هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

بررسی بلاهای الهی بر اقوام غیرالهی

بررسی بلاهای الهی بر اقوام غیرالهی


احمد شمّاع زاده


پیشگفتار

کنکاش برای یافتن علل و موجباتی که به وسیله آن‌ها خداوند قومهای ستمگر، سرکش، و نافرمان را از میان برداشته و یا تنبیه کرده، دست کم این بهره را به ما میرساند که جدا از اینکه به گوناگونی بلاهای الهی آگاه میشویم، از چگونگی وقوع آن‌ها و عواملی که آن‌ها را شکل داده، نیز باخبر میشویم و میتوانیم آن‌ها را از نظر علمی نیز مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم و به چگونگی و میزان تأثیر آن بلاها بر زندگی اقوام تنبیه یا نابود شده پی ببریم؛ از آن‌ها پندگرفته، و در جهت بهبود زندگی خویش به کار بریم.

در عنوان این پژوهش و به منظور کوتاهی آن، تنها اقوام را آورده ام؛ ولی خداوند کریم در آیاتی به گروههای اجتماعی مختلف در طول تاریخ نیز با عنوان اصحاب اشاره کرده و از بلاهایی که بر سر آنان آورده با ذکر دلیل یاد کرده است.

افزون بر اقوام و اصحاب، از اشخاصی نیز که در برابر خداوند سرکشی، نافرمانی و یا ایستادگی کرده‌اند یادکرده، و یاداورمان شده که آنان را نیز از میان برده است.


در پی به بررسی بلاهای نازل شده بر همه اقوام، اصحاب و اشخاص در طول تاریخ به تفکیک میپردازیم؛ ولی پیش از آن، سوره هود را مورد بررسی قرار میدهیم که پیرامون سرکشی و نافرمانی چند قوم مهم در طول تاریخ پیامبران و بلاهایی که بر آن‌ها نازل شده، بحث میکند و در میان دیگر سوره ها از این جهت یگانه است؛ و به همین دلیل پیامبر اکرم فرمود: شیّبتنی سورة هود. (سوره هود مرا پیر کرد!) از بس که مردمان ادوار و قرون، نسبت به خداوند، نعمتها و رحمتهایش، و رسولان و از خودگذشتگیهایشان بسیار ناسپاس بوده انذ!!


سوره هود و بلاهای الهی

در این سوره از اقوامی که پیامبران عظیم الشأنی داشته‌اند و نسبت به آن‌ها و فرمانهای الهی نافرمانی و ناسپاسی کرده اند، به ترتیب تاریخ موجودیت آن اقوام یاد می‌شود و بلاهای نازل شده بر آن‌ها را بازگو میکند:

حضرت نوح: شرح زندگی و رسالت حضرت نوح، همچون حضرت موسی در بسیاری سوره‌ها با بیشترین آیات نسبت به دیگر پیامبران آمده؛ ولی همان‌گونه که همه میدانند توفان و سیل مشهور به سیل نوح، بزرگترین و فراگیرترین عذابی بود که بر قوم خاصی نازل نشد؛ بلکه همه زمین را در بر گرفت و در اصل یک پاکسازی انسانی (و نه قومی) بر روی زمین صورت گرفت و زمین از فساد و افساد افراد، گروهها و اقوام مفسد که تا آن زمان به وجود آمده بود، پاکسازی شد.


حضرت هود: در این سوره، پس از شرح قضایای مربوط به حضرت نوح و قومش، به قوم خود حضرت هود یعنی عاد میپردازد و شرحی کوتاه ارائه میدهد، زیرا در سوره‌های دیگر مفصلاً به قوم عاد پرداخته است.


حضرت صالح: خداوند سپس به قوم ثمود میپردازد و گفت و گوهای مفصّل حضرت صالح با قومش را بیان میکند. حضرت صالح در پایان به آن‌ها میگوید تنها سه روز میتوانید از خانه‌های خود بهرمند شوید، و عذابی سخت در انتظارتان است. خداوند در واپسین آیات، بلای نازل شده بر آنان را یادآوری میکند:

فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَة مِنّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذ (66)

ترجمه: پس آنگاه که امر ما فرارسید، صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند، به واسطه رحمتی از جانب ما از خواری آن روز رهانیدیم.
وَ أَخَذَ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فی دِیارِهِمْ جاثِمینَ کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها (67)

بامدادان صیحه ای (صدایی سهمگین ناشی از برخورد سنگ آسمانی با زمین) آنان را فرامیگیرد و در خانه‌های خود میخکوب میکند؛ به گونه‌ای که گویی اصلاً در آنجا نخوابیده بودند.


نکته‌ای مهم: در این‌گونه بلاهای فراگیر و همگیر، که هرگاه وارد شوند تروخشک را با هم میسوزانند، خداوند هیچ‌گاه سنتهای خود را تغییر نداده است؛ بلکه میگوید ما ابتدا خانواده و پیروان آن پیامبر (مانند حضرات صالح، لوط و شعیب) را نجات دادیم و پس از آن، بلا را نازل کردیم.

برای خداوند کار سختی نبود که به هنگام بلا، آن‌ها را در حالی که در میان قومشان هستند، از بلا نگاه دارد؛ ولی این کار مستلزم تغییر در سنن علّت و معلولی حاکم بر کیهان است.

از آن جهت این نکته مهم را در اینجا یاداور شدم که در بحبوحه همگیری ویروس یا باکتری کرونا، بسیاری از مذهبیهای جهان از جمله شیعیان، میگفتند و هنوز میگویند که ما به بارگاه امامان می‌رویم (بی رعایت فاصله گذاری و حفاظت از ریه ها) و آنان خود ما را از شر ویروس نگاه میدارند!! باید به آنان گفت آنکه کسی را از بلایی نگهمدارد، کسی جز خدا نیست و کس دیگری را نباید جانشین خداوند در این‌گونه مواقع کرد. دوم اینکه خداوند در این‌گونه مواقع، حتّا در مورد پیامبران خود سنن خود را تغییر نمیدهد؛ چه برسد به شما! بلکه در آغاز آنان را دور کرده و سپس بلا را نازل کرده است. به این آیه توجه کنید:

قُلْ اَفَرَاَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادِنیَ اللهُ بِضُّرً هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضٌرِّهِ اَوْ اَرادَنی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیهِ یَتَوَکَلُّ الْمُتَوَکَلُّونَ (زمر: 38)

ترجمه: بگو آیا پس توجه کرده‌اید که آنچه از غیر خدا را میخوانید، اگر خداوند برای من زیانی را خواست آیا ایشانند دفع کننده آن زیان؟ یا اگر برای من رحمتی را خواست آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش؟ بگو بسنده است مر ا خدا؛ بر او توکل میکنند توکل کنندگان. (از هر دین و آیین و کیشی، و از نظر خداوند متوکّلان بر او در تعریف و چارچوب دیگری نمیگنجند.)




ادامه بحث:

حضرات ابراهیم و لوت: خداوند سپس به حضرت ابراهیم و داستان ضیف ابراهیم میپردازد. فرستادگان خداوند که مهمانش بودند، از بلای نازل شونده بر قوم لوت (که در همسایگی ابراهیم بودند،) در صبح روز بعد خبر میدهند؛ و پس از آن در آیات 82 و83 بلایی را که بر قوم لوت وارد شده، بیان میکند:

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ

ترجمه: پس هنگامى که فرمان ما فرارسید، آن سرزمین را زیر و رو کردیم و آنان را سنگباران کردیم با سنگهایی که خداوند ویژه آنان کرده بود. (حجارة من سجیل منضود. )

سجیل (گل خشکیده) را در سوره فیل و برای اصحاب الفیل بیان کرده؛ ولی در اینجا منضود (متراکم و سنگین شده، با چگالی بیشتر) را هم بر آن افزوده است.


