هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

لبخند همراه با حکمت

لبخند! لبخند

لبخند همراه با حکمت

ادخال السّرور فی قلب المؤمن، عبادة

شادی آفرینی در دل شخص باایمان، عبادت است.


این نوشته‌ها را در سال 1393 از دو وبلاگ برگرفته ام؛ و اکنون پس از آماده سازی و ویرایش کامل، به منظور نشاندن لبخندی بر گوشه لب هموطنی، و برگرفتن درسی از زندگی، آن‌ها را در اینجا درج میکنم. خرداد 1400- احمد شمّاع زاده


با کلی ذوق و شوق رفتم خونه، میگم پدر جان استادمون گفت بین همه کلاسها، من بالاترین نمره رو گرفته ام! میگه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن!!


 به مامانم می‌گم می‌خوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ می‌گه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر...!!


پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟

دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!

پدر: پس بیزحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!


عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه می‌بیند. مارک تواین


مردی داشت در خیابان قدم میزد که ناگهان صدایی از پشت گفت:

اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته میشی. مرد ایستاد و در همان لحظه آجری از بالا افتاد جلوی پاش. مرد نفس راحتی کشید و با تعجّب دوروبرش را نگاه کرد اما کسی را ندید. به راهش ادامه داد... به محض اینکه میخواست از خیابان رد بشه، باز همان صدا گفت: بایست مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد. بازهم نجات پیدا کرده بود. مرد پرسید تو کی هستی؟ و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم. مرد فکری کرد و گفت:

اون موقعی که من داشتم ازدواج میکردم کدوم گوری بودی!!؟


ژاپنیه (به جای ترکه و لره و...!!) میره مغازه یخ بخره میگه چنده؟ یارو میگه دو تومن میبینه پول نداره. دست میذاره رو یخه میگه از این یختر نداری؟


رضا شاه به زور میخواست چادر رو از سر زن ها برداره هیچ زنی زیر بار نرفت.

حالا میخوان به زور چادر سر زنها بکنن بازم کسی زیر بار نمیره!

یعنی لجبازتر از زنها تو کهکشان پیدا نمیشه…


میگن هر نخ سیگار سه دقیقه از عمر آدم کم میکنه! همچنین ثابت شده اگه از چیزی لذت ببری پنج دقیقه به عمر آدم اضافه میشه!

نتیجه منطقی: سیگارکشیدن با لذت، دو دقیقه به ازای هر نخ سیگار به عمرتون اضافه میکنه!!


وقتی استاد فلسفه غضنفر باشه موضوع بحث فلسفی اینه :

چرا تخم مرغ فحش نیست ولی تخم سگ فحشه؟!


اینروزا دختر و پسرها از عشق و دوستی هیچ نفعی نمیبرند. اونایی که منفعت میبرند:

رستورانها، کافی شاپها، ایرانسل، و همراه اول هستند!!

دختره تا دیروز که خونه باباش بود از شیلنگ حیاط آب میخورد؛ الان که ازدواج کرده میگه آب معدنی دماوند استاندارد ندارین؟


پارسال، سال همّت مضاعف بود؛ همش تعطیل بود. امسالم که سال جهاد اقتصادی بود همش اختلاس بود. اسم یه سال رو هم عفت و حجاب بذارن یه کم حال کنیم...!


تا حالا دقت کردین وقتی دعواتون با یکی تموم میشه تازه جواب های بهتری به ذهنتون میرسه؟!


پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمیتونسته بشنوه بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب میشه دو سه هفته میگذره و میره پیش دکترش که بگه گوشش حالا میشنوه دکتر خیلی خوشحال میشه و میگه خانواده شما هم باید ظاهراً خیلی خوشحال باشن که شنوایی تونو به دست آوردید. پیرمرد میگه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم هر شب میشینم و به حرف هاشون گوش میکنم. فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیتنامه ام رو عوض کردم.

