هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

تاریخچه صابون و شامپو

تاریخچه صابون و شامپو

احمد شمّاع زاده


چند سال پیش، شبی در جمعی نشسته بودم که صحبت به اینجا کشیده شد که گفتم من یک بار سرم را با صابون می‌شویم و بار دوم با شامپو. یک مرتبه کسی که از من خیلی جوانتر بود و کارشناس فرهنگی هم بود، با شگفتزدگی بسیار پرسید شما سرت رو با صابون میشویی؟!! من گفتم طوری میپرسی که گویی پدر و مادرت پنجاه سال پیش سرشون را با شامپو میشسته اند! دوم اینکه صابون سرشویی با صابون معطّر روشویی بسیار متفاوت است؛ اگر نمیدانی که نمیدانی، بدان!

غرض از نوشتن این مقدمه، این است که اطلاعات مبتنی بر خاطرات خود در این زمینه را برای جوانان بازگو کنم.


تاریخچه شامپو:

اولین بار شامپو مانند بسیاری چیزها از جمله بیسکویت ویفر و آدامس، و رادیو و تلفن، توسط انگلیسیها ساخته و نامگذاری شد. دهه چهل بود و من در بازار سیف خرمشهر در مغازه کوچک برادرم کار میکردم. هنگامی که یک کشتی در بندر پهلو می‌گرفت، جاشوها یا کارکنان کشتی، برخی کالاها را که همراه با خود آورده بودند، به مغازه داران میفروختند. یک روز شیشه‌هایی را که مایعی لعلی رنگ در آن‌ها بود، برای فروش آوردند. این اولین باری بود که شامپو نامش و خودش در ایران شناخته شد. شیشه‌اش ساده و بیقواره بود؛ نه مانند اکنون که خیلی شیک و در انواع و اقسام گوناگون، برای جلب نظر خریدار متنوّع شده است.


پس از آن زمان بود که شرکت داروگر (اولین کارخانه صنایع بهداشتی در ایران) اولین شامپو را که زرد رنگ بود، و به دلیل مشابهتش با خمره شراب، به آن شامپو خمره ای می‌گفتیم، به بازار آورد؛ همراه با نوع یک بار مصرفش که به دلیل مشابهتش با بالشتک، به بالشتکی شهرت یافت.


صابون سرشویی:

از قدیم الایام، در اروپا و آسیا، صابون تولید میشده است. ولی در میانشان کمتر صابونی یافت می‌شد که مانند امروزه، با مواد معطّر خوشبو شده باشد. اولین صابون معطر، صابون لوکس انگلیسی بود.

در دهه 60، در سریال هزاردستان، محمدعلی کشاورز خدا بیامرز، نقش شعبون استخونی را بازی می‌کرد. کار شعبون این بود که استخوانهای کله پاچه فروشیها (که امروزه عنوان خود را طبّاخی می‌نویسند.) را جمع می‌کرد تا به کارگاه صابون پزی ببرد و بفروشد. ظاهراً لعابی که از پختن دوباره استخوان بر می‌آید، مناسب ساختن صابون است؛ البته این حدس من است. تا مدتی پیش منطقه ای در جنوب شهر تهران به صابون پزخونه مشهور بود.

پس از اینکه شعبون سر شش انگشتی را در آرایشگاه از تنش جدا کرد و خودش هم بعد کشته شد، در اعلامیه مجلس ترحیمش شعبون استخونی به شعبان استادخانی تبدیل شد!! روحت شاد علی حاتمی!


تا اینجای کار دانستیم که صابون از قدیم در ایران تولید میشده؛ ولی طبیعی است که تا دوران محمدرضاشاه پهلوی، صابون عطری در میان آن‌ها نبوده باشد. صابونهایی که من از کودکی به یاد دارم چند گونه بود.

انواع صابونها

صابون مراغه که زردرنگ و مکعب مستطیلی بی قواره، و بهترین صابون سرشویی بود.

صابون برگردون سفیدرنگ که آنهم مثل صابون مراغه بی قواره بود؛ ولی به آن دلیل که ارزانتر از آن بود، دلّاک های حمّام در حمّامهای عمومی برای صابون زدن به سر و تن مردم، از آن استفاده می‌کردند.

صابون زیتون که سبزرنگ و شبیه نیمکره بود، و گرانتر از صابون مراغه، و ویژه سرشویی بود.


در همان زمانها مادّه دیگری هم برای شستن و پاکیزگی و بویژه برای پاکیزه کردن ظروف چرب استفاده میشد که به آن چوبک میگفتند. چوبک را هم دیده بودم و ظاهراً از خرده چوب همراه با ماده‌ای سفیدرنگ (شاید ضایعات کارگاه صابون پزی) تشکیل شده بود. با بهبود وضع معیشتی مردم در اواخر دهه چهل، مایع ظرفشویی و پودر رختشویی نیز به مواد تمیزکننده افزوده شد؛ که اولین مارک تجاری آن در ایران فاب، با قوطی آبی رنگ، و پس از آن تاید (انگلیسی، به معنای موج) با قوطی زردرنگ، و سومین، برف سفیدوآبی بود. ما سالیان سال به هر گونه پودر رختشویی میگفتیم فاب، زیرا همواره اوّلین نامها دیر از یاد و خاطره ها می‌روند و به سختی از زبان مردم می‌افتند.

29 آذر 1400

احمد شمّاع زاده