احمد شمّاع زاده
ساعت خواب = صحت خواب
ساعت آبگرم = صحت آبگرم
ناغافل = غافلگیرانه
سی کو! = سیل کن! به معنای: ببین(این واژه فارسی اصیل و لری است.)
تقدیم = پیشکش
این واژه را در مورد قرآن کریم نباید بهکاربرد؛ ولی متأسفانه حتا در برنامههای تلویزیونی چنین روشی بهکارمیرود، که نابجا و اهانتآمیز است.
خوراکی:
جوجهکباب = مرغکباب (آن زمان جوجهکباب بهتر از مرغکباب بود که مرغ ماشینی وجودنداشت و جوجه ارزشی داشت؛ اکنون جوجهها بایستی ناخوش باشند که سربریده شوند وگرنه بهصرفه نیست.)
فنی:
چارشاخگاردان = چهارشاخ گردان(در اتومبیل ـ این واژه را مکانیکهای ارمنی تهران به این شکل دراوردهاند.)
پیچگوشتی = پیچگشتی
سگ دست در اتومبیل:
سپروزر = سوپر وایزر = استادکار
تلواً = بهپیوست(این واژه معنی ‹بعداً› را میدهد، ولی در وزارتامورخارجه بهمعنای ‹پیوست› دیدهشده.)
طبیعی:
برق ظاهراً واژه ای عربی است که در زبان فارسی به جای الکتریسیته به کارمیرود. ولی عربها به الکتریسیته کهربا (کوچکشده کاهربا، همانند کهکشان) میگویند که واژه ای فارسی است و از ترکیب کاه و ربایش ایجاد شده است. پیشترها در زبان فارسی به الکتریسیته ساکن کهربا میگفتند.
کهربا چگونه ایجاد میشود؟ صمغ درختان در زیر دریاها پس از هزاران سال به صورت ماده ای زردرنگ و سبک درامده که در زبان فارسی به آن کهربا گویند؛ زیرا به دلیل داشتن الکتریسیته ساکن میتواند کاه را برباید. در زبان انگلیسی به آن ایمبر میگویند. از کهربا وسایل تزیینی میسازند و در ایران قدیم تسبیح نیز ساخته میشد که کمی گرانقیمت بود.
گفتنی است هرچند واژه برق به ظاهر عربی است ولی آن هم خود فارسی است که شکل عربی به خود گرفته است. در گویشهای لری و شوشتری به برق زدن میگویند پرچ زدن(مانند کفشاش پرچی زنه). عربها که حرفهای پ و چ را نداشته اند ب را به جای پ و ق را به جای چ به کاربرده و آن را به صورت برق دراورده اند!
چرا چنین گویند؟
گرداوری، نقد، ویرایش و تدوین:
احمد شمّاع زاده
بخش نخست:
رفته آب خنک بخوره: آن زمان که یخچال نبود، خنکترین آب قنات در تهران، قناتى بود که بعدها زندان قصر در آنجا ساخته شد. از آن پس، هرکس به زندان میافتاد، میگفتند: رفته آب خنک بخوره.این عبارت بعدها به صورت یک مثل درامد.
تعارف
شاه عبدالعظیمی:
آن
زمان که تهرانیها با
ماشین دودی به زیارت شاه
عبدالعظیم میرفتند،
پول
رفت و برگشت ماشین رو باید یکجا
میدادند.
به
همین دلیل اهالی شهر
ری که مطمئن بودند
مهمانهاشون پول بلیت
برگشت را هم پرداخته اند، تعارف
میکردند و قسم میدادند که
تو رو خدا شب رو پیش ما
بمونین!
از
آن پس تعارف شاه عبدالعظیمی
مشهور شد.
آدم هفت خط: آن زمان که جامهای عرقخوری دارای هفت خط بودند، هرکس بنا بر عادتش به اندازه یکی از خطها میتوانست عرق بخورد. این خطها عبارت بودند از: ۱- مزوّر ۲- فرودینه ۳- اشک۴- ازرق ۵- بصره ۶- بغداد ۷- جور
کسی که عرقخور قهّاری بود و میتوانست تا خط هفتم عرق بخورد، به آدم هفت خط معروف میشد.
جور ما را بکش!: گاهی شخصی برای خودنمایی، در میخانه ها میگفت جام را تا خط هفتم پرکنند(به آدم هفت خط بازگشت شود.)؛ ولی چون نمیتوانست همه عرق را بخورد، به یاران میخانه اش میگفت باقیمانده عرق جور او را بخورند. یاران هم جور او را سر میکشیدند و جور ما را بکش، مثالی شد برای هرچیزی که کسی یارای تمام کردن آن را نداشت.
ماستاشونو کیسه کردند: به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: چه جور ماستی میخوای ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه!
مختارالسلطنه شگفتزده شد و پرسید این دو تا ماست فرقشون چیه؟
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با قیمت دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغیه که جلوی دکان میبینی که یک ثلثش ماسته و دو ثلثش آبه و به قیمتی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدومش میخوای؟!
مختارالسلطنه برافروخته شد و خود را معرفی کرد و به آجانها دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمرش سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد و تبدیل به ماست کیسه شود!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند! از آن پس به گروهی که از تنبه کسی متنبه، و از کرده خود پشیمان میشوند، میگویند ماستاشونو کیسه کردند.
بخش دوم:
زپرتی: واژه روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است. در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش به هم ریخته است.
هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نامناسب باشد، جمله انگلیسی "I shall have" به معنی من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژه مسخره آمیز را برای هر واژه یا عبارت نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار میبرند.(ولی دکتر باستانی پاریزی نظردیگری دارد. وی کتابی هم زیر همین عنوان دارد. اول اینکه آن مرحوم نمیگوید هشلهف؛ بلکه مینویسد هشت الهفت. یعنی یک ال عربی میان دو عدد هشت و هفت افزوده شده است؛ . بدین ترتیب مراد از آن، آن است که همه چیز به هم ریخته است.)
چُسان فسان: از واژه روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
شِرّ و وِر: از واژه فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.(ظاهراً نویسنده میخواهد همه چیز را به زبانهای اروپایی نسبت دهد. شر میتواند مخفف شعر باشد و ور هم که در فارسی کاربرد بسیار دارد؛ مانند: ور زدن)
اسکناس: از واژه روسی Assignatsia است که خود از واژه فرانسوی Assignat به معنی برگه دارای ضمانت گرفته شده است.
فَکسنی: از واژه روسی Fkussni (تلفظ آن میشود فکوسّنی. چه ربطی به فکسنی-Fakasani- دارد را، من نمیدانم!) به معنای بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنای بیخود و مزخرف به کار برده شده است. (تا آنجایی که من اطلاع دارم به معنای چیزی که دوام مییابد و زود از کار میافتد به کار میرود.)
نُخاله: یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند. (همان گونه که در بالا یاداور شدم. نویسنده حتا واژگان فارسی را به زبانهای بیگانه نسبت میدهد. این واژه یک واژه فارسی است و طبق نوشته فرهنگ معین به معنای آنچه که پس از الک کردن در الک باقی میماند معنا شده و از کودکی آموختهایم که به آدمهایی که درست و حسابی نیستند میگوییم آدم نخاله ای است.)
آکبند: آیا میدانستید این واژه، نه کلمه ای لاتین است و نه فارسی!؟ قدیما که بندر آبادان بهترین بندر ایران بود و کشتیهای تجاری اونجا بارشون رو تخلیه میکردند، روی بعضی از اجناس که خیلی مرغوب بودند نوشته شده بود UK BAND یعنی بسته بندی شده انگلیس؛ ولی آبادانیهای عزیز آن را آکبند میخواندند و بدین گونه این واژه در تمام ایران منتشر شد و همه به کالایی که بسته بندی شده میگن آکبند. (اشتباه دیگر نویسنده این است که آبادان را جانشین بندر خرمشهر کرده و آنچه را که به آبادان نسبت داده مربوط به خرمشهر میشود. تنها کشیتهای نفتکش به آبادان میرفتند و کشتیهای تجاری همگی در بندر خرمشهر لنگر میانداختند. دلیل دیگر آنکه خرمشهر در آغاز راه آهن سراسری قرارگرفته بود و از این شهر بود که تا پیش از جنگ ایران و عراق، بار کشیتها را با قطار به تهران و از آنجا به دیگر شهرها میبردند.)