حضرت شعیب: سپس از آیه 84 تا 95 به داستان قوم شعیب میپردازد و آیات 66 و 67 را در آیات 94 و 95 برای قوم شعیب تکرار میکند (منکوب شدگان با صیحه، و میخکوب شدگان در خانه).


حضرت موسی: سپس درباره حضرت موسی چند آیه میآورد؛ ولی از آنجا که همانند نوح و قومش در بسیاری سوره‌ها به طور مفصل به موضوع موسی و فرعون پرداخته، در این سوره تنها یادی از آنان میکند. پس از آن خداوند کریم، در آیه 101 ساحت خود را از ستم مبرّا اعلام میکند و برای چندمین بار میفرماید «ما به آن‌ها ستم نکردیم؛ بلکه آنان خود بر خود ستم کردند»؛ و در آیات 102 و 103، موضوع بلاهای الهی را کامل میکند و با بیان منظور خود از نزول بلایا، به این موضوع پایان میبخشد:

و اینچنین است انتقامگیری پرودگارت آن هنگام که از دیاری ستمگر انتقام گیرد. همانا که انتقامگیری او بسیار دردناک و سخت است. همانا در این موضوع، به تأکید نشانه ای است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد. در آن روز همه مردمان گرد هم آیند و آن روز قابل مشاهده است.


آیاتی از قرآن کریم ناظر بر کلّیّت بلاهای نازل شده بر اقوام مختلف

خداوند کریم، در بسیاری از سوره‌ها مشخّصاً از نافرمانی دو قوم عاد و ثمود از فرمان الهی و بلاهایی را که بر آنان وارد کرده، یادمیکند؛ از جمله در آیات زیر نمونه‌هایی از بلاها را که بر اقوام و اشخاص مختلف نازل کرده است:


سوره عنکبوت:

وَ عاداً وَ ثَمُود و قد تبِیّن لکم من مساکنهم و زیّن لهم الشیّطان اعمالهم فصدّهم عن السّبیل و کانوا مستبصرین(38) و قارون و فرعون و هامان…(39) فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (40)

ترجمه: قومهای عاد و ثمود و اینکه آثار مسکنهای آنان برای شما آشکار شده، شیطان کارهایشان را برایشان بیاراست و آن‌ها را از راه الهی بازداشت، (در حالی که) در طلب بصیرت بودند؛ و از قارون و فرعون و هامان همگی به واسطه گناهانشان انتقام گرفتیم. پس بر برخی از آنها تندباد شن و ریگ فرستادیم و برخی را صدایی مهیب (ناشی از برخورد سنگ آسمانی با زمین) برگرفت و برخی از آنان زمین بلعیدشان و برخی را غرق کردیم و خداوند نمیخواست ستم بر آنان روا دارد؛ بلکه آن‌ها خود برخود ستم روا داشتند.


سوره ق:

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ «12» وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ «13» وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ «14»

پیش از اینان، قوم نوح و اصحاب رس و قوم ثمود، و قوم عاد و فرعون و قوم لوط پیامبرانشان را تکذیب کردند؛ و نیز اصحاب ایکه (قوم شعیب) و قوم تبع. پس وعده عذاب من بر آنان تحقق یافت.

تُبّع لقب پادشاهان یمن است و قوم تُبّع، به گروهى از مردم یمن گفته شده که همچون قوم فرعون پیرو سلاطین خود بوده‌اند و نه رسولان. از آنان در سوره دخان آیه 37 نیز یاد شده است.

و در دو آیه زیر، با متصف کردن قومهای ثمود و نوح به صفات أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (ستمکارترین و سرکش ترین)، میفرماید آنان در ستمکاری و سرکشی از دیگر اقوام ناقرمان پیشی گرفته بودند!!:

وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌. (نجم: 51 و 52)


سوره فجر:

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ6 إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ7 الَّتی‏ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ8 وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ9 وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ10 الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ11 فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ12 فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ13 إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ 14

آیا هرگز متوجه نشدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با کاخهایی که دارای ستونهای بلند بودند و مانند آنها هرگز در دیگر شهرها ساخته نشده بود؟ و با قوم ثمود که تخته سنگها را (از کوه) به وادی (دشت) میآوردند؟ و با فرعون، صاحب اهرام (که همانند کوهها، میخهای زمین هستند: والجبال اوتاداً)؟ آنهایی که در شهرها (نسبت به پروردگار) سرکش شدند و در آنها بر فساد و تباهى افزودند. پس پروردگارت تازیانه عذاب را بر آنان فرود آورد. همانا پروردگارت در کمین‌گاه است.


بلاهای نازل شده بر اقوام مختلف

قوم ثمود (قوم حضرت صالح):

با توجه به آیات قرآن و تأکید آن‌ها، متوجه می‌شویم بدترین قومی که در قرآن از آن به بدی بسیار و نفرت یادشده، قوم ثمود است؛ که بیشترین آیات بلا پیرامون آنهاست، که شرحی است از بیشترین و سختترین عذابها و بلایا که در مورد آنان به وقوع پیوسته تا درس عبرتی باشد برای همگان از زمان نزول قرآن تا قیامت. گفتنی است ثَمُود به اعراب مشرک بسیار کهنی گفته می‌شود که پیش از حضرت ابراهیم در شمال عربستان ساکن بوده اند؛ و داستان آن‌ها با یک شتر گره خورده است:

ناقه صالح (شتر صالح) معجزه حضرت صالح است که در قرآن از آن تعبیر به ناقة الله (ناقه الهی) شده است. این شتر به درخواست مشرکان و با اعجاز الهی از دل کوه بیرون آمد. بر اساس روایات، خداوند با ناقه صالح، قوم ثمود را آزمود و آب نهر، یک روز به این ناقه اختصاص داشت و مردم در روز بعد می‌توانستند از آب استفاده کنند و حق هیچ تعرضی به این شتر را نداشتند. اما با گذشت زمان، عده‌ای ناقه را از میان بردند و دیگران نیز بدان رضایت دادند. در نتیجه عذاب الهی نازل گشت و همه مشرکان نابود شدند». (نقل از ویکی شیعه)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ‌... فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ‌ فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ... و انجیناالذین آمنوا و کانوا یتّقون (نمل: 45، 52 و 53)

ترجمه: و به درستی فرستادیم به سوی ثمود همقوم آنان صالح را که بندگی کنید خدا را. آنان دو گروه بودند که با هم دشمنی میورزیدند... پس بنگر چگونه بود پیامد حیله آنها. ما همگی آنان و قومشان را سرنگون کردیم. پس آن است خانه هایشان که برهم افتاده به واسطه ستمی که مرتکب شدند. همانا در این نابودی، نشانه و پندی است برای قومی که میدانند… و رهانیدیم کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند.

آیات 23 تا 31 سوره قمر نیز به قوم ثمود میپردازند، ولی تنها در آیه 31 به نوع بلای نازله بر آن‌ها اشاره دارد: إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ

ترجمه: ما بر هلاک آنها یک صیحه فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.


داستان قوم ثمود در آیات 45 تا 53 سوره نمل نیز آمده و نتیجه عذاب نازل شده بر آنان یعنی خانه های برهم هموارشده (خاویه) در آیه 52 آمده است، که تکراری است.

طبق آیه44 سوره ذاریات بر قوم ثمود صاعقه نازل شده است، که تکراری است.

طبق آیه 13 سوره فصلت قومهای عاد و ثمود به وسیله صاعقه از میان رفته اند.

ده آیه اول سوره الحاقّه و پنج آیه آخر سوره الشّمس نیز ویژه قوم ثمود است.


