هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

فلسفه آفرینش و هبوط انسان

فلسفه آفرینش و هبوط انسان

احمد شمّاع زاده


اشاره های قرآن در آیات مختلف پیرامون انسان و زندگی او بر روی زمین، هر یک منظوری از منطورهای الهی و جنبه‌ای از جنبه‌های زندگی انسان را بیان میکنند. در آیات دهم تا بیست و هفتم سوره اعراف، خداوند فلسفه آفرینش و زندگی انسان بر روی زمین را منظور نظر داشته است؛ که به اختصار به بررسی آن‌ها میپردازیم.

وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ۗ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ ﴿١٠﴾

و به درستی شما را در زمین جای دادیم، و در آن برای شما ابزار زندگی قرار دادیم، ولی اندکی سپاسگزارید.

وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ ﴿١١﴾

و به راستی شما را آفریدیم، سپس شما را صورتگری کردیم، سپس به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید؛ بیدرنگ همه سجده کردند، جز ابلیس که هرگز از سجده کنندگان نبود.

قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿١٢﴾ قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿١٣﴾ قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿١٤﴾

قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿١٥﴾

(خداوند) گفت هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ (ابلیس) گفت من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل. (خداوند) گفت از این جایگاه و منزلت فرود آی! پس شایسته تو نیست که در آن (جایگاهی که در آن هستی) خود را بزرگ بینی. پس بیرون شو! که از خوارشدگانی. (ابلیس) گفت مرا تا روزی که برانگیخته شوند، مهلت ده. (خداوند) گفت همانا تو از مهلت یافتگانی.

قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿١٦﴾ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿١٧﴾

(ابلیس) گفت پس به آن دلیل که مرا فریفتی، حتماً بر سر راه راست تو در کمین آنان خواهم نشست. سپس از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و از جانب چپشان بر آنان وارد میشوم و بیشترشان را سپاسگزار نخواهی یافت.

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا ۖ لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿١٨﴾

(خداوند) گفت از این جایگاه و منزلت، نکوهیده و طردشده بیرون شو که حتماً هر که از آنان از تو پیروی کند، جهنم را از همه شما پر خواهم کرد.

وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿١٩﴾

و (گفتیم) ای آدم! تو و همسرت در این بهشت ساکن شوید، و از هر جا که خواستید بخورید، و به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿٢٠﴾ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿٢١﴾

پس ابلیس آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از شرمگاهشان بر آنان پوشیده بود نمایان شود؛ و گفت پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده، مگر اینکه مبادا دو فرشته، یا از جاویدانان شوید؛ و برای هر دو سوگند یاد کرد که یقیناً من برای شما همانا از پنددهندگانم.

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿٢٢﴾

پس آن دو را با مکر و فریب از مقام و منزلتشان فرود آورد. پس هنگامی که از آن درخت چشیدند، شرمگاه بدنشان بر هر دو نمایان شد و دست به کار چسبانیدن برگ [درختان] بهشت به خود شدند؛ و پروردگارشان بر آن دو بانگ زد که آیا من شما را از آن درخت نهی نکردم، وبه شما نگفتم همانا شیطان برای شما دشمنی آشکار است؟!

قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿٢٣﴾

گفتند پروردگارا! ما بر خود ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی حتماً از زیانکاران خواهیم بود.

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ ﴿٢٤﴾ قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿٢٥﴾

(خداوند) گفت از این جایگاه و مقام فرود آیید؛ برخی از شما (آدمیان) دشمن برخی دیگر خواهیدبود(به دلیل برخورد منافعی که در طول زندگی پیدا خواهید کرد.)، و برای شما در زمین تا مدتی قرارگاه و بهره هایی از زندگی وجود دارد؛ گفت در آن زندگی میکنید، و در آن میمیرید، و از آن بیرون میآیید.

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿٢٦﴾

ای فرزندان آدم! ما لباسی که شرمگاهتان را میپوشاند، و شایسته مقام انسانی شماست، برای شما نازل کردیم؛ و لباس تقوا (که انسان را از تعدّی به دیگران و ستم باز دارد) بهتر است، و این از آیات الهی است؛ باشد که به یادداشته باشید.

یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿٢٧﴾

ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، چنانکه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد، پوشیدگی شان را از آن‌ها برگرفت تا شرمگاهشان را به آنان بنمایاند؛ او و دارودسته‌اش شما را از جایی میبینند که شما آنان را نمیبینید؛ ما شیاطین را یاران کسانی قراردادیم که ایمان نمی‌آورند.

با دقت در این آیات، به منظور نظر خداوند از آفرینش آدم (انسان امروزی) و فرستادن او بر کره خاک، پی میبریم:

از آیه اول در مییابیم که آفرینش انسان همانند زایش یک نوزاد است و ناسپاسی آن نوزاد به هنگامه از آب و گل درامدن است؛ که قدر زحمتهای مادر خود را نمیداند و برخی گاهها به او پرخاش هم میکند. همان‌گونه که مادر از زایش فرزندش هیچ توقعی ندارد جز مَحبت و قدرشناسی، خداوند هم از آفرینش بندگانش و اعطای تواناییهای مختلف به او، جز قدرشناسی نعمتهایش و سپاسگزاری به خاطر آن نعمتها (که نشانه انسانیت اوست.) چیزی نمیخواهد؛ که اگر جز این باشد، خللی بر مقام ربوبیت الهی وارد نمیشود؛ ولی انسان با این ناسپاسی بر خود و خداوند ستم کرده و از مقام انسانیت خویش تنزل خواهدکرد؛ چنانکه آدم به همین دلیل از مقام والای نخستین خود خارج شد و بر زمین هبوط کرد.

آیات پسین، شرح داستان آفرینش، چگونگی و چرایی این آفرینش است. تا انسان خود را، تواناییها و ضعفهای خود را بشناسد، قدر خود را بداند، مطیع فرمان خداوند باشد و وظایف خود را نسبت به خداوند، جامعه، خانواده، و خود بداند و در انجام آن‌ها بکوشد. در آن صورت است که به هنگامه رویارویی با دشواریهای زندگی به بیراهه نرود؛ بلکه متوجه شود که او بسیار قوی و توانمند است و باید کاستیها و ناتوانیهای خود و جامعه خود را بشناسد و با ستمها و ستمگریها بستیزد و برای رسیدن به اهداف عالی انسانی خود بکوشد و استوار بماند.

سیزدهم مرداد 1400 - احمد شمّاع زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد