هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

آزمونهای علمی و عقیدتی «آدم»

آزمونهای علمی و عقیدتی «آدم»

احمد شمّاع زاده


آیات سی ام تا آخر سی و ششم سوره بقره، از مهمترین آیات قرآن کریم، و تنها آیاتی هستند که منظور خداوند از آفرینش انسان (فلسفه آفرینش)، ماهیت (چیستی) انسان، و چگونگی و روش زندگی (Life Style) او را بیان میکنند:

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّـحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾

و آن هنگام که پروردگارت به فرشتگان گفت: من قراردهنده جانشینی در زمین هستم. فرشتگان گفتند آیا موجودی را در زمین قرارمیدهی که در آن فساد و خون ریزی کند؛ و حال آن که ما تو را همواره با ستایش تسبیح می‌گوییم و تقدیست می کنیم. فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٣١﴾

و خدا همه نام ها را به آدم آموخت؛ سپس آن‌ها را به فرشتگان عرضه داشت و گفت: مرا از نام های ایشان خبر دهید، اگر راست میگویید. (۳۱)

قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿٣٢﴾

گفتند: تو پاک و منزّهی، ما را دانشی از خود نداریم جز آنچه تو به ما آموخته ای. همانا که تو بسیار دانا و بسیار حکیمی. (۳۲)

قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿٣٣﴾

خداوند گفت: ای آدم! فرشتگان را از نام های آنان خبر ده. پس هنگامی که نام هایشان را به فرشتگان خبر داد خداوند گفت: آیا به شما نگفتم که من پنهانِیهای آسمان ها و زمین را می دانم، و به آنچه شما آشکار می کنید و به آنچه پنهان می دارید، دانایم؟ (۳۳)

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿٣٤﴾

و آن هنگامی که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید، پس سجده کردند مگر ابلیس که سرپیچی و تکبّر کرد و کفران ورزید. (۳۴)

وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿٣٥﴾

و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در این بهشت ساکن شوید و از هر جای آن که خواستید فراوان و گوارا بخورید، و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ ﴿٣٦﴾

پس شیطان، آن دو را از جنّت زدود و از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و ما گفتیم: فرود آیید (از مقام و منزلت خود) در حالی که (از این پس) برخی از شما دشمن برخی دیگر خواهید بود؛ و برای شما در زمین، قرارگاهی و متاعی (برای زندگی) تا مدتی وجود دارد.

روشنگری:

این آیات به سه بخش تقسیم میشوند:

در مرحله اول خداوند به آزمون علمی آدم و مقایسه او با فرشتگان و موفقیت او در آزمون علمی و پیروزی علمی آدم بر فرشتگان میپردازد.

در مرحله دوم که مرحله‌ای واسط است، ابلیس به شیطان تبدیل میشود.

در مرحله سوم، شیطان وسیله‌ای می‌شود برای فریب آدم و به واسطه نفس امّاره ای که در وجود آدم نهادینه شده است، آدم مقهور فریب شیطان می‌شود و در آزمون عقیدتی شکست سختی میخورد.


هان ای انسان!

آوردن این موضوع در اوایل قرآن، گویای این حقیقت از سوی خداوند است که ای انسان بدان و آگاه باش تو چیستی و کیستی و مراقب خود باش تا مانند پدرت تنها در آزمون علمی موفق نشوی، بلکه برای نیکفرجامی باید که در آزمون عقیدتی و ایمان به مقام خداوندگاری نیز از بوته آزمایش پیروز به درآیی.

متأسّفانه اگر نظری به تاریخ موجودیت انسان بر روی کره زمین بیندازیم میبینیم که انسان هر روزه و به طور مرتب مقامهای علمی بسیار، و پیشترفتهای چشمگیری به دست آورده است؛ ولی در ایمان به خدا، همچون پدر خود، چندان موفق نبوده است؛ و اگر به نسبت جمعیت انسانها در طور تاریخ برآوردی داشته باشیم، ایمان انسان به خداوند کم و کمتر شده، و به بیراهه رفتگان بسی بیشتر از رهیافتگانند؛ و انسان با بهره برداری بد از دستاوردهای علمی و تکنیکی، از هدف آفرینش دورتر شده و به ورطه هلاکت نزدیک‌تر شده است. علمی که میتوانست چراغ راه او باشد.



آزمون علمی آدم

گفتنی است توان نامگذاری که در این آیات از آن‌ها یادشد، و وسیله‌ای شد برای اثبات برتری علمی انسان بر فرشتگان، به معنا و مفهوم توان نماد سازی (سمبل سازی) و به عبارتی آشناتر، خلّاقیت و آفرینش است. قدرت آفرینش از تواناییهای منحصر به فرد دو موجود ذیشعور مادی در کل کیهان یعنی جن و انس است؛ ولی انسان از این نظر بر جن نیز برتری دارد؛ زیرا خداوند میفرماید همگی اسماء را یاد گرفته، که معنای دیگر آن کامل بودن توان نمادسازی اوست؛ که جن با داشتن قدرتهای مادی دیگری که برتری او را بر انسان نشان میدهد، از این نظر از انسان عقب‌مانده تر است. یکی از دلایل این ادّعا، عقب ماندن جن از انسان، در موضوع حاضر کردن تخت سلطنت ملکه سبأ در حضور سلیمان نبی بود که جن با همه چابکی و سرعتی که داشت، از انسان عقب ماند. در مقام مقایسه:

انسان میتواند یک تابلو نقّاشی بسیار زیبا از طبیعت بیافریند؛ و با نگارش، بر روح و روان خود و دیگران، نقشهایی را بزند و نثرهایی بنگارد که مستلزم شناخت عمق هستی است، و نیز شعرهایی را بسراید که احساسات را به اوج برسانند.