قوم عاد (قوم حضرت هود):

طبق آیات 34 سوره قمر و 68 سوره اسراء، بر قوم عاد، حاصب (توفان شن و ریگ) نازل شده است: انّا ارسلنا علیهم حاصباً


آیات 24 و 25 سوره احقاف:

فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا یُرى‌ إِلَّا مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ

پس چون آن توده‌ى ابر را دیدند که به سمت سرزمین آنان روى آورده است، گفتند: این ابر باران زاست، (هود گفت: چنین نیست) بلکه آن عذابى است که به شتاب خواستارش بودید. بادى که در آن عذابى دردناک نهفته است. (این باد) به فرمان پروردگارش همه چیز را در هم مى‌کوبد. پس صبح شد در حالى که چیزى جز خانه‌هایشان دیده نمى‌شد، اینگونه، تبهکاران را جزا مى‌دهیم.

آیات 41 و 42 سوره ذاریات:

وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ

و درباره قوم عاد آنگاه که بر آنان باد نازا (ویرانگر) فرستادیم که بر هر چیزى مى‌وزید باقى نمى‌گذاشت ازآن مگر آنکه آن را خرد و تباه مى‌کرد.

آیات 19 و 20 سوره قمر:

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ 19 تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ

طبق این آیات عذاب قوم عاد باد صرصری مستمر (مستدام) در روزی بدشگون بوده است:

ما بر آنان در روزی شوم، تند بادى پی در پی، سخت و سرد فرستادیم. (تندبادى که) مردم را همچون تنه‌هاى نخل ریشه‌کن شده از جا برمى‌کند.


قوم لوط (قوم حضرت لوت):

آیه 34 قمر: انا ارسلنا علیهم حاصباً الا آل لوطٍ نجّینهاهم بسحر

ما بر آن‌ها توفانی از ریگ و شن فرستادیم. هشدار! خانواده لوت را در سحرگاهان رهانیدیم.


آیات34 و 35 عنکبوت:

انَّا مُنْزِلُونَ عَلى‌ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

همانا ما بر اهل این آبادی (سودوم) به خاطر فسقى که داشتند، عذابى از آسمان فرومیفرستیم؛ و از آن دیار نشانه‌ آشکاری براى کسانى که مى‌اندیشند باقى گذاردیم.

در فیلمهایی که هالیوود از داستان قوم لوت زیر عنوان سودوم و گومورا ساخته، طبق آیات عهد عتیق، غباری که احتمالاً غبار اتمی باشد، تمام بدن کسی را که روی خود را برگرداند (از همراهان لوط)، میپوشاند و او را به سنگ تبدیل میکند. البته مطابق عهد عتیق و قرآن، به لوت وحی شده بود که این موضوع را به همراهان بگوید و او هم گفته بود؛ و تنها زنش روی خود را برگرداند و به سنگ تبدیل شد. در یکی از فیلمهای مستند پیرامون قوم لوت که در یوتیوب نیز موجود است، ، گزارشگر مجسّمه سفیدرنگی را نشان میدهد و میگوید این زن سنگ شده لوت است. اگر چنین باشد، آن آیه، نشانه، و معجزه ای که قرآن میفرماید برای گروهی که میاندیشند باقی گذاردیم، باید همین مجسمه باشد.


آیات 57 و 58 سوره نمل:

فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِینَ «57» وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ

پس ما لوت و خانواده‌اش را نجات دادیم، جز زنش را که مقدّر کرده بودیم از بازماندگان باشد. سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باراندیم و چه بد است سنگباران هشدارداده شدگان.

آیات73 تا 75 سوره حجر:

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ فجعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیهم حجارةً من سجّیل انّ فی ذلک لایاتٍ للمتوسّمین

ترجمه: پس به هنگام طلوع آفتاب صیحه‌اى مرگبار آنان را فراگرفت. پس آن شهر را زیرورو کردیم و بر آنان سنگ‌هائى از گل سخت باراندیم. همانا در آن است نشانه‌هایی برای هوشیاران!


آیات32 تا 37 ذاریات:

قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ 32 لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ 33 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ 34 فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 35 فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ 36 وَ تَرَکْنا فِیها آیَةً لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ این آیات، تکرار دیگرآیات، درباره عذاب قوم لوت هستند.


قوم حضرت شعیب (ساکنین مدین):

حضرت شعیب، پدر همسر حضرت موسی، در شهر مدین در مصر زندگی میکرد، او نیز با قومش مشکل داشت. قوم او با رجفه (زلزله) و صیحه (صدایی بلند و مرگ آور) نابود شده اند:

إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لاتَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ
(عنکبوت: 36 و 37)

و به سوی مدین، همقوم آن‌ها شعیب را (فرستادیم)، پس او گفت ای قوم من! خدا را بندگی کنید و به آخرت امیدوار باشید و هرگز در زمین فساد و تبهکاری مکنید. پس او را تکذیب کردند؛ پس صدای سهمگینی، سخت آنان را برگرفت و صبحگاهان همگی در خانه‌هاشان بر زمین میخکوب شدند.

وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ (هود: 94)


قوم سبأ (قوم بلقیس ملکه سبأ):

لَقَدْ کانَ لِسَبَإ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمِین وَ شِمال کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُل خَمْط وَ أَثْل وَ شَیْء مِنْ سِدْر قَلِیل (سبأ: 15 و 16)

ترجمه: براى قوم «سبا» در محل سکونتشان نشانه اى بود. دو باغ از راست و چپ از روزى پروردگارتان. بخورید و شکر او را به جا آورید. شهرى است پاک و پاکیزه و پروردگارى آمرزنده. اما آنها روى گردان شدند؛ پس ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (ارزشمند) آنها را به دو باغ (بى ارزش) با میوه هاىی تلخ و درخت صنوبر و اندکى درخت سدر مبدّل ساختیم.


قوم نوح و سیل و توفان نوح

نظر به اینکه توفان و سیل نوح را همگان حتا برخی از قبایل آفریقایی و آمریکای لاتین میدانند و از آن آگاهی دارند، لزومی بر یادآوری آن در این مقام نمیبینم. برای علاقمندان به این موضوع، آیات 9 تا 15 سوره قمر پیرامون حضرت نوح و آیه 40 سوره ذاریات پیرامون فرعون کفایت میکند.


قوم حضرت موسی (بنی اسرائیل):

بر قوم موسی بلاهایی همچون شپش و خون نازل شده که جزئی از معجزات حضرت موسی زیر عنوان تسع آیات بینات هستند؛ که به منظور تنبیه کردن بنی اسرائیل بوده و نه از میان بردنشان.

مؤتفکه و مؤتفکات

از آنجا که قرآن کریم هیچ عنوانی به این دریافت‌کننده بلا نداده، در اینجا نیز عنوانی ندارد. نه قوم و نه اصحاب. طبق آیات 53 و 54 سوره نجم، به نظر میرسد آن چیزی که مؤتفکة را از میان برده، غبار ناشی از انفجار اتمی بوده که خداوند تنها به این دو آیه اکتفا کرده و میفرماید آنچه که آنان را پوشانده بود، یعنی قابل فهم شما نیست:

والمؤتفکة اهوی فغشیها ما غشّی (مؤتفکة از درون تهی شد و او را پوشاند آنچه که پوشانید.)


آنچه که مفسران در این باره نوشته‌اند نادرست است. زیرا غشاء لایه‌ای است که روی چیزی را میپوشاند؛ و غشی و تغشیه یعنی پوشاندن لایه‌ای روی چیزی را. پس ریگ و سنگ نمیتواند این کار را بکند و چنین کاری تنها از غبار بر میآید؛ و از آنجا که هر غباری کشنده نیست، به نظر میرسد انفجاری اتمی در میان بوده باشد. در این زمینه به پادماده کیهانی در قرآن بازگشت شود:

پادماده کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11943555


بلاهای نازل شده بر «اصحاب» مختلف

اصحاب به معنای یاران است، و از نظر شمار افراد مانند یک قوم نیست؛ بلکه بخشی از یک قوم بوده، و یک گروه اجتماعی را شکل میداده اند.


اصحاب الایکه و اصحاب مدین:

در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است که اصحاب مدین و اصحاب الایکة دو گروه از قوم شعیب پیامبر بوده اند؛ و به دلیل انکار پیامبرشان، هریک به عذابی گرفتار شدند؛ یکى به عذاب‌ یَوْمِ الظُّلَّةِ و دیگرى به عذاب «صیحة».

عنوان اصحاب الایکه در آیات ص: 13 و حجر: 78 و 79، و ق: 14، و الشّعراء: 176 آمده است؛ ولی جز در آیات زیر در دیگر آیات تنها اشاره‌ای به آنها شده است:

و ان کان اصحاب الایکة الظّالمین فانتقمنا منهم و انّهما لبامام مبین (حجر: 78 و 79)

ترجمه: و اینکه اهالى سرزمین ایْکه به تأکید ستمگر بودند. پس از آنان انتقام گرفتیم و همانا آثارشان آشکار است.

فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ ۚ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (الشعراء:189)

پس او را تکذیب کردند و عذاب روز سایبان (سایبانى از ابر صاعقه‌خیز) آنها را فرا گرفت؛ یقیناً آن عذاب روز بزرگى بود! (نقل از ویکی فقه)


از اصحاب مدین تنها در آیات هفتاد سوره توبه و 44 سوره حج یاد شده است.


اصحاب القریه:

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (یس:13)

ترجمه: (ای پیامبر) براى آنها اصحاب قریه را مثال بزن که فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند.

خداوند کریم از این آیه تا آیه 29 سرگذشت مردمان یک آبادی (شهر) را بیان میکند که در میان سرگذشتهای قرآنی بینظیر است. داستان از این قرار است که اهالی این شهر که گفته شده انتاکیه واقع در ترکیه کنونی بوده است، هر رسولی را که خداوند برای آن‌ها میفرستاد تکذیب میکردند.

در آیه بیستم میفرماید از دور دست آن شهر مردی به شتاب آمد و به مردم گفت از رسولان پیروی کنید... و آن‌ها را پند میدهد که غیرخدا را نپرستید و… دست آخر میگوید چرا به خداوند یکتا ایمان نیاورم، و ایمان میآورد.

قرآن کریم آیه‌ای ندارد که مردم او را کشته باشند (تنها میفرماید من بعده یا پس از او) ولی در تفاسیر آمده است که او پس از ایمان آوردن به دست قومش کشته شده است. در ختم کلام میفرماید:

و ما انزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ماکنا منزلین ان کانت الّا صیحة واحدة فاذا هم خامدون (یس: 28 و 29)

وما برای هلاکت قوم او پس از او لشکری از آسمان فرونفرستادیم؛ و نبایستی هم فرومیفرستادیم، چون هلاکت آنها به چیزی بیش از یک صیحه نیاز نداشت. صیحه ای برخاست وهمه آنها خاموش شدند و مردند. خلاصه اینکه خداوند بعد از قتل آن مرد مؤمن، قوم او را به سادگی هلاک کرد.


اصحاب الحجر:

حجر: ولقد کذب اصحاب الحجر المرسلین ... فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ (80 و 83)

اصحاب الحجر همانند بسیاری از اقوام و اصحاب، بامدادان با صیحه ای از میان رفته اند.


اصحاب السّبت:

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ (بقره: 65)


قصه اصحاب سبت در قرآن به اجمال آمده، و در اخبار و روایات بسط و تفصیل یافته است.
بنابر آنچه در ۴ آیه از قرآن آمده است، اصحاب سبت گروهی از بنی اسرائیل بودند که در شهری ساحلی می‌زیستند و چون حرمت روز سبت و احکام و شرایع آن را نگاه نداشتند و در آن روز به صید ماهی پرداختند، مورد غضب پروردگار قرار گرفته، مسخ گشتند و به بوزینگان بدل شدند.

(نقل از ویکی فقه)

اصحاب الفیل:

سوره 5 آیه‌ای فیل موضوعش اصحاب الفیل است.

موضوع سوره فیل، داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی کنونی است که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. خداوند با فرستادن انبوهی از ابابیلها (پرندگانی همچون گنجشک) که هر یک سنگریزه ای از سجّیل (گل خشک شده) در منقار داشتند، با ریختن آن سنگریزه ها بر سپاه ابرهه، لشگریانش در دم کشته میشدند؛ و به توصیف قرآن همچون برگی میشدند که آفت آن‌ برگ را خورده و سوراخ سوراخ شده باشد.

روشنگری: با توجه به روایات، ابابیلها در بلندای آسمان و آنچنان پرشمار بوده‌اند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید را گرفته بودند؛ و سنگریزه های تعبیه شده در منقار آن‌ها به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول شتاب اجسام در حال سقوط، باید مانند یک تیر تفنگ، شتاب داشته باشند که توانسته اند لشگریان پرشمار ابرهه را از پای دراورند.

اصحاب الاخدود:

قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ و هُمْ عَلى‌ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ

مرگ بر یاران گودال؛ همان آتش پر هیزم. آنگاه که آنان بالاى آن نشسته بودند و تماشاگر شکنجه‌اى بودند که نسبت به مؤمنان روا مى‌داشتند. (بروج: 4 تا 7)

ظاهراً اصحاب الاخدود یک استثناء است؛ زیرا داستانش با داستان دیگر اصحاب متفاوت است.


أَصْحابَ الرَّسِّ:

از اصحاب الرَّس، در سوره ق آیه 12 و در سوره فرقان آیه 38 یاد شده است.

گفته شده اصحاب رسّ (به معنای چاه) در یمامه زندگى مى‌کرده اند و پیامبرى به نام حنظله داشته اند که پیامبرشان را تکذیب کردند و او را در چاه انداختند و به عذاب الهی گرفتار، و نابود شدند.


بلاهای نازل شده بر اشخاص

مسلم است که در طول تاریخ انسان بر روی زمین، بسیاری اشخاص به سبب نافرمانی و یا ادعای الوهیت، مورد خشم خداوند قرار گرفته و به عذاب الهی گرفتار شده اند؛ ولی از آنجا که در قرآن از آن‌ها یاد نشده، برخی را که قرآن کریم از آنان یادکرده در اینجا میآورم:

یک- قارون که سرشناسترین و ثروتمندترین قوم بنی اسرائیل بود، با درهم نشینی زمین (خسف الارض) و بلعیده شدنش توسط زمین از میان رفته است.


دو- فرعون که همانا غرق شدن او و سپاهیانش در دریای سرخ بوده است.


سه- هامان

در مورد عذاب هامان وزیر دانشمند فرعون، تنها در آیات 38 تا 40 سوره عنکبوت که در آغاز این گفتار آمد، اشاره‌ای به او شده که همراه با فرعون غرق شده است؛ زیرا همان‌طور که در آن سه آیه آمده، عذابها به ترتیب:

قوم عاد با حاصب، قوم ثمود با صیحه، و قارون با خسف الارض از میان رفته‌اند و هامان را پس از فرعون آورده و غرق شدن را برای آنان اعلام کرده است.

بیستم اردی‌بهشت 1400

احمد شمّاع زاده

من مینویسم، پس هستم!

من مینویسم، پس هستم!


(دکارت گفت: من میاندیشم، پس هستم)


احمد شمّاع زاده

فهرست:

  • اولین مقاله ام

  • نویسندگی را آغاز کردم!

  • چشیدن طعم نویسندگی!

  • نوشته های علمی- قرآنی ام

  • کار، تنها کار پژوهشی!

  • بازنشستگی، آغاز بازسازی!

  • وبسایتهای قرآنی

  • اولین وبلوگ، از پرشین بلوگ

  • دومین وبلوگ، از بلوگر

  • سومین وبلوگ، از بلوگفا

  • کارنمای آکادمیا، از وبسایت ایندپندنت آکادمیا ادیوکیشن

  • آخرین وبلوگ، از بلوگسکای

  • راه اندازی کانال تلگرام

  • ترجمه برخی از مقاله هایم به زبان انگلیسی


اولین مقاله ام

دبیرستان که میرفتم، در درس فیزیک معادله ای بود که فکر میکنم عنوانش این بود: فرمول شتاب اجسام در حال سقوط. قرآن را هم از سیزده سالگی شروع کرده بودم به خواندن؛ بدون اینکه از کسی یاد بگیرم. هر روز دو صفحه قرآن میخواندم(و این روند همواره ادامه داشته است.)، درست یا غلطش را نمیدانم. تنها میدانم که چون هر روز میخواندم هر روز بهتر، و در قرآن خوانی ماهرتر میشدم.

زمانی که قرآن را شروع کردم، چون یک پیشینه مکتب رفتن در سن سه یا چهار سالگی داشتم و با عمّ جزء (جزء سی ام قرآن که با سوره عمّ یتسائلون یا سوره نبأ آغاز میشود.) آشنا بودم، معمولاً تنها عمّ جزء را دوره میکردم و نه مانند بزرگسالی همه قرآن را.

اولین قرآنی را هم که به قیمت ده تومان خریده بودم و در سال 1336 چاپ شده بود، (چاپخانه جاویدان علی اکبر علمی) قطعش وزیری و بیش از متن قرآن، مقدّمه و مؤخره و ملحقّات و کشف الآیات داشت و به خط آقای شیخ عباس مصباح زاده بود، و یک خلاصه تفسیری در حاشیه اش داشت، که من جدا از ترجمه واژه ها که زیر هر واژه یک آیه نوشته شده بود، بعضی وقتها که میخواستم آیه را بهتر بفهمم، حاشیه ها را هم میخواندم.

در آخرهای قرآن، سوره ای هست با عنوان فیل که اشاره به اصحاب فیل دارد. در تفسیر سوره فیل، داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی کنونی آمده بود؛ که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. با خواندن این داستان واقعی، به ذهنم رسیده بود که این سنگریزه هایی که ابابیلها (پرنده های کوچک) روی سر سپاه ابرهه میریختند و آنها در دم کشته میشدند، به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول بالااشاره، باید مانند یک تیر شتاب داشته باشند تا بتوانند جنگجویی را از پا دراورند.

از سوی دیگر، در فیزیک خوانده بودم که هرچه پرده نزدیکتر به منبع روشنایی باشد، سایه پرده بزرگتر بر روی دیوار میافتد؛ و با توجه به اینکه در داستان آمده بود که ابابیلها چنان بسیار زیاد بودند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید را گرفته بودند، نتیجه گرفتم که در بلندای آسمان بوده اند؛ و در این صورت شتاب هر سجّیلی (گلی که سنگ شده) به هنگام رسیدن به زمین نیز بسیار زیاد و همچون تیر بوده است.

بدین ترتیب، با ترکیب این دو اصل فیزیک و داستان ابرهه، یک مقاله نوشتم. این مقاله، هم اولین مقاله ام، و هم اولین مقاله علمی- قرآنی ام بود که پس از گرفتن دیپلم در سال 1347 نوشتم و در سال 1349 به مجله مکتب اسلام برای چاپ فرستادم.

نامه ای را که هیأت تحریریه (شورای نویسندگان) به من نوشت، (مانند همیشه که نشریات نمیخواهند مقاله ای را چاپ کنند، تنها آرزوی توفیق برای فرستنده میکنند و نمیدانند که توفیق در همین است که با چاپ مقاله کسی که نویسنده نیست و مقاله ای را برای شما فرستاده، او را به نویسندگی تشویق کنید، دستکم به عنوان نامه وارده و از این کلکهایی که نشریات بلدند.) حسین حقانی (که اکنون بزرگراه شهید حقانی تهران به نام اوست.) به عنوان رئیس هیأت تحریریه و علی حجتی کرمانی (برادر محمدجواد که زنده است و امسال برای مجلس خبرگان نامنویسی کرد، ولی از سوی جنتی! ردّ صلاحیت!! شد.) مهر و امضاء کرده بودند.


نویسندگی را آغاز کردم!

از آنجا که آدمی کتابخوان بودم، انشائم در دبیرستان خوب بود و میشد گفت بهتر از بسیاری از همکلاسیهایم بود؛ و به همین دلیل آنان به شوخی مرا شمّاع مترلینگ میخواندند...

از زمانی هم که آقای شهولی دبیر ادبیاتمان در سال پنجم دبیرستان روش نگارش را به ما آموخت، من آن روش را با اندوخته های علمی خود همراه کردم و به کاربردم؛ در نتیجه دست به قلمم خوب، و شوق به نوشتنم زیاد شده بود.

در آغاز، از کلمات قصار آغاز کردم و میخواستم ادای اندیشمندان را در بیاورم! نوشته های آغازینم همراه با خلاصه کتابها در چند جلد دفترچه، یادداشت و گرداوری شده است. از کلمات قصار دوره نوجوانی یکی جمله زیر است:

ای جوان! ای روح پاک! ای سرمایه ملتها! ای کسی که دسایس بیگانگان روحت را تیره و تار نموده و آنان با دستهای خود اصالت تو را پنهان کرده و با پنجه های نکبتبارشان تو را درهم میفشرند و عصاره وجودت را میگیرند و از آن به سود خویش بهره برداری میکنند... خود را رهایی ده! تابستان 1346

روزی آقای شهولی روی تابلو کلاس عنوان انشاء را همراه با شعری که در زیر میبینید نوشت و از دانش آموزان خواست برای هفته دیگر انشاء خود را بنویسند. من هم با توجه به روشی که از وی آموخته بودم مطلب زیر را نگاشتم؛ و نمره 18 را هم برای آن گرفتم. ظاهراً انشائی انقلابی است. اگر چنین انشائی اکنون نگاشته شود، اتهامش دستکم تشویش اذهان عمومی و... است:

انسان برای زندگی بهتر به چه نیازمند است؟

هان زندگی است در کنف تیغ ور نیست درطریق دیگر نیست

انشاء من:

زندگی یعنی مبارزه در راه عقیده(امام حسین فرمود: ان الحیاه عقیده و جهاد)

قرآن کریم: لیس للانسان الا ما سعی(برای انسان جز کوشش چیزی نیست)

زندگی چیست؟: تعبیر زندگی در دسته های مختلف افراد یک جامعه متفاوت است ولی به نظر من راه گذرانی است که انسان باید به طور متعادل بپیماید و از حدود خود پا فراتر نگذارد. به قهقرا نرود و پس نماند. بر امور مستولی باشد. گردابی است که باید با آن مبارزه کرد و زیبایی است که باید فریفته اش نشد.

مبارزه برای زندگی: در هر دوره ای از زندگی برای بهتر نمودن آن باید مبارزه کرد. از نظر حقوق اجتماعی، سازش با محیط، آموختن دانش، امرار معاش و... ولی باید برای بهبود زندگی از وسایل بد کمک نگرفت. زیرا وسیله بد راهنمای کارهای خوب نخواهد بود.

مبارزه برای زندگی باید نهائی باشد نه سطحی و عالی باشد نه ناقص. آنگونه که ارنست همینگوی در کتاب مرد پیر و دریا توصیف کرده است. پیرمرد تا سرحد جان مبارزه میکند و عاقبت پیروز میشود. هرچند مفتخواران دریایی که نمونه های آن در جامعه کنونی ما فراوانند با درنظر گرفتن منافع خویش کوششهای او را به هدر میدهند.

زندگی خود مبارزه است: آری زندگی خود مبارزه است. مبارزه برای استقلال فکری و عملی. برای آزادگی و آزاداندیشی. آن زندگی که باید در پناه بیگانگان بود بردگی است نه زندگی و زبونی است نه افتخار. مرد حق علیّ ولیّ در این باره میگوید: "کسی که به حکم تنبلی و تن پروری از منطقه وظیفه و افتخار خود فرار کند در دو جهان جز مذلت و ننگ بهره ای نخواهد داشت". و باز هم اوست که میگوید: "من شب و روز شما را به جهاد و مبارزه دعوت میکنم و پیوسته نغمه جانبازی و فاکاری را در گوشهای سنگین شما مینوازم ولی افسوس که دم گرم من در آهن سرد شما اثر نمیکند".

