ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شرحی بر:
الرّحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان
نکته: آیات سوره الرحمن به بیان نعمتهایی که به جن و انس عطاشده، میپردازند.
روشنگری
الرّحمن صفت مخصوص خداوند است که میتواند به جای ‹الله› بنشیند، بهگونهای که معنی جمله عوض نشود (قاموس قرآن واژه الرحمن). با در نظر گرفتن این موضوع، بهکاررفتن پنجاه و هفت مورد واژه الرّحمن در قرآن، هریک منظور خاصی را میرسانند. در این آیه ‹الرحمن› صفت هستی بخش را برای خداوند میرساند. در این مورد ذکر نکاتی لازم است :
ـ ‹قرأ› هم معنی ‹خواندن› را میدهد و هم ‹پدیدآوردن›.
ـ واژه ‹قرآن› از ریشه «قرأ» است که:
گاهی به عنوان اسم مصدر میآید و معنی ‹پدیدآوردن› را میدهد؛ مانند: انّ علینا جمعه و قرآنه فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثمّ انّ علینا بیانه (قیامت:17 تا 19)
ترجمه: همانا برماست جمعآوری و پدیدآوردن آن. پس هنگامیکه آن را پدیدآوردیم، پس پدیدآمده آن را پیرویکن. سپس همانا بیانکردن آن بر ماست.
و گاهی به عنوان اسم میآید؛ که یا ‹خاص› است به معنی ‹قرآن کریم›، یا ‹عام› است به معنی ‹پدیده› یا ‹خواندنی›.
باید دانست از آن جهت خداوند ‹قرآن› را ‹قرآن› نامیده که ‹پدیده›ای است عظیم و ‹خواندنی›. و نیز پدیدهای که آغازش برای انسان (رسول اکرم) نیز با خواندن بودهاست: اقرأ بسم ربک الذی خلق.
خداوند کریم، ضمن آغاز خواندن قرآن خواندنی، آغاز پدیدآوردن هستی (آفرینش) را نیز یاداور شده است؛ زیرا ‹قرآن› کتاب ‹نظری› هستی، و ‹آفرینش› کتاب ‹عملی› آن است.
با این روشنگری، معنای اسمی قرآن در برخی آیات (ده آیه در هشت سوره) بدین قرار است:
سوره آیه نوع اسم
12 (یوسف) 2 و3 خاص
13 (رعد) 31 عام
17 (اسراء) 106 خاص
20 (طه) 113 خاص
39 (زمر) 28 خاص
41 (فصلت) 3، 44 خاص
55 (الرحمن) 2 عام
72 (جن) 1 هردو: پدیدة عجیبی، قرآن عجیبی
هر‹پدیده›ای را که خداوند آفریدهباشد، وجوددارد. اگر کسی باشد که این ‹پدیده› موجود را درککند و بخواند، ‹خواندنی› میشود؛ وگرنه، تنها به عنوان ‹پدیده› باقی میماند.
حال که دانستیم قرآن کریم نمود نظری تمام عالم امکان یعنی هستی است؛ و با توجه به آیه ثمّ انّ علینا بیانه، معلوم میشود که واژه ‹بیان› در سوره الرحمن، هم معنای ‹بیانه› (بیان یا آشکار سازی مفاهیم قرآنی) را میدهد؛ و هم معنای ‹بیان› همه اجزاء هستی را، چنانکه فرمود ‹علّم آدمالاسماء کلها›، و خداوند کریم، هم برای دوگونگی معنا و هم برای تزیین و همقافیه شدن آیات، اینچنین آوردهاست. به همین دلیل فرمود:
الرّحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان
آنچه در فرهنگهای واژگان عربی به فارسی پیرامون ریشه ‹علم› (جز دانش و آگاهی) آمده:
عَلم: آفرینش یا آنچه در احاطه آسمان است.
علّمالامر: استوارکرد کار را.
قریءالشیء قرآناً: فراهم (پدید) آورد چیزی فراهم (پدید) شدنی را
معلَّم (با نصب و تشدید ل): نشاندار
عَلَم: نشانه راه و هر نشانی، پرچم
عَلام: نشانه که برای نمایاندن راه نصب کنند.
علَّم و عَلَمَ: نشانگذاشت، نشانهگذاری کرد.
علامت: نشان
عَلم: آفرینش، جهان (هستی)
اعلام: نشان بر خود بستن.
مَعلَم (با نصب م و ل): نشانه راهنما که راه را با آن یابند.
با توجه به آنچه که پیرامون ریشههای قرأ و علم آمد، و با توجه به اینکه ثابت شد قرآن، کتاب هستی نظری و عالم امکان (کیهان، جهان هستی)، کتاب هستی عملی (و به قول خود قرآن، کتاب مبین) است، متوجه میشویم که خداوند در این آیات کوتاه، هر دو معنای نظری و عملی قرآن را برای فهم ما به کار برده است. پس معنای این آیات چنین میشود:
معانی نظری: خداوند رحمن، قرآن در لوح محفوظ را نشانه گذاری کرد. انسان را آفرید و بیان آن نشانه گذاریها را به او آموخت (علّم آدم الاسماء کلّها).
معنای عملی: خداوند رحمن (هستیبخش) هستی (کیهان) را برپاکرد و استوار گردانید؛ انسان را آفرید؛ بیان فهم و درک هستی را به او آموخت. (علّم آدم الاسماء کلّها)
نگارنده تا آنجا که امکان داشت، متأسفانه هیچ فهم درست، یا نزدیک به درستی را برای توجیه این آیه در تفاسیر نیافت. مثلاً در معنای علّم القرآن سادهترین فهم را بدون تدبّر آیه میآورند: خداوند قرآن را به رسول گرامی آموخت، و هیچ دلیل عقلی هم برای فهم خود از آیه نمی آورند. دست کم اگر به جای علّم، علّمه آمده بود میشد گفت ه به رسول اکرم باز میگردد؛ که اینچنین نیست.
مضافاً اینکه آنگاه که هنوز انسان آفریده نشده بود، چگونه به رسول اکرم قرآنی که هنوز نازل نشده را تعلیم کرده است؟!!
سوم اینکه چه چیز قرآن را خداوند به رسول اکرم آموخت؟ خواندش را یا فهمش را؟ که هر دو، به هنگامه نزول وحی رخ داده است و نه پیش از آن و نه در ازل!!
خرداد 1401
احمد شمّاع زاده