هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

دی. ان. آ(D. N. A.) و کلونینگ در قرآن

دی. ان. آ(D. N. A.) و کلونینگ در قرآن

 

احمد شماع زاده

 

أءذا کنّا تراباً ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص‌ الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ ق:3و4

 

بازگشت حتمی است!

ابتدا پرسش انکارآمیز کافران پیرامون بازسازی بدن انسان در روز رستاخیز است که:    آنگاه که ما خاک شدیم چگونه برانگیخته میشویم؟ این بازگشت بعید به نظر میرسد!

سپس پاسخ قرآن: «به درستی که ما دانستیم آنچه را که زمین از آنان کم‌می‌کند». (زیرا زمین بدن انسان را پس از مرگ تجزیه‌می‌کند.) سپس می‌فرماید: «نزد ماست کتابی که بسیارنگهدارنده (اطلاعات) است».

 

با توجه به اینکه همه‌چیز تجزیه شده و ظاهراً چیزی برای زنده‌شدن دوباره وجودندارد ، چه چیزی بسیارنگهدارنده اطلاعات است؟

 

اگر از یک دانشمند زیست‌شناس بپرسید، پاسخ خواهدداد بسیارنگهدارندة اطلاعات در زمینة بازسازی انسان و دیگر جانداران، تنها دی. ان. آ. می‌تواند باشد؛ که همه ویژگی‌های وراثتی و اکتسابی انسان مرده‌ای را که چندین سال زندگی‌کرده،‌ همچون ‹کارت حافظه› یا در اصطلاح ژنتیکدانان  of lifeBook of life یا Cod و در اصطلاح قرآن «کتاب حفیظ» در خود حفظ و نگهداری‌کرده و به‌مانند جعبه‌سیاه هواپیمایی می‌ماند که سرگذشت هواپیما را بازگومی‌کند، با این تفاوت که جعبه سیاه هواپیما کارکرد و کاربردش بسیار محدود است و تنها تا پس از یک ماه از سقوط تنها می‌تواند بخشی از سرگذشت زندگی و مرگ هواپیما را بازگو کند، و هرگز نمی‌توان به وسیلة‌ آن هواپیما را بازسازی کرد ولی دی. ان. آ. کارکرد و کاربردش بازگویی و بازنویسی تمام زندگی کسی است که بیجان شده و میتوان بدن او را به وسیله آن بازسازی کرد!! جل الخالق!!!

 

         ژنوم انسان دارای سه میلیارد D.N.A.. جفت هسته است که میان 23 جفت کروموزوم انسان تقسیم شده است.

 

آری کتاب یا رایانه‌ای به نام دی. ان. آ. وسیله‌ای در دست خداوند است (وعندنا) تا بدن انسان، جن و دیگر جانداران را برای روز رستاخیز بازسازی کند؛ البته اکنون دانش به جایی رسیده‌است که دانشمندان نیز می‌توانند با روش کلونینگ (همانندسازی) چنین کاری را در همین جهان انجام دهند و دانش انسان را برای شناخت بهتر روز رستاخیر(ذلک یوم‌الخروج ـ ق:42) و چگونگی خروج (کذلک‌الخروج ـ ق:11) بالاببرند و دیگر انسان امروزی همانند انسان دوران جاهلیت پرسش‌هایی را(که بسیاری از آنها در قرآن آمده) مطرح نکند، و به رستاخیز به عنوان واقعه‌ای حتمی و فهمیدنی ایمان بیاورد؛ و نه بعید و دور از ذهن که از قول کافران در قرآن آمده (ذلک رجع بعید).

 

چگونگی و روش بازگشت

خداوند کریم در مورد چگونگی این بازگشت نیز بندگان خود را بی‌خبر نگذاشته و در سورة طارق آیه‌های 8 تا 14 چگونگی بازگشت را بیان‌ کرده‌است:

انه علی رجعه لقادر یوم تبلی السّرائر فماله من قوه و لاناصر. والسّماء ذات‌الرّجع و الارض ذات‌الصدع انه لقول فصل و ما هو بالهزل

ترجمه: همانا او بر بازگرداندنش حتماً تواناست؛ در روزی که رازها آشکار می‌شوند. پس نیست او را نه توانی و نه یاوری. سوگند به آسمان باران‌دار و به زمین شکافدار همانا که آن گفتاری فصل(روی حساب‌وکتاب، دقیق و باهوده) است و هزل و بی‌هوده نیست. 

می‌فرماید همان‌گونه که در آغاز آفرینش با باران  و زمین بویژه شکافی که لازمة باروری زمین است، زندگی و زندگان را آفریده، و این سیر زنده شدن زمین و رویاندن گیاهان در شکافها را در زمین نهادینه کرده، به همان‌گونه نیز در آغاز رستاخیز این دو وسیله را به‌کارمی‌گیرد و مردگان را با دی. ان. آ. مانده از آنان که هرگز از میان نمی‌رود، (کتاب حفیظ) بازسازی می‌کند.

 

از سوی دیگر خداوند متعال بدان منظور که هیچ نکته ای را پیرامون بازگشت در روز بازپسین فروگذارنکرده باشد حتا روشی را که برای بازسازی جسم تمام موجودات بویژه انسان در روز قیامت لازم است در سوره قیامت مورد تأکید قرارداده و  فرموده:

بلی قادرین علی ان نسوی بنانه(آری تواناییم بر اینکه سرانگشتانش را نیز درست کنیم. قیامت: آیه چهارم)


از آنجا که امروزه همه میدانند سرانگشتان هیچ انسانی شبیه انسانی دیگر نیست مشخص میشود که روشی را که خداوند برای بازسازی بدن ما به کار میگیرد همان روش کلونینگ یا شبیه سازی است که سرانگشتان موجود تازه نیز همانند موجود پیشین میشود. یعنی خداوند کریم با دی ان آی(کتاب حفیظ) به جا مانده از انسانها شبیه آنها را با روش شبیه سازی برای بار دوم به وجود میآورد و به نمایش میگذارد.

 

آیا از این بهتر می‌توان در یک کتاب آسمانی همه چیز را موجز و رسا بیان کرد، حتا چگونگی و روش زنده‌شدن مردگان را؟

 

خداوند کریم در یک آیه دیگر نیز از کتاب حفیظ یادکرده ولی بی ذکر حفیظ آن:

 

والله خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم جلعکم ازواجاً(خداوند با همین سه مرحله تا به وجود آمدن آدم و حوا به ما نشان داده است که جسم انسان مراحل تکامل را گذرانده چنانکه امام حسین علیه السلام در دعای روز عرفه به گونه ای این موضع را بیان کرده است.) و ما یحمل من انثی ولاتضع الا بعلمه و مایعمر من معمر و لاینقص من عمره الا فی کتاب ان ذلک علی الله یسیر(فاطر: 11)

 

ترجمه بخش آخر: هیچ سالمندی عمرش طولانی نمیشود و از عمرش کم نمیشود مگر آنکه در کتابی ثبت شده است. این کار بر خداوند شدنی است(تنها از عهده او بر میآید).

 

 متأسفانه ممکن است بسیاری تصور کنند که منظور از این کتاب سرنوشت فلسفی و جبر تاریخی افراد است که البته نه چنین است. این سرنوشت، سرنوشتی علمی و تثبیت شده ای است که در دی. ان. آ. هر کس افزون بر نتیجه کردارهایش به صورت نسل به نسل و توالی نوشته یا ثبت شده است. به همین دلیل است که میبینیم هرچه نسل انسانها به جلو میرود باهوشتر میشوند. این نتیجه به ارث بردن فعالیتهای فکری نسلهای پیشین است و اینکه تصور کنیم نتیجه تکنولوژی است خطای بزرگی است. تکنولوژی معلول کنکاشهای فکری امروز و دیروز انسانهاست و نه عامل رشد مغز و هوش انسانها.

 

جور دیگری باید دید قرآن را

هنگامی که مسلمانی چنین موارد نغز و کشف‌وشهود‌هایی را از قرآن می‌بیند، از خود می‌پرسد آیا نمی‌شد مسلمانان به قرآن با دیدی دیگر نظر می‌افکندند تا هرانچه را که اکنون با کمک دانش از قرآن می‌فهمیم به کمک اندیشه‌کردن و تدبّر قرآن پیش از این می‌فهمیدیم و دانشمندان ما در طول این هزاروچهارصد سال، از این قرآن که یهدی للتی هی اقوم است، بیشتر از این بهره‌می‌بردند؟

مسلّماً قرآن کریم این نکته‌های لازم برای زندگی را یاداورمان نشده تا پس از کشف آنها مسلمانان بگویند بله درست است و قرآن کریم پیش از این، این نکته یا مسأله را گوشزد کرده‌است. بلکه خداوند کریم این حقایق را بیشتر بدان منظور در این دایره‌المعارف هستی گرداورده تا ما با دید دیگرگونه‌ای که تا کنون نداشته‌ایم، در آن بنگریم و از آن بهره‌مند شویم و به نکته‌هایی ناب از این سرمنشأ دانشها دست‌یابیم.

 

 

پیوستها:

کشف دی‌ان‌ای را بسیاری با قدم گذاشتن روی ماه مقایسه کرده‌اند. قدمی کوتاه برای انسان و جهشی بزرگ برای بشریت. تحولی که هنوز در مرحله نوزادی است و هنوز راه زیادی در پیش دارد.

جیمز واتسون تنها فرد از چهار کاشف اصلی دی‌ان‌ای که هنوز زنده است. او که همیشه شخصیتی جنجالی بوده، ابتدا مدیر پروژه ژنوم بود، اما به دلیل اختلاف با رئیسش از این پروژه کنار رفت.


پروژه ژنوم انسان که در واقع تعیین توالی بازهای ۲۰ تا ۲۵ هزار ژن بدن انسان است، رسما از سال ۱۹۸۸ میلادی و به مدیریت جیمز واتسون آغاز شد.


واتسون چهار سال بعد مجبور به استعفا شد و این پروژه که به مدت ۱۵ سال تصویب شده بود، با توجه به همکاری بین‌المللی در سال ۲۰۰۰ میلادی به مرحله پیش‌نویس رسید و در سال ۲۰۰۳ میلادی کامل شد. این پروژه به صورت کتابی در ۱۳۰ جلد منتشر شده که اکنون در دانشگاه لستر به نمایش گذاشته شده است و یک دور روخوانی آن ۹۰ سال طول می‌کشد.

*****


امروز شنبه سیزدهم آبان 1385، برنامة نقد فلسفة ملاصدرا را از شبکة چهار سیما می‌دیدم که ‹دکتر سید یحیی یثربی› سخن می‌گفت:

« در مورد معاد، دین ما به ما می‌گوید معاد جسمانی است و با همین جسم کنونی برانگیخته می‌شویم، ولی فلاسفه‌ای همچون غزالی معاد را روحانی می‌دانند و نمی‌توانند بپذیرند که جسمانی است. به همین دلیل برخی او را تکفیرکرده‌اند».

«ملاصدرا آمد و خواست تا میان فلسفه و دین یگانگی و هماهنگی ایجادکند. پس گفت من مسأله را حل‌می‌کنم. پس از بررسی‌های زیاد گفت معاد برای افراد ناقص جسمانی است و در روز رستاخیز در تصور خود جسم خواهندداشت».

 

در اینجا ایشان می‌گوید: «ملاصدرا چیزی را حل‌نکرد. اولاً برای انسان‌های کامل قائل به معاد روحانی است. دوم اینکه برای ناقص‌ها هم در تصور قائل به معاد جسمانی است و این کمکی به حل مسأله نمی‌کند».

 

ایشان می‌افزاید «اروپاییان دو چیز اساسی را دانستند و عمل‌کردند که خود ناشی از یک اصل اساسی بود، و آن اصل، پذیرش نقد بود. پس هنگامی که در فرهنگ خود نقد را پذیرفتند، آنگاه مفاهیم کلیسایی را نقدکردند و فلسفة زندگی آنها اصلاح‌شد».

 

در این هنگام من به یاد نوشتة خود ‹چهارپایان ویژة قرآنی یا ژنتیک قرآنی› و بخش ‹کتاب حفیظ› آن افتادم که با توجه به اینکه بازسازی جسم انسان حتا در همین جهان با احیای دی. ان. آ. شدنی‌است، پس دیگر نیازی به بحث در مورد جسمانی یا روحانی بودن معاد نیست، همچنانکه در گفتار ابواب السماء یا ‹سیاهچالگان› ثابت‌کردم که معراج نیز جسمانی بوده (ولی با شرایط ویژه خود) و روحانی بودن آن ناممکن و مردودشناخته‌شد.

 

پس نتیجه میگیریم همان‌گونه که قرآن به کمک رفع مشکلات دانشمندان دانش‌های دقیق می‌آید، گاهی نیز، دانش عقلی به کمک دانش دین و فلسفه می‌آید. بدین ترتیب متوجه میشویم همان‌گونه که مفسرین هنگامی که چیزی از آیه قرآن سردرنمی‌آورند نمی‌گویند دانش امروزین ما توانا بر فهم آیه نیست، بلکه از روی حدس و گمان و برخی گاهها با قاطعیت چیزی را به‌ جای گفتة خداوند می‌گذراند، متاسفانه فیلسوفان مسلمان نیز از این آفت در امان نبوده‌اند. احمد شماع زاده

قرآن و ژنتیک Quran & Genetic

قرآن و ژنتیک


Quran & Genetic

بر بنیان:


کروموزوم‌های درشت


احمد شمّاع‌زاده

 

گفتمانها:

1.   «کروموزوم‌های درشت» کدامند؟

2.   اهمیت و جایگاه کروموزوم‌های درشت در دانش ژنتیک امروز(همراه با متن انگلیسی)

3.   چرا به پژوهش پیرامون کروموزوم‌های درشت گرایش یافتم؟

4.   چرا و چگونه خداوند ما را به شناخت کروموزوم‌های درشت رهنمون شده‌است؟

5.   آیا کروموزوم‌های درشت زندگی را به زمین آورده‌‌اند؟

6.   آذان الانعام(ژنها)

7.   کتاب حفیظ(دی. ان. آ.)

 

به همراه: سرگذشت دشوار انتشار این پژوهش

 

 

1.               «کروموزوم‌های درشت» کدامند؟

انسان 23 جفت کروموزوم دارد که جفت بیست‌وسوم جنسی و 22 جفت دیگر غیرجنسی هستند. از این بیست‌و‌دوجفت، هشت‌جفت یعنی کروموزومهای شمارة یک تا شمارة هشت را که در ژنوم انسان از دیگر کروموزوم‌ها درشت‌ترند، کروموزم‌های درشت‌اندام (Giant Chromosome) گویند.

این کروموزوم‌ها وظیفه تولید پروتئین‌های اصلی ساختمان بدن را برعهده دارند و از نزدیک به 181 میلیون واژه ساخته‌شده‌اند که این واژگان، خود کد ژنتیکی انسان را شکل‌می‌دهند.