مبارزات ملل جهان: شماری از ملل جهان که زیر سیطره و بندگی بیگانگان قرار گرفته اند برای آزادی مبارزه میکنند. نهروها، گاندی ها، جمیله ها و... سردسته مردان و زنان مبارز عصر حاضرند که به هر وسیله ای متوسل میشوند تا بنای اسارت را واژگون سازند.

نتایج حاصل از مبارزات: چنانکه تاریخ گواه است. تمام مبارزاتی که تا کنون صورت گرفته به پیروزی ملل مبارز انجامیده و در روحیه افراد آن ملت اثرهای مطلوبی گذارده که موجب پیشرفت کشورشان و درخشندگی چهره ملتشان شده است.

نتیجه گیری: زندگی زیست نیست- زندگی نبرد است و پیروزی- نشانه انسانیت شخص وظیفه شناسی اوست- بکوش تا بیابی زمستان 1346

یافته‌ها و نکته‌های اجتماعی

از چند سال پیش از آغاز دوران انقلاب، تا زمانی که انفلاب به پیروزی رسید و سپس همچون دیگر انقلابها نهادینه، و از اهدافش دور شد، با هر نکته یا موضوع جالب توجهی ( بویژه از دیدگاه اجتماعی و جامعه شناختی آن) که برخورد داشتم، آن را با نگارش خویش، ثبت و ضبط کرده ام و عنوان فوق را به آن داده ام که اکنون یکی از نوشته هایم را در محیط وب شکل میدهند؛ و در شرح آنها نوشته ام:

خواننده این نوشته ها(بویژه جوانان) همراه با نویسنده، موفق به انجام سیری کوتاه و جالب در تاریخ دوران انقلاب، همچنین پیشینه ها و پسینه های آن میشود و با برخی مفاهیم و ارزشهایی آشنا میگردد که تاکنون یا به آنها پرداخته نشده و یا کمتر پرداخته شده است. همچنین ممکن است درسهایی بیاموزد که در زندگی او را به کار آید.


چشیدن طعم نویسندگی!

زمانی احساس کردم دارم نویسنده میشوم که سال 59 بود و عضو شورای نویسندگان پیام انقلاب شده بودم. در طول چند ماهی که فعالانه در آن نشریه کار کردم، چندین مقاله و مجموعه شعارهای دوران انقلاب زیر عنوان همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران را به چاپ رساندم. در برخی از شماره های پیام انقلاب، پنج مطلب از من به چاپ میرسید، و این در حالی بود که از دیگر نویسندگان، تنها یک و در نهایت دو مقاله درج میشد.


نوشته های علمی- قرآنی ام

از زمانی که نوجوان بودم، مانند بسیاری از نوجوانان پرسشهایی داشتم؛ ولی من کسی نبودم که از کنار آنها بگذرم و به دنیال پاسخ آنها تا رسیدن به نتیجه نهایی نگردم:

چرا انسان آفریده شده و چند هزار سال است که بر روی کره زمین زندگی میکند؟

آیا داروین درست میگفت که انسان از نسل میمون است؟

چرا خداوند جهان را آفریده است؟

ستارگان چقدر از ما به دورند؟

سپس تصمیم گرفتم پاسخهایی برای آن پرسشها بیابم. نتیجه کوششهایم در طول چند دهه آن شد که خرده خرده به یک نویسنده در زمینه هستی شناسی تبدیل شوم؛ بویژه در زمینه های کیهانشناسی و انسانشناسی.

پژوهش در زمینه انسانشناسی از زمانی آغاز شد که دانشجوی رشته جامعه شناسی بودم(سال 1354 تا 1359) و یکی از درسهای کهادمان انسانشناسی بود. مبنای نوشته هایم در زمینه های کیهانشناسی و انسانشناسی، قرآن و دستاوردهایی از این دانشهاست.

اولین مقاله علمی- قرآنی ام در زمینه کیهانشناسی زیر عنوان اصل بیگ بانگ و اعجاز قرآن در روزنامه اطلاعات سوم اردیبهشت 73 به چاپ رسید. عنوان کنونی این مقاله در محیط وب، مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن است.


نظری تازه به مسأله تکامل انسان، که دربردارنده یک نظریه مهم در زمینه انسانشناسی است و در سال 66 نوشته بودم، اولین مقاله ام در زمینه انسانشناسی بود که در شماره های خرداد و تیر 77یعنی پس از یازده سال در اطلاعات علمی (البته چون پژوهشی بلند و در حد یک کتاب کوچک بود به طور ناقص) به چاپ رسید. عنوان کنونی آن در محیط وب جایگاه جنَّینان و آدمیان در سیر تکاملی انسان است. به آن دلیل پس از یازده سال در اطلاعات علمی به چاپ رسید که من نویسنده ای مشهور نبودم ولی هنگامی که مقاله ای را از نیوزویک ترجمه کردم (بیایید تاریکی را وزن کنیم، اطلاعات علمی -بهمن 74 ) و با یک آیه که بعدها مبنای مقاله شکل حلزونی کیهان قرار گرفت، توضیح دادم، و در اطلاعات علمی به چاپ رسید، اعتماد سردبیر برای چاپ مقاله یازده سال خاک خورده ام فراهم شد!


کار، تنها کار پژوهشی!

همواره مینوشتم. پس از انقلاب که بیشتر مردم برای امرار معاش در دوران جنگ شغل دومی داشتند، شغل دوم من نوشتن بی مایه اقتصادی بود.

از سوی دیگر در مورد شغل، آدمی نبودم که یک جا بند شوم! برعکس بسیاری کسان که در یک سازمان یا نهاد یا وزارتخانه جا خوش میکنند تا به پست و مقامی برسند، چون هدفم پست و مقام نبود، مادام از این سازمان به آن سازمان و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه میرفتم و هدفم نوشتن بود، و تنها به دنبال شغلهای پژوهشی بودم.

نتیجه کوششهای نگارشی آن سالها، (جدای از نوشته هایی که بعدها تایپشان کرده ام و اکنون بخشی از نوشته هایم در محیط وب را شکل میدهند؛ و نیز جدای از آنچه که نوشته ام و اکنون ارزش آن را ندارند تا وقت خود را صرف بازنویسی، تایپ، و انتشار آنها کنم) به قرار زیر است:

مدیر مسئول نشریه تعاون)سازمان مرکزی تعاون کشور(

  • فرهنگ، کار، تولید -شماره 4 سال 60

  • سوز دل- شماره 4

  • نقش تعاون و همبستگی در پیروزی انقلاب اسلامی- شماره 5


کارشناس آموزشی)سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش(

  • طرح مقدماتی دایره المعارف موضوعی اسلام - دانشگاه انقلاب - شماره 23 سال62

  • طرح شبکه سراسری اطلاعات و ارتباطات - دانشگاه انقلاب -شماره 27 شهریور 62

  • محورهای دگرگونی در نظام آموزشی کشور -روزنامه اطلاعات- 20/1/66


کارشناس پژوهشهای سیاسی)دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه)

  • معرفی کتاب معاهدات دوجانبه ایران -سیاست خارجی، سال اول شماره 3 سال 66

  • اروپای متحد در لسان پاپ - سیاست خارجی -سال هفتم شماره یک بهار 72

  • دیپلماسی واتیکان - سیاست خارجی- سال هفتم، شماره یک، بهار 72

  • آرشیو واتیکان و دوهزارسال تاریخ -تاریخ و فرهنگ معاصر سال 71

  • کتابخانه واتیکان و گنجینه های کهن -تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 8

  • مرکز فرهنگی و اسلامی رم -تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 71

  • معرفی پروفسور یوزف بیلوسکی مترجم لهستانی قرآن کریم:

ماهنامه اسلام و غرب، وزارت امورخارجه، فروردین79

فصلنامه ترجمان وحی سال چهارم شماره اول


فهرست کتابهای چاپ شده :

1- همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران - دفتر اول- ناشر سپاه پاسداران، سال 59 چاپ دوم، ناشر: انتشارات بی تا- سال 1361

2- برنامه ریزی و اجرای راهنما و مشخصات معاهدات دو جانبه ایران با سایر دول 869 صفحه - ناشر : وزارت امورخارجه- سال -1367 قطع وزیری - کد کتاب: 65394

-3 نظارت و همکاری در تدوین و نشر مجلدهای اول تا هفتم متن معاهدات دوجانبه ایران با سایر دول در سالهای -1367 -1366 ناشر وزارت امور خارجه، سالهای 1368 به بعد

4- هستی شناسی در مکتب قرآن- ناشر: توسن دانش- سال 1385 شابک: 964919879



بازنشستگی، آغاز بازسازی!

در سال هشتاد و یک که بازنشسته شدم، پس از دو سال کوشش، تا اندازه ای به آرزوی دیرینه ام که همانا گرداوری نوشته های پراکنده و تکمیل نظرها و نوشته هایم بود، رسیدم و در ضمن، شکل کیهان در قرآن که دومین مقاله مهم من در زمینه کیهانشناسی است، و در سال 82 آن را نوشته بودم، در فصلنامه قرآنی بیّنات(شماره 45 سال 84) به چاپ رسید. این مقاله نیز دارای یک نظریّه بسیار مهم در زمینه کیهانشناسی است و هنوز هیچ کیهانشناسی نتوانسته آن را رد کند، بلکه در سال 2015 توسط گروهی از کیهانشناسان آفریقای جنوبی مورد تأیید قرار گرفته است، هرچند این تأیید هنوز فراگیر نشده و قانع کننده نیست.

پس از آن زمان بود که مجموعه ای از مهمترین نوشته هایم را به صورت سی دی به دوستان و آشنایان میدادم تا مطلعه کنند. در سال 1384 موفق شدم با پرداخت هفتاد هزار تومان دستمزد و چهل هزار تومان دومین یا دامنه، یک وبسایت از آن خود داشته باشم. ولی چون وبسایت من معروف نبود، تنها همان دوستان و آشنایان میتوانستند به آن دسترسی داشته باشند و راضی کننده نبود؛ در نتیجه برای بار سوم دومین آن را بازخرید نکردم و بسته شد.


وبسایتهای قرآنی

مدتی بعد متوجه شدم میتوانم نوشته های قرآنی ام را به وبسایتهای قرآنی بدهم. این کار را کردم و اولین وبسایتی که نوشته های قرآنی مرا منتشر کرد، پایگاه اطلاع رسانی قرآنی دانشجویان کشور (www.iska.ir) بود که بعدها عنوان خود را از دانشجویان به دانشگاهیان تغییر داد.

نظر به اینکه این وبسایت وابسته به جهاد دانشگاهی بود، و از اعتباری برخوردار است، دیگر وبسایتهای قرآنی و غیرقرآنی، مقاله های مرا از این وبسایت کپی برداری کرده و در وبسایتهای خود قرار داده اند؛ بویژه جن در قرآن یا جن موجودی که از نو باید شناخت.


چنانکه مسؤول آن زمان این وبسایت مستقیماً به من اطلاع داد، نوشته هایم از دیگر نوشته ها و مقاله های آن وبسایت خوانندگان بیشتری داشته است. شمار مقاله هایم در این وبسایت چند سالی است که چهل مقاله است. متأسفانه این وبسایت آمار بازدیدکنندگان را نمایش نمیدهد؛ ولی وبسایت فرهنگ و معارف قرآن که شانزده مقاله از مقاله هایم را از این وبسایت برگرفته، و منتشر کرده است، و آمار بازدیدها را در بالای صفحه هر مقاله نشان میدهد، شمار بازدیدهای جن موجودی که از نو باید شناخت را تا سال نودوپنج، بیش از هشت هزار ثبت کرده بود. کافی است این عنوان در گوگل سرچ شود، تا مشخص گردد این پژوهش تا چه اندازه در وبسایتها و وبلاگهای مختلف جا افتاده است.


وبسایت تبیان: نه مقاله از مقاله هایم را که همزمان با ایسکا مستقیماً به وبسایت قرآنی تبیان داده بودم، در آن وبسایت درج شده و تاکنون خوانندگان بسیار زیادی داشته اند.


اولین وبلوگ، از پرشین بلاگ

مدتی از همکاری با وبسایت ایسکا نگذشته بود که جشنواره ای قرآنی برای وبلاگنویسان قرآنی از سوی ایکنا که آن هم وابسته به جهاد دانشگاهی است برگزار شد. در آن جشنواره شرکت کردم؛ ولی چون وبلاگی نداشتم! با کمک یکی از دوستان که مرا به همکارش معرفی کرد، برای اولین بار دارای وبلاگی شدم با عنوان قرآن و دانش. مقاله های خود را در آن درج، و در جشنواره شرکت کردم (باز هم به منظور مطرح، و خوانده شدن نوشته هایم) و یک کامپیوتر بهره من از شرکت در مسابقه آن جشنواره شد. این وبلاگ به آن دلیل که هنوز نمیتوانستم با آن کار کنم، و از سوی دیگر با وجود خوانده شدن نوشته هایم انگیزه ای برای نگهداری آن نداشتم، خرده خرده رها شد؛ و چون نشانی آن را هم فراموش کرده ام، هیچگاه ندانستم چه تعداد بازدیدکننده داشته است!


دومین وبلوگ، از بلوگر: www.shamazad.blogspot.com

در اواخر سال 1390 (اول مارس 2012) که در خارج از کشور به سر میبردم، وبلاگی از وبسایت آمریکایی بلوگر ساختم؛ و فراموش کرده بودم که این وبسایت در ایران فیلتر است. ولی چون راه افتاده بود و خوانندگانی از تمام نقاط جهان جز ایران (بسیار کم) داشت، آن را نگه داشتم. خوانندگان این وبلاگ در مرحله اول از آمریکا و سپس از کشورهای اروپایی و دست آخر از دیگر قاره ها هستند و امکانات خیلی بهتری نسبت به وبسایتهای ایرانی دارد. مطالب این وبلاگ گذشته از همگی مقاله هایم، نوشته ها، ویدئوها، خبرهای تاریخساز و ماندگار و هر مطلب مفید دیگری را که به دستم برسد، دربرمیگیرد که تاکنون (هجده تیرنودوهشت) به 3022 پست، و شمار بازدیدهای آن نزدیک به 342500 رسیده است.


سومین وبلوگ، از بلوگفا: http://www.shamazadeh.blogfa.com

هنگامی که بلوگر را در ایران فیلتر شده یافتم، تصمیم گرفتم یک وبلاگ با سرور ایرانی برای هموطنانم داشته باشم. این تصمیم پس از گذشت یک و نیم سال از ساخت بلوگر، عملی شد و در روز 27 دیماه 91 برابر با 16 ژانویه 2013 وبلاگی از وبسایت بلوگفا ساختم که پس از مدّتی خوانندگان نسبتاً خوبی پیداکرد؛ ولی غافل از اینکه در وبلاگهایی که سرورشان در ایران است، نمیتوان هرچه بخواهی بنویسی، بویژه مطالب سیاسی را.

عنوان آن مانند دیگر وبلاگهایم، هستی شناسی در مکتب قرآن بود. بجز مطالب خودم، هر مطلب خوبی که مییافتم در آن قرار میدادم؛ و هر روز بر خوانندگانش افزوده میشد؛ تا اینکه پس از یک سال و نیم روزی دیدم بسته شده و هنگام بازکردن آن، این متن میآمد و میآید:

این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است

محتوای وبلاگ محفوظ است و تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است.

