ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مولوی، فردوسی، سعدی، و حافظ
پروفسوری فرانسوی، در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه چنین گفت :
من عمرم را وقف شناساندن ادبیات، فرهنگ و هنر ایران به جهانیان کردهام؛ و برای اینکه به شما استادان و روشنفکران جهان توضیح دهم که زبان و ادب شگفنت انگیز فارسی چگونه است، چاره ای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم؛ و بگویم زبان و ادب فارسی، بر چهار ستون و رکن رکین، استوار است: فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی
فردوسی، همسنگ و همتای هومر یونانی است و بلکه برتر از اوست.
سعدی، ما را به یاد آناتول فرانس میاندازد؛ و داناتر از اوست.
حافظ با گوته آلمانى قابل قیاس است؛ گوته ای که خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده، می پندارد؛ و اما مولوی!
در جهان هیچ چهره ای را نیافتم تا بتوانم با او مقایسه اش کنم. او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند! او تنها شاعر نیست؛ بلکه به جامعه شناس و روانشناسی کارکشته میماند که هم ذات بشر را و هم خداوند را به خوبی میشناسد. قدر او را بدانید و به وسیله او خود و خدا را بهتر بشناسید.
برای شناختن مولوی اگر من تا پایان عمرم هم حرفی نزنم، این شعر او همواره گویای شخصیت بی همتای اوست:
باران که شدى مپرس، این خانه کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکی است
باران که شدى، پیاله ها را مشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکی است
باران! تو که از پیش خدا مى آیی
توضیح بده! عاقل و دیوانه یکی است
بر درگه او چونکه بیفتند بر خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکی است
با سوره دل اگر خدا را خواندى
حمد و فلق و نعره مستانه یکی است
از قدرت حق هر چه گرفتند به کار،
در خلقت حق رستم و مورانه یکی است
گر درک کنى، خودت خدا را بینى
درکش نکنى، کعبه و بتخانه یکی است
توضیح ویرایشگر:
حافظ و مولوی دو عارف واصلی بوند که از راه قرآن به حق واصل شده بودند. بی همتا بودن این دو، و تمجیدی که این پروفسور درباره شناخت مولوی از اینکه هم ذات بشر را میشناسد و هم خدا را، نتیجه آموخته های او در مکتب هستی شناسی قرآنی است. شناختی که از راه قرآن بهره انسان شود، او را تا عرش بالا میبرد؛ و تا خود تجربه نکنید، درستی این سخن را درک نخواهید کرد.
آماده سازی و ویرایش: احمد شمّاع زاده