حوزویان و تعیین میزان فطریّه
احمد شمّاع زاده
پرسش:
آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا علمای شیعه و آنان که دستاندر کار زکوة فطره هستند، به فطریه (که شرط قبولی روزه است)، و زکوة مال، (که پس از نماز و روزه، مهمترین فرع از فروع دین است)، بی توجهند؛ ولی برای گرفتن خمس از مردم، اهمیت زیادی قائل اند و برای وصول آن، در مناسک حجّ نیز بر آن اصرار میورزند؟ (این تجربهای شخصی است.)
با رمزگشایی این موضوع، یعنی آن بی توجهی و این توجه بیش از حد، میتوانیم به شناخت روحیات، روش و منش علما و طلّاب برخاسته از حوزه های علمیه شیعه، بیش از پیش پی ببریم:
فروع دین و درجهبندی آن در میان علمای شیعه:
نماز، روزه، خمس، زکوة، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی، تبرّی
فروع دین و درجهبندی آن در میان علمای اهل تسنن:
نماز، روزه، زکوة، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر.
میبینیم که جدای از تولّی و تبرّی که مربوط به ادعای دوست داشتن امام علی و فرزندانش در میان شیعیان است، جای خمس در میان فروع دین اهل تسنن خالی است؛ به دو دلیل:
دلیل اول این است که اصولاً اهل تسنن، خمس را آن گونه نمیشناسند که حوزویان شیعی تعریف میکنند؛ بلکه آن را تنها مربوط به زمان جنگ و غنائم جنگی در صدر اسلام میدانند. دلیلشان هم این است که در قرآن تنها در یک آیه راجع به تعلق خمس به غنائم آمده و این در حالی است که قرآن کریم هرجا که پیرامون نماز سخنی به میان آورده، پس از آن از زکات یاد میکند. مثلاً یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة … یعنی نماز را که عبادتی فردی است، همواره با دادن زکوة که عبادتی اجتماعی است باهم میآورد و قرین میسازد؛ و پیرامون پرداخت زکات در جامعه مسلمانان تأکید، و تلقین میکند که خواندن نماز بدون پرداختن زکات مال، مورد قبول خداوند واقع نمیشود.
دلیل دوم این است که علمای اهل تسنن از حکومت، که بودجه آن از زکات تأمین میشود، حقوق میگیرند و نیازی به خمس ندارند و وابسته به آن نیستند. برخی این نکته را ضعف علمای اهل تسنن میدانند و به روش خود افتخار میکنند، و حال آنکه علمای شیعه وامدار بازاریان و متمولان هستند.
در میان علمای شیعه، زکوة از درجه اهمیت کمتری نسبت به خمس برخوردار است!! چرایی این موضوع را از این نکته میتوان درک کرد که پس از گذشت 1400 سال و دگرگون شدن اقتصاد جهان و به وقوع پیوستن تحولات اقصادی و اجتماعی در کشورهای مسلمان و نیازمندیهای مردم، هنوز موارد مشمول زکات را به روز نکرده اند؛ و در رساله های عملیه خود مینویسند که زکات به کشمش و خرما و شتر و… تعلق میگیرد و برای شانه خالی کردن ثروتمندان جامعه مسلمان از وظیفه مسلمانی و پرکردن چاله های فقر در جامعه، درهای فرار را باز گذاشتهاند و اگر کسی همچون استاد شهید مرتضی مطهری بر این روند خرده بگیرد و کتابی در باره اقتصاد اسلامی منتشرشود، به فوریت آن را جمع میکنند تا کسی از اسلام و فقاهت پویای آن بویی نبرد!!
حال ببینیم چه انگیزهای پشت این موضوع نهفته است، تا پاسخی به پرسش اولیه باشد:
زکات که به معنای پاک کردن مال از ناخالصیها و خالص کردن آن با دادن سهم بیچیزان از توانمندان جامعه است، درصدی از درآمد ناشی از کسب و کار، و کالاهای سرمایه ای و سرمایه های در مالکیت اشخاص است؛ و مصرف آن برای جامعه و در راه پیشبرد جامعه است؛ چنانکه در کشورهای نامسملمان، همین درصدی از درآمد مردم، با عنوان مالیات وجود دارد.
دین مبین اسلام، برای کارگزاران گرداوری زکات، مقرر داشته که بخشی از زکات به آنان تعلق گیرد، چنانکه در کشورهای نامسلمان نیز حقوق کارگزاران سازمانهای مالیاتی را نیز از مالیات بر درآمد مردم میپردازند.
اما در این میان میبینیم که زکات رابطهای اقتصادی میان مردم و حکومت است و حوزویان در این رابطه جایگاهی ندارند. در نتیجه، آنان برای برخورداری از خوان نعمت ثروتمندان، با قانونی نانوشته به آنان گفتهاند که شما خمس درامدتان را به ما بدهید، زکات لازم نیست بپردازید… چرا؟
چون از سویی مبلغ خمس بسیار بیشتر از مبلغ زکات است؛ و از سوی دیگر، خمس را باید از طریق گرداورندگان خمس، به علمای دین پرداخت کرد. چرا؟
زیرا علمای شیعه خمس را به دو بخش تقسیم کردهاند: سهم امام، که در نبود امام معصوم، به خود آنان بازمیگردد و باید به دست آنان برسد (نه همچون زکات، به حکومت)، تا آنگونه که خود صلاح میدانند، به مصرف عموم برسانند. بخش دوم خمس، سهم سادات است که به سادات تعلق میگیرد؛ هرچند فقیر نباشند و از همه گونه تسهیلات برخوردار باشند!! به همین دلیل هم، سادات و امامزادگان، در میان ایرانیان بسیار زیاد شده اند!! که قریب به اتفاقشان شجره نامه هم ندارند!!
بر همه این امتیازات، بیفزایید سهم آخوندهایی که خمس را گرداوری میکنند؛ یعنی به مردم یادآوری میکنند که ما از فلان مرجع اجازه داریم که خمس جمعاوری کنیم؛ که البته مرجع هم سهم کار آنان، یعنی گرداوری خمس را از همان خمسی که از مردم گرفته اند، به آنان میپردازد.
من این مسائل را از دوران جوانی میدانستم و خود پردازنده خمس بودهام؛ حتا به ارز که کمتر کسی اینچنین ازخودگذشتگی نشان میدهد؛ زیرا راه فرار از خمس را هم، همان عالمان، به خودیهایشان آموخته اند؛ حتا به ریال، چه برسد به ارز… اما چرا اکنون به یاد این مسائل افتادم، برانگیخته شدم، و دست به قلم بردم تا این نوشته را به نگارش دراورم؟ دلیلش بحث فطریه عید فطر امسال بود:
شب عید فطر با دوستی که هم از من بزرگتر است و هم وضع مالی خوبی دارد، تلفنی صحبت میکردم. موضوع فطریه پیش آمد. به او گفتم شما در اروپا زندگی میکنی. حالا که قرار است خانواده ات در ایران فطریه شما را بپردازند، بگو آن اندازه بپردازند که برابر با یک وعده غذا (صاع) در کشوری که شما زندگی میکنید باشد و نه در ایران؛ مثلاً دستکم 3 یورو. فردایش که دوباره با هم صحبت کردیم، از او پرسیدم با خانواده تماس گرفتی؟ پاسخ داد: بله اگر گندم باشه اینقدر و اگر برنج باشه اینقدر.
گفتم: حاجی من به این چیزا کار ندارم و این چیزا رو هم خوب میدونم ولی بهشون عمل نمیکنم. من از شما خواستم که بگی معادل یورو بپردازند، گفتی؟ گفت نه… یادم رفت!!! و این پاسخ ایشان مرا برافروخت و پیش خود گفتم:
چرا علمای شیعه هنوز با همان معیارهای 1400 سال پیش و دستکم پیش از صنعتی شدن جهان و پیشرفت کردن کشورهای اسلامی، فطریه ای را که تنها به مستمندان تعلق میگیرد، معین میکنند؟!
سپس در فکر فرورفتم تا بدانم چرا؟ نتیجه تفکراتم به من گفتند: منافع!! منافع!!
آری! دست نداشتن حوزویان در خوانی هرچند کوچک برای مستمندان، علت اصلی بی اهتمامی آنان نسبت به احقاق حق مسلم مستضعفین جامعه از اموال متولّان است!!
از آنجا که فطریه های گرداوری شده، باید در میان فقرا پخش شود؛ بیآنکه به حوزویان چیزی برسد؛ (مگر آنکه فقیر باشند که در دوران جمهوری ظاهراً اسلامی به هیچ وجه آخوند فقیری را نمیتوانید بیابید، مگر آنکه با حکومت نباشد و منزوی شده باشد.) انگیزهای برای حوزویان باقی نمیگذارد تا به فکر فقرا بیفتند، کلاه خود را قاضی کنند و بگویند:
«این قوت غالب نان باشد یا برنج، به زمانی تعلق داشت که جامعه یا در روستاها زندگی میکردند و قوت غالبشان نان بود، و یا در شهر زندگی را میگذراندند که باید خود تصمیم میگرفتند نان بیشتر میخورند یا برنج، و درامدهای چندان زیادی همچون امروزه، اصلاً و ابداً در کار نبود…»
جالبتر اینکه ما ایرانیان همه گونه ولخرجی میکنیم و خم هم بر آبروی مبارک نمیآوریم؛ ولی هنگامی که به فطریه میرسیم که تنها مصرفش برای نیازمندان جامعه است و چیزی از آن به جیب حوزویان نمیرود، یادگرفته ایم که هر ساله منتظر بمانیم و ببینیم حوزویان چند تومان را به حساب 1400 سال پیش، برای فطریه مان تعیین کره اند!! فرق هم نمیکند که ثروتمند باشیم یا کم درامد؛ زیرا همان حوزویان به گونهای ما را بارآوردهاند که هنگامی که پای کمک به مستمندان جامعه به میان میآید، چرتکه میاندازیم و دقیقاً حساب میکنیم تا نکند کمی بیشتر به مستمندان کمک کنیم!!!
این موضوع که از دوران جوانی همواره دغدغه خاطر من بوده؛ هم اکنون مرا به یاد داستان مندرج در سوره قلم انداخت: • شب واقعه یاران باغ: https://www.academia.edu/12221993
در این زمانه که هر روزه همه گونه مأکولات! و مشروبات! و مخلّفات! (مانند دسرها، شکلات و نوشابه) میخوریم و به فرزندانمان هم میدهیم تا بخورند، دیگر نباید به قوت غالب نان باشد یا برنج، فکرکنیم و فطریه را بر آن مبنا حساب کنیم. این گونه حساب کردنها مربوط به دورانهای بسیار دور است. اکنون باید ببینیم چه میزان پول را برای یکی از اعضای خانواده در طول یک شبانه روز (به روز شده یک وعده غذا) هزینه میکنیم، تا بشود یک صاع، و فطریه را مبنای آن محاسبه کنیم.
دهم خرداد نودونه- احمد شمّاع زاده