احمد شمّاع زاده
۱۶
اردیبهشت ۱۳۹۸ کدخبر:
98021508152
دکتر محسن شریفپور دانشمند دانشگاه پرتوریا (آفریقای جنوبی) و دانشگاه علم و فرهنگ(ایران) نظریه جدیدی برای درک جهان هستی ارائه کرده است که تئوری مشهور بیگبنگ یا مهبانگ را به چالش میکشد.
به گزارش ایسنا، پروفسور محسن شریفپور یک نظریه علمی جدید ارائه کرده است که ممکن است کلیدی برای درک اسرار جهان آغازین و همچنین چشم اندازی به آینده جهان باشد.
پروفسور شریفپور از محققین پژوهشی برجسته در زمینه نانوسیالات است، (شامل ذراتی به اندازه نانومتر برای افزایش انتقال حرارت) اما تصمیم گرفت تا زمینه مطالعاتی خود را بسط دهد و به مطالعه و کسب دانش در زمینه کیهانشناسی، طبیعت، الگوهای طبیعی و قانون ساختاری (Constructural Law) در کنار تخصص خود که مکانیک سیالات است بپردازد.
نقد این مقاله را از اینجا آغاز، و نظرهای خود را با رنگ زرشکی مشخص میکنم و در پایان مقاله، لینک پژوهشهایی را میآورم که به آنها اشاره کردهام و یا برای آگاهی بیشتر از نظرهایم لازم یا مفیدند. در آغاز بگویم که:
مهبانگ یک نظریه نیست؛ بلکه یک اصل کیهانشناسی است که ماهواره "کوبه" (Cobe) در
سال 1989، آن را به اثبات رساند؛ یعنی از حالت یک نظریه علمی به دراورد، به یک اصل
علمی تبدیل کرد و کسی نمیتواند آن را رد کند. اگر نظریه دکتر شریف پور منافاتی با مهبانگ
نداشته باشد، میتواند مورد توجه قرار گیرد تا در زمینه های دیگر کارایی خود را نشان دهد.
یکی از سوالاتی که او همواره به دنبال آن بوده است راجع به منشأ انرژی تاریک است که موجب سرعت گرفتن کهکشانها میشود. وی معتقد است هیچکدام از نظریههای موجود به اندازه کافی قادر به پاسخ به این سوال نیستند.
در اینجا دو موضوع با یکدیگر درآمیخته اند: منشأ انرژی تاریک و خود انرژی تاریک. نمیتوان گفت منشأ انرژی تاریک موجب سرعت گرفتن کهکشانها شده است؛ زیرا که این جمله بی معناست. از سوی دیگر بحث منشأ انرژی تاریک بحثی دیگر است. اما اگر منظور ایشان خود انرژی تاریک است، باید گفت این موضوع ربطی به نظریه مهبانگ ندارد؛ بلکه نظر برخی از کیهانشناسان است که انرژی تاریک موجب سرعت گرفتن کهکشانها شده است؛ و این در حالی است که نگارنده با پژوهش مدلی مدرن برای کیهان ثابت کرده ام که انرژی تاریک نه تنها موجب گسترش کهکشانها نمیشود، بلکه بازدارنده و تنظیم کننده گسترش بی رویه کهکشانهاست و این نیروی گریز از مرکز حلزون کیهانی است که موجب گسترش کهکهشانها میشود.
در ضمن نظریههای زیادی در این زمینه وجود ندارد که ایشان از «هیچیکدام از نظریههای موجود» یاد کرده است.
پروفسور شریفپور میگوید: به طور کلی کیهانشناسان اغلب از کلماتی مانند سیاه یا تاریک استفاده میکنند. کلماتی مانند انرژی تاریک، ماده تاریک، سیاهچاله. این یعنی هر زمان که آنها نمیتوانند منشأ و منبع مفاهیم خاص را به طور مناسب توضیح دهند، از واژههای سیاه یا تاریک استفاده میکنند.
ایشان باز هم به منشأ اشاره میکند؛ در حالی که کیهانشناسان نمیگویند چون ما منشأ انرژی و ماده تاریک را نمیدانیم آنها را تاریک عنوان داده ایم؛ بلکه چون ماهیت آنها را تشخیص نمیدهند و نمیدانند چیست و یقیناً پروفسور شریف پور هم نمیداند چیستند، آنها را ماده و انرژی تاریک عنوان داده اند.
آیا اگر منشأ چیزی را بدانیم دلیلی میشود بر شناخت آن چیز؟ مثلاً اگر منشأ انسان را بدانیم انسان را شناخته ایم یا اینکه تنها یکی از مباحث انسانشناسی شناخت منشأ انسان است؟
پرفسور شریفپور نظریه خود را "نظریه منبع تولید و محل جذب" (Source and Sink) مینامد که در راستای تمایل خودش برای پیدا کردن پاسخ به سوالات بدون پاسخ میآید.
آیا مهبانگ بخشی از طبیعت بود و اگر چنین است، آیا الگویی برای آن از ابتدا وجود داشته؟
جهان قبل از انفجار بزرگ چه شکلی بوده است؟
این دو پرسش آخر، نشان میدهد که شما اصلاً نمیدانید که مهبانگ چیست؛ و اشکال اصلی شما و نقطه انحراف شما از اصل علمی مهبانگ این است که به این اصل به عنوان آغاز آفرینش به وسیله خداوند نگاه نمیکنید؛ بلکه آن را رخدادی در طول رخدادهای دیگر در نظر میگیرید. پس در ابتدا باید بدانید آنچه را که میخواهید نقد کنید چیست و بعد اگر توانستید آن را نقد کنید.
منشأ احتمالی آن انرژی که باعث این انفجار بزرگ شد چیست؟
این پرسش شما نیز نادرست است. زیرا انرژی آزادی وجود نداشته که موجب مهبایگ شده باشد؛ بلکه آزاد شدن گونهای خاص از انرژی بوده که موجب مهبانگ شده، و آن هم آزاد شدن یا به ظهور رسیدن ذره بسیار بسیار ناچیزی از نور الهی بوده که موجب مهبانگ و پدید آمدن کیهان شده است.
علت گسترش جهان چیست؟
علت گسترش کیهان همانگونه که پیشتر شرح داده شد، نیروی گریز از مرکز است. (البته با پذیرش شکل حلزونی کیهان)
پروفسور شریف پور معتقد است نظریه وی با استفاده از رویکرد تحقیق بین چند رشتهای، دارای پاسخی منطقی به همه این سوالات است.
چون شما نمیدانید که مهبانگ چیست، پس نظریه شما نمیتواند به پرسشهای شما که پاسخ بسیاری از آنها بر مبنای مهبانگ و دیگر اصول کیهانشناسی مشخص است، پاسخ دهد.
وی گفت: طبق مطالعات من همه چیز در طبیعت در جفتهای دوتایی یا مخالفِ هم مانند مرد و زن، الکترون و پوزیترون، قطبهای مغناطیسی و ماده و ضد ماده اتفاق میافتد. اگر یک جسم داغ وجود داشته باشد، گرما به علت قانون همرفت به سمت جسم سردتر حرکت میکند. این یک الگوی جهانی است که به ما کمک میکند تا یک نظریه جدید را برای جهان آغازین ارائه دهیم. بنابراین اگر ما این الگوهای موجود در طبیعت را دنبال کنیم، با فرض وقوع بیگ بنگ، باید از خودمان بپرسیم که اتفاق متقابل یا جفت آن چیست.
جهان جانداران آنگونه که دانشمندان به آن رسیده اند، نا متقارن است. به نظر نگارنده خداوند خواسته بگوید طرف دیگر هستی و به قول شما جقت یا تقارن جهان جانداران خود من هستم که همیشه حی و حاضرم.
اگر بخواهیم با دید شما به موضوع بنگریم باید گفت: پیرامون پدید آوردن کیهان و آفریدن آفریدگان نیز خداوند میگوید «من گنجی پنهانی بودم. دوست داشم تا شناخته شوم، پس آفریدگان را آفریدم. (آنی کنت کنزاً مخفیا فاحببت آن اعرف فخلقت الخلق- حدیث قدسی)
شریفپور افزود: در طبیعت همچنین هر چیزی از یک الگو پیروی میکند و مبانی نظری دینامیک سیالات، حرکت اجرام سماوی، قانون ساختاری و الگوهای طبیعت مانند دنباله فیبوناچی و هندسه فراکتال نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اما آنچه که ما از این زمینهها به طور جداگانه میدانیم، برای پاسخ دادن به برخی از چالش برانگیزترین پرسشهای جهان کافی نیست.
همه هستی از الگوی نسبت الهی یا به قول خداناباوران نسبت طلایی پیروی میکند که بر مبنای دنباله فیبوناچی است، در مقیاس بزرگ. کیهان نیز بر همان مبنا شکل گرفته و تاکنون گسترش یافته است. (به مدلی مدرن برای کیهان بازگشت شود.)
نظریه وی موسوم به "نظریه منبع و جذب" میگوید که اگر یک منبع از انرژی مانند بیگ بنگ وجود داشته باشد، باید همزمان، و حداقل یک مکان نیز برای دریافت و جذب انرژی این منبع وجود داشته باشد که این انرژی با الگویی خاص از منبع انرژی به آن مکان برود، و این فرایند باید قانون بقا انرژی را نقض نکند.
اگر میدانستید که مهبانگ یعنی چه، این موضوع را مطرح نمیکردید.
به طور کلی منبعها و محل جذبها بخشی از علم مکانیک سیالات و همچنین الکترونیک هستند. برای اعمال این نظریه در کیهانشناسی، یک منبع میتواند انرژی و یا ماده منتشر کند و یک محل جذب میتواند توسط گرانش (انحنای فضا-زمان) انرژی یا ماده را دریافت کند. در نتیجه پروفسور شریفپور معتقد است که آن انرژی که جهان ما را به وجود آورده (بیگ بنگ) باید یک پالس از یک منبع با تابش پس زمینه کیهانی منحصر به فرد باشد که به سمت یک محل جذب جریان مییابد. تابش پس زمینه مایکروویو کیهانی میتواند از این نظریه حمایت کند، درست همانطور که از مدل بیگ بنگ داغ (Hot Big Bang) حمایت کرد.
گرانش به معنای انحنای فضا-زمان نیست که آن را در پرانتز آورده اید؛ بلکه عامل آن است. گرانش در فضا-زمان یا جایگاه، ایجاد انحنا میکند. به عبارتی دیگر گرانش، جایگاه را خم میکند و موجب خمیدگی آن است.
پروفسور شریفپور میگوید: همه چیز در جهان و کهکشان ما مانند الگویی از جریان مایع حرکت میکند، از زمین تا منظومه شمسی گرفته و همه چیزهایی که ما در جهان مشاهده میکنیم. بدن انسان، رشد گیاهان، گردبادها، تقسیم قارهها، الگوهای میدان مغناطیسی زمین، مسیر ستارگان، باقی ماندههای ستارهای، گازهای بین ستارهای و گرد و غبار اطراف کهکشانها نیز از این الگو پیروی میکنند. اگر ما این الگوها را تا ابتدای جهان و بیگ بنگ عقب ببریم میتوانیم یک نظریه کلی از آنچه اتفاق افتاده داشته باشیم و همچنین پیشبینی کنیم که در آینده چه اتفاقی میافتد.
بالاخره اعتراف کردید که مهبانگ آغاز آفرینش و کار کیهان بوده است!!
وی افزود: ما میتوانیم یک سیاهچاله را به عنوان یک نوع محل جذب در نظر بگیریم، اما بسیاری از کیهانشناسان معتقدند که سیاهچالهها پس از انفجار بزرگ شکل گرفتهاند، و در ابتدای بیگ بنگ (در این تئوری، یک پالس از منبع انرژی) نبودهاند که تولید یک جریان با الگوی خاص برای جریان انرژی آزاد شده از منبع به سمت محل جذب را بکنند.
کیهانشناسان که به مهبانگ اعتقاد دارند، دیگر معنایی ندارد که سیاهچاله ها را قدیمتر از مهبانگ بدانند. نه تنها بسیاری، بلکه همه کیهانشناسان.
پروفسور شریف پور معتقد است که استفاده از نظریه بین چند رشتهای منبع و جذب از لحاظ ریاضی نیز میتواند پاسخی برای بسیاری از سواات بدون پاسخ ارائه دهد.
به نظرنگارنده همه مشکلات کیهانشناسان ناشی از ندانستن شکل کیهان است و اگر به شکل حلزونی کیهان معتقد شوند پاسخ همه پرسشهایشان را خواهند گرفت و نه به وسیله نظریه شما.
پروفسور شریفپور میگوید برخی از تفاوتهای کلیدی بین نظریه او و نظریه استاندارد بیگ بنگ این است که انفجار بزرگ تنها در زمینه کیهانشناسی کارایی دارد، در حالی که نظریه منبع و جذب یک نظریه بین چند رشتهای است که دارای کاربردهای متعدد است که تنها یکی از آنها در کیهانشناسی به درک جهان آغازین کمک میکند.
خدا را شکر که باز هم اعتراف کردید که مهبانگ دستکم در کیهانشناسی کارایی دارد!!
وی گفت: انرژی تاریک و ماده تاریک را نمیتوان با نظریه بیگ بنگ توضیح داد، در حالی که توضیح ریشههای انرژی تاریک به راحتی با استفاده از نظریه منبع و جذب توضیح داده میشود.
قرار نبوده که اصل مهبانگ ماده و انرژی تاریک را توضیح دهد. ولی اعتقد به شکل حلزونی کیهان مشکل را حل میکند و دانستن سازمان کیهان نشان میدهد که ماده و انرژی تاریک چیستند.
تئوری بیگ بنگ فقط در مورد نقطه آغازین جهان است، اما هیچ ایدهای در مورد مقصد کهکشانها و یا منشأ آنها ندارد،
مقصد کهکشانها را جز خداوند کسی نمیداند ولی خود میفرماید آیا ما آنها را عبث (بیهوده) آفریدیم؟ منشأ کهکشانها همان مهبانگ یا نقطه آغازین است. موضوع پیچیده ای نیست.
در حالی که نظریه منبع و جذب توضیحی از جهانِ پیش از انفجار بزرگ ارائه میدهد.
پیش از مهبانگ جهانی نبوده بلکه تنها خداوند متعال بوده است.
نظریه منبع و جذب، منبع انرژی جهان را مشخص میکند، در حالی که نظریه بیگ بنگ چنین نیست.
منبع انرژی کیهان که تا روز رستاخیر پایدار است، هسته حلزون کیهانی است.
وی افزود: این نظریه منشأ انرژی تاریک را مشخص میکند، در حالی که نظریه بیگ بنگ نمیتواند آن را توضیح دهد.
لطفاً به طور خلاصه بفرمایید منشأ انرژی تاریک چیست؟ که مدعی هستید شما میدانید. نظریه شکل حلزونی کیهان میگوید: هسته حلزون کیهانی خود انرژی تاریک است؛ و منشأ آن مهبانگ است.
در حالی که نظریه بیگ بنگ میتواند سرعت و گسترش کهکشانها را ببیند، نمیتواند آن را توضیح دهد. نظریه منبع و جذب میتواند سرعت و گسترش کهکشانها را پیشبینی کند و آنها را به درستی توضیح دهد. همچنین پیشبینی میکند که این انبساط، شتاب بیشتری میگیرد که با اطلاعات عملی!! موجود هم خوان است.
چون هیچ توضیحی در مورد نظریه خود نمیدهید و تنها مدعی هستید، به شما عرض شود نظریه شکل حلزونی کیهان نیز پاسخ همه پرسشهای کیهانشناسان را داده است. هرچند شما چنان از مهبانگ سخن میگویید که گویی نظریه همه چیز (Theory of everything) است. باز هم دفاع از نظریه خود بدون ارائه مطلبی.
وی ادامه داد: نظریه بیگ بنگ از تابش پس زمینه کیهانی پشتیبانی میکند، اما نمیتواند توضیح دهد که چرا در سراسر گیتی کاملاً یکنواخت نیست. در حالی که نظریه منبع و جذب این عدم هماهنگی را میتواند توضیح میدهد.
تابش، یکنواخت است ولی حرارتش متفاوت است. چرا حقایق علمی را دگرگونه میکنید تا سخن خود را به کرسی بنشانید؟ این نوشته و تصویر، مدرکی است بر یکنواختی تابش پس زمینه کیهانی (CMB) ولی با دماهای متفاوت در کل کیهان.
The cosmic microwave background (CMB) is leftover radiation from the Big Bang stretched by the universe's expansion into the microwave region of the spectrum. In this image, NASA's Wilkinson Microwave Anisotropy Probe (WMAP) records minuscule temperature fluctuations in the CMB as different colors.
In principle, an advanced civilization could create a universe and encode information in the CMB that would let civilizations in the offspring universe, know that their universe has purposefully created.
پروفسور شریفپور برای توضیح اینکه چگونه نظریه منبع و جذب به درک ما از جهان آغازین کمک میکند آن را نظریه برتر یا کلیدی از ریشه جهان مینامد و میگوید یکی از سناریوهای نظریه منبع و جذب میتواند نظریه بیگ بنگ باشد (وقتی که محل جذب، گرانش صفر داشته باشد).
این نگارنده نیز مدعی است که پذیرش شکل حلزونی کیهان پاسخگوی همه مشکلات کیهانشانسی است.
پاسخهای پروفسور به سوالات اساسی در مورد جهان که با نظریه منبع و جذب شرح داده میشود مطابق دستاوردهای جدید علمی است.
وی میگوید: چگونه ممکن است که نظریه بیگ بنگ بگوید که آن انرژی که بیگ بنگ را باعث شده از هیچ آمده؟ در حالی که ما میدانیم که تمام انرژیها از یک منبع نشأت میگیرند و یا باید ذخیره شوند یا به شکل دیگری دربیایند. آیا واقعاً باور کنیم که قبل از انفجار بزرگ هیچ چیز وجود نداشته است؟
کسانی جز خداناباوران چنین ادعایی را نکرده اند. کیهانشناسان عموماً مایل نیستند که مسائل خداشناسی را در دانش کیهانشناسی وارد کنند؛ در نتیجه از پیش از مهبانگ سخنی به میان نمیآورند. این موضوع دلیل بر آن نیست که منشأ آن را نمیدانند و یا اینکه به خداوند باور ندارند.
در ابتدا تئوری بیگ بنگ بر پایه فلسفه بنا شد. این نظریه یک ایده است اما واقعیت آن قابل اثبات نیست.
آیا ادوین هابل که اولین کسی بود که فکر مهبانگ به خاطرش خطور کرد، یک فیلسوف بود یا یک کیهانشناس؟ چرا مدعی فلسفه بافی در این اصل علمی شده اید و مرتّباً آن را ایده و نظریه میخوانید و حال آنکه ماهواره (Cobe) در سال 1989 آن را به اثبات رسانده است؟!!
دانشمندانی که این نظریه را قبول کردهاند، در مورد زمان قبل از آن صحبت نمیکنند.
در بالا توضیح داده شد.
اما نظریه منبع و جذب یک توضیح علمی ارائه میدهد که حداقل باید یک منبع و یک محل جذب در جهان اولیه وجود داشته باشد که انتقال انرژی بین آنها را ممکن سازد.
جهان اولیه یعنی چه؟ ظاهرا شما معنای مهبانگ را نمیدانید. پیش از مهبانگ جز خداوند متعال که همان منبع اولیه به قول شماست، چیزی وجود نداشته است. نظریه هایی که میگویند ممکن است مهبانگهای دیگری بوده اند، تنها ادعاست و هیچکس نمیتواند این ادعاها را ثابت کند.
پروفسور شریف پور میگوید: یکی دیگر از مباحث نظریه انفجار بزرگ این است که نیاز به نظریه تورم برای توضیح اندازه و وسعت جهان موجود دارد، و در این راستا میگویند پس از بیگ بنگ، فضا با سرعتی گسترش یافت بیش از سرعت نور! در صورتی که، نظریه منبع و جذب نیازی به نظریه تورم برای توضیح وسعت فعلی گیتی ندارد، چرا که این نظریه به طور کامل به این واقعیت اشاره میکند که از آغاز باید فضایی بین منبع و محل جذب برای انتقال وجود داشته باشد.
با این جمله آخر نشان دادید که نه تنها مهبانگ را نمیشناسید بلکه فضا-زمان یا جایگاه را هم نمیشناسید که با مهبانگ آغاز شده است.
