هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

تسبیح‌گویان در هستی (نگاهی به نظریه تار و اصل پاولی)

تسبیح‌گویان در هستی

(نگاهی به نظریه تار و اصل پاولی)

احمد شمّاع زاده


تسبح له‌السّموات‌السّبع والارض و من فیهن و ان من شیءالا یسبح بحمده ولکن لایفقهون تسبیحهم.(اسراء: 44)

ترجمه: آسمانهای هفتگانه و زمین و هرکه در آنهاست، تسبیح‌گوی اویند؛ و نیست چیزی مگر تسبیح‌گو به سپاس اوست. لیکن درنمی‌یابند تسبیح آنها را.

شرح: یعنی این کیهان پهناور، و جهان‌های پیدا و ناپیدای آن، و آنچه در هفت آسمان و در همه ستاره‌ها و سیاره‌های آنها، در زیر دریاها و اقیانوس‌ها، در جانوران و گیاهان، در دل ذره‌ها و اتمها وجودداشته‌باشد،‌ هرچیزی که به چشم شما بیاید یا نیاید یا در مغز شما بگنجد یا نگنجد،‌ ولی وجودداشته ‌باشد، همه‌ و همه به نوعی تسبیح‌گوی خداوندند. یعنی به اندازه‌ای که اهمیت وجودی دارند، به همان اندازه هم سپاس خداوند را نگاه‌می‌دارند. ولی کسی از گویش آنان آگاه نیست و آن را درک‌نمی‌کند.

اما خداوند نگفته لن‌یفقهون (هرگز نمیدانند) فرموده لایفقهون (نمیدانند) یعنی ممکن است روزی فرارسد که مردمان تسبیح آنان را درک‌کنند.

چگونه ممکن است روزی فرارسد که تا اندازه‌ای معلوم‌شود چگونه اجزاء هستی تسبیح‌گوی خداوندند؟

پاسخ: همان گونه که ‹نظریه تار› می‌گوید.


نظریه تار چه می‌گوید؟

«این نظریه می‌گوید درون یک الکترون، یک کوارک، یا هر ذره‌ای که شما نام آن را شنیده‌اید، چیزی وجوددارد؛ یک رشته‌ای کوچک، رشته کوچک انرژی درحال ارتعاش؛ چیزی که شبیه به یک تار بسیاربسیار کوچک (صدمیلیون‌میلیارد برابر کوچکتر از ریزترین ذرات زیراتمی) درحال ارتعاش به‌ نظر می‌رسد.

ایده شگفت‌آور در این نظریه آن است که همچنان که سیم یک ویولون می‌تواند با الگوهای متفاوت مرتعش شود،‌ همچنانکه گوش‌های ما نت‌های موسیقایی متفاوت را می‌شنوند،‌ این تار‌های کوچک نظریه تار نیز می‌توانند با الگوهای متفاوتی مرتعش شوند.

آنها نت‌های متفاوتی تولید نمی‌کنند؛ اما ذرات متفاوت را به‌وجودمی‌آورند. بنابراین، درون یک الکترون، تاری است که به نحوی مرتعش‌می‌شود؛ و درون یک کوارک تاری ‌است که به گونه دیگری مرتعش می‌شود. این وضع مانند آن است که موسیقی کرات را به درون بافت میکروسکوپی جهان تزریق‌کنیم». (روزنامة شرق: 14/9/83 ـ صفحة علم ـ بر اساس یک اظهارنظر درست،‌ واژه‌های ‹ریسمان› به ‹تار› تغییریافت)


اصل ارزشمند ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ

ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺳﺎﻝ۱۹۴۵ ﺑﻪ دلیل ﮐﺸﻒ ﺍﺻﻞ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭ ﭘﺎﻭﻟﯽ است که در آن زمان ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺁﻟﺒﺮﺕ آینشتاین نیز ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓت.

ﻫﻤﻪ الکترون‌ها ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ: ﺳﻄﺢ ﺍﻧﺮﮊﯼ، ﭼﺮﺧﺶ، و ﻣﺪﺍﺭ

فیزیک‌دان‌ها ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ، ﻋﺪﺩ کوانتومی ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ می‌آورند.

اصل ﭘﺎﻭﻟﯽ می‌گوید: ﻫﯿﭻ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. مثلاً ﺳﯿﺒﯽ ﺭﺍ برمی‌داریم ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ میلیاردها ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، تنها ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنیم.

ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﺭﯾﮏ.

ﻋﺪﺩ کوانتومی ﺍﺭﯾﮏ ﻋﺪﺩﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ 23 ﺑﺎﺷﺪ.

ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺠﺎیی از ﻫﺴﺘﯽ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﺳﯿﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺑﻠﮑﻪ ﻫﯿﭻ چیزی ﭘﯿﺪﺍ نمی‌کنید ﮐﻪ ﻋﺪﺩ کوانتومی الکترونش 23 ﺑﺎﺷﺪ.

ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯیم، ﺍﺯ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ایجادشده، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺣﺎﺻﻞ می‌شود ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﺍﺭﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﺭﺗﻘﺎء ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ مثلاً 26 می‌رساند. ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ، ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ کوانتومی 26 ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌شود!

ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺗﻮﺍﺯﻥ ﺧﻮﺩ، لحظه‌ به‌ لحظه ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮمی‌دهد. ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ منحصر به‌ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﻫﺮ چیزی ﺩﺭ هستی، دارای ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣنحصر ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ.

نتیجه‌گیری:

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺑﺎ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ دگرگون میشود، پس هنگامی که ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ می‌گیرم ﻭ می‌بوسم، ﻭ ﯾﺎ هنگامی که کسی ﺭﺍ می‌بخشم، ﻭ ﯾﺎ وقتی‌که ﺑﻪ همسایه‌ام ﻧﺎﺳﺰﺍ می‌گویم ﻭ ﯾﺎ آن هنگام که ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ بر سر کودکی یتیم میکشم، به واقع ﺩر حال ایجاد زنجیره‌ای ﺍﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ در ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ هستم.

حتا ﻫﺮ اندیشه‌ای ﮐﻪ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ می‌گذرد، الکترون‌هاﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ درمی‌آورد ﻭ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌کند.

ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﺮﺍ ﻏﻤﮕﯿﻦ می‌سازد ﻭ ﺍﯾﻦ زیانی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ وجود ﻣﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ می‌افتد .ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻫﺸﯿﺎﺭﺗﺮ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﻮﻥ هنگامی که ﺯﺧﻤﯽ می‌شویم، آگاه‌تر می‌شویم. بنابراین ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻧﺒﺎﯾﺪ زندگی را بر ما سخت ﮐﻨﺪ بلکه باید خود را از آن برهانیم تا زندگی برای ما خوش بگذرد. ﺭﻧﺞ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﮑﻨﯿﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﯿﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﺭﻧﺞ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﺗﺮ ﺷﺪﻥ. (ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﻮﺩﺍ).

ﺍﮔﺮ به‌جای ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑه ﮐﺴﯽ کرده‌اید، ﺍﺯ ﺍﻭ بی‌مهری ﺩﯾﺪﯾﺪ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺸﻮﯾﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮی ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ یافت .

به قول سعدی:

تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دلیل می‌گویند: ﻋﻠﻢ ﺑﺮ آموزه‌های ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻬﺮ ﺗﺄﯾﯿﺪ مینهد. ﭼﻮﻥ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ همه‌چیز ﺩﺭ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ یکدیگر مرتبط، و با یکدیگر در ارتباط هستند.

و باز به قول سعدی:

بنی آدم از اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار


ﺗﻤﺎﻡ انرژی‌هایی ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﻃﻊ می‌شود ﺑﻪ ﺷﻤﺎ بازمی‌گردد. بنابراین، ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯾﺪ. ﺍﯾﻦ ﻣوضوع ﺭﺍ ﺟﺪﯼ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ به‌راحتی ﻧﮕﺬﺭﯾﻢ .

دﺭ گستره‌ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ بی‌دلیل ﻭ بی‌حکمت ﻧﯿﺴﺖ؛ در نتیجه هرگاه ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ طبیعی یا سنن الهی ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ آنها ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ، آنگاه ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ وصف‌ناشدنی ﺑﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.(ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﻮﻟﻮﮔﺮﺍﻓﯿﮏ همراه با ویرایش کامل)


این بود گفتارهایی علمی؛ ولی در این زمینه گفتارهایی عرفانی نیز وجوددارد که آگاهی از آنها خالی از بهره نیست؛ مانند:

«پروردگار متعال ذره‌ای از روح خویش را درون هر موجود به‌ودیعت‌قرارداده تا هدایتگر او در مسیر تکاملی باشد؛ اما اغلب موجودات به آن آگاهی نداشته و اسیر نفسانیات و غرائز حیوانی می‌باشند. سر ریسمان الهی(همان ذرّة اولیة روح‌الهی) در درون روح ما قرارداشته و سر دیگر آن به تمامی موجودات هستی وصل است.

برای اتصال و چنگ‌انداختن به این ریسمان، لازم است ما با ضمیر ناخودآگاه خویش(روح) ارتباط برقرارکنیم. این ارتباط هنگامی برقرارمی‌شود که صفات الهی را در خود تقویت‌نموده و از نفسانیات دوری‌کرده و به نیروها و انرژی‌های درونی دست‌یابیم».

(حقیقت زمین نوشتة جمشید مبین ـ ص 10و11)


و اینجاست که این آیات نیز معنا و مفهوم خود را بهتر می‌رسانند:

فسبحان‌ الذی بیده ملکوت کل شیء والیه ترجعون(یس: 83)

ترجمه‌: پس پاک‌ومنزه است کسی که به‌دست اوست سررشتة هرچیزی و به سوی او برمی‌گردید.

قل من بیده ملکوت کل‌شیء و هو یجیر و لایجار علیه(مؤمنون: 88) 

ترجمه‌:‌ بگو به‌دست کیست سررشتة هرچیزی و او پناه‌می‌دهد و پناه‌دادنی نیست؟


برای درک بهتر این آیات و اینکه از کنار آنها نگذریم، دوران برده‌داری را به‌یاد‌آورید، و تصورکنید بنده‌ای را که سررشتة هستی و نیستی‌اش به دست مالک اوست؛ و او نه‌تنها هیچ اختیاری از خود ندارد و هرکاری را که مالکش بگوید باید انجام‌دهد، بلکه سپاس‌ رب خویش را نیز باید که بجا آورد. وگرنه تنبیه و یا تأدیب خواهدشد.


خداوند در این دو آیه می‌خواهد بگوید که تمام اجزای هستی مالکیتش از آن اوست و آنها همان رفتاری را با خداوند دارند که آن بنده با پروردگار خویش دارد. یعنی فرمانبردار و تسبیح‌گوی اویند. بنابراین اگر به شما جن و انس اختیاری داده‌ام، نباید که از آن بد بهره‌برداری‌کنید؛ بلکه شایسته آن است که مانند تمام اجزای هستی، شما نیز فرمانبردار و تسبیح‌گوی من باشید؛ تا دستکم، ارزش یک جزء و ذرّة بی‌اختیار و ظاهراً بی‌شعور را داشته‌باشید. باز هم به قول سعدی:


بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد

ورنه سزاوار خداوندی‌اش کس نتواند که بجای آورد


تاریخ نگارش: 1385

ویرایش و نگارش دوم: سوم آبان 1395

ویرایش سوم: آذر 1400


با خدا یا بی خدا؟ کدام بهتر است؟

با خدا یا بی خدا؟ کدام بهتر است؟

نوشته:

مهرداد وحدتی دانشمند

باز نویسی، ویرایش، و روشنگری:

احمد شمّاع زاده

سخن نخست:

چندی پیش در شبکه های اجتماعی، بحثی پیرامون کتاب توهم خدا نوشته ریچارد داوکینز در گرفته بود. من هم خواستم مطلبی را آماده و منتشر کنم؛ ولی چون آماده نشد، به فرصتی دیگر موکولش کردم. به تازگی بخشهایی از کتاب زبان خدا نوشته فرانسیس کالینز را خواندم و برخی تفکراتم را در آن دیدم. این موضوع به من قوت قلبی داد و بهانه ای شد تا نوشته های پیشین را مرتب و خلاصه کنم و مطلب زیر را بنویسم.

گفتنی است فرانسیس کالینز مدیر پروژه نوشتن ژنوم انسان بوده و اکنون نیزرئیس انستیتو تحقیقات ژنتیک انسانی در آمریکاست. نکته مهمتر این است که وی پیشتر بی خدا بوده و بعداً با خدا شده! (واژگان بی خدا و با خدا تنها برای تفهیم سخن است وگرنه هیچ موجودی بی خدا نیست و خدا همه را آفریده و روزی همه را میرساند تا زنده بمانند.) اگر کتاب توهم خدا را خوانده اید، این کتاب را هم حتماً بخوانید. به هرصورت شنیدن سخنان هر دو طرف، لازم و ملزوم یکدیگرند.

آغاز بحث

در آغاز، از نگاه کسانی که در مورد پیدایش جهان و حیات به آفریننده هستی اعتقادی ندارند و به عبارتی دیگر خداناباورند، اشاره ای می‌کنم؛ سپس برخی از نظرهای آنان را به چالش میکشانم. فرض من این است که شما در مورد نظریه تکامل داروین، هیچ شکی ندارید. مثلاً اینکه چشم با این پیچیدگی چگونه به وجود آمده، برای شما پرسش بی پاسخی نیست.


عمده استدلال این گروه بر این دو محور میچرخد:

    - پیچیدگی بیولوژیکی جهان، در قالب تئوری تکامل توضیح داده میشود.

    - بخشهایی که نیازمند تصادفهای نادر هستند، با اصل انسانی توضیح داده میشود.

ما میدانیم که تئوری تکامل فقط روی موجودات زنده کار میکند. بنابراین اولین موجود زنده (ساده ترین شکل حیات) باید تصادفی به وجود آمده باشد. اگرچه احتمال این تصادف بسیار بسیار اندک هست، ولی از میان بیلیونها بیلیون سیّاره بالاخره در چندتایی ممکن است این تصادف رخ دهد.

اما چرا در زمین؟ این پرسش، پرسش اشتباهی است؛ چون ما نتیجه این تصادفها هستیم، و طبعاً هرجایی که ما هستیم این تصادف حیات اتفاق افتاده است. هرکجای کیهان این اتفاق میافتاد نتیجه همین بود و ما اونجا میبودیم و اسمش را میگذاشتیم زمین.

به طور مشابه نمیتوان پرسید چرا فاصله زمین تا خورشید اینقدر دقیق تنظیم شده است؛ زیرا اگر فاصله خورشید کمتر یا بیشتر بود، ما به وجود نمیآمدیم. ولی جای دیگری از جهان، از میان میلیاردها سیاره، به طور تصادفی یکی پیدا میشد که هم فاصله خوبی تا خورشیدش داشته باشد و هم حیات در آن روی داده باشد. بنابراین هرآنچه لازمه حیات ماست، نباید به پرسش کشیده شود.

مادّیگراها پرسش مهمی هم دارند تا نظر خداباوران را کیش و مات کنند. آنان میگویند خدایی که توانسته است کیهانی به این عجیبی و پیچیدگی را بیافریند، خود باید پیچیده تر از کیهان باشد و بنابراین، خود، بیش از کیهان نیازمند آفریننده است!

دست آخر اینکه خداباوران را متهم میکنند که پشت یک فلسفه غیر قابل آزمایش یعنی وجود خدا یا خداباوری پناه گرفته اند.

***

استدلال خداباوران به این صورت است که همه حرفهای شما قبول؛ ولی باید پتانسیل تشکیل جهان زندگان، از آغاز وجود داشته باشد تا در جایی تصادفش رخ دهد. مثلاً ثابتهای فیزیکی باید به گونه ای باشند تا کیهان با شکل کنونی اش شکل بگیرد.

فیزیکدانها نشان داده اند که اگر ثابت نیروی گرانش، یک واحد در صد میلیون میلیون تغییر کند، کیهان تا آن اندازه متفاوت میشود که محال است زندگی هوشمند در آن به وجود آید؛ و در نهایت این پرسش باقی است که چرا این ثابت مقدارش دقیقاً همان عدد طلایی (Golden Ratio) است که باید باشد. ثابت نیروی گرانش، یکی از هفت ثابت فیزیکی است که ثابتهای طلایی عنوان دارند و اندازه هایشان به گونه ای شگفت، تنظیم شده؛ به همین دلیل فیزیکدانان، بالاترین آمار اعتقاد به خداوند را دارند.

برای رفع مشکل ثابتهای طلائی، مادّیگرایان، راه حل دیگری پیشنهاد میکنند:

جهان ما تنها نیست و جهانهای متعددی وجود دارند که موازی یکدیگرند و در عرض یکدیگرند و مستقل از یکدیگر عمل میکنند. ما تنها در یکی از این جهانها هستیم. اگر شمار این جهانها بسنده باشد، روزی فرا میرسد که بر اثر تصادف، در یکی از این جهانها، ثابتهای فیزیک اندازه های طلایی را نشان دهند، طبعاً ما در یکی از جهانهای خوب هستیم، و در جهانهای بد، کسی زندگی نمیکند تا بخواهد این پرسشها را مطرح کند.

مشکلی که در این پاسخ وجود دارد، این است که اصل ایده ماده گرایی از آنجا شروع میشود که میخواهند برای کیهان راه حلی کم هزینه تر از خدا ارائه دهند؛ ولی با این توجیهات، به جهانهایی بیشماری میرسند که مشخّص نیست از کجا آمده اند!! یعنی چند میلیارد میلیاد از این جهانها را لازم داریم تا بتوانیم مشکل ثابتهای طلائی را حل کنیم.

حال ممکن است گفته شود این هم یک نظریه است؛ ولی باید دانست که این نظریه اصولاً علمی نیست؛ زیرا هیچ راه اثبات یا ردی برایش وجود ندارد. به عبارت دیگر این نظر ابطال ناپذیر است؛ در صورتی که ابطال پذیری اولین شرط هر نظریه علمی است.

از سوی دیگر جهانهای موازی به این مفهوم نیست که در آن دوردستها جهانهای دیگری هست؛ بلکه معنایش این است که میان این جهان و جهانی دیگر، حتا فضا هم وجود ندارد. یعنی اصلاً مکان به مفهوم صددرصد انتزاعی اش، میان دو جهان وجود ندارد. آن جهان جهانی دیگر است و مکان خودش را دارد؛ ولی به مکان جهان ما هیچ اتصالی ندارد. هیچ راه انتقال ماده و یا حتا اطلاعات از یکی به دیگری وجود ندارد. هیچ گونه اثری برروی یکدیگر ندارند و ...

حوزه بررسی این گونه نظر یا نظریه هایی که ابطال ناپذیرند فلسفه هستی است و نه دانش کیهانشناسی.

بنابراین، انتخاب ما آن گونه که مادّیگرایان میگویند، میان دانش و خدا نیست. انتخاب ما بین فلسفه و فلسفه است. اما واقعا کدام فلسفه بهتر از دیگری است؟

ممکن است بگویید خوبی نظریه مادّیگرایان، دستکم این است که به وجود شگفتی به نام خدا نیاز ندارد. خدایی که خودش باید پیچیده تر از آفریدگانش باشد.

ایراد دیگری که در کار مادّیگرایان مطرح میشود و پایه محکمی ندارد، این فرض است که آفریننده، باید خود، پیچیده تر از آفریدگانش باشد.

مگر حرکت فوق العاده پیچیده سیارات و ستاره ها و کهکشانها با یک قانون ساده مثل جاذبه قابل توضیح نیست؟

مگر خود ماده گرایان، پیچیدگی بیولوژیک کیهان را با قانون ساده تکامل داروینی توضیح نداده اند؟

مگر همه تلاش ماده گرایان این نیست که بگویند این کیهان پیچیده، نیازمند آفریننده نیست و وجودش را میتوان با قوانین ساده توضیح داد؟

پس چرا هنگامی که نام خداوند به میان میآید، قائل به وجودی پیچیده تر از کیهان میشوند؟

حال به این پرسش واقعی میرسیم که آیا قائل شدن به یک خدا برای آفرینش، کم هزینه تر از قائل شدن یه یک بیلیون بیلیون دنیای موازی و هر یک دارای ابعادی بی اندازه بزرگ نیست؟

قرآن کریم این مفهوم را از قول حضرت یوسف چنین بیان میکند:

أأرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار

در این آیه خداوند از زبان یوسف نظر خداناباوران را رد نیمکند؛ بلکه میپرسد در صورتی که معتقد به خدای یگانه نباشید باید به چندین پروردگار و الهه باور داشته باشید! کدام بهتر است.؟

دانش تجربی با قطعیت باور دارد که هر معلول مادی علّتی دارد. (علت و معلول تنها در حوزه دانش تجربی نیست بلکه در حوزه های علوم انسانی و دیگر حوزه ها کاربرد دارد.) اصل علت و معلول یا اصل علّیّت، نیروی محرکه دانش است. اگر ناچاریم که به دنبال یک علت (خدا) بدون معلول بگردیم، به نظر میرسد بهتر از این باشد که برای توجیه نظر خود به انبوهی از جرمها در انبوهی از جهانها و یک سری قوانین فیزیکی که منشا‌‌ءشان مشخص نیست، متوسل شویم. مشابه این کار در جهان دانش به کرات انجام شده و زیاده خواهی و گزافه گویی نیست؛ زیرا:

یک- هنگامی که معادلات فیزیک نیوتنی به تناقض رسیدند، راه حل اینشتین این بود که یک بعد به مکان اضافه کند و زمان- مکان یا (Space time) را تعریف کند.

دو- هنگامی که معادلات اینشتین با فیزیک کوانتمی به تناقض رسیدند، فیزیکدانان با تئوری ریسمان، هفت بعد به ابعاد کیهان افزودند، و با تصور یک جهان ۱۱ بعدی، عمده مشکلات خود را حل کردند.

پس: اگر تئوری علیّت در مورد خداوند دارد به تناقض میرسد، شاید راه حلش افزودن یک بعد (بعد متافیزیک) به کیهان باشد!!

گاهی بد نیست انسان نگاهی از دور به داستان خودش بیندازد تا ببیند تا چه اندازه داستان مرتبی دارد. کیهان وجود دارد، با همه شکوه و عظمت خیره کننده اش! با قوانین ساده بسیار و بسیار ساده اش.

«اینشتین به هنگام نوجوانی در برن از خود پرسید: اگر من بر پرتو نوری سواربودم و به جهان می‌نگریستم، آن را چگونه می‌دیدم؟ همة فیزیک نوین و بهترین تبیین موجود از منشأ کیهان ما، از این پرسش معصومانه ولی سرشار از تخیّل نشأت‌ یافت».

«اینشتین تبیین ها را جست‌وجو‌می‌کرد ولی همواره به شگفتی موسیقی افلاک با اعجاب می‌نگریست. برای او تضادی میان یافته‌های علم و بینشهای کیهان‌شناختی مذاهب جهان وجود نداشت. او نوشت: «مسألة همواره‌ غیرقابل‌درک دربارة جهان، ادراک‌پذیری آن است». ‌

(پیام یونسکو مهرماه 1365)

پذیرش این نکته که وجود صرفاً وجود داشته و بیلیونها بیلیون کپی چه خوب و چه بدش وجود دارد و آفریننده ای در کار نیست، به نظر میرسد بسیار غیرقابل باورتر از آن است که بگوییم آفرینش یک آفریننده ای هم دارد که قوانین مادی و فیزیکی (و به قول خداباوران، سنن الهی) آفریده خود او، بر ذات او منطبق و کارساز نیست. یعنی اگر پرسش این است که چه کسی آفریننده را آفریده، پاسخ آن است که آفریننده غیرمادّی است و او را در ظرف مادی و با معیارهای مادّی که خود بر کیهان حاکم کرده است، نمیتوان سنجید و به وجودش پی برد. بلکه چشم سری باید تا او را ببیند و درک کند.

