ بنگ بلکه با نوایی آرام به نام مینی بنگ آغاز شده است.
نوایی که به تدریج منتشر شده و با عنوانThe cosmic microwave background (CMB) یا زمینه تابش کیهانی تاکنون در تمام فضای کیهانی جریان داشته و دارد.
پژوهشگران دانشگاه کمبریج نیز دریافتهاند که خورشید کهکشان پرسیوس نواختی ویژه و ریتمیک میخواند. این صداها و نواها نه تنها در اعماق فضا، بلکه در مولکولها و اتمها نیز یافت شدهاند:
دکتر دیوید دیمر زیستشناس و سزوان ژاندر موسیقیدان، سراغ شگفتانگیزترین مولکول حیات یعنی DNA رفتهاند. این ایده کهDNA و موسیقی ممکن است با یکدیگر مرتبط باشند برای اولین بار توسط دکتر سوسومواوهنو مطرح شد.DNA نردبانی به هم پیچیده است که از یکسری رمزهای تکرار شونده تشکیل شده است . رمزهایی که با ترجمه بخش اندکی از آن، پروتئینها و در نهایت موجودات زنده شکل میگیرند. DNA زبان رمز مشترک در میان تمامی موجودات زنده روی کره زمین است. به راستی این زبان مشترک چه میگوید؟
دکتر دیمر و ژاندر، در طی آزمایشهای علمی و با ثبت ارتعاشهای مولکولی DNA به وسیله اسپکترومتر مادون قرمز و تبدیل فرکانسها به نت موسیقی، سعی کردند این زبان مشترک را به صدا ترجمه کنند. اکنون پرسش این است: آیا این صداها و نتها، ملودیک و آهنگین هستند و یا DNA تنها مجموعهای نامنظم و تصادفی از صدا و فرکانسهاست؟
آنها فرکانسهای
DNA یک سلول را به نت ترجمه
کرده و شروع به نواختن کردند. نتیجه شگفتانگیز بود، یک موسیقی بسیار زیبا!
ژاندر در این رابطه میگوید: «برخی از این ترکیبات فرکانسها، بسیار حیرتانگیز بودند. با شنیدن آنها من به موسیقی زندگی خودم گوش میدادم.
بسیاری از افرادی که به موسیقی DNA گوش دادند، کاملاً هیپنوز و مسحور شدهاند و بسیاری دیگر نیز ساعتها گریستهاند. برخی دیگر اقرارکردهاند که این موسیقی نوایی از درون آنهاست و آنهایی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند به شباهت موسیقی DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و…اشاره کردهاند.
دکتر اوهنو در این باره می نویسد: "ملودی های DNA با عظمت و الهامبخش اند".
بسیاری از افرادی که برای اولین بار این موسیقی را می شنوند، شروع به گریه می کنند. آنها نمیتوانند باور کنند که بدنشان – که تا حالا اعتقاد داشتند فقط تجمعی از مواد شیمیایی است شامل چنین هارمونی های معنوی و الهامبخشی باشد.
نه تنها میتوان با DNA موسیقی ساخت، بلکه حتی امکان معکوس کردن
فرایند نیز ممکن است. به بیان دیگر شما یک بخش از موسیقی را برداشته و نت ها را به
واحدهای سازنده DNA (نوکلئوتیدها)
برمیگردانید . در پایان نتیجه شبیه یک رشته از DNA میشود. اوهنو تلاش کرد تا با قطعه شوپن این
کار را انجام دهد. در پایان نتیجه شبیه یک ژن سرطانی شد!
دانشمندان از نتایج این یافته
ها در پژوهشهای پزشکی نیز بهره برداری کرده اند. اگر شما هم اهمیت دنبال کردن این
آواها را بدانید ممکن است به این نتیجه برسید که با بررسی دی. ان. آ. در تریلیونها
سلول بدن و دانستن نوسانات آنها شاید راهی برای بیش از پنج میلیون نفری که از سال
1990 مبتلا به سرطان تشخیص داده شده اند، پیدا شود.
فابین مامن یک متخصص بیوانرژی است که با کمک هلن گریمال بیولوژیست و موسیقی دان، بیش از هجده ماه بر روی افکتهای سلولهای سرطانی در مرکز پژوهشهای ملی فرانسه که مرکز معتبری است کار کرده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که سلولهای بافتهای سرطانی صداهای مغشوش و ناهنجاری تولید می کنند.
افزون بر این در آزمایشهای بسیاری ثابت شد که قرارگرفتن سلولهای سرطانی در معرض صداها و امواج صوتی، تغییراتی اساسی در آنها ایجادمیکند، صداهایی که آوادرمانی را به عنوان یک پتانسیل قوی درمانی برای این نوع بیماریها و موارد بسیار دیگری مطرح می کند.
مامن همچنین تحقیقاتی را بر روی دو بیمار مبتلا به سرطان سینه دنبال کرده است. هر خانم به مدت سه ساعت در روز در طول دوره یک ماهه زیر آوادرمانی(موسیقی درمانی) قرارگرفتند. پس از پایان دوره درمان، تومور یکی از آنها کاملا ناپدید شد، بیمار دوم هرچند مجبور شد تومور را جراحی کند ولی جراح وی گزارش داد که اندازه تومور کاملا کوچک شده و تا حد بسیار زیادی هم تحلیل رفته بود.
از این یافته ها به این نتیجه میرسیم که وقتی اندامهایمان به صورت هماهنگ آواز میخوانند ما در سلامت هستیم و وقتی که آنها خارج از تنظیمشان آواز میخوانند ما احساس بیماری میکنیم.
این داستان شگفتانگیزتر میشود آنگاه که بدانیم تمام سلولهای بدن یک موجود زنده، دارای یک نوع DNA منحصر به فرد هستند و DNA هر موجود(با وجود زبان و ساختار مشترک)، با DNA دیگری متفاوت است و این بدین معناست که در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصربهفرد هستند.
تصور کنید چگونه «صد تریلیون سلول در بدن هر انسان در حال خواندن آوازی یگانه هستند و شاید این آواز، هم آوا با آواز کهکشان پرسیوس باشد! چرا که نه؟ موسیقیدان و رهبر ارکستری که نت ها را در آغاز آفرینش نوشته است یکی بوده و یکی هست.
نکات جالب توجه دیگری نیز در این تحقیقات و یافتهها وجود دارد. هر چه موجود از نظر تکاملی (تکامل در زیستشناسی) پیشرفتهتر بوده، موسیقی DNA آن نیز پیچیدهتر شده است. یک جاندار تک سلولی با داشتن DNA کمتر و پروتئینهای محدودتر، موسیقی سادهتری ایجاد میکند. در حالیکه در انسان، هر ژن(و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده میسازند و بدینسان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی میشود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.
راستی در کنسرت بزرگ کیهان ما آهنگ خود را چقدر هماهنگ مینوازیم؟ آیا، هماواز با هستی و خیره به دستان رهبر ارکستر مینوزایم؟ آیا با هر حرکت آرام او، آرام و با هر اشاره سریع، تند میزنیم؟ شاید هم ساز خودمان را میزنیم؟
منبع: http://www.fekreno.org/hameja%20folder/hameja538.htm