برای پروفسور شریفپور که بیش از یک دهه (در کنار دیگر فعالیتهای علمی اش) روی این نظریه کار کرده است، این تنها آغاز ماجرا است. تحقیقات زیادی باید با استفاده از این نظریه و مدلهای ریاضی آن روی تعداد زیادی ازسناریوهای دیگر انجام شود، که نیازمند همکاری، و همراهی دانشمندان رشتههای مختلف است.
بطور مثال اجازه دهید اینجا سادهترین حالت را شرح دهم: اگر یک منبع انرژی نقطهای(Point Source) را در نظر بگیریم و همچنین یک محل جذب انرژی تقریباً همگن و کروی را که منبع تولید انرژی در مرکز کره قرار گرفته باشد را نیز در نظر گیریم، پالس انرژی که از منبع انرژی آزاد میشود، به سمت سطح داخلی کره که جاذب انرژی و مواد است با یک الگوی خاص (بسته به شرایط منبع، و کره جاذب که در حال چرخش باشند یا نباشند) حرکت خواهد کرد. در این صورت، مادامی که پالس انرژی و مواد از همه طرف به سمت سطح داخلی کره حرکت میکند، بطور خودکار بست جهان صورت میکرد، و انرژی تاریک برآیند جاذبه سطح داخلی کره برای هر موقعیت خواهد بود. لذا، هر چه این پالس به سطح جاذب نزدیکتر میشود، برآیند نیروی جاذبه بیشتر، و در نتیجه کهکشانها سرعت بیشتری میگیرند. در ضمن این پالس انرژی، دارای تابش پس زمینه کیهانی خاص خودش است. و چون محل جذب کروی، تقریباً همگن است، جهان ما از همه طرف تقریباً همگن بسط پیدا میکند. لذا میبینید که با این تنظیم خیلی ساده جوابی برای سوالات بدون پاسخ ارائه خواهد شد، که برای دقیقتر شدن، نیاز به محاسبات دارد.
کاملا نادرست است زیرا مبنای تشریح و توضیح شما بر کروی بودن کیهان است و حال آنکه برای کیهانشناسان چنین چیزی قابل پذیرش نیست و کروی بودن در نظریه شکل حلزونی کیهان نیز رد شده است. تنها نکته قابل توجه در نوشته بالا جذب همگن است که در شکل حلزونی بیش از شکل کروی قابل پذیرش است.
پروفسور شریفپور معتقد است که تحقیقاتش بر درک ما از جهان آغازین و قبل از آن تأثیر میگذارد. نظریه منبع و جذب نقطه شروع قابل توجهی است برای ارائه پاسخ به تعدادی سوالات در پشت پرده اسرار جهان.
نکته مهمی دیگر که از تحقیقات پروفسور شریف پور میتوان نتیجه گرفت این است که این تحقیقات علمی وجود نظم دهندهای را از ابتدای آفرینش گیتی نیز ثابت میکند، در صورتی که آنان که فرض را بر این گذاشتهاند که دنیا از هیچ بوجود آمده، و انفجار بزرگ بدون دلیل اتفاق افتاده، به وجود خدا، و نظم دهندهای اعتقاد ندارند، مانند پروفسور استیون هاوکینگ.
* اقتباس شده از سایت دانشگاه پرتوریا، و تماس با پروفسور شریف پور برای توضیحات تکمیلی توسط ایسنا.
لینکهایی که در آغاز نقد به آنها اشاره شد:
• مدلی مدرن، برای کیهان: https://www.academia.edu/5676568
• مهبانگ یا آغاز کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/11202947
• مهنورد یا پایان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/12376486
• سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571
• ساختار شماتیک کیهان: https://www.academia.edu/36815821
• کیهان، سیستمی نه بعدی: https://www.academia.edu/23026305
• پردازش چند مفهوم سازمانی کیهان: https://www.academia.edu/12303832
• A Modern Model for the Universe: https://www.academia.edu/11750437
• The Universe, a Nine Dimension System: https://www.academia.edu/23710171
• The really Shape of the Universe: https://www.academia.edu/24122496
بیستم اردیبهشت نودوهشت- احمد شماع زاده