هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

ویژگیهای گونه های خداباوران در قرآن

ویژگیهای گونه های خداباوران در قرآن


ویژگیهای «عبادالله المخلصین»

یکی از نکاتی که ما را به دانستن ویژگیهای عبادالله المخلصین (با فتح لام) برمیانگیزاند، استثناء شدن آنان توسط ابلیس است، آنجا که به خداوند میگوید: من همه بندگان تو را فریب میدهم جز بندگان مخلص تو را! و پاسخ خداوند که تو هرگز بر بندگان من غلبه نتوانی کرد.

در کلام خداوند دو نکته بسیار مهم نهفته است:

یکی اینکه کسی که بنده من باشد، هرگز بنده و پیرو تو نمیشود.

نکته دوم اینکه نه اینکه تو نمیخواهی، بلکه نمیتوانی بر کسی که بنده من است، چیره شوی و به نافرمانی از من تشویقش کنی و فریبش دهی.

***

خداوند در آیاتی، عامّه رسولان و پیامبران را مصداق مؤمنین قرار داده ولی آنان را مصداق مخلصین قرار نداده، و تنها در دو آیه، به حضرات یوسف و موسی، عنوان مخلص داده است:

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا (مریم: 51)

ترجمه: و یاد آر درباره موسی همانا که او مخلصی بود، و رسولی پیامبر بود.


روشنگری: پیرامون «رسولی پیامبر» باید گفت اینکه گفته شده124 هزار پیامبر داشته ایم؛ گفته ای عوامانه است و اگر شمار آنان نشانه کثرت نباشد، باید گفت 124 هزار رسول داشته ایم؛ زیرا همه رسولان (مرسلین) پیامبر نبوده اند. همه برگزیدگان الهی در طول تایخ انسان، رسول بوده اند؛ چون رسالتی بر دوش آن‌ها گذاشته شده بود. ولی تنها برخی از رسولان، پیامبر یا نبی نیز بوده اند. یعنی برای قوم خود، رسول، و برای جهانیان، پیامبر یا نبی بوده اند؛ مانند پیامبر اکرم اسلام.

رسالت رسولان در حد قبیله و قوم خود بوده است؛ مانند رسولان بسیاری که در قرآن از آنان نام برده شده همچون هود، شعیب، ثمود؛ ولی پیامبران رسالتی جهانی یعنی فراقومیتی داشته اند؛ مانند حضرات داوود و سلیمان از پیامبران عادی و حضرت عیسی بن مریم از پیامبران اولوالعزم.


لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ (یوسف: 24)

مخلص صفتی مفعولی است. یعنی کسی، شخص مخلصی را مخلص کرده است و آن خداست. خداوند در آیه بالا میگوید اگر حضرت یوسف برهان پروردگار خویش را ندیده بود، به آن زن تمایل پیدامیکرد و بدین ترتیب، او را از بدی و فحشاء منصرف کردیم؛ او از بندگان مخلص ماست.


از این دو آیه میتوان به این اصل پی برد که مخلص مصداق ندارد و هرکس میتواند مصداق مخلص واقع شود، چه رسول و پیامبر باشد و چه نباشد.

قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ 39 إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (حجر: 40) قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (82) إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (ص: 83)


با توجه به دو آیه بالا، ابلیس با مخلصین کاری ندارد و نمیتواند داشته باشد؛ ولی با دیگران از جمله پیامبران کار دارد و در صدد فریب آنان است؛ مگر خداوند آنها را مخلص کرده باشد، همچون حضرت موسی. به همین دلیل است که خداوند به پیامبر اکرم اسلام بسیار سفارش میکند که فریب شیطان را نخورد و از مشرکان پیروی نکند.

از این موضوع میتوان نتیجه گرفت که مخلص بودن، مقام و منزلت نیست بلکه لطفی است که خداوند برای جلوگیری از آبروریزی نیکانی که دوستشان دارد، همچون حضرات یوسف و موسی قائل شده؛ زیرا یوسف در مخمصه عجیبی گرفتار آمده بود و اگر خداوند به کمکش نمیآمد، آلوده میشد؛ و حضرت موسی هم از جوانی بسیار اشتباه میکرد؛ از جمله قتل قبطی، و خداوند با مخلص کردن او، او را در کنف حمایت خود قرار داده است.


***

وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (39) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات: 40)

از این دو آیه متوجه می‌شویم که همه به اندازه عملشان پاداش میگیرند، ولی حساب مخلصین با خداست؛ و کسی از آن آگاهی ندارد.

***

فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ ﴿٧٣﴾ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات: 74)

از این دو آیه مشخص می‌شود که همه مردمان مورد هشدار الهی واقع می‌شوند و اگر به هشدارهای خداوند توجه نکنند، عاقبت بدی در انتظار آنهاست؛ و تنها مخلصین هستند که چون خداوند آنان را در کنف حمایت خود نگهداشته، مورد هشدار قرارنمیگیرند.

***

فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات: 128)

از این دو آیه متوجه می‌شویم که مخلصین در روز قیامت برای بازخواست، مجبور نمیشوند حساب اعمال خود را پس بدهند؛ همان‌گونه که پاداششان نیز مانند دیگران نیست و با خداست.


***

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (159) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات: 160)

از دو آیه بالا فهمیده می‌شود که مخلصین خداوند را توصیف و تشبیه نمیکنند تا مورد نکوهش واقع شوند.

متأسفانه برخی این دو آیه را بد و انحرافی فهمیده اند و میگویند تنها مخلصین میتوانند خداوند را توصیف کند!! و این در حالی است که خداوند دارد هشدار میدهد به توصیف خود و اینکه من قابل توصیف نیستم؛ نه اینکه چه کسی می‌تواند مرا وصف کند و چه کسی نمی‌تواند!!

اینان اصولاً معنای سبحان الله را نفهمیده اند. مفهوم سبحان الله این است که خداوند بالاتر است از آنچه که بتوانید در ذهن خود به تصویر بکشید، تشبیه که جای خود را دارد اگر بخواهی مثال بیاوری که خداوند مانند این است یا آن. تنها نکته ای که می‌توان از چیستی خداوند دانست این است که الله نورالسّموات والارض مثل نوره … (آیه محوری سوره نور) خود خداوند، خود را در این آیه توصیف کرده است و بس! و کسی حق توصیف خداوند را به هیچ روی ندارد؛ زیرا که با سبحان الله در تضاد خواهد بود.

***

لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِکْرًا مِنَ الْأَوَّلِینَ (168) لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات: 169)

ترجمه: اگر نزد ما یادی از نخستینان بود، حتماً از بندگان مخلص خداوند میبودیم.


از دو آیه بالا چنین برمیآید که مخلصین یادی، نشانه ای، یا میراثی از نخستینان یا پیشینیان نزد خود دارند که شایستگی مخلص شدن را یافته اند. در توضیح این موضوع باید افزود:

ممکن است منظور خداوند کسانی باشد که به هر دلیلی از تاریخ آفرینش کیهان و مافیها، و بویژه تاریخ آفرینش جن و سپس انس آگاهی داشته‌ باشند.


ویژگیهای «عباد الرّحمن»

خداوند کریم در آیات 40 تا 42 سوره حجر، در پاسخ به ابلیس که «من با فرزندان این آدمی که بر من ترجیحش دادی چنین و چنان میکنم، مگر بندگان مخلص تو را»، میفرماید «تو بر بندگان من مسلط نخواهی شد”. تفاوت میان کلام ابلیس و خداوند، در واژه مخلص است که خداوند میفرماید اگر کسی تنها بنده من باشد و کسی را همراه با من نخواند، به خودی خود مخلص، یعنی کسی است که خود را برای من خالص کرده است؛ و تو بر بندگان من نمتیوانی مسلط شوی نه اینکه بتوانی و نخواهی!!

در این کلام خداوند این نکته نیز نهفته است که هرکسی هم شایستگی بندگی مرا ندارد و باید مراحلی را گذرانده باشد و خود را برای من خالص کرده باشد تا من هم او را برای بندگی خود انتخاب کرده باشم.


تا اینجای کار موضوعی مهم در رابطه‌ای سه جانبه میان انسان - شیطان - خداوند مطرح شد؛ ولی مسأله دیگر این است که این بندگان خدا کیانند و چه ویژگیهایی دارند که خداوند با قاطعیت میفرماید سلطه شیطان بر آنان ممکن نیست؟! بلکه ما هم بتوانیم با اسوه قراردادنشان، همانند آنان شویم. اینجاست که خداوند پاسخ ما را در سوره فرقان، در خلال آیات 63 تا پایان 74 داده است:


و عباد الرّحمن الذین…(و بندگان خداوند هستی بخش کسانی هستند که):

با وقار و تواضع بر زمین راه می‌روند، و آنگاه که اشخاص جاهل و نادان آنان را مورد خطاب قرار دهند، تنها پاسخشان به آن‌ها سلامی است و با آنان وارد مجادله یا بحث نمیشوند، تا از اذیت و آزارشان در امان باشند. (63)

- برای پروردگارشان شب زنده داری میکنند سجده برندگان و برخاستگان. (64)

- می‌گویند پروردگارا شکنجه جهنّم را از ما بگردان. همانا که شکنجه آن بسیار جانفرساست. (65)

- هنگامی که انفاق میکنند، در انفاق نه اسراف میکنند و نه تنگ نظری روامیدارند؛ بلکه روشی میانه را برمیگزینند. (به یک شخص زیاد نمیدهند و به دیگری کم، بلکه حد هر کسی را نگه میدارند تا انفاق آنان به همه نیازمندان به نسبت نیازشان برسد، و نه به نسبت رابطه شان.) (67)

- همراه با خداوند اله دیگری را نمیخوانند (اله یعنی جانشینی یا همترازی برای خداوند، مانند بسیاری شیعیان که به جای خداوند از ائمه معصومین یاری میجویند: یا علی ادرکنی... یا مهدی ادرکنی) و کسی را نمی کشند مگر به حق؛ و زناکاری نمیکنند… (68)

- به ناحق گواهی و شهادت نمیدهند و آن هنگام که با کاری لغو و بیهوده رو به رو شوند، با کرامت و بزرگواری از کنار آن میگذرند. (امر به معروف نمیکنند و وارد مجادله با آنان نمیشوند.) (72)

- و آنگاه که آیات و نشانه‌های پروردگارشان به آنان یادآوری شود، کرانه و کورانه با آنها برخورد

نمیکنند. (بلکه آیات الهی را با گوش جان میشنوند و با چشم بصیرت مینگرند.) (73)

- می‌گویند پروردگارا! ببخش بر ما از همسرانمان و فرزندانمان نور چشمی، و قرار ده ما را رهبری و راهنمایی برای پرهیزگاران. (74)


ویژگیهای نمازگزاران

آیاتی از سوره معارج:

ان الانسان خلق هلوعا(19): انسان حریص آفریده شده است.

اذا مسّه الشر جزوعا(20): هنگامی که شرّ به او رسد، گریه و لابه مى کند.

و اذا مسّه الخیرمنوعا(21): و هرگاه بهره ای دنیوی به او رسد، مانع از رساندنش به دیگران می‌شود.

الا المصلین (22): مگر نمازگزارن!

الذین هم على صلاتهم دائمون (23): کسانی که بر نماز خود مداومت دارند.

و الذین فى امولهم حق معلوم (24) للسائل و المحروم (25)

و کسانى که در اموالشان براى نیازمند و محروم سهمی مشخص شده است.

و الذین یصدّقون بیوم الدین (26): و کسانى رستاخیز را تصدیق مى کنند.

و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون (27) ان عذاب ربهم غیر مامون (28)

و کسانى که از عذاب پروردگارشان دلواپسند؛ همانا که عذاب پروردگارشان بسی ناایمن است.

و الذین هم لفروجهم حافظون (29) الا على ازوجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین (30)

و کسانى که نگاهبان شهوات خویش اند؛ مگر در مورد همسران و آنچه که مالک شد دستهاشان؛ در این دو صورت سرزنش نمی‌شوند.

روشنگری: محدودکردن مهفوم ما ملکت ایمانهم یا ایمانکم (آنچه که دستهایشان یا دستهایتان مالک شد) به کنیز که در تفسیر و ترجمه‌ بسیاری آیات آمده، درست نیست؛ و خداوند واژه کنیز را به کار نبرده تا تنها در جوامع برده داری مصداق داشته، و در جوامع مدرن کاربردی نداشته باشد؛ بلکه این عبارت، مفهومی عام دارد.

فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم العادون (31)

پس کسى که از این دو مجاز درگذرد، پس آنان تجاوزگرند.

و الذین هم لامناتهم و عهدهم راعون (32)

و کسانى که در امانتها و پیمانهایشان حق را رعایت میکنند.

والذین هم بشهاداتهم قائمون (33)

و کسانى که به گواهیهای خود پای بندند.

والذین هم على صلاتهم یحافظون (34)

و کسانى که بر نمازهای خود نگاهبانند.

اولئک فى جنّاتٍ مکرمون (35)

چنین کسانی در بهشتهایی گرامی داشته می‌شوند.

آیاتی از سوره ماعون:

در سوره ماعون چهار آیه وجود دارد که هم تأییدی است بر آیات21، 22، 23، 24، و 25 سوره معارج که در بالا آمد؛ و هم هشداری است به دیگران که اگر کسی در ظاهر نمازگزار بود، ولی آن موارد را رعایت نکرد، نمازش نه تنها موجب نجاتش نخواهد بود که وبال گردنش نیز خواهدشد:

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾

پس واى بر نمازگزارانى که نسبت به نمازشان غفلت می‌ورزند.

الَّذِینَ هُوالّذین همْ یُرَاءُونَ ﴿۶﴾ وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷﴾

و مانع و آنان که ریاکارند و مانع رسیدن بهره های دنیوی به دیگران می‌شوند.

ا این چهار آیه بازگویی است از آیات بسیاری که در قرآن آمده و نماز و زکات را در کنار هم آوردهاقرار داده است. خداوند با این کار خود می‌خواهد به ما بگوید نماز یک رابطه میان بنده و من است است، ولی این رابطه بدون برقراری رابطه بنده ام با دیگر بندگان و بویژه بندگان کم توان یا ناتوان ناتوان، ره به جایی نمی‌برد و مورد پذیرش درگاه من نیست؛ به هیچ روی.


سوره بقره:

الم(1) ذلک‌ الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین(2) الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون‌ الصلوه و مما رزقناهم ینفقون(3) و الذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون(4) اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم ‌المفلحون(5)

سوره لقمان:

الم(1) تلک آیات‌ الکتاب ‌الحکیم(2) هدی و رحمه للمحسنین(3) الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم بالاخره هم یوقنون(4) اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون(5)

مقایسه آیه های این دو سوره

  1. آیه‌های یکم و پنجم (اولین و آخرین از پنج آیه) عین یکدیگرند.

  2. در آیه دوم بقره می‌فرماید آن کتابی که هیچ شکی در آن نیست، هدایتی برای پرهیزگاران است. در این آیه کتاب کلیتی نظری است.

  3. در آیه دوم و سوم لقمان می‌فرماید آن آیات کتاب حکیم است، که هدایتی و رحمتی برای نیکوکاران است. در آیه دوم به کلیت کتاب اشاره ندارد بلکه به آیات آن اشاره می‌کند و از حکمت که نشانه عمل است یادمی‌کند و در آیه سوم آن را هدایت و رحمت که با کردار مناسبت دارد، می‌داند. برای چه کسی؟ برای نیکوکاران، یعنی پرهیزگارانی که از نظر گذشته و به عمل رسیده‌اند.

از این نکته نتیجه می‌گیریم آن هنگام که کلیت قرآن کریم به یکباره نازل شده، و نزول دفعی نام گرفته، توجه خداوند بر نظری بودن قرآن بوده که قرآن منظومه هستی نظری است؛ و آنگاه که به تناسب پیشامدهایی که بروز می‌کرده، و آیاتش در ارتباط با کردار مسلمانان به تدریج نازل می‌شده‌، نزول تدریجی نام گرفته است؛ که قرآن کتاب عمل است. چنانکه فرمود:

الر کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر (هود: 1)

و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلاً (اسراء: 106)

4. آیه‌های سوم و چهارم بقره شرح ویژگی‌های شخصی متقین است:

ـ ایمان به غیب (آنچه که از احساس‌های پنجگانه ما به ‌دور است).

ـ اقامه نماز

ـ انفاق از روزی (شخصی است زیرا اجباری در عمل به آن نیست.)

ـ ایمان به قرآن و کتاب‌های پیامبران پیشین

ـ ایقان به روز بازپسین

5. آیه چهارم سوره لقمان شرح ویژگی‌های کرداری محسنین است:

ـ اقامه نماز

ـ ‌پرداختن زکوه (اجتماعی است زیرا پرداختن آن برای گردش امور مسلمانان واجب است.) از سوی دیگر پرداخت آن شرط پذیرش نماز است که همه‌جا در قرآن کریم نماز و زکوه با هم آمده.

ـ ایقان به روز بازپسین

متقی کسی است که عملش از خودش تجاوز نمی‌کند؛ ولی محسن کسی است که خیرش به دیگران می‌رسد. یعنی کردار نیک اجتماعی داشته است که شایسته چنین صفتی شده‌است. بنابراین: محسن، متقی هم هست، ولی متقی الزاماً محسن نیست.

نکته قابل قیاس دیگر در این پنج آیه از این دو سوره، آن است که سوره بقره (بنابر نظر برخی از دانشمندان علوم قرآنی بر مبنای آیه سبعاً من المثانی و القرآن الکریم، چون فاتحه الکتاب را خلاصه‌ای از کل قرآن می‌دانند، بقره را اولین سوره قرآن می‌شمارند.) اولین سوره، و آیاتش ناظر بر حکمت نظری است که باید مبنای عمل مسلمانان قرارگیرد ولی سوره لقمان مانند سوره حجرات، بیشتر آیاتش اخلاقی و دربردارنده دستورهای عملی، در رابطه با اجتماع است.

تاریخ ادغام چهار مقاله پیشتر نگاشته شده: اردی‌بهشت 1402 – احمد شمّاع زاده