«ارنست نایگل دانشمند تطورگرا در سال 1985 توضیح‌داد که ‹پولیتن کروموزومها› (کروموزوم‌های چندگانه شونده) یعنی کروموزوم‌های درشت با دگرگونی‌هایی در دورة میتوز، در طول مرحلة بین‌فازی، تولیدمی‌شوند. هستة این کروموزومها با سپری‌کردن کامل روش تقسیم سلولی تکثیر و بارور نمی‌شود؛ بلکه کروماتین موجود در دی. ان. آ. خود را در طول مرحله‌های جی‌1 و اس، دوبرابر می‌کند؛ ولی به‌جای گذر به مرحلة جی2، مرحلة جی1 تازه‌ای را آغازمی‌کند؛ و بدین ترتیب دورة تازه‌ای از دوبرابرشدن کروماتین آغازمی‌گردد. این گونه چرخة تولید، اولین بار در سال 1939 به وسیلة ‹گیتلر› تشریح‌شد».

«‹پولیتن کروموزومها› ساختارهایی هستند که در برخی گونه‌های جانداران و گیاهان توده‌های ویژه‌ای از تخمها را به گونه‌ای اساسی بنیان‌می‌نهند؛ که با سیر موفقیت‌آمیز دوره‌های تکثیرشدن درون سلولی تقویت‌شده‌اند، و در نهایت از هر کروموزوم، به تعداد زیادی تکثیرمی‌شود. به همین دلیل آنها در روشن‌شدن روند سازوکار و ساختار خوب کروموزوم نقش بسیار مهمی دارند. (بویژه در تولید مثل مگس‌های دوبال)» (نقل از مقالة پولیتن کروموزوم‌‌‌ها)

 

2.               اهمیت و جایگاه کروموزوم‌های درشت در دانش ژنتیک امروز

از مقالة ‹پولیتن کروموزوم› که تاریخچة پژوهش‌های صورت‌گرفته برروی ‹کروموزوم‌های درشت› همراه با حدود هشتاد مقالة رفرانس است مشخص‌گردید نظر به اینکه روند تکثیر کروموزوم‌های درشت، همانند دیگر کروموزوم‌ها نیست، پژوهشهای ژنتیکی پیرامون ‹کروموزومهای درشت›، بیشتر با عنوان ‹پولیتن کروموزم› که نشان دهندة روش تکثیری آنهاست، صورت‌می‌گیرد؛ در نتیجه نگارنده دریافت درصورتی‌که polytene chromosome را در اینترنت جست‌وجو کنیم، به ویژگی‌های ‹جاینت کروموزوم‌ها› و پژوهش‌های صورت‌گرفته پیرامون آنها بهتر و بیشتر آگاهی می‌یابیم. این کار صورت‌گرفت و دیده‌شد که چه بسیار پژوهشهایی‌ که پیرامون آنها صورت‌گرفته و می‌گیرد و متأسفانه ژنتیکدانان کشورمان نسبت به آنها چندان توجهی‌ ندارند.

در وبسایت بی‌. بی. سی. نیز نتایج پژوهش‌هایی که به تازگی بر روی کروموزوم‌های درشت صورت گرفته، یافتم که بیشتر به موارد بیماری‌زا پرداخته‌است. این مقاله گذشته از اینکه نقش و اهمیت این نوع کروموزوم‌ها را بهتر می‌نمایاند، از نظر شناخت و درنتیجه درمان بیماریهای انسان، دستاوردهای بسیارمهمی را نیز به همراه دارد.

 

موارد مهم و به ویژه موارد مهمتر از نظر شناخت بیماری‌ها را با زیرخط کردن نشان‌داده‌ام:

 

Scientists Analyze Chromosomes 2 and 4

 

NHGRI-Supported Researchers Discover Largest "Gene Deserts"; Find New Clues to Ancestral Chromosome Fusion Event


BETHESDA, Md., Wed., April 6, 2005 - A detailed analysis of chromosomes 2 and 4 has detected the largest "gene deserts" known in the human genome and uncovered more evidence that human chromosome 2 arose from the fusion of two ancestral ape chromosomes, researchers supported by the National Human Genome Research Institute (NHGRI), part of the National Institutes of Health (NIH), reported today.

In a study published in the April 7 issue of the journal Nature, a multi-institution team, led by Washington University School of Medicine in St Louis, described its analysis of the high quality, reference sequence of chromosomes 2 and 4. The sequencing work on the chromosomes was carried out as part of the Human Genome Project at Washington University; Broad Institute of MIT, Cambridge, Mass.; Stanford DNA Sequencing and Technology Development Center, Stanford, Calif.; Welcome Trust Sanger Institute, Hinxton, England; National Yang-Ming University, Taipei, Taiwan; Genoscope, Evry, France; Baylor College of Medicine, Houston; University of Washington Multi mega base Sequencing Center, Seattle; U.S. Department of Energy (DOE) Joint Genome Institute, Walnut Creek, Calif.; and Roswell Park Cancer Institute, Buffalo, N.Y.

"This analysis is an impressive achievement that will deepen our understanding of the human genome and speed the discovery of genes related to human health and disease. In addition, these findings provide exciting new insights into the structure and evolution of mammalian genomes," said Francis S. Collins, M.D., Ph.D., director of NHGRI, which led the U.S. component of the Human Genome Project along with the DOE.

Chromosome 4 has long been of interest to the medical community because it holds the gene for Huntington's disease, polycystic kidney disease, a form of muscular dystrophy and a variety of other inherited disorders. Chromosome 2 is noteworthy for being the second largest human chromosome, trailing only chromosome 1 in size. It is also home to the gene with the longest known, protein-coding sequence - a 280,000 base pair gene that codes for a muscle protein, called titin, which is 33,000 amino acids long.

One of the central goals of the effort to analyze the human genome is the identification of all genes, which are generally defined as stretches of DNA that code for particular proteins. The new analysis confirmed the existence of 1,346 protein-coding genes on chromosome 2 and 796 protein-coding genes on chromosome 4.

As part of their examination of chromosome 4, the researchers found what are believed to be the largest "gene deserts" yet discovered in the human genome sequence. These regions of the genome are called gene deserts because they are devoid of any protein-coding genes. However, researchers suspect such regions are important to human biology because they have been conserved throughout the evolution of mammals and birds, and work is now underway to figure out their exact functions.

Humans have 23 pairs of chromosomes - one less pair than chimpanzees, gorillas, orangutans and other great apes. For more than two decades, researchers have thought human chromosome 2 was produced as the result of the fusion of two mid-sized ape chromosomes and a Seattle group located the fusion site in 2002.

In the latest analysis, researchers searched the chromosome's DNA sequence for the relics of the center (centromere) of the ape chromosome that was inactivated upon fusion with the other ape chromosome. They subsequently identified a 36,000 base pair stretch of DNA sequence that likely marks the precise location of the inactivate centromere. That tract is characterized by a type of DNA duplication, known as alpha satellite repeats, that is a hallmark of centromeres. In addition, the tract is flanked by an unusual abundance of another type of DNA duplication, called a segmental duplication.

"These data raise the possibility of a new tool for studying genome evolution. We may be able to find other chromosomes that have disappeared over the course of time by searching other mammals' DNA for similar patterns of duplication," said Richard K. Wilson, Ph.D., director of the Washington University School of Medicine's Genome Sequencing Center and senior author of the study.

In another intriguing finding, the researchers identified a messenger RNA (mRNA) transcript from a gene on chromosome 2 that possibly may produce a protein unique to humans and chimps. Scientists have tentative evidence that the gene may be used to make a protein in the brain and the testes. The team also identified "hypervariable" regions in which genes contain variations that may lead to the production of altered proteins unique to humans. The functions of the altered proteins are not known, and researchers emphasized that their findings still require "cautious evaluation."

In October 2004, the International Human Genome Sequencing Consortium published its scientific description of the finished human genome sequence in Nature. Detailed annotations and analyses have already been published for chromosomes 5, 6, 7, 9, 10, 13, 14, 16, 19, 20, 21, 22, X and Y. Publications describing the remaining chromosomes are forthcoming.

The sequence of chromosomes 2 and 4, as well as the rest of the human genome sequence, can be accessed through the following public databases:

 GenBank (www.ncbi.nih.gov/Genbank) at NIH's National Center for Biotechnology Information (NCBI); the UCSC Genome Browser (www.genome.ucsc.edu) at the University of California at Santa Cruz; the Ensembl Genome Browser (www.ensembl.org) at the Wellcome Trust Sanger Institute and the EMBL-European Bioinformatics Institute; the DNA Data Bank of Japan (www.ddbj.nig.ac.jp);

and EMBL-Bank (www.ebi.ac.uk/embl/index.html) at EMBL's Nucleotide Sequence Database.

NHGRI is one of the 27 institutes and centers at NIH, an agency of the Department of Health and Human Services. The NHGRI Division of Extramural Research supports grants for research and for training and career development at sites nationwide. Additional information about NHGRI can be found at www.genome.gov.

For more information, contact: Geoff Spencer, NHGRI

(301) 402-0911- spencerg@mail.nih.gov


******


Human genome hits halfway mark

Human chromosomes: Cracking the human code has been a bit like painting a picture

Four years after publishing a draft of the human genetic sequence, researchers have hit the halfway mark in producing the "gold standard" version.

They have just published a detailed run-down of a 12th chromosome - known as chromosome five - which means there are just 12 left to complete.

Chromosome five is the largest so far, with 923 recorded genes, of which 66 are involved in human disease.

The chromosome, which was sequenced by US scientists, is detailed in Nature.

It is the second of three chromosomes that the Department of Energy Joint Genome Institute (JGI) has finalised in collaboration with colleagues at the Stanford Human Genome Center (SHGC)


Code breakers

Cracking the human code has been a bit like painting a picture. First comes a rough sketch followed by a slightly fuller version before, finally, the minute detail is added.

When the draft version of the human genome was unveiled in June 2000, 97% of the "book of life" had been read. Then, last year, scientists announced the decoding was almost 100% complete.

Now, several institutions around the world have divided up the 24 human chromosomes - the cellular structures into which DNA is wound - and are going through them with a fine-tooth comb for a final time, to fill gaps and correct errors.

  This extremely accurate sequence will be a powerful tool for scientists trying to understand human disease

Spencer Abraham, Secretary of Energy 

They are, as it were, dotting the I's and crossing the T's and giving the whole sequence a thorough spell-check.

"It is about getting everything in the right order," commented Dr Tim Hubbard, of the Human Genetics group at the Sanger Institute in Cambridge, UK.

"In the draft version there were 100,000 gaps in the whole genome. It was a small percentage of the sequence, but it meant you were uncertain about the order of the pieces.

"It is important for doing experiments to have the complete sequence - to have no gaps at all."

 

Giant chromosome

According to researchers at the JGI and SHGC, the landmark chromosome five is a genetic behemoth, containing key disease genes and a wealth of information about how humans evolved.

"This extremely accurate sequence will be a powerful tool for scientists trying to understand human disease," said US Secretary of Energy, Spencer Abraham.

 

DNA IN HUMAN CELLS

The double-stranded DNA molecule is held together by chemical components called bases Adenine (A) bonds with thymine (T); cytosine(C) bonds with guanine (G)

These letters form the "code of life". There are estimated to be about 2.9 billion base-pairs in the human genome wound into 24 distinct bundles, or chromosomes

Written in the DNA are about 30,000 genes, which human cells use as starting templates to make proteins. These sophisticated molecules build and maintain our bodies 

The giant chromosome is made up of 180.9 million letters - A's, T's, G's and C's that make up the genetic code.

Of the 923 genes that sit on chromosome five, 66 are known to be link to disease when they go wrong. Another 14 diseases seem to be connected to chromosome five genes, but they have not been linked to specific genes yet.

Having a detailed picture of chromosome five will be an immense help to researchers investigating these illnesses.

"It is very useful to have a base sequence which you can then compare individuals to," Dr Hubbard told BBC News Online.

"Then you can look for key differences between people that do have the disease and people that don't have the disease."

 

Another feature of chromosome five will pique the interest of scientists studying the difference between humans and chimpanzees.

Despite great similarities between the genomes of the two species, there are some key structural variations.

In particular, one large section of chromosome five is flipped backwards in humans compared with chimps.

Such an inversion makes it impossible for the two chromosomes to pair up during reproduction, which could have driven a wedge between the evolving ancestral populations.

 

'Junk' DNA

It is not just the genes in chromosome five that the scientists are interested in. Volumes of genetic material lie in between the genes, which for a long time were dismissed as "junk" by researchers.

But on closer inspection, it seems this judgement was premature. The fact that sequences of junk were conserved for hundreds of generations suggests they have a function worth holding on to.

"Important genetic motifs gleaned from vast stretches of non-coding sequence have been found on chromosome five," said Eddy Rubin, JGI's director.

"Comparative studies conducted by our scientists of the vast gene desert... have shown these regions, conserved across many mammals, actually have a powerful regulatory influence."

Over the next few months, the remaining 12 human chromosomes should be completed to a final gold standard of accuracy.

Dr Hubbard concluded: "Several groups are working on the remaining chromosomes - tidying them up - and they should all be complete by the end of the year."

 

3.                چرا به پژوهش پیرامون کروموزوم‌های درشت گرایش یافتم؟

از سالهای نوجوانی، به‌هنگام خواندن قرآن، هرگاه به آیه‌های 6 سورة زمر و 11 سورة شوری می‌رسیدم که هر دو در مورد زادوولد مردمان است، و به مراحل جنینی آنان می‌پردازد، ذهنم متوجه این نکته می‌شد که این «انعام»، همان انعام سورة «انعام» به معنای ‹شتروگاووگوسفند› نیست؛ بلکه موجودی است که چهار دست‌‌وپا دارد و خداوند با این نامگذاری می‌خواهد ذهن ما را متوجه و منعطف به موضوعی کند.

 

دو آیة بنیادین:

 

خلقکم من نفس واحده‌ثم‌جعل منها زوجها و انزل لکم من‌الانعام ثمانیه‌ازواج یخلقکم فی بطون امهاتکم‌خلقاًمن بعدخلق فی ظلمات‌ثلاث ذلکم‌الله ربکم له‌الملک لااله‌الّا هو فانّی‌تصرفون(زمر:6)

ترجمة واژگانی: آفرید شما را از جانی یگانه، سپس قرارداد از خود آن، جفتش را. و فروفرستاد برای شما از چهارپایان، هشت جفت. می‌آفریند شما را در شکم‌های مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی، در تاریکی‌های سه‌گانه. آن است خداوندی که پرورندة شماست. از آن اوست هستی. نیست خدایی جز او. پس به کجا می‌روید؟(دست به دامان که می‌شوید؟)

 

فاطرالسموات والارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شیء و هوالسمیع‌البصیر(شوری: 11)

ترجمة واژگانی: شکافندة کیهان(که با شکفتن، کیهان را ایجادکرده)، قرارداد برای شما از خودهاتان، جفت‌هایی؛ و از چهارپایان، جفت‌هایی؛ بارورمی‌سازد شما را در آن(چهارپایان). نیست همانند او چیزی؛ و او بسیارشنوای بسیار بیناست.

 

روزنه امید

ماه‌ها و سال‌ها می‌گذشت تا روزی که نسخه قدیمی دایره‌المعارف «بریتانیکا» پیش رویم بود؛ توجّهم به چیزی جلب‌شد؛ و آن تصویر تشریحی کروموزوم با دو بازوی بلند (Long arms) یا پاها، و دو بازوی کوتاه (Short arms) یا دستها، و یک بخش مرکزی (Centrumer) بود. درست مانند ‹شتروگاووگوسفند› که چهاردست‌وپا دارند؛ بسیار شاد شدم و یقین‌کردم که معنی ‹انعام› در این دو آیه ‹کروموزوم› است؛ که این معنی با دیگرواژه‌ها و معنای کلی این آیه‌ها نیز همخوانی دارد و مانند ترجمه‌های قرآن نیست که شتروگاووگوسفند یا دامها هیچ‌جای منطقی در این دو آیه و نیز در مراحل جنینی ما ندارند.

 

 

4.               چرا و چگونه خداوند ما را به شناخت کروموزوم‌های درشت رهنمون شده‌است؟

تا اینجا تنها نیمی از مسأله حل‌شده‌بود؛ زیرا در آیه 6 سوره زمر، اشاره به ‹هشت‌جفت انعام› شده و حال آنکه انسان ‹بیست‌وسه جفت کروموزوم› دارد؛ ولی همین هم یک نکته است؛ زیرا اگر خداوند اشاره به 23 جفت انعام‌ می‌کرد، چه بسا خوانندة امروزین قرآن کریم، خیلی زود به معنی این آیه‌ پی‌می‌برد؛ ولی در آن صورت، قرآن مجید تنها به یکی از دستاوردهای دانش امروزین اشاره‌کرده و بهرة دیگری نرسانده‌بود! اما قرآن‌کریم با اشاره به هشت جفت، نه تنها ما را به اهمیت کروموزوم‌ها آگاهی‌داده و به درون هیأت آنها واردکرده، بلکه خوانندگان خود را به اندیشیدن پیرامون این هشت‌جفت فراخوانده و در اصل دستورداده بروید کندوکاو‌کنید تا بدانید چرا توجه ویژه‌ای به این هشت‌جفت دارم و ویژگی‌های آنها چیست‌، تا در زندگی‌تان به‌کاربرید.

 

        یکی از این هشت جفت کروموزوم‌، جفت شمارة 5 است. همان گونه که در متن انگلیسی آمد، دانشمندان اهمیت بسیارزیاد این جفت‌کروموزوم را در دانش ژنتبک یاداورشدند، از جمله:

«بر اساس اظهارنظر پژوهشگران مؤسسه‌های پژوهش‌های ژنتیکی  JGIو  SHGC کروموزوم سرنوشت‌ساز شمارة 5 کلید ژنهای بیماری‌زا، و در بردارندة داده‌های ارزشمندی پیرامون چگونگی تکامل انسان است». اسپنسر ابراهام وزیر انرژی آمریکا: «این رخداد بسیار حساس و دقیق، ابزار توانمندی برای دانشمندان در درک بیماری‌های انسان خواهدبود».

 

        هرگاه خداوند سبحان، خود را با عزّت و جبروت در ابتدای آیه‌ها و سوره‌ها یادکند، می‌خواهد نکته و امر مهمی را گوشزدکند. بنابراین هنگامی که «فاطرالسموات والارض» را در اول آیه و «لیس‌کمثله ‌شیء و هوالسّمیع‌البصیر» را در آخر آیه می‌آورد؛ یعنی نه کلمه از هجده کلمة یک آیه را به وصف خود اختصاص می‌دهد، نمی‌خواهد در آن آیه، امر ساده‌ای را به یادمان آورد که هر بچه‌‌ای هم آن را می‌داند: (خداوند شما و چهارپایان را جفت جفت آفرید تا به این تدبیر شما را خلق بی‌شمارکند)، که این وهن قرآن کریم است، و بسیار شایسته و بایسته است که از انجام این گونه توهین‌ها به ساحت قدسی قرآن کریم و در پوشش ترجمه آن جدّاً بپرهیزیم.

 

نکتة دیگری که می‌تواند علت بیان «هشت‌جفت» باشد، این است که این «هشت‌جفت» در بین کروموزوم‌های جن و انس مشترک باشد، زیرا در هر دو آیه، قرآن کریم مخاطب خود را مشخص‌نکرده‌، بنابراین مخاطب قرآن، هم انس و هم جن می‌تواند باشد؛ که قرآن برای آنان به گونه‌ای برابر، نازل شده‌است.

 

اگر در هر دو آیه بویژه از این دیدگاه دقیق‌شویم، متوجه‌می‌شویم که:

1. در این دو آیه خداوند اشاره‌ای به مایة اولیه خلقت انس و جن یعنی ‹خاک› و ‹حرارت› نکرده و قصد آن را دارد که نکته‌ای کلی و مشترک را یادآور شود؛ در حالی که در آیه‌های دیگر پیرامون انس و جن، اشاره به مایة اولیه آفرینش آنان نیز می‌کند و بدین وسیله مخاطب را مشخص می‌سازد.

2. سخن از این است که خداوند از جنس خودتان (ای جن‌ و انس) برای شما همسر آفرید؛ و تنها در هشت جفت از کروموزوم‌هایتان با یکدیگر مشترک هستید. یعنی تداخل  ژنتیکی شما دو نوع، امکان‌پذیر نیست و برخلاف آفرینش شماست.

3. شما را در انعام(کروموزوم) کشت می‌دهیم و بارورمی‌سازیم؛ همان‌گونه که دانشمندان نطفه را از طریق تکثیر و تقسیم سلولی کروموزومها در درون لوله آزمایش کشت‌می‌دهند و بارورمی‌سازند؛ و قرآن کریم چه واژة نیکو و مناسبی در این زمینه برگزیده‌است: «ذرء» و چه جمله نیکوتری: «یذرؤکم فیه».

        از سوی دیگر خداوند هیچ‌گاه ریشة ‹ذرء› را که معنی ‹کشت‌دادن› و تکثیر سلولی برای آفرینش اولیة انسان‌ها و جن‌ها و بازسازی بدن آنها در روز جزاست، برای افزایش جمعیت آنان به‌کارنبرده‌است. بلکه برای این منظور ریشة ‹کثر› را به‌کار‌گرفته، چنانکه می‌فرماید:

یا معشرالجن قداستکثرتم من الانس (انعام: 128)

و اذکروا اذا کنتم قلیلاً فکثرکم (اعراف: 86)

و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم (توبه: 25)  

انا اعطیناک الکوثر (کوثر: 1)

 

بنابراین معنی‌کردن یکثرکم(‹افزایش می‌دهیم شما را› که به نقل از ترجمه‌ها پس از این خواهدآمد) به جای ‹یذرؤکم› مصداقی از منحرف‌کردن کلام خداوند از معنای اصلی آن است.

 

انسان در قرآن

تاکنون کتاب‌های زیادی در مورد «انسان در قرآن» نگاشته‌شده؛ ولی تا آنجاکه دیده‌شده، هیچگاه نویسنده‌ای از این دو آیه در نوشتة خود یادنکرده‌است؛ حتی اگر به ظاهر این دو آیه توجه‌کنیم، دستکم اشاره‌ای به انسان شده‌است؛ حتی اگر از این دو آیه یا یکی از آنها در کتاب خود یادکرده‌باشند، از این دیدگاه به آن نپرداخته‌اند. این آیه‌ها ما را به پژوهش در شناخت اصلی‌ترین اجزاء شکل‌گیری زندگان (کروموزوم، ژن، و دی. ان. آ) تشویق‌، و به دانش ژنتیک رهنمون می‌سازد.


درست است که پایه‌گذار دانش ژنتیک، ‹مندل› کشیش مسیحی است؛ ولی این دو آیه چیزهایی در خود نهفته‌دارند، که هنوز دانش ژنتیک به آنها دست نیافته، و بدین ترتیب ما را راهنمایی‌می‌کنند که بویژه، در مورد این هشت جفت کروموزوم به پژوهش بپردازیم و بهره‌ها برگیریم. هرچند اگر دانشمندان مسلمان در این دو آیه تدبرمی‌کردند، چه بسا پیش از مندل به دانش ژنتیک دست‌یافته‌بودند.

مراتب آفرینش


خداوند متعال در آغاز سورة نحل پس از اینکه می‌فرماید امر خداوند فرامی‌رسد، پس در مورد آن شتاب‌مکنید و فرشتگان را به وسیلة کارمایه‌اش برای هر یک از بندگانش که بخواهد فرومی‌فرستد، مراتب آفرینش را با ترتیبی ویژه، و بسیار زیبا بیان می‌دارد؛ به گونه‌ای که خواننده‌اش علاقه‌مندمی‌شود آن را درک‌کند و از آن لذت‌ببرد:

اول، آفرینش کیهان،

دوم، آفرینش انسان،

سوم، آفرینش چهارپایان در چهار گروه:

چهارپایان به معنای دام؛

چهارپایان برای سوارکاری و جابجایی اشخاص؛

چهارپایان باربر و بارکش؛

چهارپایانی که آنها را نمی‌شناسید. یکی از مصداق‌های چهارپایانی که نمی‌شناسید، کروموزم‌ها هستند.

می‌بینیم که  نقش کروموزومها در قرآن پررنگ‌تر می‌شود. چنانکه در آیة 61 سورة واقعه نیز یاداورمان شده‌است: و ننشئکم فی ما لاتعلمون. شما را در آنچه که نمی‌شناسید نشوونمامی‌دهیم (بارورمی‌سازیم). به نظرمی‌رسد باز هم می‌توان از آنها در قرآن نشان‌گرفت.

چهارم، ذکر نعمتهایی‌ همچون آب، گیاهان، میوه‌ها و دیگر نعمتها تا آخر آیة 17 این سوره.

 

افلایتدبّرون‌القرآن؟

الله نزّل احسن‌الحدیث کتباً متشابهاً مثانی تقشعرّ منه جلودالذین یخشون ربّهم ثمّ تلین جلودهم و قلوبهم الی‌ ذکرالله ذلک هدی‌الله یهدی به من یشاء(زمر: 23)


ترجمه‌ها و تفسیرها پیرامون این دو آیه چه‌ می‌گویند:

نکته ای که میتوان گفت هیچیک از مفسران قرآن تاکنون به آن توجه نداشته اند و موجب شده مترجمین قرآن در زبانهای مختلف از جمله زبان انگلیسی به پیروی از مفسرین به خطا بروند این است که از واژه انعام معنای "دام" را دریافت کرده اند. و این در حالی است که دام در زبان عربی "اغنام" معنی میدهد و نه انعام. اغنام جزئی از انعام است همان گونه که قرآن کریم نیز در آیات سوره نحل که در بالا آمد روی دسته بندی انعام  تأکید کرده و یکی از آن دسته ها را با اشاره به اینکه آنها را نمیشناسید یاداورمان شده تا در فهم دو آیه مورد بحث دقت بیشتری داشته باشیم که تاکنون نداشته ایم. توجه کنید:


1. قاموس قرآن در زیر نعم در چند جا آورده‌است که: «شتروگاووگوسفند(انعام ثلاثه) و مفرد ندارد بلکه همواره به‌صورت جمع به‌کاربرده‌می‌شود».

این نظر درست نیست؛ زیرا هرچند ‹انعام› به صورت جمع‌ به‌کاربرده‌‌شده، ولی همان جمعش نیز مفرد است؛ این موضوع را از ضمیر‌هایی که خداوند در مورد انعام ‹ویژه› و ‹فراگیر› به‌کاربرده می‌توان درک‌کرد. تقسیم‌بندی 33 بار تکرار واژة ‹انعام› در قرآن از نظر نوع آن به شرح زیر است: 

گونة فراگیر: شتروگاووگوسفندوبز

گونة ویژه: کروموزوم

در هر آیه‌ای که برای انعام فراگیر ضمیری به‌کاربرده، ضمیر سوم شخص مفرد مؤنث است؛ مانند: والانعام خلقها لکم فیها دفء


هر آیه‌ای که منظور آن انعام ویژه بوده، یا ضمیری ندارد؛ (البته این بدان معنا نیست که هرجا انعام ضمیر ندارد، ویژه است)؛ مانند: ثمانیه ازواج من الانعام و یا اگر دارد سوم شخص مفرد مذکر است؛ مانند: تنها آیه‌ای که اینچنین است: و من الانعام ازواجاً یذرؤکم فیه (دلیلی محکم بر ویژه‌بودن برخی ‹انعام›ها در قرآن)


در هر آیه‌ای که منظور هر دو گونة ویژه و فراگیر بوده، باز هم ضمیری به‌کارنرفته؛ مانند فرقان: 49 و شعراء: 133. اینکه چرا این دو آیه به هردو گونه اطلاق‌می‌گردد، بحث دیگری است.

‹قاموس› در ذیل بهم نیز آیات زیادی را آورده که انعام داشته‌اند و آنها را از زاویه‌های مختلف مورد بحث قرارداده، ولی به دو آیة منظور این گفتار، هیچ اشاره‌ای نکرده‌است.


2. تفسیر مجمع‌البیان طبرسی در مورد هشت‌جفت انعام، آنها را محل اختلاف‌نظر بین علما دانسته و مطالبی را آورده که برخی ترجمه‌ها از آن گرفته‌شده و در اصل چیزی برای گفتن به خواننده ندارد؛ و به نحوی از کنار آن گذشته‌است.

 

3. تفسیر المیزان علامة طباطبائی

جلد 34 ص 59 ترجمة محمدباقر موسوی همدانی: «کلمة: (انعام) بمعنای شتر و گاو و گوسفند و بز است و اگر آنها را هشت جفت خوانده، به اعتبار روبرهم نروماده آنهاست».

جلد 35 ص 41 : «و معنای جمله: (جعل لکم من انفسکم ازواجاً) این شد که او شما را نروماده آفرید، تا با ازدواج آندو، مسئله توالد و تناسل و زیادشدن افراد صورت‌ گیرد، و معنای جملة: (و من الانعام ازواجاً) این شد که چهارپایان را هم نروماده آفرید، (یذرؤکم فیه) یعنی در این قراردادن، شما را زیادکند، و خطاب در جملة (یذرؤکم) هم بانسان است، و هم بحیوان، و ضمیر (کم) که مخصوص عقلاء است بگفتة زمخشری از این جهت بهمه برگردانید که جانب انسانها را غلبه داد».

        با دقت در جمله‌ها و نقل قول‌، اشکال‌های این تفسیر و ترجمه آن مشخص می‌گردد!!


4. ترجمة الهی‌قمشه‌ای: 

سورة زمر: و برای شما نوع بشر هشت قسم از چهارپایان ایجادکرد.

سه‌ اشکال این ترجمه:

‹نوع بشر› را از خود اضافه‌کرده و خطاب قرآن نیست.

‹ازواجاً› را به پیروی از طبرسی و بیشتر مفسرین، ‹قسم› یا ‹صنف› ترجمه‌کرده‌است.

‹انزل› را که به ‌معنی ‹فروفرستاد› است، ‹ایجادکرد› ترجمه‌کرده‌است.

 

سورة شوری: چارپایان را جفت (نروماده) آفرید تا به این (تدبیر) ازدواج شما را خلق بی‌شمارکند. در ترجمة این آیه، فیه را کاملاً از قلم انداخته‌است.


5. بیان معانی مفردات‌الکتاب‌العزیز چاپ سوریه، ناشر: دارالادیب للنشر والتوزیع:

من‌الانعام ازواجاً: اصنافاً ذکوراً و اناثاً. (از چارپایان نوع‌هایی، نرهایی و ماده‌هایی.)

یذرؤکم فیه: یکثرکم بسبب هذاالتزویج. (به‌سبب این ازدواج، شما را بی‌شمارکند.)

من‌الانعام: الابل والبقر و الضأن و المعز. (از شتر و گاو و گوسفند و بز)


این حاشیه‌نویسی بر قرآن، نزدیکترین است به ترجمة مرحوم الهی قمشه‌ای؛ و معلوم می‌شود که پایه‌وبنیان ترجمه‌ها و حتی تفسیرها، چه شیعی و چه سنی، تکرار سخن مفسرین بزرگ چندصدسال پیش است؛ و هیچ توجه ندارند که قرآن مجید با پیشرفت دانش بشری شکوفا می‌شود و فهمیدنی‌تر می‌گردد؛ چنانکه به‌هنگام اوج شکوفایی دانش‌ها و شناخت‌ها در عصر صاحب‌الامر(عج)، قرآن کریم نیز به اوج شکوفایی خود خواهد‌رسید.


6. بهاءالدین خرمشاهی نیز در ترجمة خود چنین آورده‌است:

سورة زمر: ‹برای شما هشت قسم از چارپایان آفرید›. که شبیه است به ترجمة الهی‌قمشه‌ای، و ‹انزل› را ‹آفریدن› ترجمه‌کرده، با این تفاوت که ‹نوع بشر› را نیفزوده‌است.

 

سورة شوری: از چارپایان نیز انواعی قرارداده‌است، و شما را در آن آفریده‌است.

 

در اینجا نیز مانند الهی قمشه‌ای و دیگران زوج را ‹نوع، قسم، صنف› ترجمه‌کرده و ذرء به معنی ‹کشت‌دادن› را با ‹آفریدن›، که ترجمة ‹خلق› ‌است جایگزین‌کرده‌است؛ ‹در آن › را نوشته و مانند دیگران از قلم نینداخته ولی مشخص نیست ‹در آن› به که و چه برمی‌گردد.


7. ترجمة زیرنویس محمد‌کاظم معزی:

زمر: و فرستاد برای شما از دامها هشت جفت.

 

شوری: و از دامها جفتهایی؛ می‌آفرد شما را در آن.

 

این ترجمه هم مانند ترجمه‌های پیشین، انعام را ‹دام›، و ‹فروفرستاد›(ترجمة انزل) را ‹فرستاد› (ترجمة ارسل) و یذرؤکم را ‹می‌آفرد› ترجمه‌کرده‌است.


8. ترجمة زیرنویس به خط آقای مصباح‌زاده؛ مترجم آن مشخص نیست:

زمر: فروفرستاد برای شما از شتروگاووگوسفند هشت جفت.

 

شوری: قرارداد برای شما از خودتان جفت‌ها و از شتروگاووگوسفند جفت‌ها. بسیار می‌گرداند شما را در آن.

این ترجمه حتا به معنای ظاهری انعام (چهارپا) توجه‌‌نکرده، بلکه در هر دو آیه شتروگاووگوسفند را آورده، و معلوم نیست ‹در آن› به که و چه برمی‌گردد. تنها امتیاز این ترجمه آن است که انزل را درست ترجمه‌کرده‌است.


9. ترجمة محمدمهدی فولادوند:

زمر: و برای شما از دامها هشت قسم پدیدآورد.

شوری: و از دامها (نیز) نروماده (قرارداد)،‌ بدین وسیله شما را بسیارمی‌گرداند.

 

 

5.                آیا کروموزوم‌های درشت زندگی را به زمین آورده‌‌اند؟

خداوند در یکی از این دو آیه واژة انزل را به‌کاربرده‌است، در این مورد می‌توان گفت احتمال بسیارمی‌رود که مایة زندگانی جانداران از جمله انسان از فضای کیهانی وارد زمین شده که خداوند واژة فروفرستاد را به کاربرده. این دیدگاه بر پایة برخی نظریه‌های معتبر علمی که می‌گویند عناصر تشکیل‌دهندة حیات ممکن است توسط دنباله‌دارها به زمین آورده‌شده‌باشد، پذیرفتنی است؛ تا پژوهشهای آینده چه دستاوردهایی را برای ما به ارمغان بیاورند.

برخی دستاوردهای علمی بسیار جالب و خواندنی در این زمینه:


«در اتمسفر اولیه به جای اکسیژن و ازت، مخلوطی از هیدوژن، ‌آمونیاک، متان، بخار آب و گاز کربنیک وجودداشته که مناسب تشکیل مولکول های مرکب هستند در حقیقت در نتیجة تأثیر پرتوهای ماورای بنفش خورشید و آذرخش‌های شدید، مواد مذکور در جوّ به ترکیبات مرکب جدید تغییرشکل‌یافتند و با تغییر شکل آنها در آتمسفر، به صورت باران (باران‌های آلی) بر زمین فروافتادند. دلیل اصلی وجود گستردة کربن، هیدوژن و اکسیژن در بافت موجودات زنده هم همین منشأ آلی است. با فروریختن باران های آلی، شامل مولکول‌های پیچیدة اسید آمینه در اقیانوس‌ها، نخستین اقیانوسهای زمین در واقع به نوعی ‹سوپ اولیه› تبدیل شدند که حیات ابتدایی (مشتق از اسیدهای آمینه) را در خود جای‌داده‌بودند. فرمهای مشتق از این اسیدهای آمینه بعدها نیمی از پایة توارث دی. ان. آ. را تشکیل دادند».(1)

 

«اسیدهای آمینه از خود فعالیت‌های نوری نشان‌می‌دهند. به این معنی که وقتی در مقابل نور با قطب دایره‌ای قرارگیرند، گروهی صفحه نور را به سمت چپ و گروهی آن را به سمت راست می‌چرخانند. بر همین اساس اسیدهای آمینه را ‹راست‌گرد و چپ‌گرد› می‌گویند و این خاصیت را ایزومریسم فضائی می‌نامند».


«نکتة بسیار جالب اینجاست که وقتی یک پروتئین طبیعی را به اسیدهای آمینه تجزیه‌می‌کنیم، تنها اسیدهای آمینة چپ‌گرد در محیط پیدامی‌شوند؛ یعنی در طبیعت تنها اسیدهای آمینة چپ‌گرد حضوردارند. این به‌هم‌ریختگی تقارن، همواره از پرسش‌های اساسی بیوشیمی‌دانان بود تا اینکه به تازگی نشریة‌ نیوساینتیست در گزارشی اعلام‌کرد گروهی از پژوهشگران فرانسوی به سرپرستی دکتر مایرهانریش به دلیل اصلی این به‌هم‌خوردگی تقارن طبیعت پی‌برده‌اند گروه پژوهشی دکترمایرهانریش محیطی را شبیه‌سازی‌کردند که به‌جای محیط مرطوب سطح زمین در سه میلیادرد سال پیش، شبیه دیسک غبار اولیه‌ای بود که منشأ اصلی سیارات و اجرام سامانه خورشیدی بود نتیجه بسیار شگفت‌انگیز بود. تنها اسیدهای آمینة چپ‌گرد تشکیل‌شدند»


«بنابراین به‌نظرمی‌رسد که اسیدهای آمینه در زمانی پیش از شکل‌گرفتن سطح زمین به وجود‌آمده‌اند. پروفسور مایرهانریش برای تأیید نظریة خود به دو مورد از کشف اسیدهای آمینة روی شهاب‌سنگهای یخی که در زمان غبار اولیة ‌پیش‌ستاره‌ای شکل‌گرفته‌بودند، اشاره‌می‌کند که همگی چپ‌گرد هستند. وی قصددارد برای تأیید نظریة خود از آزمایش‌هایی که توسط سینکروترون انجام می‌شود، کمک بگیرد؛ اما تأیید نهایی این نظریه که مولکول‌های اصلی حیات از فضا بر روی کرة زمین فرودآمده‌اند، موکول به زمانی خواهد شد که قراراست روزتا (فضاپیمای بدون سرنشین آژانس فضائی اروپا) به روی سنگ آسمانی 67P فرودآید و مواد آن را آنالیزکند».


«این مأموریت که برای سال 2014 ترتیب داده‌شده‌است، می‌تواند برای همیشه به این پرسش پاسخ‌دهد که آیا حیات در مقیاس مولکولی بر روی زمین به وجودآمده‌است یا در فضا شکل‌گرفته و توسط اجرام آسمانی به روی زمین که محیط مناسبی برای رشد و تکثیر و تکامل آن بوده، منتقل شده‌است».(2) توضیح: این مأموریت انجام شد و معجزه دیگری از قرآن به اثبات رسید.

لینک مربوطه:

تأیید علمی منشأ حیات در قرآن: https://www.academia.edu/7503918


پژوهشی دیگر در این زمینه:

«بدن به رغم‌ تقارن‌های بسیارش به طرز نامحسوسی نا متقارن است پژوهشگران آزمایشگاه نوبوتاکا هیروکاوا زیست‌شناس سلولی دانشگاه توکیو، کشف‌کرده‌اند که نوسانات چرخش‌های سریع مژک‌ها یا تارهای میکروسکوپی انتهای پشت جنین هشت روزة جانداران، عامل ایجاد این عدم تقارن هستند. جنین‌ها مایعات سرشار از پروتئینی تولیدمی‌کنندکه پر از علائم و نشانه‌های شیمیایی هستند. همان‌گونه که مژک‌ها درجهت حرکت عقربه‌های ساعت می‌چرخند، این مایعات را به‌‌گردش‌درمی‌آورند. سلولهای بسیاری این علائم را دریافت، و مطابق آنها عمل می‌کنند؛ اما عجیب آنکه چرخش مژکها گردابی پیچ در پیچ از مایعات را ایجادنمی‌کند؛ و در عوض یک جریان خطی متمایل به چپ را به وجودمی‌آورد».

«این پژوهشگران دریافتند که جریان روبه چپ مایعات به این خاطر است که مژکها از یک غشای گنبدی‌شکل جوانه‌می‌زنند و ازاین‌رو محور چرخش آنها به طرف انتهای پشتی جنین متمایل می‌شود. هر مژک در چرخش رو به عقربه‌های ساعت خود در مرحلة راست به چپ، عمود بر غشاء قرارمی‌گیرد و مایعات را آزادانه به طرف سطح جلویی جنین فشارمی‌دهد. در مرحلة ‹بازگشت› که از یک محل کم‌فشار شروع‌می‌شود، فشار کمتری بر مایع وارد می‌شود و بدین ترتیب پروتئین‌ها به طور یکنواخت توزیع نمی‌شوند. علائم شیمیایی نیز متفاوت بوده و عدم تقارن به وجودمی‌آید».(3)

البته ممکن است علت اصلی این ناتقارنی پروتئینی، ناشی از تجزیة پروتئین‌ها به اسیدهای آمینة چپ‌گرد باشد که مقالة دوم به آن پرداخته‌ ولی گروه پژوهشی ژاپنی هنوز به این کشف نایل‌نشده‌است.

نکته‌ای که لازم است به آن بپردازیم این است که خداوند همه چیز را جفت آفریده‌: ‹و من کل شیء خلقنا‌الزّوجین›. آیه‌های دیگری نیز در این زمینه هست؛ و در اصل هماهنگی و تقارن را در هر جزء از هستی ایجادکرده‌؛ ولی چرا ‹حیات› را از بی‌تقارنی به‌وجودآورده‌است؟

تنها پاسخ و یا دستکم یکی از پاسخ‌های محکم، این است که «حیات نیز متقارن و هماهنگ است؛ و سوی دیگر حیات خود خداوند است که همیشه‌ حی و زنده است» خداوند در بسیاری آیه‌ها از دست‌ راست خود سخن می‌‌گوید و بدین ترتیب به ما می‌گوید که وزنة راست زندگی و حیات منم و بقیه زندگان را چپگرد قرارداده‌ام. چون او تنها زنده‌ای بوده که بوده و عدم و نیستی را دوست‌نداشته، ظهور هستی را از خود آغازکرده و مایة زندگی را از هستی خود در هستی پدیدآمده جاری ساخته تا کل هستی هماهنگ و متقارن شود.

 

دو آیه دیگر نیز وجوددارد که متاسفانه کسی از این دیدگاه به آنها نمی‌نگرد:

و انزلنا من‌السّماء ماء بقدر فأسکنّاه فی‌الارض (مؤمنون: 18)

و ما انزل‌الله من‌السّماء من ماء فاحیا به‌الارض بعد موتها و بثّ فیها من کلّ دابه (بقره: 164)

 

در این دو آیه، نیز خداوند هم فعل ماضی به‌کاربرده، و هم روشنگری‌کرده تا اشتباه نکنیم، ولی باز هم ما ظاهر آیه را می‌بینیم و توجهی به باطن آیه نداریم. اما روشنگری چیست؟

 

پس از اینکه می‌فرماید آبی از آسمان فروفرستاد و آن را در زمین ساکن‌کرد، کاربرد آب را نیز می‌گوید: پس زنده‌کرد به وسیلة آن زمین را پس از مرگش. ذهن‌ها معمولاً متوجه آن می‌شود که این مرگ زمین مرگی است که ناشی از خشک‌شدنش در کم‌بارانی است. درصورتی که منظور او اگر چنین بود دیگر پس از این جمله نمی‌آمد که «پراکنده‌ساخت در آن از هر جنبنده‌ای». مگر خداوند هر بار که باران می‌فرستد، جانداران را نیز دوباره جان می‌بخشد و در زمین می‌پراکند؟

       

مرگ اولیه زمین نیز همان است که دانشمندان در روندی که برای شکل‌گیری، زندگی و مرگ ستارگان و سیار‌ه‌ها یافته‌اند، سیاره‌ای را که از تب‌وتاب افتاده و سرد شده، به مانند قرآن کریم، مرده می‌انگارند.

بنابراین، دستکم این دو آیه با این ویژگی‌ها مربوط به زمانی است که خداوند زندگی را به زمین بخشیده؛ و نه مربوط به بارندگی‌های فصلی است؛ بویژه آنکه تنها در این دو آیه، فعل ماضی را به‌کاربرده و حتی پیش و پس از آیة دوم، فعل مضارع را به‌کارگرفته‌؛ و مشخص است که از این ‌گونه به‌کارگیری فعل‌‌ها منظوری داشته‌ است.

واژة انزل در دو آیة بالا و در انزل لکم من‌الانعام ثمانیه ازواج، نشان از این دارد که در آغاز، مایة اولیة زندگانی ما مردمان، در زمین وجودنداشته‌است.

 

خداوند در آیه‌هایی دیگر می‌فرماید هوالذی ذرأکم فی‌الارض(مؤمنون:79، ملک:24)  او کسی است که در زمین شما را بارورساخت؛ چنانکه فرمود یذرؤکم فیه‌، شما را در انعام بارورمی‌سازد. انشأکم من‌الارض (هود:61، نجم:32)، شما را از زمین نشو و نما داد، چنانکه فرمود ننشئکم فی ما لاتعلمون(واقعه:61) نشو و نما می‌دهیم شما را در آنچه از آن آگاهی ندارید. (یعنی کروموزوم‌ها که به چشم‌تان نمی‌آید) در آیه‌ای دیگر: انبتکم من‌الارض نباتاً(نوح:17)، شما را از زمین رویانید، رویانیدنی.

 

این آیه‌ها هیچکدام نمی‌گویند مایه‌ای که موجب‌شد شما آفریده‌ شوید از زمین بوده‌است. با توجه به این آیه‌ها، مایة اولیة زندگی از آب و هشت جفت انعام (کروموزوم)ی است که بر زمین فروفرستاده‌شده، و زمین جای مناسبی برای پرورش و باروری این کروموزوم‌ها بوده‌است که با زیادشدن آنها نسل جانداران، و در پایان نسل انسان در زمین روبه‌فزونی‌نهاده‌ و این روند در آنها نهادینه‌شده‌است: یذرؤکم فیه.


با توجه به پژوهش‌هایی علمی که تاکنون انجام‌گرفته، و با درنظرگرفتن به‌کارگیری واژة انزل توسط خداوند و نیز با عنایت به واژه‌گزینی دقیق قرآن کریم، به این باور می‌رسیم که نتیجة پایانی پژوهشهای این گروه‌های پژوهشی تنها تأییدی خواهدبود بر راهنمایی‌های قرآن‌کریم، و همانند دیگر موارد، راهنمایی‌های این کتاب عظیم، دانشمندان را از پژوهش‌های طولانی بی‌نیازمی‌سازد، به آن شرط که به این کتاب و راهنمایی‌های دقیقش ایمان داشته‌باشند. چنانکه فرمود: و علی‌الله قصد‌السبیل و منها جائر ولو شاء لهدیکم اجمعین(نحل: 9)

 

6. پژوهش بیشتر پیرامون کروموزوم‌های درشت موجب میگردد که بدانیم آیا کروموزوم‌های درشت انسان‌های پیشین را به انسان امروزی تبدیل‌کرده‌اند؟ و در صورت مثبت بودن نتیجه پژوهش مکتب تکاملی داروین در زمینه انسانشناسی از بنیان فروخواهد ریخت.

 

 

 

6.آذان‌الانعام

 

به مصداق آیه‌هایی(شش آیه) همچون و لقد ضربنا للناس فی هذاالقرآن من کل مثل همه‌چیز در قرآن یافت‌می‌شود، و ما باید چشم بصیرت قرآنی داشته‌باشیم تا موارد مورد نظرمان را در آن بیابیم.  اولین چیزی که این چشم بصیرت را به ما می‌دهد، آن است که پیش از هرچیز باورداشته‌باشیم همه‌چیز در قرآن یافت‌می‌شود، تا آیات قرآن نیز خود را به ما بنمایانند. در این راستا، ‹انعام› دیگری نیز خود را نمایان ساخت؛ و باتوجه به اینکه یک واژه نیز بر انعام اضافه‌شده: آذان‌الانعام، به‌نظرمی‌رسد منظور خداوند از این واژه آمیخته، همان ‹ژن‌ها› باشند. اما چگونه و آیه کدام است؟

 

آیه‌ای کلیدی

آیة 119 سورة نساء دستکم، دو نوع کاربرد دارد که تاکنون کاربرد اصلی آن به‌حساب‌نیامده تا کسی در آن اندیشه‌کند. برای دانستن آن، باید تدبر را از آیة 116 شروع‌کنیم، که آغاز سخن، شرک‌ورزیدن به خداوند است:

و من‌ یشرک بالله فقد ضلّ ضلالاً بعیداً(116) ان یدعون من دونه الاّ اناثاً و ان یدعون الاّ شیطاناً مریداً(117) لعنه‌الله و قال لاتّخذنّ من عبادک نصیباً مفروظاً(118) ولاضلّنّهم ولامنّینّهم ولامرنّهم فلیبتّکنّ اذان‌الانعام ولامرنّهم فلیغیّرنّ خلق‌الله(119) 

ترجمة واژگانی: و آنکس که به خداوند شرک‌بورزد، پس به‌درستی که در گمراهی بسیاردوری گم‌شده‌است.(116) آنان نمی‌خوانند غیرخدا را مگر چیز‌های بی‌جانی را(نه مانند خداوند که زنده و پایدار است). و نمی‌خوانند مگر شیطانی سرکش را. (117) لعن‌کرد خداوند او(شیطان) را؛ و او گفت حتماً می‌گیرم از بندگانت بهرة بی‌کم‌وکاستی را. (118) و حتماً آنان را گمراه‌می‌کنم و حتماً وعده‌های دروغین به آنان می‌دهم؛ و حتماً به‌ آنان دستورمی‌دهم؛ پس باید گوش‌های چهارپایان را ببرند؛ و حتماً به آنان دستورمی‌دهم؛ پس باید تغییر‌دهند آفرینش خدا را (119)

 

        چه‌ آیات پرصلابتی!! ‹ل›های آمده بر سر بسیاری از واژه‌های کلیدی آیة 119، همه معنای تأکید و باید را می‌رسانند. یکی از ویژگی‌های قرآن کریم، این است که به تناسب هرموضوعی با واژه‌گزینی مناسب، بسیاری چیزها را به ما می‌فهماند. از این آیه‌ها نیز متوجه‌می‌شویم که خداوند چه واژهایی را چگونه به‌کارگرفته، تا ما به نکتة مهم پشت آیه دست‌یابیم. بنابراین، واژه‌شناسی ما از قرآن کریم، کمک فراوانی به فهم آیات آن می‌کند.

 

تفسیرها چه‌می‌گویند؟

در تفسیرها به این موضوع پرداخته‌شده که یک سنت دوران جاهلی این بوده‌است که گوش برخی حیوانات را می‌بریدند تا علامتی باشد بر اینکه، این حیوان نصیب بت‌ها و وقف آنها می‌شود. تا اینجای قضیه می‌تواند درست باشد؛ ولی این، چیز مهمی نیست که خداوند برای آن آیه نازل‌کند؛ زیرا مشرکان صدر اسلام و پیش از آن، کارهای بسیارزیادی برای بت‌ها انجام‌می‌دادند که قرآن به‌ آنها نپرداخته‌است. پس نتیجه‌می‌گیریم که این ظاهر آیه است؛ و هرچند می‌تواند درست باشد، ولی اصل موضوع و باطن آیه باید به قرار دیگری باشد؛ بویژه هرگاه قرآن‌کریم یک موضوع تاریخی را گوشزدمی‌کند، نباید منظورش را تمام‌شده تلقی‌کنیم، بلکه هدف و هدف‌های دیگری نیز در نظردارد؛ که باید آنها را نیز دریابیم،‌ و اگر چنین نباشد، قرآن‌کریم کارایی همه‌زمانی خود را ازدست‌خواهدداد.

        از سوی دیگر دنبالة آیه که مهم‌ترین بخش آیه هم هست چه‌می‌شود؟: «پس باید تغییردهند آفرینش خدا را». مترجمین که معمولاً آن روی دیگر آیات را کمتر می‌بینند، به‌جای تدبر در آیه و  مفهوم‌‌کردن آن، صورت مسأله را تغییرمی‌دهند. در اینجا نیز می‌نویسند منظور از ‹خلق› یا آفرینش، ‹کتاب خدا و احکام الهی› است.

نگارنده نمی‌داند چگونه ‹احکام و کتاب› خداوند با ‹آفرینش› خداوند یکی است؛ مگر اینکه منظور نظر آنان ‹کتاب تکوینی› خداوند و یا ‹سنن الهی› باشد که همة ارکان عالم براساس آنهاست، و در این صورت باز هم همان قانون‌ها و اصول موضوعة ‹آفرینش› است.

 

المنجد چه می‌گوید؟

در اینجا به نوع واژ‌گانی که خداوند به کارگرفته‌ دقت بیشتری می‌کنیم و به المنجد بازمی‌گردیم:

‹فلیبتّکنّ›، معنای ‹فلیقطّعنّ› را می‌دهد ولی چرا خداوند این واژة آشنا‌ را به‌کارنبرده و گونة سخت‌تر و سنگین‌تر آن را به‌کارگرفته‌است؟

بتکه = قطعه(برید آن را)

البتکه = القطعه او الطّائفه من‌الشیءالمنبتک(یک قطعه یا یک گروه از چیزی جداشده.)

راز این واژه‌گزینی قرآنی در نکته‌ای است که در المنجد آمده (با زیرخط مشخص‌شد)؛ یعنی خداوند با این واژه به ما فهمانده که تنها بریدن گوش چهارپایان و معنای ظاهری آیه منظور نظر ما نیست، بلکه چیزی است که گروهی و بخشی و قطاعی آن را در نظرداریم.

        مهمتر آنکه پس از ریشة ‹بتک› در المنجد، ریشة ‹بتل› آمده‌است، که آنهم باز به معنای ‹قطع‌کردن و بریدن› است، ولی با این تفاوت که بیشتر با معنایی سازگار است که مفسرین برای تفسیر آیه به‌کارمی‌برند: ‹عربهای دوران جاهلیت گوش چهارپایان را بریده و آنها را وقف بت می‌کرده‌اند›؛ بدین‌گونه:

بتل‌الشیء = قطعه و ابانه عن غیره(برید آن را و بازداشت آن را از غیر آن)

بتول = من‌انقطع عن‌الزّواج(کسی که از ازدواج بریده‌،‌ و خود را همانند رهبانان وقف خداکرده‌.)

 

تدبر(پشت‌بینی) آیه

به واژه‌هایی که ابلیس(پیش از دستور بر بریدن گوش چهارپایان) آنها را به‌کاربرده، توجه‌شود:

ـ ‹لاضلّنّهم›(حتماً آنان را گمراه‌می‌کنم) و ‹لامنّینّهم›(حتماً وعده‌های دورودراز به‌ آنان می‌دهم)

ـ این دو واژه که دو موضوع مهم برای ‹تحریف هدف آفرینش› را دربردارند، چه ربطی به بریدن گوش حیوانات پیدامی‌کند؟

ـ چگونه ابلیس که می‌خواهد چنان نتیجه‌ای بگیرد، به چنین وسیله‌ای متوسل‌می‌شود؟


از سوی دیگر:

ـ میان ‹بریدن گوش چهارپایان›، و ‹تغییر آفرینش یا احکام الهی› چه رابطه‌ای می‌تواند وجودداشته‌باشد؟

ـ سیاق آیه به‌گونه‌ای‌است که سه بخش آیه به هم پیوسته و وابسته‌است؛ و یک مفهوم را می‌رسانند. بخش دوم نتیجة بخش اول، و بخش سوم نتیجة بخش دوم  است.

ـ چگونه بریدن گوش چهارپایان منجر به تغییر آفرینش خداوند می‌شود، و درنتیجه اقدام‌کنندگان به چنین کاری گمراه‌می‌شوند؟


ممکن است، پرسیده‌شود چرا تا این اندازه باید روی معنای این آیه حساس‌باشیم. در پاسخ باید گفت، در آغاز می‌خواهیم بدانیم خداوند چه آیات و نشانه‌ها و اشاره‌هایی برای ما فرستاده‌است، تا پس از آن، در پی آن باشیم که بدانیم منظور از فروفرستادن آنها برای ما چه‌بوده‌است. بنابراین تا ندانیم منظور خداوند چیست، چگونه می‌توانیم دربارة چیزی که هنوز نمی‌دانیم چیست سخن‌بگوییم و به تدبر در آیه بپردازیم و آن را درک‌کنیم؟


در راستای تدبر در این آیات، این پرسش پیش‌می‌آید که چه‌کارهایی دخالت در کار خدا و دستکاری و ایجاد دگرگونی در آفرینش او و رفتن راه شیطان است؟ پس از این سؤال، بحث‌هایی پیش‌خواهدآمد و موجب‌می‌گردد از سوی اهل دین و اهل دانش بررسی‌ها و اظهارنظرهایی صورت‌گیرد و برای حل مسائل گوناگون ناشی از این گفت‌وگوها، همکاری و همیاری میان آنان بیشتر شود.

پس از سپری‌شدن این روند، کمترین بهره‌ای که این آیه‌ها به ما ‌رسانده‌اند، این خواهدبود که هردانشی که به این گونه تغییرها بپردازد، باید از دیدگاه دین روشمندشده، و از بروز ‌آشفتگی در آن دانش بسیارمهم و سرنوشت‌ساز، که آثار خود را بر تن و روان انسان‌ها باقی‌می‌گذارد، پیشگیری‌نماید. زیرا اخلاق باید نگاهبان و نگاهدار دانش باشد، که اگر اینچنین نباشد و اخلاق علمی رعایت نشود، همواره فاجعه در کمین خواهدبود.

 

دو فرمان پیاپی

نکتة مهم و بسیارظریفی که در آیه نهفته، این است که ابلیس دو بار دستورمی‌دهد و در هر دستور نکته‌ای را یاداورمی‌شود؛ یعنی دستور اول با دستور دوم تفاوت دارد و در اصل یک دستور دو مرحله‌ای صادرکرده‌است: به‌ آنان دستور اکید می‌دهم؛ پس باید ‹گوش‌های چهارپایان› را ببرند؛ و به آنان دستور اکید می‌دهم؛ پس باید ‹تغییر‌دهند آفرینش خدا را›. یعنی ابتدا فرمان می‌دهد تا گوشهای چهارپایان را ببرند و زمینه برای فرمان دوم مهیا شود،‌ تا آفرینش خدا را دگرگونه نمایند.

از این گونه سخن گفتن چند نتیجه گرفته‌می‌شود:

ـ مرحلة اول می تواند بد نباشد؛ ولی زمینه‌ای است تا به دگرگونی در آفرینش خدا منجرشود. بنابراین مرحلة اول مرحلة حساسی برای دانشمندان است؛ و باید مراقب‌باشند تا کارهای آنان در مرحلة اول، منجر به تحقق مرحلة دوم نشود.

ـ نکتة اساسی، در مرحلة دوم است که تغییر آفرینش خداست، و اشکال کار نیز در همین‌جاست.

ـ اگر تغییری در آفرینش خداوند صورت‌گیرد، حتماً عملی شیطانی است. ولی مسأله این‌است که:

ـ درچه‌حالتی می‌توان قاطعانه حکم صادر کرد که تغییری در آفرینش خداوند صورت‌گرفته‌است؟

ـ آنچه مسلم‌است، اگر تغییری موجب هنجاری پایدار و خلاف قوانین و سنت‌های الهی در موجودات شود، تغییر آفرینش خداوند و کاری شیطانی است؛ و هرگاه موردی، موقتی و همسو با اخلاق انسانی باشد، نمی‌توان آن را دخالت در آفرینش خواند.

       

برای نمونه، هرگاه برای مداوای یک انسان ژن مولد بیماری او را درمان‌کنیم، اشکالی نباید داشته‌باشد؛‌ ولی هرگاه کاری کنیم که تمام فرزندان نسل آن شخص دیگرگونه‌شوند که خداوند چنین نخواسته‌است، این ‹تغییر آفرینش خداوند› است.

 

رابطة میان لالة گوش و ژن

فضربنا علی آذانهم فی‌الکهف سنین عدداً(کهف: 11)

دکتر محمدمهدی اصفهانی استاد دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران: «یعنی سالیان درازی به گوش اینها زدیم و اینها را خواب‌کردیم. بعضی‌ها گفته‌اند این یک تعبیر ادبی است؛ ولی ما را راضی نکرد؛ چرا که قرآن اصراردارد بگوید به گوششان‌زدیم؛ نه به سرشان و یا به گردنشان؛ باید بین گوش و خواب ارتباطی باشد. چینی‌ها ‹گوش› را مانند ‹جنین› می‌بینند که دارای سر و بدن است؛ لذا در گوش نقاطی را نامگذاری‌کرده‌اند؛ نقطه‌ای در گودی گوش است، به نام نقطة ریه یا lung 1 در این قسمت سوزن می‌گذارند و یک بی‌حسی‌های مختصری ایجادمی‌کنند. در دانشکدة‌توانبخشی دانشجویی در پایان‌نامه‌اش با عنوان ‹الکوتراپی› نشان‌داد که با تحریک نقاطی از پشت گوش، می‌توان خواب ایجادکرد. وقتی به پشت گوش دست‌‌بزنیم،‌ ‹بتاآندروفین› ترشح‌می‌شود. من در کنگرة بین‌المللی تاریخ پزشکی، مقاله‌ای داشتم و این موضوع را با عنوان ‹آرامگر کهف› ارائه دادم.(4)


روش انجام کلون‌سازی

« تخمدان‌ها را از کشتارگاه تهیه‌می‌کنیم و با ‹فرایند بلوغ آزمایشگاهی تخمک›، طی 24 ساعت تخمک را به بلوع رسانده و هستة آن را جدامی‌کنیم سلول‌های فیبروبلاست گوش حیوان را که رشد خوبی داشته و از قابلیت رشد در همة محیط‌ها برخوردار هستند، جداکرده و طی عملیاتی فعالیت‌های زیستی این سلول را که حدوداً دو ماه طول می‌کشد، با فعالیت زیستی تخمک هماهنگ می‌کنیم. در این زمان هستة این سلول فیبروبلاست را جداکرده و طی دو ساعت اول پس از ‹تخلیه سازی هستة تخمک› به آن انتقال می‌دهیم سپس طی فرایند فعال‌سازی که ما انجام می‌دهیم تقسیمات سلولی شروع شده و جنین تشکیل می‌شود».(5)


یک برنامة تلویزونی نیز این نظر را تأییدکرد:

        در شهریورماه 84، سه‌شنبه شب‌ها ساعت بیست‌ودو از شبکة یک تلویزیون،‌ برنامه‌ای پخش می‌شد به‌نام ‹قل سوّم›. در بخش اول این مجموعه(15/6/84) دوبار از ‹لالة گوش› سخن به میان ‌آمد، ‌که در مرتبة دوّم، دکتر ژنتیکدان به زندانی گفت: ‹می‌خواهیم از لالة گوشت نمونه‌برداری کنیم›.

 

نتیجه‌گیری:

ـ چینی‌ها گوش را سمبل جنین می‌دانند. ‌

ـ دانستیم که ژن بیشترین تأثیر را در ساختار، شکل‌گیری و انتقال ویژگی‌های وراثتی جنین داراست، به‌گونه‌ای که در ‹روش انجام کلون‌سازی› نیز آمد.

ـ همان گونه که یک دانشجو پایان‌نامة خود را به رابطة میان لالة گوش و خواب اختصاص داده‌است، دانشمندان نیز چند سالی است که ژن ‹ساعت خواب› را نیز شناسایی کرده‌ و گفته‌اند،‌ ویژگی این ژن آن است که هرگاه کسی بخواهد در ساعتی معین از خواب بیدارشود، همین ژن است که او را برمی‌خیزاند؛ همان‌گونه که از روزگاران کهن کشاورزان همواره سر ساعت مقرر بیدارمی‌شدند، بدون اینکه از ساعت بهره‌گیری‌کنند.

ـ یک ضرب‌المثل ایرانی(و شاید هم جهانی) می‌گوید، اگر می‌خواهی از خواب بیدارشوی به بالشت بسپار؛ و می‌دانیم بالش جایی است که لالة گوش مستقیماً روی آن قرارمی‌گیرد.

 

با توجه به همة موارد بالا متوجه می‌شویم که ‹لالة گوش› و ‹ژن› چه رابطة تنگاتنگی با یکدیگر دارند.  

 

تغییر چگونه ممکن‌می‌گردد؟

امروزه همة ما می‌شنویم که دانشمندان ژنتیک، هرروزه با دستیابی به شیوه‌هایی تازه و گوناگون؛ در ژن‌های گیاهان، جانوران، و انسان‌ها، تغییر ایجادمی‌کنند، و گاهی هم مردم عادی می‌گویند «اینها به ‌کار خدا هم کاردارند؛ و توی دستگاه آفرینش خدا هم دستکاری می‌کنند». این سخنان پیش از این بیشتر شنیده‌می‌شد؛ ولی چندسالی است با توجه به اینکه دانش ژنتیک پیشرفت‌کرده و در زمینة پزشکی، کشاورزی وگیاه‌شناسی بهره‌ها و سود‌هایی، دستکم در ظاهر داشته‌است، کمتر این سخنان را می‌شنویم.

بنابراین، ‹بریدن گوش انعام› با توجه به اینکه ‹انعام› همان ‹کروموزوم› است، بیشتر مفهوم تغییر و دستکاری در ساختار کروموزوم را می‌رساند؛ و اگر از دانشمندی ژنتیک‌دان بپرسیم شما برای تغییرهای ژنتیکی (برای اصلاح‌نژاد یا درمان بیماری‌ها) چه‌کاری روی کروموزوم‌ها انجام‌می‌دهید، (در انتهای گفتار نمونة آن خواهدآمد) پاسخ‌خواهندداد «چیزی شبیه به عمل‌جراحی. یعنی یک یا چند ژن را از بدنة یک کروموزوم جدا، و یا آنها را درمان می‌کنیم». که این موضوع با ‹بریدن لالة ‌گوش› همخوانی بسیاری دارد.

لالة گوش یک چهارپا، چون کوچکترین بخش از بدن اوست، و تابدار است، و بریدن آن ضرری به دیگر دستگاه‌های بدن او نمی‌رساند؛ بیشترین شباهت را به ژن دارد. اگر تصویری از ژن را دیده‌باشید، متوجه‌می‌شوید که شکل یک ژن کاملاً شبیه به لالة گوش است؛ زیرا هم تابدار است، و هم کوچکترین جزء یک کروموزوم است؛ و برای تغییر ژنتیکی، بایستی عمل‌جراحی (بریدن) ویژه‌ای روی ژنها انجام‌شود تا آنها را اصلاح و یا جدا‌کنند.

با این توصیف، پیشنهادمی‌شود هرگاه ‹فرهنگستان‌زبان‌وادب فارسی› خواست برای ‹ژن› واژه‌ای بسازد شایسته‌است از فرهنگ قرآن بهره‌برده،‌ و واژة ‹لاله› را جایگزین‌کند.

 

آگاهی‌های علمی:

ـ بدن انسان حدود یکصدهزارمیلیارد سلول دارد.

ـ درون هر سلول یک هسته وجوددارد.(جدا از سلول‌های قرمز خون)

ـ هرهسته دارای 23 جفت کروموزوم است.

ـ از هر جفت کروموزوم، یکی از آن پدر، و دیگری از آن مادر است.

ـ هر کروموزوم از نوارهای‌ نردبانی‌شکل تابدار و فشرده‌ای پرشده‌است، که  دی. ان. آ. نامیده‌می‌شوند.

ـ دی. ان آ. کوتاه‌شدة ‹دی‌اکسی‌ریبو نکلوئیک اسید› است.

ـ ژن‌ها قطعه‌های کوچکی از دی. ان. آ. هستند که دستور ساخت پروتئین‌ها را به‌‌همراه‌دارند.

ـ نظر به اینکه کارکرد پروتئین صفت‌ها را در سلول زنده‌ ایجادمی‌کند، ژن‌ها پایه و زیر‌بنای زندگی انسان‌ها و دیگرجانداران هستند.

 

 

دستاورد پژوهش‌های علمی و دینی پیرامون تغییر ژنتیکی

«رهاسازی بدون کنترل موجودات زندة اصلاح‌ژنتیکی‌شده، ممکن است تغییرات جبران‌ناپذیری در تعادل اکولوژیکی و ژنتیکی به‌وجودآورد. بنابراین لازم است که برای به‌حداقل‌رساندن خطرات موجودات زندة اصلاح‌ژنتیکی‌شده بر سلامتی محیط زیست و انسان، کنترل وجودداشته‌باشد».

«مخاطرات احتمالی این نوع گیاهان،‌ به‌شرح زیر هستند:

ـ خطر برای سلامتی بشر، شامل: حساسیت‌زایی، ‹انتقال افقی› ژن و مقاومت نسبت به آنتی‌بیوتیک‌ها، خوردن دی. ان. آ. خارجی، استفاده از پروموتر(پیش‌برنده) ویروس‌های گیاهی، مانند موزائیک گل‌کلم و تغییر خواص تغذیه‌ای. انتقال افقی، یعنی انتقال دی. ان. آ. از یک موجود به موجود دیگر، جدا از انتقال طبیعی والد به مولود است.

ـ خطر برای محیط‌زیست، شامل: خطر برای موجودات غیرهدف، مانند پروانة مونارک، ‌انتقال ژن از گیاه اصلاح‌ژنتیکی‌شده به علف هرز،‌ مقاومت نسبت به آنتی‌بیوتیک،‌ واردشدن پروتئین‌های اصلاح‌شده به خاک.

ـ به‌هم‌خوردن کشاورزی سنتی و روش‌های تولید غذا در کشورهای درحال‌توسعه،‌ شامل: انتقال ژن از یک گیاه به گیاه دیگر».(6)

 

‹همانند‌سازی›(کلونینگ) که حد اعلای دستکاری در ژن‌ها و تغییر آفرینش خداوند است، موجب گفت‌وگوهای فراوانی میان اندیشمندان دین و دانش شده‌است؛ که به‌ برخی از آنها می‌پردازیم:

 

دیدگاه‌های اهل دین:

الف ـ کلیسای جهانی، همانند‌سازی را پیامد باوری وحشیانه‌خواند که فاقد اصول اخلاقی و انسانی‌است.‌

ب ـ کاربرد جداسازی ‹بلاستومر› جهت پرورش گوسفند در جهان اسلام مورد بهره‌برداری قرارگرفته‌است.

ج ـ مفتی مصر، دکتر نصر فرید واصل، در قاهره به‌صراحت اعلام‌کرده‌است که امکان تکثیر انسان به‌عنوان یک عمل کفرامیز و کردار غیراخلاقی می‌بایست توسط دولت مهار‌شود.

د ـ یوسف القراداوی یکی از فقهای اصول‌گرای مصر زمانی که از او پرسیده‌شد آیا همانند‌سازی دخالت در آفرینش یا زیرسؤال‌بردن ارادة حق‌تعالی است؟ قاطعانه گفت: «نه. هیچ‌کس نمی‌تواند ارادة خداوند را زیر‌سؤال‌ببرد و یا با آن مقابله‌کند. بنابراین اگر این موضوع به‌نتیجة‌ مطلوب رسیده‌باشد، پس مطمئناً زیر ارادة پروردگار است. هیچ‌چیز خلق نمی‌شود، مگر آنکه ارادة خدا بر خلق آن باشد. مادامی که بشر به این کار ادامه‌می‌دهد، این خواست و ارادة الهی است».


یاداوری چند نکته، پیرامون اظهار نظر این فقیه مصری:

پاسخ وی نوعی مغالطه‌است. خداوند راه درست و نادرست را با آیات خود نشان‌داده‌است. اگر انسانی راه کج و نادرست را انتخاب‌کرد، نباید بگوییم خداخواسته که او این راه را انتخاب‌کرده‌است.(در این صورت جبر مطلق بر جهان حاکم است.) البته خداوند می‌تواند از هرکاری پیشگیری‌کند؛ ولی در سنت او نیست که چنین‌کاری کند. یعنی ‹ علم و قدرت› او مانع از اجرای ‹سنت› او نمی‌شود:

فلن تجد لسنه‌الله تبدیلاً و لن تجد لسنه‌الله تحویلاً(فاطر: 43 ،احزاب: 62 و اسراء: 77

از سوی دیگر نیز تعبیر این فقیه، با گفتة قرآن منافات دارد؛ زیرا همان‌گونه که در بالا آمد، شیطان گفته‌است امرمی‌کنم که خلق خدا را تغییردهند. پس تغییر آفرینش خداوند، به‌گفتة خود قرآن، امری شیطانی است؛ و نمی‌تواند مجوز الهی داشته‌باشد؛ و خداوند هم نگفته که مانع از انجام آن می‌شوم.

هـ ـ سید سعید حکیم، هرچند مخالف تلقیح مصنوعی است، و آن را با حکم احتیاط واجب ردمی‌کند، ولی مدعی است در اسلام دلیلی بر حصر تولیدمثل از راه طبیعی نداریم. او سوء استفاده از نتایج این علم(ژنتیک) را حرام‌می‌داند و معتقداست هر علمی که از آن سوء‌استفاده‌شود، حرام‌خواهدبود.

و ـ محمدحسین فضل‌الله نیز بر جواز اصل قضیه تأکیددارد، چون معتقد است که این قضیه، آفریدن از عدم نیست.

ز ـ آیت‌الله منتظری در پاسخ به سؤالی در این زمینه: اگر موجب کمال جسمی یا روحی در انسان شود و از روش‌های شرعی استفاده‌شود،‌ اشکالی ندارد، ولی اگر موجب تغییراتی بشود که نتیجة آن معلوم نیست و شاید نقص ایجادکند، محل اشکال است.(7)   

 

دیدگاه‌های اهل دانش:

الف ـ از آنجا که تنوع ژنتیکی و گوناگونی نژادهای انسانی دلیل اصلی مقاومت نوع‌بشر در برابر بیماری‌هاست، همانند‌سازی، نژاد انسانی را ضعیف‌کرده، و یک بیماری فراگیر ممکن است زندگی کل بشریت را نابودکند.

در این زمینه، آیة قرآن چنین است: و من‌آیاته خلق‌السّموات والارض واختلاف السنتکم‌ و الوانکم ‌ان ‌فی ‌ذلک‌ لایات للعالمین. (روم: 22)

ترجمه: از نشانه‌های او،‌ آفرینش کیهان و اختلاف‌ زبان‌ها و رنگ‌های پوست شماست، همانا در این تفاوت‌گذاری نشانه‌هایی برای دانشمندان است.

ب ـ شاید خطرناک‌ترین زیان اجتماعی همانند‌سازی، شکل‌گیری برده‌داری نوین باشد. یعنی بهره‌برداری از انسان‌هایی که ممکن است به‌وجودبیایند، تا به انبار وسایل یدکی در اختیار صاحبان ثروت قرارگیرند.

ج ـ باید مراقب‌بود تا همانند‌سازی برای افزایش و یا کاهش ترکیب نژادی خاص، و یا جانشینی یک جنس نسبت به جنس دیگر مورد بهره‌برداری قرارنگیرد.

در این زمینه، آیة قرآن چنین است: ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون(روم: 21)

د ـ ایجاد ژن‌درمانی و علاج بیماری‌های دیرعلاج در سایة به‌ثمررسیدن این دانش ممکن می‌گردد.

ه ـ کاربرد دیگر این دانش نجات نسل حیوانات درحال انقراض است.

و ـ دکتر ‹فروزندة محبوبی› کارویژة سیتوژنتیک ملکولی پزشکی: ژن مورد نظرمان را از سلول یک موجود زنده،‌ جدا‌می‌کنیم؛ و آن را در درون یک سلول دیگر جای‌می‌دهیم.(اینجاست که ‹بریدن گوش› معنی خود را بازمی‌یابد ـ نگارنده) برای مثال ژن تولید شیر در گاو را جدا‌می‌کنیم و آن را در سلول یک مخمر تک‌سلولی فعال‌می‌کنیم. در نتیجه برای تولید شیر، نیازی به نگهداری حیوان بزرگی با جثة گاو نیست. یک تک‌سلولی کوچک کار ترشح شیر را انجام‌خواهدداد. این روند در صنایع غذایی انقلاب بزرگی ایجادمی‌کند.(8)

 

آخرین دستکاری‌‌ در دستگاه آفرینش

گروهی از محققان آمریکایی درمورد امکان به‌وجودآمدن میمون‌هایی با مغزی مشابه مغز انسان‌ها، در پی آزمایش‌های ژنتیکی جدید، هشداردادند. آزمایش‌های ژنتیکی پیچیده و جدیدی در جریان است که طی آنها سلول‌های مغز انسان به جنین میمون تزریق‌می‌شود، تا نتایج آن مورد بررسی قرارگیرد؛ و این عمل نگرانی برخی کارشناسان را برانگیخته‌است. کمیتة بلندپایه‌ای از دانشمندان و حقوقدانان آمریکایی به‌تازگی با اعلام خبر فوق، خواستار اعمال محدودیت، در زمینة انجام چنین آزمایش‌هایی شده‌است؛ و متذکرشده که نتایج این قبیل آزمایش‌ها قابل پیش‌بینی نیست و می‌تواند موجب تولد میمون‌هایی با هوشی بسیارفراتر از هوش حیوانات عادی شود. در چنین آزمایش‌هایی سلول‌ها، بافت‌ها، و دی. ان. آ. میمون‌ها و انسان‌ها با یکدیگر ترکیب‌می‌شوند. این کمیته آمریکایی، متشکل از زیست‌شناسان، عصب‌شناسان، فیلسوفان، طرفداران حقوق حیوانات و حقوق‌دانان، حدود چهل سال پیش و به منظور کنترل آزمایش‌های ژنتیکی مربوط به انسان‌ها روی میمون‌ها تأسیس شده‌است. به گفتة دکتر ‹روث فیدن› قائم‌مقام این کمیته، اگر دانش در چنین مسیرهایی حرکت‌کند، مشکلات اخلاقی زیادی درپیش‌رو خواهدبود.(9)

 


7.کتاب حفیظ

 

 أ ء ذا کنّا تراباً ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص‌ الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ ق:3و4

ترجمه: آیا هنگانی که بودیم خاکی (ناچیز) آن بازگشتی دور از ذهن است. به‌درستی دانستیم آنچه  زمین از آنان می‌کاهد و نزد ماست کتابی بسیار نگاهدارنده.

ابتدا پرسش انکارآمیز کافران پیرامون بازسازی بدن انسان در روز رستاخیز است و سپس پاسخ قرآن «به درستی دانستیم آنچه را که زمین از آنان می‌کاهد». (زیرا زمین بدن انسان را پس از مرگ تجزیه‌می‌کند.) سپس می‌فرماید: «نزد ماست کتابی که بسیارنگهدارنده(اطلاعات) است».

با توجه به اینکه همه‌چیز تجزیه شده و ظاهراً چیزی برای زنده‌شدن دوباره وجودندارد چه چیزی بسیارنگهدارندة اطلاعات است؟

اگر از یک دانشمند زیست‌شناس بپرسید، پاسخ خواهدداد بسیارنگهدارندة اطلاعات در زمینة بازسازی انسان و دیگر جانداران، تنها دی. ان. آ. می‌تواند باشد؛ که همه ویژگی‌های وراثتی و اکتسابی انسان مرده‌ای را که چندین سال زندگی‌کرده،‌ همچون ‹کارت حافظه› یا در اصطلاح ژنتیکدانان › «Book of life or Cod of life» و در اصطلاح قرآن «کتاب حفیظ» در خود حفظ و نگهداری‌کرده و به‌مانند جعبه‌سیاه هواپیمایی می‌ماند که سرگذشت هواپیما را بازگومی‌کند، با این تفاوت که جعبه سیاه هواپیما تا پس از یک ماه از سقوط تنها می‌تواند بخشی از سرگذشت زندگی و مرگ هواپیما را بازگو کند، و هرگز نمی‌توان به وسیلة‌ آن هواپیما را بازسازی کرد ولی دی. ان. آ. کارکرد و کاربردش بازگویی و بازنویسی تمام زندگی کسی است که بیجان شده و میتوان بدن او را به وسیله آن بازسازی کرد!! جل الخالق!!!

         ژنوم انسان دارای سه میلیارد D.N.A.. جفت هسته است که میان 23 جفت کروموزوم انسان تقسیم شده است.

 

آری کتاب یا رایانه‌ای به نام دی. ان. آ. وسیله‌ای در دست خداوند است (وعندنا) تا بدن انسان، جن و دیگر جانداران را برای روز رستاخیز بازسازی کند؛ البته دانش کنونی انسان به جایی رسیده‌است که دانشمندان نیز می‌توانند با روش همانندسازی(کلونینگ) چنین کاری را در همین جهان انجام دهند و دانش انسان را برای شناخت بهتر روز رستاخیر(ذلک یوم‌الخروج- ق:42) و چگونگی خروج (کذلک‌الخروج- ق:11) بالاببرند و انسان امروزی همانند انسان دوران جاهلیت پرسشهایی را (که بسیاری از آنها در قرآن آمده) مطرح نکند، و به رستاخیز به عنوان واقعه‌ای حتمی و فهمیدنی ایمان بیاورد؛ و نه بعید و دور از ذهن که از قول کافران در قرآن آمده (ذلک رجع بعید).

 

 

چگونگی و روش بازگشت

خداوند کریم در مورد روش و چگونگی این بازگشت نیز بندگان خود را بی‌خبر نگذاشته و در سورة طارق آیه‌های 8 تا 14 چگونگی بازگشت را نیز بیان‌ کرده‌است:

انه علی رجعه لقادر یوم تبلی السّرائر فماله من قوه و لاناصر. والسّماء ذات‌الرّجع و الارض ذات‌الصدع انه لقول فصل و ما هو بالهزل

ترجمه: همانا او بر بازگرداندن او حتماً تواناست؛ در روزی که رازها آشکار می‌شوند. پس نیست او را نه توانی و نه یاوری. سوگند به آسمان باران‌دار و به زمین شکافدار همانا که آن گفتاری فصل(روی حساب‌وکتاب، دقیق و باهوده) است و هزل و بی‌هوده نیست. 

        آیا از این بهتر می‌توان در یک کتاب آسمانی همه چیز را موجز و رسا بیان کرد، حتی چگونگی زنده‌شدن مردگان را؟ می‌فرماید همان‌گونه که در آغاز آفرینش با فروفرستادن باران  بر زمین، بویژه شکافی که لازمة باروری است، زندگی و زندگان را آفریده، و این سیر زنده شدن زمین و رویاندن گیاهان در شکافها را در زمین نهادینه کرده، به همان‌گونه نیز در آغاز رستاخیز این دو وسیله را به‌کارمی‌گیرد و مردگان را با دی. ان. آ. مانده از آنان که هرگز از میان نمی‌رود، (کتاب حفیظ) بازسازی می‌کند.(با دقت در سوره عبس بویژه آیات پیش و پس از آیه 25 نیز متوجه میشویم که در همین زمینه است.)

 

از سوی دیگر خداوند متعال بدان منظور که هیچ نکته ای را پیرامون بازگشت در روز بازپسین فروگذارنکرده باشد حتا روشی را که برای بازسازی جسم تمام موجودات بویژه انسان در روز قیامت لازم است در سوره قیامت مورد تأکید قرارداده و  فرموده:

بلی قادرین علی ان نسوی بنانه(آری تواناییم بر اینکه سرانگشتانش را نیز درست کنیم. قیامت: آیه چهارم)

از آنجا که امروزه همه میدانند سرانگشتان هیچ انسانی شبیه انسانی دیگر نیست مشخص میشود که روشی را که خداوند برای بازسازی بدن ما به کار میگیرد همان روش کلونینگ یا شبیه سازی است که سرانگشتان موجود تازه نیز همانند موجود پیشین میشود. یعنی خداوند کریم با دی ان آی(کتاب حفیظ) به جا مانده از انسانها شبیه آنها را با روش شبیه سازی برای بار دوم به وجود میآورد و به نمایش میگذارد.

 

آیا از این بهتر می‌توان در یک کتاب آسمانی همه چیز را موجز و رسا بیان کرد، حتا چگونگی و روش زنده‌شدن مردگان را؟

 

خداوند کریم در یک آیه دیگر نیز از کتاب حفیظ یادکرده ولی بی ذکر حفیظ آن:

 

والله خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم جلعکم ازواجاً(خداوند با همین سه مرحله تا به وجود آمدن آدم و حوا به ما نشان داده است که جسم انسان مراحل تکامل را گذرانده چنانکه امام حسین علیه السلام در دعای روز عرفه به گونه ای این موضع را بیان کرده است.) و ما یحمل من انثی ولاتضع الا بعلمه و مایعمر من معمر و لاینقص من عمره الا فی کتاب ان ذلک علی الله یسیر(فاطر: 11)

 

هنگامی که مسلمانی چنین موارد نغز و کشف‌وشهود‌هایی را از قرآن می‌بیند، از خود می‌پرسد آیا نمی‌شد مسلمانان به قرآن با دیدی دیگر نظر می‌افکندند تا هرانچه را که اکنون با کمک دانش از قرآن می‌فهمیم به کمک اندیشه‌کردن و تدبّر قرآن پیش از این می‌فهمیدیم و دانشمندان ما در طول این هزاروچهارصد سال، از این قرآن که یهدی للتی هی اقوم است، بیش از این بهره‌ می‌بردند؟

 

مسلّماً قرآن کریم این نکته‌های لازمة زندگی را یاداورمان نشده تا پس از کشف آنها، مسلمانان بگویند بله درست است و قرآن کریم پیش از این، این نکته یا مسأله را گوشزد کرده‌است. بلکه خداوند کریم این حقایق را بیشتر بدان منظور در این دایره‌المعارف هستی گرداورده تا ما با دید دیگرگونه‌ای که تا کنون نداشته‌ایم، در آن نظر کنیم و از آن بهره‌مند شویم و به نکته‌هایی ناب از این سرمنشأ دانشها دست‌یابیم.

 

 

 پیوست:

امروز شنبه سیزدهم آبان 1385، برنامة نقد فلسفة ملاصدرا را از شبکة چهار سیما می‌دیدم که ‹دکتر سید یحیی یثربی› سخن می‌گفت:

« در مورد معاد، دین ما به ما می‌گوید معاد جسمانی است و با همین جسم کنونی برانگیخته می‌شویم، ولی فلاسفه‌ای همچون غزالی معاد را روحانی می‌دانند و نمی‌توانند بپذیرند که جسمانی است. به همین دلیل برخی او را تکفیرکرده‌اند».

«ملاصدرا آمد و خواست تا میان فلسفه و دین یگانگی و هماهنگی ایجادکند. پس گفت من مسأله را حل‌می‌کنم. پس از بررسی‌های زیاد گفت معاد برای افراد ناقص جسمانی است و در روز رستاخیز در تصور خود جسم خواهندداشت».

 

در اینجا ایشان می‌گوید: «ملاصدرا چیزی را حل‌نکرد. اولاً برای انسان‌های کامل قائل به معاد روحانی است. دوم اینکه برای ناقص‌ها هم در تصور قائل به معاد جسمانی است و این کمکی به حل مسأله نمی‌کند».

 

ایشان می‌افزاید «اروپاییان دو چیز اساسی را دانستند و عمل‌کردند که خود ناشی از یک اصل اساسی بود، و آن اصل، پذیرش نقد بود. پس هنگامی که در فرهنگ خود نقد را پذیرفتند، آنگاه مفاهیم کلیسایی را نقدکردند و فلسفة زندگی آنها اصلاح‌شد».

 

در این هنگام من به یاد نوشتة خود ‹چهارپایان ویژة قرآنی یا ژنتیک قرآنی› و بخش ‹کتاب حفیظ› آن افتادم که با توجه به اینکه بازسازی جسم انسان حتی در همین جهان با احیای دی. ان. آ. شدنی‌است. پس دیگر نیازی به بحث پیرامون جسمانی یا روحانی بودن معاد نیست، همچنانکه در گفتار ابواب السماء یا ‹سیاهچالگان› ثابت‌کردم که معراج نیز جسمانی بوده (ولی با شرایط ویژه خود) و روحانی بودن آن را مردودشناخته ام.

 

پس نتیجه میگیریم همان‌گونه که قرآن به کمک رفع مشکلات دانشمندان دانش‌های دقیق می‌آید، گاهی نیز، دانش عقلی به کمک دانش دین و فلسفه می‌آید. بدین ترتیب متوجه میشویم همان‌گونه که مفسرین هنگامی که چیزی از آیه قرآن سردرنمی‌آورند نمی‌گویند دانش امروزین ما توانا بر فهم آیه نیست، بلکه از روی حدس و گمان و برخی گاهها با قاطعیت چیزی را به‌ جای گفتة خداوند می‌گذراند، متاسفانه فیلسوفان مسلمان نیز از این آفت در امان نبوده‌اند.

 

 

بازگشت‌ها:

1.   شرق: 10 خرداد 1384 ص علم

2.   شرق: 26/6/84 ص علم

3.   شرق: 29/7/84 ص دانش

4. گفت‌وگوهای قرآنی ـ گزیدة نشست‌ها و سخنرانی‌های سرای قرآن و اندیشه در یازدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم، گرداوری سید مهدی برومند، ص: 281

5.   دانشنامة شرق دی‌ماه 84 ص 11

6.   شرق: 18/3/84 ص علم

7.   به نقل از پایگاه اینترنتی آیت‌الله منتظری

8. نقل‌قول‌های علمی و دینی، برگرفته از مقالة تألیفی آقای ‹علی فضل‌اللهی› مندرج در یکی از پایگاه‌های اینترنتی در پیرامون ‹کلونینگ› است.

9.   شرق: 26/4/84 ص علم

 

 

سرگذشت این پژوهش

 

این سرگذشت را می‌نویسم بلکه در آینده، روزی به کار کسانی بیاید؛ تا بدانند چیزی که آن زمان به‌دست‌آمده، پیش از این دلسوخته‌ای کوششهایی برای کشف آن دستاوردها انجام‌داده‌ ولی در زمان خود، با بی‌توجهی برخی کسان، به‌نتیجه نرسیده‌است.‌

 

جناب آقای دکتر

ریاست محترم مرکز تحقیقات ژنتیک دانشگاه

با سلام و دعای خیر، مقالة زیر، جهت بهره‌برداری ارسال‌می‌گردد. اگر مقاله را نخوانید، مهم نیست؛ ولی خواهشمند است پیشنهاد این نامه را، هم بخوانید و هم جهت پژوهش در دستور کار پژوهشی مرکز قراردهید؛ زیرا نگارنده، نگران آن است پیش از آنکه پژوهشگران ایرانی و مسلمان به برخی سفارش‌های قرآنی بپردازند، پژوهشگران غربی، ناخواسته و برحسب پیشامدها در تحقق آن سفارش‌ها اقدام نمایند. پیشنهاد این است:

«پژوهش پیرامون هشت جفت کروموزوم شمارة یک تا هشت ژنوم انسانی، که در اصطلاح شما ژنتیکدانان Giant Chromosome نامیده‌می‌شوند، بهره‌ها و دستاوردهایی به ارمغان می‌آورد که بسیار چشمگیر خواهدبود».

ضمناً درصورتی‌که تاکنون پژوهشی ویژه در برخی از این کروموزوم‌ها صورت‌گرفته و چیزی کشف‌شده، دستورفرمایید این‌جانب را نیز آگاه‌نمایند.

6/6/84 ـ با تشکر ـ احمد شمّاع‌زاده

 

همان‌گونه که از نامة بالا برمی‌آید، این مقاله را ضمن یک سی‌. دی‌. برای یک ژنتیکدان‌ مبرّز که ظاهراً تنها در یک کنفرانس بین‌المللی سی‌وشش مقاله ارائه‌داده‌است، فرستادم؛ و چون پاسخی نیامد، پس از پانزده‌ روز تلفنی پیگیر آن شدم. مسؤول دفترشان به وی اطلاع‌داد و دکتر پاسخ‌داده‌بود: ‹چندی پیش یک سی‌. دی‌. دریافت‌کردم،‌ ولی چون نامه‌ای نداشت به آن ‌توجهی‌نکردم و نمی‌دانم کجاست›.

به دفتردار گفتم وقتی کسی چیزی را با زحمت فراوان به دست کسی می‌رساند، ‌لابد منظوری دارد و این چگونه رفتاری است که با این سی‌.دی. شده؟ من سی.دی. را تهیه‌کرده، به ادارة پست رفته، پاکت مخصوص خریده،‌ و آن را سفارشی پست‌کرده‌ام. نامه‌اش هم در سی.دی. موجود است؛ و تصورنمی‌کردم کسی یک سی. دی. به دستش برسد و آن را بازنکند یا اگر وقت ندارد،‌ به منشی خود نیز ندهد و نگوید ‹ببین در این سی. دی. چه هست›.

منشی گفت اگر مایل‌هستید دوباره بفرستید. پس از چند روز نامة دوم را نوشته با دورنگار برای ایشان فرستادم:

جناب آقای دکتر

با سلام، سی. دی. فرستاده‌شده(که نخوانده دستوردادید بایگانی‌شود) دارای موارد زیر است:

1ـ یک نامه به جناب‌عالی که در ضمن آن، یک پیشنهاد پژوهش ژنتیکی ارائه‌شده‌است.

2ـ یک مقاله با موضوع کروموزوم و ژن در قرآن.

3ـ یک کتاب اهداءشده ‌به جناب‌عالی، با عنوان ‹هستی‌شناسی در مکتب قرآن› که مقالة یادشده، آخرین گفتار آن است.

        درصورت تمایل، سی. دی. را بازکرده، دستکم نامه را بخوانید. ضمناً به اطلاع می‌رساند، ‹لالة گوش›ی که از جانب قرآن در مقاله آمده‌است، دارد خرده،‌خرده، کارایی خود را در دانش ژنتیک بازمی‌یابد:

        سه‌شنبه شب‌ها ساعت بیست‌ودو از شبکة یک تلویزیون،‌ برنامه‌ای پخش می‌شود به‌نام ‹قل سوّم›. در بخش اول این مجموعه(15/6/84) دوبار از ‹لالة گوش› سخن به میان می‌آید، ‌که بار دوّم، دکتر ژنتیکدان به زندانی می‌گوید: ‹می‌خواهیم از لالة گوشت عکس بگیریم›.

درکارهایتان موفق باشید ـ احمد شماع‌زاده 26/6/84 

 

فردای آن روز پیگیر دورنگار شدم. منشی گفت دکتر نامه را خوانده و می‌خواهد با شما صحبت کند. به دکتر وصل شدم. وی گفت ‹چه کاری می‌تونم برای شما انجام‌دهم› گفتم کار خاصی نیست. نامه‌ام را در سی. دی. بخوانید متوجه می‌شوید. یا پیشنهاد پژوهش را می‌پذیرید یا نمی‌پذیرید و دیگر هیچ. گفت ‹من سی. دی. را چون نامه نداشت دورانداختم. من کارم زیاد است یک ژنیتیسین هستم و کارهای دیگری نمی‌توانم انجام دهم›. گفتم پیشنهاد من هم ژنتیکی است. (تازه لازم نبود ایشان خود روی پیشنهاد کار کند. ایشان رئیس یک پژوهشکده است و می‌توانست به کارشناسان دیگر بدهد) ایشان گفت ‹پیشنهاد چیست؟› گفتم پژوهش پیرامون کروموزوم‌های شمارة یک تا هشت از کروموزوم‌های انسانی است. ایشان گفت ‹این کار من نیست من روی موارد بیماری‌زا کارمی‌کنم›. خواستم بگویم از کجا می‌دانید که موارد بیماری‌زا به این کروموزوم ها مربوط نمی‌شود، که دیگر حوصله‌ام از اینهمه بی‌توجهی و خودبینی به‌سرآمد؛ و گفتم خیلی خوب و خداحافظی کردم. 

این یک نمونه بود. از این رویه‌ها در ایران فراوان است. ولی این را نیز بدانید و نمونه‌های آن بسیاردیده‌ و یا شنیده‌شده‌است که اگر همین پیشنهاد را به یک مرکز پژوهشی در اروپا داده‌بودم،‌ یقیناً نه ‌تنها سی. دی. را می‌خواندند، بلکه ضمن یک نامه به پیشنهادم به‌روشنی پاسخ‌می‌دادند که آیا در دستور کار پژوهشی مرکز قرارمی‌گیرد یا نه، و اگر منفی بود، دلیل آن را نیز می‌گفتند؛ و حتی راه دیگری را برای به‌ثمررسیدن آن، پیشنهادمی‌کردند.

اینجاست که مشخص‌می‌شود حتی دکترهای ما هم جهان سومی هستند.

*****

چندماه گذشت و از راه اینترنت یافته‌هایی را که در مقاله آمد، دریافت کردم که مرا به پژوهش‌هایی در این مورد آشناساخت. شایسته است جمله‌های آغازین ‹سرگذشت این مقاله› را دوباره بخوانیم، زیرا هنوز از آن زمان بیش از چند ماه نگذشته که حقانیت چهارپایان ویژة قرآنی ثابت شده است:

این سرگذشت را می‌نویسم بلکه در آینده، روزی به کار کسانی بیاید؛ تا بدانند چیزی که آن زمان به‌دست‌آمده، پیش از این دلسوخته‌ای کوششهایی برای کشف آن دستاوردها انجام‌داده‌ ولی در زمان خود، با بی‌توجهی برخی کسان، به‌نتیجه نرسیده‌است.‌

سخن که به اینجا رسید، پیش خود گفتم حال که مدراک و مستندهایی علمی در دست دارم، به دکتر مورد نظر نامه‌ای بنویسم و مقاله‌های انگلیسی را همراه ‹سرگذشت این مقاله› برای ایشان بفرستم بلکه موجب ایمان بیشتر وی به قرآن‌کریم، و مایه بهره‌برداری علمی ایشان شود؛ که نامة زیر را نوشتم:

 

جناب آقای دکتر

سلام بر شما. نگارنده همان کسی است که چند ماه پیش یک سی‌. دی. برای شما فرستاد که آن را نخواندید. اکنون شما تنها ‹سرگذشت› آن مقاله‌ای که در سی. دی. وجودداشت می‌خوانید؛ محور آن هم شما هستید، ولی نام و نشان شما حذف‌شده‌است.

نمی‌خواهم مزاحم وقت شما شوم ولی مایلم مقاله‌هایی را که به تازگی در اینترنت یافته‌ام به آگاهی شما برسانم؛ زیرا آن‌گونه که خود گفتید، علاقة شما در پژوهش‌هایتان یافتن موارد بیماری‌زاست برای درمان خلق‌الله؛ و این مقاله‌ها گذشته از تأمین نظر شما، حقانیت نظر مرا نیز در مورد هشت جفت کروموزوم ویژه، به اثبات می‌رساند.

مقالة آخر واژة ‹جاینت کروموزوم‌› را بیشتر به‌کاربرده، هرچند ممکن است مقالة مفصل اول نیز به کار شما بیاید.                                        26/10/84 ـ شماع‌زاده

 

نامه را همراه پیوست‌ها آماده‌کردم تا برای دکتر مورد نظر با پست الکترونیکی بفرستم. چند ساعت وقتم گرفته‌شد، ولی فرستادن آن غیرممکن شده‌بود. پیش خود گفتم شاید اشکالی در متن وجوددارد که خداوند نخواسته ارسال شود، در نتیجه نوشته‌ها و نامه را مجدداً ویرایش‌کردم و به گونة بالا درامد، هنگامی که دوباره خواستم آن را بفرستم، ندایی درونی مرا به شک انداخت که پس از طلب‌خیر(استخاره) از خداوند و توکل بر او آن را بفرست. این کار را کردم و با کمال ناباوری این آیه‌ها آمدند:

و ما نرسل‌المرسلین الاّ مبشّرین و منذرین و یجادل‌الذین کفروا بالباطل لیدحضوا الحق و اتخذوا آیاتی و ما انذروا هزواً و من اظلم ممن ذکّر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ماقدّمت یداه انّا جعلنا علی قلوبهم اکنّه ان‌یفقهوه و فی آذانهم وقراً و ان تدعهم الی‌الهدی فلن یهتدوا اذاً ابداً (کهف: 56 و 57)

        بدین ترتیب تکلیفم و نیز نتیجة کارم روشن‌شد؛ زیرا درصورتی‌که نامه را می‌فرستادم ممکن بود نه تنها موجب باروری ایمان وی نشوم، که باعث و بانی آن ‌شوم تا آیات خداوند را به سخره‌بگیرد. (واتخذوا آیاتی و ما انذروا هزوا و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذاً ابداً)

احمد شماع زاده

خدا را چگونه میبینی؟

خدا را چگونه می‌بینی؟

 

در داستان «حضرت سلیمان» در قر‌آن می‌خوانیم که پس از اینکه آن حضرت نسبت به خداوند ناسپاسی‌کرد و از سوی خداوند گوشمالی‌شد، توبه‌کرد و توبة او پذیرفته‌شد. پس از توبه، از خداوند پادشاهی یگانه‌ و منحصر‌به‌فردی را درخواست‌کرد، که پس از او به کسی‌ ندهد. عجب درخواستی!! و جالب‌تر آنکه خداوند نیز درخواست او را پذیرفت و آن پادشاهی ویژه را به وی ارزانی‌کرد.

        به نظر شما چرا خداوند درخواست بسیار بزرگ و عجیب وی را پذیرفت؟ نگارنده خیلی به این موضوع فکرکرد؛ و دست آخر به این نتیجه ‌رسید که خداوند منظورهای بزرگتری را در نظرداشته‌است که چنین درخواستی را پذیرفته و در کتاب خود، آن را با آب‌وتاب بیان‌کرده‌است. یکی از آنها این بوده‌است که:  

خداوند می‌خواسته‌ به ما بگوید «من برای هرکس آنچنان و آن‌گونه‌ام که او مرا می‌بیند. سلیمان مرا بسیارسخاوتمند و دست‌ودل‌باز دید و من به او بسیار بخشیدم. هرکس مرا بخیل ببیند و از ترس آنکه درخواست بزرگ او را به او ندهم از من کم بخواهد، من هم برای او همان گونه می‌شوم و با او آن‌گونه رفتارمی‌کنم؛ و برعکس، اگر همانند سلیمان دست مرا باز ببیند، من هم دست خود را برای او بازمی‌کنم و از خوان نعمت‌هایم هرچه بخواهد به او می‌بخشم». چنانکه فرمود:


وقالت‌الیهود یدالله مغلوله غلت‌ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء

«و یهودیان گفتند دست خدا بسته‌است. دستانشان بسته‌باد؛ و به دلیل این گستاخی لعن‌شدند. بلکه دستان او باز است و هر‌گونه که بخواهد می‌بخشد». (مائده: 64)

 

رسیدن به این هدف، یک پیش نیاز دارد که آنهم باور و ایمانی قوی است، که به گفتار و پندار نیست، وگرنه به مقصود نخواهی رسید.     1385 - احمد شماع زاده