جالب این است که خود داوکینز در کتاب توهم خدا چنین مثالی میآورد، ولی برای رسیدن به نتیجه ای دیگر! وی مینویسد: اگر شروع کنیم به دو نیم کردن یک تکه طلا، آیا تا ابد میتوانیم اینکار را تکرار کنیم؟ هرچقدر هم این قطعه طلا کوچک باشد، باز به نظر میرسد که میشود کوچکترش کرد. اما میدانیم که این گونه هم نیست؛ زیرا در نهایت به یک اتم طلا میرسیم و هنگامی که اتم را بشکافیم دیگر طلا نیست؛ بلکه عنصر دیگری است.

اصل علیت هم، آن گونه که خداناباوران به کارش میگیرند، شاید همین گونه باشد. اگر ناچاریم تا ابد در چرخه علّیّت بالا رویم و مرتّب بپرسیم آفریننده این آفریننده کیست، شاید به جایی برسیم که کفیت و گونه آفریننده تغییر کند و آفریننده، دیگر مادی نباشد! اصولاً بدان دلیل برای خداوند صفات غیرمادی را به کار میبریم که وجودش مادّی نیست و با وسایل و قوانین مادّی نمیتوان او را سنجید.

خلاصه سخن اینکه، برخلاف ادعای مادّیگرایان، موضوع، تقابل دانش با خدا نیست؛ بلکه انتخابی میان دو فلسفه است که هیچیک آنقدرها هم بر دیگری سنگینی نمیکنند؛ بلکه میتوانند یکدیگر را تحمل کنند.

در مناظره ای تلویزیونی میانن داوکینز و کالینز، آخرین جمله را داوکینز این گونه بیان داشت:

If there is a God, it's going to be a whole lot bigger and a whole lot more incomprehensible than anything that any theologian of any religion has ever proposed.

اگر خدایی در کار باشد، آن خدا بسیار بزرگتر و بسیار غیرقابل تصورتر از هر آن چیزی است که دینداران هر دینی مطرح کرده اند.

به نظر من خلاصه این سخن داوکینز میشود سبحان الله

میشود گفت سبحان الله؛ ولی از دیدگاهی که داوکینز عنوان کرده، میشود الله اکبر!! زیرا سبحان الله معنای «از هر صفتی که به ذهن انسانها برسد پاک و منزّه است» را میدهد که وی چنین مفهومی را بیان نکرده است.

احتمال دارد داوکینز نمیدانسته که در اسلام سبحان الله و الله اکبر وجود دارد که در دیگر ادیان نیست؛ وگر نه نمیگفت:

any theologian of any religion has ever proposed.

بخشهایی که به رنگ سبز نگاشته شده، از نگارنده است.

در زمینه شناخت خداوند از راه دانش، میتوانید به سه نوشته زیر بازگشت کنید:

من آن خدایی را میشناسم و میپرستم که... با نشانی زیر:

https://www.academia.edu/11997810

دستگاه آفرینش خداوندگاری با نشانی زیر:

https://www.academia.edu/11997813

کیهان سیستمی نه بعدی هدیه ای است به علاقمندان به شناخت علمی ابعاد کیهان:

https://www.academia.edu/23026305

نگارش و ویرایش اول: آذر 1395

ویرایش دوم: آذر 1400

احمد شمّاع زاده


آفریدگانی خرد، ساختارهایی کلان

آفریدگانی خرد، ساختارهایی کلان

احمد شمّاع زاده

سعدی شیرازی:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار     هر ورقش دفتری است معرفت کردگار


چندین قرن از این گفته سعدی می گذرد. ببینیم دفتر هوشیاران این روزگار، چه شناخت‌هایی را به رشته پژوهش کشیده‌اند:


الهام از صدف نرم‌تنان برای طراحی

«اقیانوس‌ها محیط خطرناکی برای موجودات زندة نرم‌تن نظیر حلزون دریایی هستند، اما چنین محیطی سبب پیدایش یک سیستم دفاعی نانوساختار پیشرفته در سطح بدن این موجودات شده که سفت و محکم و در عین حال سبک هستند؛ و به نام صدف معروفند. درک اصول اساسی طراحی چنین سیستم زرهی طبیعی می‌تواند به مهندسان و طراحان در طراحی پوشش‌های سخت پیشرفته کمک‌کند».

«هم‌اکنون در MIT محققان در حال مطالعة ساختار و مکانیک لایة سخت نانومتری درونی صدف نرم‌تنان هستند… صدف از 95 درصد کربنات کلسیم که یک سرامیک شکننده است و پنج‌ درصد بیوپلیمر انعطاف‌پذیر که مواد نسبتاً ضعیف هستند، تشکیل شده است. این مواد به صورت یک ساختار خشت‌وملات با انباشته‌شدن میلیون‌ها صفحة سرامیک به اندازة چند هزار نانومتر برروی همدیگر تشکیل‌شده‌اند. هر لایه از صفحات به وسیلة لایة نازکی از بیوپلیمر مذکور به هم می‌چسبند…»

«با جایگزین‌کردن قطعات ضعیف ساختمان صدف با مواد محکمتر می‌توان کامپوزیت‌های بسیار سفت و محکم برای استفاده در پوشش‌های زرهی با کاربردهای ساختاری، مانند پانل‌های خودروها یا بال هواپیما به‌دست‌آورد. این تیم پژوهشی مطالعات تجربی خود را با تصویربرداری از صفحات نازک بریده‌شده از صدف یک نوع حلزون دریایی با استفاده از میکروسکوپ نیروی اتمی (AFM) آغازکردند. تصاویر به‌دست‌آمده، برامدگی‌هایی را در مقیاس نانو با سطح صاف و هموار به همراه مولکول‌های بیوپلیمری با ارتفاع یک نانومتر که به آنها متصل بودند نشان‌می‌دهد».

«لایه‌های صدف به منظور تشکیل یک ساختار محکم از دو مادة ضعیف توسط بیوپلیمرها، به همدیگر می‌چسبند… این تیم هم اکنون در حال مطالعة نیروی چسبندگی بین صفحات سرامیکی و بیوپلیمر انطاف‌پذیر در مقیاس نانو، و همچنین خواص نانومکانیک مولکول‌های منفرد بیوپلیمر هستند».(شرق: 26/7/84)


این اولین یا چندمین باری نیست که ظاهراً ناچیزترین و بی‌اهمیت‌ترین آفریدگان خداوند چنین ‹نشانه‌های› شگفت‌انگیزی را از خود بروزمی‌دهند و الگویی برای اندیشمندان و رایمندان می‌شوند. همین یکی دو سال پیش در خبرها آمده‌بود که سازندگان ربات‌ها دریافته‌اند بهترین الگوی حرکتی یک ربات، پاهای ظریف با اندازه‌ها و طرح دقیق سوسک‌هاست؛ و اکنون نوشته‌ای دیگر در این راستا:

بهره‌گیری از پوسته حشرات در تجهیزات نظامی

«پژوهشگران دانشگاه ‹کانزاس› آمریکا موفق به شناسایی ژنی شدند که سختی پوستة بدن حشراتی از قبیل سوسک را موجب ‌می‌شود. از دهة 1940 پژوهشگران در حال بررسی آنزیم‌هایی بودند که موجب سخت‌شدن پوستة سوسک‌ها می‌شود. در آخرین بررسی‌های انحام‌شده، مشخص‌شد آنزیمی به نام ‹لاساس2›، سختی پوستة این حشرات را برعهده‌دارد. به گفتة محققان پوستة بدن سوسک‌ها در ابتدا نرم است، اما با گذشت زمان رفته‌رفته با حفظ برّاقی و انعطاف‌پذیری حالت محکم‌تری به خود می‌گیرد. بنابر اعلام پایگاه ملی داده‌های علوم زمین، این پژوهشگران هم اکنون مشغول بررسی فرایندهایی هستند که موجب این تغییرا ت است. نتایج به‌دست‌آمده در تولید نسل جدیدی از تجهیزات نظامی از قبیل هواپیما به‌کارخواهدرفت».

(شرق: 6/6/84)


الهام از نحوة عمل مورچه‌ها در تعمیر فضاپیما

«پژوهشگران سازمان ملی تحقیقات فضائی استرالیا با همکاری کارشناسان سازمان فضانوردی آمریکا (ناسا) سرگرم تکمیل طرحی هستند که هدف آن طراحی بدنة جدیدی برای فضاپیماهایی است که می‌تواند به طور خودکار آسیب‌هایی را که در اثر برخورد با زباله‌های فضائی به‌وجودمی‌آید ارزیابی کند. اندیشة اصلی این طرح با الهام از نحوة عمل مورچه‌ها شکل گرفته‌است، و نخستین گام در زمینة ساخت فضاپیماهایی به شمارمی‌آید که از توانایی تعمیر خود برخوردارند… پژوهشگران استرالیایی و آمریکایی تاکنون طرحی برای پوستة بیرونی فضاپیماهای جدید طراحی و تکمیل‌کرده‌اند که که از 192 سلول مجزا تشکیل‌شده‌است. در زیر هر سلول یک سنجنده وجوددارد که اثر ضربه و برخورد ذرات و اشیاء را مشخص‌می‌کند و یک پردازنده‌ الکترونیک که مجهز به الگوریتم یا نرم‌افزاری است که به سلول اجازه‌می‌دهد اطلاعات دریافتی را به سلول‌های مجاور انتقال‌دهد. این نحوة عمل سلول‌های پوسته جدید مشابه نحوة عمل مورچه‌ها در هدایت هم لانه‌های خود به سمت منابع غذایی یا به سوی لانه است… هدف نهای ناسا طراحی و تولید فضاپیماهای موسوم به ‹فضاپیماهای کهنه‌نشدنی› است که قادرند صدمات را شناسیایی ، ارزیابی و تعمیر کنند».(شرق: 26/6/84)           

یاداوری: این خبر مربوط به شهریورماه 84 است؛ ولی در بهمن ماه همین سال در خبرها اعلام‌شد که چنین طرحی به اجرا د‌رامده‌است.


مگس؛ حشره کثیفی که ممکن است به درد ما بخورد!

دانشمندان نقشه کامل سلسله ژن های مگس را تهیه کرده اند و می گویند این دستاورد می تواند به کشف درمان های تازه برای بیماری های انسانی کمک کند.

مگس می تواند حامل حدود ۱۰۰ نوع بیماری از جمله یک نوع بیماری عامل کوری باشد.

تیم محققان در دانشگاه کورنل آمریکا میگویند با مقایسه دی ان ای مگس خانگی با مگس میوه توانسته اند ژنهایی که مگس خانگی را در برابر بیماریهایی که ناقل آنهاست مصون میکند شناسایی کنند. آنان همچنین یک کد ژنتیکی منحصر به فرد را که به مگس کمک میکند فضولاتی مانند مدفوع را تجزیه کند کشف کرده اند.

دکتر جف اسکات و همکارانش از کورنل به نشریه "ژنوم بیولوژی" گفتند که اطلاعات مربوط به این ژنها میتواند برای دفع آلودگیهای انسانی و بهبود محیط زیست به ما کمک کند.

مگسهای خانگی در انتقال بیماری نقش فوق العاده ای دارند. آنها مرتبا با لاشه حیوانات، زباله و سایر مواد آلوده آکنده از باکتری، ویروس و دیگر منابع بیماری در تماسند. مگس ها هم از بسیاری از غذاهایی که ما میخوریم تغذیه میکنند و چون چابک هستند فرصت زیادی برای تغذیه از خوراکیهای خانگی دارند. به عقیده کارشناسان تغذیه آنها از مواد مایع یا نیمه مایع - مثل مدفوع - تغذیه میکنند و همین دلیل اصلی حمل این همه عامل بیماری زا توسط مگسهاست.

تغذیه بی وقفه مگسها به این معنی است که مدفوع زیادی تولید میکنند و هرجا بیش از چند ثانیه بنشینند عوامل بیماری زا را هم با مدفوع خود دفع می کنند. اما برخلاف انسان، این زندگی کثیف آنها را مریض نمیکند. دکتر اسکات و تیمش کنجکاو بودند بدانند چرا چنین است و اینکه آیا ممکن است این نقطه قوت را به نفع انسان به کار برد؟

آنها آرایش پایه ژنهای شش مگس ماده را تعیین کردند. حجم اطلاعات گرداوری شده ۶۹۱ مگابایت بود. آنان سپس این داده ها را با ۱۲۳ مگابایت داده های ژنتیکی مگس میوه (Drosophila melanogaster) مقایسه کردند تا دریابند کدام بخش از بخشهای دی ان ای منحصر به مگس خانگی است و باید مورد مطالعه بیشتر قرار گیرد.

مگس خانگی ژنهای ایمنی خیلی بیشتری از مگس میوه داشت و به علاوه ژنهای ایمنی اش خیلی متنوع تر بود - تا ظاهرا بهتر بتواند در برابر عوامل بیماری زایی که حامل آنهاست محافظت شود.

هنگامی که میکروبها کارساز میشوند

پژوهشی دیگر که بدون ترجمه، عنوان بالا را به آن داده ام:

Joint Genome Institute Finishes 100th Microbial Genome

Microbes, thriving in even the world's most extreme environments, are capable of performing myriad biological functions, learned over the billions of years they have inhabited the planet. Those lessons, and how they can be captured to render clean renewable sources of energy and to repair damaged environments, are among the many secrets encoded in their DNA sequence. On May 23, at the general meeting of the American Society of Microbiology (ASM), the U.S. Department of Energy Joint Genome Institute (DOE JGI) will announce that it has finished the sequence of 100 microbial genomes and released this information for the benefit of the global research community.


Saccharophagus degradans 2-40. (formerly Microbulbifer degradans) Ronald Weiner, University of Maryland. Marine microbe degrades and recycles insoluble complex polysaccharides; potential for conversion of complex biomass to energy. (Image courtesy of DOE/Joint Genome Institute)

ASM President Dr. Stanley Maloy, who will touch on DOE JGI's achievement in his President's Forum remarks, said that the 100 microbes represent a rich portfolio of the vast and mostly uncharacterized microbial world. "DNA sequencing has opened a particularly productive vein to mine in exploring and expanding the frontier of microbiology. Especially where, through conventional culture methods, we are unable to shed light on the metabolic profiles of these microorganisms and their environmental implications, DNA sequencing provides us a welcome set of tools."

"The power of DOE JGI sequencing microbes, and other organisms, is that it gives us the complete genomic 'parts list' of those organisms," said Dr. Raymond L. Orbach, Director of the DOE Office of Science. "With this list in hand, we can explore how microbes use these parts to build and run their key functions, many of critical importance to DOE because they can break down plant materials to produce such useful sources of energy as ethanol and hydrogen, and clean up toxic waste sites. We know that microbes can perform these and a multitude of other amazing tasks and with the proper technology we can harness these capabilities."

DOE JGI, a national user facility, has sequenced or is in the process of sequencing over 380 organisms, more than any other institution in the world. DOE JGI averages over 3.1 billion bases or letters of sequence generated per month, or roughly the equivalent of a human genome once over. As microbes range in size from typically five to tens of millions of bases, several microbes could be sequenced in one day. However, the sequencing process, in order to meet rigorous quality standards and to satisfy the demands of the scientific community, is an iterative one, requiring six- to eight-times coverage. The term "finished," associated with the 100 microbial genomes accomplished by DOE JGI, is a technical designation referring to a standard of accuracy established for the Human Genome Project of tolerating no more than one mistake in 50,000 letters of genetic code with no gaps.

The microbes sequenced by DOE JGI, both single-celled and those multi-celled organisms invisible to the naked eye, cross all main branches of the tree of life: Eubacteria, Archaea, and even the Eukaryota, which include microscopic fungi, plants, and animals.

The 100th microbial genome, a project originally proposed by Dr. Kevin Sowers of the Center of Marine Biotechnology at the University of Maryland Biotechnology Institute (UMBI), is Methanosarcina barkeri fusaro, a methane-producing organism that exploits a unique metabolic pathway to do the job. This microbe, while isolated from a freshwater mud sample, also lives in the rumen of cattle where cellulose and other polysaccharides are digested.

"We are delighted that the DOE JGI’s 100th genome is a microorganism that one of our UMBI faculty members has been studying to evaluate its potential for bioremediation and as an alternative energy source," said Dr. Jennie Hunter-Cevera, UMBI President. "By sequencing this and other important organisms, DOE JGI is helping to accelerate biotechnology discovery and innovation."

Microbes are critical micromanagers in the balance of nature. DOE JGI collaborator Dr. Donald A. Bryant, Ernest C. Pollard Professor of Biotechnology and Professor of Biochemistry and Molecular Biology at Penn State University, elaborates.

"Green sulfur bacteria, Chlorobi, are extremely important players in the global cycling of carbon, sulfur, and nitrogen," said Bryant. "Thanks to DOE JGI, the availability of multiple genome sequences for the Chlorobi has turbocharged our functional genomics studies. This has allowed us to make remarkable progress in understanding sulfur and ferrous iron oxidation, carotenoid and chlorophyll biosynthesis, photosynthetic light harvesting, oxygen tolerance, and many other aspects of the physiology and metabolism of the green sulfur bacteria."

The search for microorganisms that can inform solutions to energy and environmental challenges can go to the extremes--the boiling hot pools in Yellowstone National Park, for instance--and lead to new biotechnology products.

"DOE JGI has played an invaluable and otherwise unavailable role in the development of new enzymes for industrial use," said David Mead, President & CEO, of Lucigen Corporation. "The sequence acquisition of DNA from superheated thermal aquifers and other unique sources has resulted in the discovery of a new class of thermostable DNA polymerases and unique thermostable cellulase and hemicellulase enzymes. Without the DOE JGI these valuable molecules would not have made it into the marketplace."

نگارش اول: سال 1385

نگارش دوم: مهر1393

نگارش سوم: خرداد 1395

ویرایش چهارم: آذر 1400

احمد شماع زاده


شناخت آفریننده کیهان با شناخت کارکرد ذرّات هستی

شناخت آفریننده کیهان

با

شناخت کارکرد ذرّات هستی




در آغاز، بحثی واژگانی:

متأسفانه برخی از مترجمان در بسیاری موارد، برای ترجمه واژگان، برواژگان، و نکته‌های علمی دقت لازم را هزینه نمیکنند و با ترجمه نادرست خود، بسیاری را تا ابد به انحراف می‌کشانند.

چو خشتی را نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج

اگر در نت به دنبال اصل پائولی باشید، آن را همراه با طرد یعنی به صورت اصل طرد پائولی خواهید یافت و کمتر میتوانید معنای درست و ترجمه انگلیسی این اصل را بیابید؛ زیرا اولین کسی که واژه Exclusion را ترجمه کرده، آن را طرد ترجمه کرده و دیگران از او پیروی کرده‌اند.

معانی طرد کردن در زبان انگیسی:

to reject- to banish- to excommunicate


مشکل تنها این نیست که ترجمه نادرست است، بلکه طرد با مفهوم اصل پائولی نیز مباینت دارد. بهترین ترجمه برای این واژه و فهم این اصل، انحصار است که هرچند عربی است؛ ولی در زبان فارسی جایگاهی دارد. فارسی این واژه می‌شود ناپذیرایی که در زبان فارسی هنوز کاربردی ندارد.

پیشنهاد نگارنده: همان‌گونه که بسیاری کشفها تنها به نام کاشف آن‌ها شهرت یافته‌اند، شایسته است این اصل نیز به طور مختصر و مفید، اصل پائولی خوانده شود؛ بویژه آنکه وی دو یا چند کشف نداشته است که بخواهیم این یکی را با واژه انحصار تحدید و مشخص کنیم.

اصل پائولی چه میگوید؟

میدانیم که:

یک- الکترون جزئی بسیار کوچک از یک اتم مادّه است.

دو- ﻫﻤﻪ الکترون‌ها ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ: ﺳﻄﺢ ﺍﻧﺮﮊﯼ، ﭼﺮﺧﺶ، و ﻣﺪﺍﺭ

سه- ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ است که ﻋﺪﺩ کوانتومی ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ می‌آید.


اصل ﭘﺎﻭﻟﯽ می‌گوید: ﻫﯿﭻ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴتند. مثلاً ﺳﯿﺒﯽ ﺭﺍ برمی‌داریم ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ میلیاردها ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، تنها ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنیم.

ولی چون عدد اتمی هر الکترون ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، فرض کنید ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ، 23 ﺑﺎﺷﺪ.

پائولی ثابت کرد در هیچ جایی از هستی نمی‌توانید چیزی مادّی را بیابید که عدد کوانتمی آن 23 باشد. ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯیم، ﺍﺯ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ایجادشده، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺣﺎﺻﻞ می‌شود؛ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی آن الکترون را ارتقاء ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ مثلاً 26 می‌رساند. ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ کوانتومی 26 ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌شود!!

ﭘﺎئوﻟﯽ نتیجه ﮔرﻔﺖ:

ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺍی حفظ توازن ﺧﻮﺩ، لحظه‌ به‌ لحظه ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌دهد؛ و ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ منحصر به‌ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﻫﺮ چیزی ﺩﺭ جهان مادّی، دارای ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣنحصر ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ. و اینجاست که باید گفت: هستی ذاتاً مترنّم آفریده شده است!!


عبارت رتعاش منحصر ﺑﻪ ﺧﻮﺩ، مرا به یاد مقاله ترنّم هستی و هستی مترنّم انداخت؛ که شایسته است بخشهایی از آن را در اینجا نقل کنم:

پژوهشگران دانشگاه کمبریج نیز دریافته‌اند که خورشید کهکشان پرسیوس نواختی ویژه و ریتمیک می‌خواند. این صداها و نواها نه تنها در اعماق فضا، بلکه در مولکولها و اتمها نیز یافت شده‌اند.

دکتر دیوید دیمر زیستشناس و سزوان ژاندر موسیقیدان، سراغ شگفت‌انگیزترین مولکول حیات یعنی DNA رفته‌اند. آنان در طی آزمایشهای علمی و با ثبت ارتعاشهای مولکولی DNA به وسیله اسپکترومتر مادون قرمز و تبدیل فرکانسها به نت موسیقی، سعی کردند این زبان مشترک را به صدا ترجمه کنند. آنها فرکانسهای DNA یک سلول را به نت ترجمه کرده و شروع به نواختن کردند. نتیجه شگفت‌انگیز بود، یک موسیقی بسیار زیبا!

ژاندر در این رابطه می‌گوید: «برخی از این ترکیبات فرکانسها، بسیار حیرت‌انگیز بودند. با شنیدن آنها من به موسیقی زندگی خودم گوش می‌دادم.

بسیاری از افرادی که به موسیقی DNA گوش دادند، کاملاً هیپنوز و مسحور شده‌اند و بسیاری دیگر نیز ساعتها گریسته‌اند. برخی دیگر اقرارکرده‌اند که این موسیقی نوایی از درون آنهاست و آنهایی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند به شباهت موسیقی DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و…اشاره کرده‌اند.

بسیاری از افرادی که برای اولین بار این موسیقی را می شنوند، شروع به گریه می کنند. آنها نمیتوانند باور کنند بدنشان که تاکنون اعتقاد داشتند تنها تجمعی از مواد شیمیایی است شامل چنین هارمونی های معنوی و الهامبخشی باشد.

اهمّیّت اصل پاولی

این اصل دارای دو گونه اهمّیّت به دلیل تأثیر بر کنش واکنشهای اجزاء هستی است. یکی را در بالا به گونه‌ای مختصر و مفید بیان کردم. گونه دوم را از کتاب مادّه، انرژی، و جهان هستی (ص 258) می‌آورم:

تمام ذرّات شناخته شده در جهان هستی را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد:

1- ذرات اسپین ½ تشکیل‌دهنده مادّه در جهان هستی هستند.

2- ذرّات اسپین 0 و 1 و 2 شامل نیروهایی می‌شوند که بر ذرّات مادّه اثر می‌گذارند و به آن‌ها ذرات حامل نیرو یا ذرات مجازی (Virtual Particles) میگویند.

ذرات ماده، طبق کشف فیزیکدان اتریشی ولفگانگ پائولی (Wolfgang Pauli) در سال 1925، که به خاطر آن جایزه نوبل 1945 را به دست آورد، از اصل طرد پائولی تبعیت میکنند.

اصل پائولی میگوید که دو ذرّه مشابه نمی‌توانند در یک حالت وجود داشته باشند. یعنی این دو ذره در محدوده مشخصه اصل عدم قطعیت، نمیتوانند با هم یک موقعیت را اشغال کنند؛ یا دارای یک سرعت باشند. مثلاً دو الکترون در یک اتم نمی‌توانند مشخصات و اعداد کوانتمی مشابه و یکسان داشته باشند.

اصل پائولی، اصلی مهم و بنیادی است؛ زیرا توجیه میکند که چرا ذرات ماده با چگالی خیلی بالا، در اثر نیروی حاصل از ذرات اسپین 0 و 1 و 2 (حامل نیرو) در هم نریخته و شکسته نمی‌شوند. اگر این ذرات حقیقتاً دارای موقعیت و وضعیت مشابه در درازمدت بودند، می بایستی دارای سرعتهای مختلف باشند و اگر دارای سرعتهای مختلف باشند، لزوماً نمی‌توانند در درازمدت وضعیت مشابه داشته باشند.

اگر جهان هستی بدون اصل طرد پائولی ایجاد شده بود، کوارکها نمیتوانستند پروتون و نوترون به صورت مشخص و جداگانه تشکیل دهند. و همچنین پروتونها و نوترونها قادر نبودند همراه با الکترونها، اتمهای شیمیایی جداگانه و مستقلی را تشکیل دهند؛ بلکه شکسته و درهم، یک مخلوط کم و بیش یکنواخت و پرچگالی را تشکیل می‌دادند.

در مکانیک کوانتمی، نیروها یا به عبارت دیگر برهمکنشها یا تبادلات و اثرات متقابل ذرات ماده، به وسیله ذرات اسپین 0 و 1 و 2 عمل می‌کنند. هنگامی که یک ذره مادّه، مانند الکترون یا کوارک از خود ذره‌ای حامل نیرو ساطع میکند، سرعت ذره ماده تغییر می‌یابد. همچنین اگر ذره حامل نیرو به یک ذره ماده برخورد کند، جذب آن شده و موجب تغییر سرعت ذره ماده می‌شود.

ذرات حامل نیرو از اصل پائولی تبعیت میکنند و این خاصّیت مهم آنهاست. این خاصّیت به آن معنی است که محدودیّتی در تعداد ذراتی که تبادل می‌شوند یا تولید نیرو می‌کنند وجود ندارد.

دهم آذر 1400

احمد شمّاع زاده

ازدواج سفید در قرآن

ازدواج سفید در قرآن

احمد شمّاع زاده



و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةَ و رحمةَ ان فی ذلک لایاتٍ لقومٍ یتفکّرون (روم: 21)

ترجمه: و از نشانه های او همانا که آفرید برای شما از خودتان همسرانی تا آرامش بگیرید به آنان و قرار دارد میانتان دوستی و مهربانی. همانا که در آن است نشانیهایی برای گروهی که میاندیشند.

اشاره

ازدواج سفید ممکن است به دلیل ناآگاهی و بی دقتی در ظرافتهای آیات قرآن، از نظر عرف، یک پدیده تازه در جامعه های سنتی و اسلامی باشد ولی از نظر قرآن کریم که برای همه زمانها و مکانها و موقعیتها نازل شده، تازگی ندارد و هزاروچهارصد سال پیش برای چنین روزهایی برنامه ریزی و برای جوانان جامعه های مسلمان که به هر دلیلی به ناتوانی در ازدواج قانونی گرفتار شده اند، چاره جویی کرده است:

و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات فمن ماملکت ایمانکم من فتیاتکم المؤمنات والله اعلم بایمانکم بعضکم من بعض. فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذان اخدان(نساء: بیست و پنج)

ترجمه: و کسی از شما که توانایی ندارد ازدواج کند، پس از آنچه که دستهای شما مالک شد ازدواج کنید از دختران جوان مؤمن؛ و خداوند داناتر است به اینکه شما تا چه اندازه ایمان دارید. شما از یکدیگرید. پس ازدواج کنید با آنان با اجازه خانواده هایشان و بدهید به آنان پاداششان را به نیکویی. آن دختران پاکدامنند و این روش زناکاری نیست و این گونه ازدواج دوستگیری نیست.


روشنگریهای مهم پیرامون آیه:

یک - متأسفانه مترجمین قرآن کریم در ترجمه های خود برای عبارت ما ملکت ایمانکم واژه کنیز را به کار برده اند؛ ولی این عبارت در این آیه معنای کنیز را نمیدهد؛ بلکه عبارتی عام است، به معنای آنچه که دستان شما مالک شد. یک دلیل قاطع که این برواژه قرآنی تنها به معنای کنیز نیست، این است که در این آیه اجازه والدین را میخواهد و حال آنکه کنیز اصولاً یا خانواده ندارد یا اختیارش در دست خانواده اش نیست. دلیلی دیگر بر این مدعا اینکه، این عبارت در آیات 71 سوره نحل و 28 سوره روم معنای اهل و عیال یا کسانی که به هر دلیل نانخور شما هستند را میدهد.


دو- دخترانی که حاضرند خود را در اختیار پسری قرار دهند؛ اگر این دختران طبق آیه قرآن پاکدامن باشند و هدفشان زندگی سالم باشد، بدون اشکال است و اگر تنها برای هوی و هوس چنین کاری کنند و رعایت اخلاق و عفت را نکنند، گناهکار و از روشی که قرآن یاداور شده به دور خواهند بود.


توضیح ضمنی: کسانی تصور نکنند اگر دختری خود را در اختیار پسری(با رعایت اصول) قراردهد از نظر شأن ومنزلت زن موجب خفت دختر است بلکه برعکس، نشان از آن دارد که اختیار با دختر است و اوست که تعیین کننده رابطه خود است. یعنی نه زور والدین و نه شرایط دیگری در تصمیم دختر مؤثر نیست.


سه – از آنجا که خداوند انسانها و طبیعت آنان را خوب میشناخته و میدانسته که به راحتی هرگونه تهمتی را بر دیگران روا میدارند، بویژه در این گونه موارد، یاداور شده است که: و خداوند داناتر است به اینکه شما تا چه اندازه ایمان دارید.

این بخش از آیه برای چه نازل شده است؟ جز اینکه چه در صدر اسلام و چه در طول تاریخ اسلام، کسانی یافت نشوند که به این گونه زوجها تهمتهای گوناگون بزنند و آنان را فاسق و فاجر بخوانند؛ و راه و روش آنان را خلاف نظام اجتماعی و احکام الهی بدانند؛ آیا دلیل دیگری هم وجود دارد؟


چهار - دو معنا در دل این بخش از آیه نهفته است:

    - چون خطاب آیه به زوجهایی است که این روش را برگزیده اند، آرامشی به آنان داده و گفته است آسوده باشید که من به ایمان شما آگاهترم تا مردمان.

    - و دیگر اینکه به مردمان میگوید: شما نمیتوانید بدانید که در دل آنان چه میگذرد و از ظاهر عمل آنان نمیتوانید حکم به میزان ایمان آنان کنید؛ و تنها خداوند است که میداند. پس شما را کفایت میکند که سخن و دلیل روی آوری آنان به این گونه همزیستی را از آنان بپذیرید و مزاحمشان نشوید.


