هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

موضوع سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی چیست؟

موضوع سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی چیست؟


شعر این ترانه را میرزا محمدعلی خان اصفهانی معروف به سروش اصفهانی در وصف هوارد بسکرویل، آموزگار مدرسه آمریکایی مموریال تبریز، و از شهدای محاصره این شهر در دوره استبداد صغیر سروده است؛ که به این صورت است:

آفتاب به سر درخت ناربندان است

عاشق به میان کوچه سرگردان است

سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی

ما را زِ سرِ بریده میترسانی؟

گر ما زِ سرِ بریده می ترسیدیم

در کوچه عاشقان نمی گردیدیم


هوارد کانکلین بسکرویل (Howard Conklin Baskerville) در ۱۰ آوریل ۱۸۸۵ در شهر نورث پلات در ایالت نبراسکا آمریکا (North Platte, Nebraska, USA) متولد شد، و در ایالت نیوجرسی تحصیل کرد. وی پس ازفراغت از تّحصیل در مدرسه الهیات پرینستون (Princeton Theological Seminary)، ویژه کشیشان کاتولیک، برای تدریس در مدرسهٔ آمریکایی مموریال تبریز ( American Memorial School in Tabriz) تاسیس ۱۸۸۱، که از مدرسه‌های قدیمی شهر تبریز بود، و توسط مبلغین مذهبی آمریکایی اداره می‌شد، در پاییز ۱۹۰۸ به تبریز آمد.


ورود هاوارد بسکرویل به ایران همزمان بود با دوره‌ای که محمد علی شاه قاجار در تهران مجلس را به توپ بسته، اساس مشروطه را برچیده، و دوره استبداد صغیر را در ایران حاکم کرده بود.

بسکرویل که در این مدرسه تاریخ عمومی درس می‌داد، به خواست شاگردان و دیگر آموزگاران، مانند سید حسن شریف‌زاده تدریس حقوق بین‌الملل را نیز بر عهده گرفت.

در همان دوران مردم تبریز به رهبری ستارخان (سردار ملی) و باقرخان (سالار ملی) برای بازگشت مشروطیت به پاخاستند و در پی این رخدادهای خونین، دسته‌ای نیز در تبریز زیر عنوان فوج نجات شکل گرفت. بسکرویل که دوره سربازی را در آمریکا گذرانده بود، به قول خودش، به جای نقّالی تاریخ مردگان، تصمیم گرفت به جوانان فوج نجات، تمرین نظامی بیاموزد.

در همین روزها بود که قتل سید حسن شریف‌زاده، دوست و یار نزدیک بسکرویل، چنان او را منقلب کرد که در پاسخ به همسر کنسول آمریکا که از او خواسته بود از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، ضمن پس دادن پاسپورتش گفت: تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.

وی تصمیم قطعی خود را برای پیوستن به مشروطه خواهان و نبرد علیه شاه مستبد قاجار و سلطنت طلبان اعلام کرد؛ درحالیکه ستارخان و باقرخان قلباً با این تصمیم وی موافق نبودند.


نیرویهای استبداد با محاصره تبریز، شهر را به قحطی کشانده بودند؛ و هاوارد بسکرویل در روز ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ (۳۰ فروردین ۱۲۸۸ شمسی)، یگانی سیصد نفری از مجاهدان فوج نجات را در پیکار علیه نیروهای سلطنتی و شکستن محاصرهٔ تبریز رهبری می‌کرد؛ که گلوله ای از سوی نیروهای استبداد، قلب او را شکافت، در دم جان باخت و شهید شد؛ و این در حالی بود که تنها ۹ روز از ۲۴ سالگی وی می‌گذشت.


مرگ بسکرویل برای تبریزی‌ها سخت گران و ناگوار افتاد، تشیع جنازه باشکوهی برای او در تبریز برگزار کردند و او را در گورستان ارمنی‌های تبریز به خاک سپردند. بعدها تفنگ هاوارد بسکرویل به همراه فرشی منقّش به صورت او، توسط بافندگان تبریزی بافته شد و برای مادر باسکرویل در آمریکا به نشان تقدیر از شجاعت و ایثار او فرستاده شد؛ که البته هیچ گاه به دست مادرش نرسید. آلبوم، مجسمه و تابلویی از هاوارد باسکرویل نیز در خانه مشروطه تبریز وجود دارد.

اسفند 1402

احمد شمّاع زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد