هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی یا نیستی؟ اصل کدام است؟

هستی یا نیستی؟ اصل کدام است؟

 

احمد شمّاع‌زاده

 

از دوران نوجوانی به هنگام خواندن کتاب از واژة ‹عدم› دل خوشی نداشتم و نمی‌دانستم چرا؟

در جوانی و به هنگام خواندن کتاب‌هایی پیرامون فلسفه و عرفان، بیشتر با واژة ‹عدم› آشناشدم: ‹آنچه معدوم است ›، ‹خداوند عدم را زینت وجود بخشید.›، ‹آن‌هنگام که همة آفریدگان در کتم عدم بودند،...›...

 

در متن‌هایی نیز می‌خواندم و هنوز می‌خوانم که ‹عدم وجود› که این یکی دیگر خیلی بی‌معنی است، زیرا معنای ‹نبودن بودن› می‌دهد و می‌توان به‌جای آن به فارسی نوشت: ‹نبودن›

 

اینها همه جمله‌ها و عبارت‌هایی بودند وهستند که معنایی ندارند. می‌دانستم که خداوند همیشه بوده. پس هیچگاه نیستی یا عدم معنایی نداشته‌است. خداوند همة هستی است. خداوند منشأ هستی است. همة هست‌ها از اوست. همة صفرها با او معنی‌دار می‌شوند. پوچی و صفر و هیچ و نیستی هیچگاه نبوده‌اند که از آنها سخنی به میان آید.

 

 اصولاً جای و گاه، (مکان و زمان یا spacetime) را او آفریده. پیش از ‹جای‌گاه› او بوده، پس از ‹جای‌گاه› نیز او بوده و نیز همه آنچه که به دید ما می‌آید یا نمی‌آید.

 

او بوده، حی و حاضر. ذره بسیاربسیار ریزی(به قول خودش ‹مثقال ذره›) را از نور وجود خودش ‹زینت ظهور›(نه زینت وجود) بخشیده تا هم خود از تنهایی به‌دراید، و هم ما به شناختش دست‌یابیم.(حدیث قدسی: انی کنت کنزاً مخفیاً )

 

پس می‌بینیم که همه آنچه را که تا کنون فیلسوفان و دیگران گفته‌اند، و واژة عدم را در نوشته‌های خود به‌کاربرده‌اند، اشتباه بوده‌است. شاید هم به این دلیل از این واژه از آغاز زندگی دل خوشی نداشته‌ام که نکته‌ای فطری بوده. زیرا خداوند همه جا از هستی دیدنی و نادیدنی و نیز هستی خود یادمی‌کند و یاداورمان می‌شود.

 

حال که می‌بینیم همه هستی است، پس چرا ما از نیستی سخن می‌گوییم.

 

به همین دلیل به ذهنم رسید که این واژه را در قرآن کریم نیز پیگیرشوم. در آغاز از ذهن خود یاری جستم. متوجه‌شدم در این دوران بلند سروکارداشتن با قرآن کریم، با چنین واژه‌ای برخوردی نداشته‌ام. سپس برای یقین خود، معجم‌المفهرس را بازکردم. به واژة ‹عدل› رسیدم. گفتم اگر باشد پس از ‹عدل› است. به‌یکباره پس از پایان یافتن واژه‌هایی که از ریشة عدل بودند، واژة ‹عدن› را دیدم.

 

مشخص‌شد که خداوند کریم هیچ‌گونه واژه‌ای که از ‹عدم› مشتق‌شده‌باشد و نیز خود ‹عدم› را در قرآنش به‌کارنبرده‌است. دلیلش هم روشن است. زیرا که قرآن منظومة تمام هستی است. جل‌الخالق!! پس چرا ما از نیستی نیز سخن می‌گوییم درحالی که خداوند همه‌اش از هستی سخن می‌گوید؟!!

 

از قرآن کریم درس گیریم و این واژه را از فرهنگمان بزداییم.

 

دیماه 1385 ـ احمد شمّاع‌زاده