فرشتگان هرگز توانایی چنین کارهایی را ندارند. آنان همچون کانال هستند. همان‌گونه که خود گفلتند، «ما از خود چیزی نداریم جز آنچه که تو به ما داده ای». آنان تنها میتوانند داده‌ها را همچون کانال بدون تغییر، منتقل کنند و از خود توانایی دخل و تصرف در داده‌ها را ندارند؛ و حال آنکه انسان همچون یک کارخانه، مواد خام را میگیرد و چیزی را میآفریند.

جنها با اینکه توان خلّاقیت و آفرینش را دارند، ولی هیچ‌گاه به زیبایی یک انسان نمیتوانند مثلاً یک تابلو نقاشی بیافرینند. این است نشان برتری انسان بر دیگر موجودات!!


آزمون عقیدتی آدم

دانستیم که آدم در آزمون عقیدتی شکست خورد؛ ولی برخی مایلند بدانند شجره ممنوعه یا میوه ممنوعه آن درخت چه بوده که موجب فریب خوردن آدم شد.


از دو منظر میتوان به این موضوع نگریست یکی از دیدگاه فلسفه آ فرینش، و دیگری دیدگاه علمی و عقلانی؛ تا بدانیم آن درخت یا میوه چه بوده است.


در خصوص دیدگاه فلسفی،به نظر میرسد بحث پیرامون آن بی‌معناست؛ زیرا خداوند میخواسته آدم را بیازماید. در این میان نه خدا می‌خواسته و نه لازم است ما بدانیم که آدم با چه چیزی مورد آزمایش قرار گرفته است؛ زیرا منظور خداوند آزمایش آدم بوده و وسیله آزمایش اصلاً مهم نبوده، و به همین دلیل هم پیرامون آن روشنگری نکرده است؛ و نسبت دادن مصادیق بی‌پایه ای همچون معرفت، دانش، حسادت، ولایت و… به شجره ممنوعه، همه، ثباء منثوراست؛ ولی از دیدگاه علمی و عقلانی میتوان موضوع را مورد بررسی قرارداد تا نقطه پایانی باشد بر این بحثهای تکراری بیهوده، تا بلکه موجب شود مردم از پیگیری این موضوع دست بردارند:

یک- در آیه بالا خدا به آدم میگوید به آن درخت نزدیک نشوید. نزدیک شدن به درخت در نظر خداوند یک گام به نافرمانی نزدیک شدن است؛ چه برسد به خوردن از آن درخت.

دو- خداوند واژه درخت را به کار میبرد و نه بوته یا چیز دیگری را. پس آن میوه، میوه ای درختی بوده است.

سه- آن میوه ویژگیهایی داشته که شیطان آن ویژگیها را دستاویزی برای فریب آدم و حوا قرار داده؛ پس باید میوه زیبایی بوده باشد که بتواند با تمایلات درونی آدم همخوانی داشته باشد.


با توجه به مواردی که بیان شد، آن میوه باید سیبی سرخ فام، یا سرخ و سفیدی باشد که رنگش هم آدم یا حوا را وسوسه کرده باشد.

اما برخی از مفسرین نوشته‌اند و ظاهراً در شعر حافظ نیز آمده، آنچه که آدم و حوا به وسیله آن مورد آزمایش قرارگرفتند و موجب اخراجشان از باغ جنان و روضه رضوان شد، گندم بوده است:

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم


هرچند این شعر با غزلهای حافظ همخوانی دارد، ولی نباید فراموش کرد که در دیوانهای شاعران و اندیشمندان بزرگ همچون خیام و حافظ و شاهنامه فردوسی، کسانی سخن خود را بر سخن آنان افزوده اند که در این موضوع شکی نیست. گیریم که این شعر از حافظ باشد، از نظر عقلانی به دلایل زیر مردود است:

یک- درخت میتواند یکی باشد که بوده و خداوند گفته «به این درخت نزیدک نشوید» و حال آنکه گندم نمیتواند یکی باشد بلکه در توده های گندمزار است و اطلاق عبارت نزیدک نشوید با گندمزار هیچ مناسبتی ندارد.

دو- خداوند واژه درخت را به کار برده که با خوشه یا خوشه هایی از گندم مطلقاً همخوانی ندارد.

سه- بوته یا خوشه گندم زیبایی چندانی ندارد که قابل قیاس با گیرایی و زیبایی سیب باشد و چشم آدم و حوا را بنوازد و به خود جذب کند.

چهار- گندم برای رفع گرسنگی است و دیدنش همچون سیب، هوس انگیز نیست که همواره دوست‌داشتنی است و حتا دیدنش هم انسان را به سوی خود جذب، و وسوسه میکند.


نیمه بهمن ماه نودونه- احمد شمّاع زاده