یعنی پس از یک سال و نیم زحمت کشیدن و سروسامان گرفتن یک وبلاگ، به راحتی و به واسطه چند سطر انتقاد از حکومت بسته میشود... آنهم وبلاگی که بنیانش برمطالب قرآنی است. اما این عنوان چقدر پربرکت بوده و هست. اگر این عنوان را در گوگل سرچ کنید متوجه عرضم میشوید. پدیده ای نیز به عنوان آرشیو وبلاگهای فارسی به وجود آمده و عنوان هستی شناسی در مکتب قرآن در همه آنها در صدر وجود دارد. از سوی دیگر بسیاری از وبلاگها با همین عنوان، یک یا چند نوشته مرا درج کرده اند، و یا لینک داده اند.


کارنمای آکادمیا: https://independent.academia.edu/Shammazadeh

روزی از روزهای فروردین ماه سال نودوسه (1393)، شخص ناشناسی که ظاهرالصّلاح هم بود، از طریق گوگل پلاس، مرا به داشتن صفحه ای در وبسایت آمریکایی آکادمیا دعوت کرد. پس از باز کردن صفحه متوجه شدم این وبسایت گذشته از اینکه از نظر انتشار، ویژگیها و امکانات بهتری نسبت به دیگر وبسایتهای آمریکایی دارد، در ایران فیلتر نیست. در نتیجه این صفحه را که کارکردن با آن بسیار ساده است(زیرا وبلاگ نیست که کپی پیست لازم داشته باشد و اصل مقاله از داکومنت مستقیماً اپلود میشود) و اداره کنندگان آن میکوشند هر روزه کارامدتر هم بشود، بویژه برای کسی که مقاله های بسیاری دارد، مبنای انتشار نوشته ها و افکار خود قرار دادم و هر روزه شماری بازدیدکننده از تمام نقاط جهان از جمله از ایران دارد.

در این صفحه تاکنون (هجدهم تیر نودوهشت) 829 نفر فالّور دارم که آن شخص ناشناس اولین فالّور من بوده است. شمار بازدیدهای این صفحه تاکنون نزدیک به 48700 بازدید است.


آخرین وبلوگ، از بلوگسکای: http://shamazadeh.blogsky.com

روزی پیش خود گفتم: چرا شماری از هموطنانم به دلیل نوشته های سیاسی ام، از دیگر نوشته هایم محروم شوند؟ سپس تصمیم گرفتم وبلاگی ویژه ایرانیان، با حذف مقاله های سیاسی و انگلیسی بسازم.

در نتیجه در روز اول تیرماه سال 1394 وبلاگی از وبسایت بلوگسکای ساختم و عنوان هستی شناسی در مکتب قرآن را به آن دادم و مقاله هایی را که هیچ بویی از سیاست نبرده اند! کم کمک در آن درج کردم. در آغاز، خوانندگان بسیار کمی داشت و داشتم ناامید میشدم؛ ولی مدتی بعد بهتر شد و این روند بهبودی هر روزه سرعت بیشتری گرفته است.


شمار بازدیدهای این روزها (تیرماه نودوهشت) به حدود 200 بازدید میرسد.


شمار کل بازدیدها: بیش از 40000 بازدید

شمار پستها: 221 پست


روزی با کمال شگفتی دیدم که آمار این وبلاگ رقمی حدود یکهزاروصدوسی را نشان میدهد! آن هم در یک روز، گیج شده بودم؛ و هیچ دلیلی برای آن نمییافتم جز اینکه اشتباه شده باشد؛ ولی مدتی پیش که انتهای صفحه آمار را نگاه میکردم، دیدم این وبسایت، آمار همه چیز از جمله واژگانی که سرچ شده اند را نشان میدهد. در میان آنها عنوانهایی را دیدم که مشخص میکند کسانی که عنوان وبلاگ و نام خانوادگی مرا به خوبی نمیدانسته اند، برای بررسی محتوای وبلاگ بسیج شده اند. کپی عنوانها را عیناً در اینجا میآورم:

هستی شناسی قران احمد شماعی زاده

هستی شناسی قرانی

از این دو عبارت سرچ شده، متوجه شدم که باز هم کسی آمده و به کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه گزارش کرده که چه نشسته اید که هستی شناسی در مکتب قرآن دوباره به راه افتاده و... آن کارگروه هم یک گروه مثلا ده نفره را گسیل کرده تا همه مقاله ها را از اول تا آخر ورانداز کنند و ببینند آیا موارد ممنوعه! در این وبلوگ تازه شمّاع زاده هست یا نه!! که اگر هست دستور بسته شدنش را بدهند، ولی چیزی نیافته اند.


این نتیجه گیری مبتنی بر تجربه ای است که از بسته شدن وبلاگ بلوگفایم به دست آورده ام. روزی در بررسی آمار بازدیدکنندگان، دیدم که برای اولین بار، حدود یکصدوچهل بازدیدکننده داشته ام!! موجب شگفتزدگی ام شده بود!! زیرا در آن زمان آمار این وبلاگ معمولاً روزی بیست تا بیست و پنج نفر بازدیدکننده را نشان میداد و در بهترین حالت رقمی در حدود شصت تا هفتاد نفر را. ولی 140 بیسابقه بود... بیش از دو سه روزی نگذشت که وبلاگ بسته شد!!



را اندازی کانال تلگرام:

فراموش کرده ام که کانال تلگرام را پیش از بلوگسکای راه انداخته ام یا پس از آن. ولی به تازگی که آن را بازسازی کردم، تمام نوشته های خود را در آن جا دادم و چون جای نظردادن و غیره ندارد، تنها آمار بازدید آن را هرچند مدتی یک بار مرور میکنم و برخی مقاله های تازه ام را بسیار آسان و با دو کلیک بر آن میافزایم.


ترجمه برخی از مقاله هایم به زبان انگلیسی

تاکنون تنها موفق شده‌ام برخی از پژوهش و مقاله های خود را به زبان انگلیسی در وب منتشرکنم؛ به قرار زیر:

Anthropology

A Revolution in Man Evolution: https://www.academia.edu/38088998

The main reason for Neanderthals extinction: https://www.academia.edu/37892356

Did another advanced species exist on Earth?: https://www.academia.edu/39626553


A creature who must be recognized: https://www.academia.edu/38545681



The wonders of Peru and Koran: https://www.academia.edu/38314991

A Mysterious and Intelligent Creature!: https://www.academia.edu/24359459

A Letter to Erich Von Deniken: https://www.academia.edu/6852558

Cosmology

A Modern Model for the Universe: https://www.academia.edu/11750437

The Universe, a Nine Dimension System: https://www.academia.edu/23710171

The really Shape of the Universe: https://www.academia.edu/24122496

Biology

Koran & Genetic, a miracle of Koran: https://www.academia.edu/13796457

To resolve who’s related to who: https://www.academia.edu/39531180


Waiting is over another Miracle of Koran confirmed: https://www.academia.edu/39584593/



D.N.A. & Cloning in Qur’an: https://www.academia.edu/13801831

Religious

Jesus & Mary in Qur’an: https://www.academia.edu/19813310

Barnabas, the Apostle: https://www.academia.edu/36374974

How do you see God?: https://www.academia.edu/6832625

The Glorious of Love: https://www.academia.edu/14981452

Why first of January is the head of New Year?: https://www.academia.edu/20104698


گفتنی است شمار نوشته هایم در محیط وب، تاکنون (هجدهم تیر نودوهشت) به سیصد و دو عنوان رسیده است.


نگارش و ویرایش: مهرماه نودوپنج

ویرایش دوم: بهمن ماه نودوشش

ویرایش سوم: هجدهم تیرماه نودوهشت

احمد شمّاع زاده