ازدواج سفید چیست؟

از نظر واژگانی، نظر به اینکه این گونه ازدواج در جایی و بویژه در شناسنامه طرفین ثبت نمیشود و صفحه ازدواج، سفید باقی میماند تا روزی که رسماً ازدواج کنند، ازدواج سفید خوانده شده است. ولی از نظر ماهوی، این گونه ازدواج، در ردیف ازدواج موقت(متعه یا صیغه) است و تفاوت آن این است که ازدواج موقت سندیت قرآنی ندارد و برای بزرگسالان، در شرایطی ویژه جایز شمرده شده است، ولی این سند قرآنی تنها دربرگیرنده زوجهای جوان میشود و تنها برای آنان نازل شده است!(جلّ الخالق!)


در این آیه ویژه، هم از دختران جوان یادشده، و هم اجازه خانواده آن دختران را لازم میشمرد، و هم دو ویژگی را برای این گونه ازدواج قائل شده؛ که یکی تظاهر نکردن به زناکاری است(غیرمسافحات)؛ و دیگری اینکه با دوست گرفتن(متحذان اخدان یا گرل فرند بوی فرند) تفاوت دارد.


کسانی که زندگی این زوجهای جوان ایرانی را با آنچه که در غرب میگذرد مقایسه میکنند و از آیه قرآن نیز بیخبرند، یا غرب را خوب نشناخته اند و یا نمیخواهند بشناسند. در غرب اقسام همزیستی وجود دارد؛ که یکی از آنها همان است که در میان ما به ازدواج سفید شهرت یافته است. ولی آیه قرآن ربطی به آنچه در غرب میگذرد ندارد، چنانکه برخی از همزیستیها در غرب به مانند متعه و صیغه است. چگونه است که مخالفین و بویژه حوزویان نمیگویند که متعه ما از غرب گرفته شده، با اینکه در قرآن کریم آیه ای هم پیرامون آن نازل نشده، ولی این روش زندگی را که قرآن آن را تأیید کرده است، به غرب میچسبانند؟!


این رویه نشان از آن دارد که حوزویان و مانند آنان، نه تنها که غرب را نمیشناسند، بلکه کتاب آسمانی خود را نیز نمیشناسند؛ زیرا که آن را به دقت نمیخوانند و به نکته های باریکتر از موی آن توجه ندارند!!


با همه این استدلالها ممکن است این نظر از سوی سه گروه مورد نقد یا تردید قرار گیرد:

یک- کسانی که خود و خانواده در رفاه هستند و مشکلی ندارند و مشکلات دیگران را نیز مشکل نمیدانند و به حسابهای دیگری میگذارند و به قرآن کریم نیز با دیدی دیگر مینگرند.


دو- زمامدارانی که کوتاهی شان در رسیدن جامعه به این وضع را با توجیه هایی از خود ساقط میدانند و واقع بینانه و عملگرایانه به فکر جوانان نیستند.


سه- شریعمدارانی که مسائل دین را با مسائل روز جامعه کمتر وفق میدهند؛ زیرا از محیطی بسته به در نمیآیند و نظر فقهی خود را با توجه به شناخت جامعه و شرایط آن، صادر نمیکنند؛ تا اینکه نظرشان مفید واقع شود؛ بلکه به ظواهر آیات و روایات بسنده میکنند.


ولی ظاهراً این آیه چیزی جز این پیام را در بر ندارد و گویی برای ما مسلمانان در این روزگار نازل شده است تا جامعه بیش از این به فساد جنسی که گاهی منجر به فسادهای دیگر نیز میشود در نیفتد.

همان گونه که قرآن کریم پیشبینی کرده، از عواملی که می‌تواند جوان‌ها را به سمت این گونه ازدواج‌ بکشاند مشکلات عینی و ملموس جامعه از جمله مشکل اندوختن و پس انداز کردن خود یا والدین برای مقدمات ازدواج رسمی و مراسم ازدواج یا خرید خانه و نیز هزینه بالای اجاره و نبود تناسب درامدها و هزینه هاست که موجب می‌شود زوجهای جوان با موافقت خانواده حاضر به امضای عقدنامه نشوند و ترجیح دهند زندگی را با ازدواج سفید ادامه دهند .

از سوی دیگر سوره نور که از آیه اول تا آخر آیه سی و چهار آن، به خانواده و تقویت بنیان خانواده و اجتماع میپردازد، در زمینه ازدواج جوانان آیات بسیار مهم و نیکویی دارد.

ترجمه آیه اول و آیه سی و چهار این سوره که پیرامون تشکیل خانواده و تحکیم بنیان آن و در نتیجه تحکیم بنیان جامعه است، چنین است:

آیه اول: سوره ای که آن را فروفرستادیم و واجب گردانیدیم آن را، و فروفرستادیم در آن آیاتی تبیین کننده، باشد که پندگیرید و متذکر شوید.

آیه سی و چهار: و به درستی که فروفرستادیم به سوی شما آیاتی تبیین کننده، و مثلی از کسانی که پیش از شما زندگی میکردند و پندی برای پرهیزگاران.

از آنجا که در آیه دوم این سوره، ذکری از موضوع زنا آمده، کسانی که با قرآن آشنایی دارند، متأسفانه این سوره را با این آیه اش میشناسند؛ و همان گونه که بسیاری از آیات الهی را از دید شداد و غلاظ مینگرند و به رأفتها و رحمتهای الهی مندرج در دیگر آیات توجه ندارند، در این سوره نیز به موضوع مهم آیات دیگر این سوره که تبیین کننده هستند، بی توجهند که مربوط به تقویت بنیان خانواده و جامعه است؛ و تنها موضوع زنا را مورد توجه قرار میدهند.

به همین دلایل روایت مهمی از رسول گرامی اسلام وجود دارد که میفرماید سوره نور را به دخترانتان بیاموزید؛ و این تأییدی است بر نظر نگارنده که شأن نزول این سوره همان است که در آیه اول و سی و چهار آن آمده است.

و اما دو آیه مهم این سوره که مستقیماً مربوط میشود به ازدواج جوانان (به طور کلی) و ازدواج سفید (بویژه) و در همان راستایی است که هدف این مقاله است:

آیه سی و دو: و به ازدواج دراورید افراد مجرد و بی همسر(چه مرد و چه زن) خود را و درستکاران از بندگانتان (کلفت، نوکر، کنیز و غلام اگر دارید) و جوانان خود را. اگر مستمند هستند خداوند از فضل و برکات خود آنان را مستغنی میسازد؛ و خداوند گشایش دهنده بسیار دانایی است.

آیه سی و سه: پس باید که به دنبال پاکدامنی باشند آنانکه نمی یابند ازدواجی را (بر ازدواج رسمی توانا نیستند و به ازدواج سفید تن داده اند.) تا اینکه توانمند سازد خداوند آنان را از فضل خویش. و کسانی که میخواهند و تمایل دارند که ازدواجشان ثبت شود (باز هم منظور کسانی است که ازدواج سفید کرده اند و در جایی ثبت نشده است به دلیل ناتوانی مالی)، از آنچه که در توان دارید، ازدواجشان را ثبت کنید، اگر آگاهی یافتید که برای آنان خیری در آن است؛ و بدهید از اموال الهی (منظور آن است که اگر حکومتی ادعای اسلامی میکند باید از بیت المال به آنان کمک کند و اگر چنین حکومتی بر پا نیست، بر مسلمانان است که از اموال خود برای سروسامان دادن به این جوانان هزینه کنند.) که خداوند به شما داده است. و مخالفت مکنید با دختران جوانتان بر خواسته شان، اگر (ضمن) پاکدامنی خواهان گرفتن سهم خود از زندگی دنیا باشند؛ و اگر کسی دختران جوان را مجبور کرد (و از کرده توبه کرد) پس همانا که خداوند از آن پس آمرزنده مهربان است.

این دو آیه اصرار قرآن را بر ازدواج جوانان جامعه اسلامی نشان میدهد؛ که هم افراد خانواده را در بر میگیرد و هم افراد جامعه را، از جمله کسانی که به ازدواج سفید به اجبار تن داده اند؛ و تأکیدش بر ازدواج به هرگونه و در هر شرایطی است، با همکاری دیگر افراد جامعه مسلمان.

4/3/93 - احمد شماع زاده