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺸﻪ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﮐﻨﻪ، ﺑﯽﺻﺪﺍ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﮐﺎﺭﺷﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﺑﻌﺪ ﻣﺜﻼً ﺳﻮﺳﮏ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﮐﺠﺎﺱ ﺑﮑﺸﯿﻤﺶ؟ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ!!


اگه من لیلی باشم تو مجنون، من شیرین باشم تو فرهاد، من نرگس باشم تو سام، من حوا بشم تو عمرا آدم بشی!!؟


مناجات یک آذری با خدا:

خدایا مارا به خاطر یک سیب از بهشت انداختی رو زمین. به خاطر آب انگور میندازیمون تو جهنم!! تو با میوه ها هم موشکیل داری؟!!


یارو با کامیون اومده تو محوطه بیمارستان بوق میزنه، حراست با بلندگو داد میزنه آقا اینجا بوق نزن! یارو دوتا بوق دیگه میزنه یعنی باشه!! بعد از نیم ساعت برمیگرده میخواد بره بیرون، دوتا بوق واسه حراستیه میزنه!! حراستیه با بلندگو میگه نوکرم!!

تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرین کرد؛ دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی! پیرزنه گفت قربون قد و بالات مادر مواظب خودت باش!














دلم واسه نسل‌های بعد می‌سوزه… با یه مشت پدربزرگ ابرو برداشته چی‌کار می‌کنن..


یه زمان دوست دختر داشتیم وقتی میرفت بیرون نگران بودیم کسی دنبالش نیفته .اما الان وقتی تو خونس نگرانیم که کسی تو فیس بوک مخشو نزنه.


وقتی خانمت منطقی ازت می‌پرسه نظرت در مورد قیافه فلان دختر چیه؟ تو نباید منطقی نظر بدی!


الان تعداد دخترا از پسرا تو سفره خونه‌ها بیشتره!

فکر کنم پسرا میرن کلاس گلدوزی و سفره‌آرایی

تازه وقت آرایشگاه هم دارن؛ بعدشم قلیون واسه پوست‌شون ضرر داره!


چرا درِ یخچالو شیشه‌ای نمی‌سازن تا قبل از باز کردن بفهمیم چی توش هست؟ پس این دانشمندا چه کار می‌کنن؟

داروخانه چی هم می‌دونه در این روزگار زخم‌هامون زیاده که بقیه پولمون رو چسب زخم می‌ده!


دقت کردین تو فیلمای ایرانی همیشه آدم بده بیلیارد بازی می‌کنه؟!!


دیوار موسسه بیمه رو تازه رنگ کرده بودن. کنارش نوشتن «لطفا روی دیوار چیزی ننویسید»! یکی اومده با اسپری روش نوشته :چشم داداش شما جون بخواه!


خرسا خوب حال می‌کنن. شش ماه می‌خوابن شش ماهم میرن ماهیگیری کلاً تو عشق و حالن!!


دقت کردین تو فیلم‌های ترسناک طرف می‌خواد فرار کنه هیچ وقت ماشینش روشن نمی‌شه؟


دقت کردین همیشه سطح مسابقات از نظر کسی که قهرمان شده بسیار بالا بوده؟


دقت کردین مهمون غریبه که میاد آدم کارکردنش گل می‌کنه و هی می‌ره تو آشپزخونه دنبال کار؟!


دقت کردین که همه‌ بدبختیامون مال خودمونه، به شادی‌ها که می‌رسه می‌گن بیایید شادیهماون رو قسمت کنیم!

وقتی که بیکاری، بی‌حوصله‌ای، تنهایی، هیچ‌کی اس.م.اس نمی‌ده؛ اما وقتی که سرت شلوغه، تصادف کردی، پشت فرمونی، تو حمومی، داری خرید می‌کنی، هی اس.م.اس واست میاد!!

دقت کردین وقتی چیزی رو نمیخواین همه ش جلو چشمتونه اما وقتی که باهاش کار دارین هی باید دنبالش بگردین!!

دقت کردین ببینین چهره کسانی که توی صف دستشویی عمومی هستن چقدر جدّیه؟!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد