هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

یحرفون الکلم عن مواضعه

یحرفون الکلم عن مواضعه


احمد شمّاع‌زاده



ومن اظلم ممن ذکّر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ماقدّمت یداه انّا جعلنا علی قلوبهم اکنّه ان‌یفقهوه و فی آذانهم وقراً و ان تدعهم الی‌الهدی فلن یهتدوا اذاً ابداً(کهف: 57)

ترجمه: چه کسی ستمگر از کسی است که آیه ها و نشانیهای پروردگارش به او یاداوری میشود. پس از این یاداوری دوری میگزیند و فراموش میکند که پیشتر چه کرده است. (در نتیجه) ما بر دلهای آنان پرده هایی قراردادیم که نفهمند آن(قرآن) را و در گوشهایشان سنگینی قراردادیم و اگر آنان را به سوی هدایت بخوانی پس هرگز به راه راست نمیروند به هیچ روی.

خداوند کریم در آیه های چهل و شش سوره نساء و سیزده سوره مائده این اصل و مفهوم را به گونه‌ای که عنوان مقاله است، و در آیه چهل و یک سوره مائده به صورت یحرفون الکلم من بعد مواضعه، و در آیه هفتادوپنج سوره بقره بدین گونه آورده است:

یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه


پرسش: با توجه به اینکه قرآن کریم تاریخ مصرف ندارد و همه مفاهیم آن برای همه زمانها و مکانها کاربرد دارد، در زمان ما چه کسانی و چگونه کلام خداوند را به انحراف میکشانند؟


پاسخ: آنانکه با قرآن کریم سروکار دارند، بویژه برای ترجمه یا تفسیر آن به هنگام رویارویی با برخی مفاهیم قرآن که ظاهراً پیچیده به نظر میرسند، به جای پرداختن به متن از راه تدبر، با عاملهای زیر به حاشیه رفته و از منظور نظر خداوند دورشده، در آغاز خود منحرف شده، و سپس کلام خداوند را به انحراف میکشانند:

    - بر دانشهای خویش تکیه میکنند.

    - نادانسته های خود را در نظر نمیآورند.

    - به قرآن به گونه ای نگاه میکنند که گویی دگرگونی پذیر است.

    - به برخی آیات قرآن به گونه مینگرند که گویی تاریخ مصرفشان گذشته است.

    - به جایگاه و دانش خداوند آنچنانکه باید و شاید آگاه نیستند و یا توجه ندارند (و ماقدرواالله حق قدره). در نتیجه دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین میآورند.


چهار نمونه از انبوه انحرافها نسبت به فهم قرآن کریم:

    یک- بیشترین انحرافها از کلام خداوند را در تفسیرها و ترجمه ها میتوان یافت که در نوشته های خود به برخی از آنها پرداخته ام. در اینجا تنها به ذکر یک نمونه بسنده میشود:

تاکنون هیچ ترجمه یا تفسیری را ندیده ام که بگوید چرا خداوند واژه هوی را در آیه والنجم اذا هوی به کاربرده و از به کارگیری واژگان دیگری خودداری کرده است که معناهایی را میدهند که مترجمین و مفسرین به کارمیگیرند و از اصل موضوع و خواست خداوند درمیگذرند. بویژه آنکه این آیه یکی از آیه های مهم قرآن بوده و خداوند برای آن ارزش ویژه ای قائل است به دلایل زیر:

    - در اول سوره قرارش داده است.

    - نام سوره (نجم) را از این آیه گرفته است.

    - موضوع معراج حضرت رسول گرامی در آغاز همین سوره آمده است.

    - خداوند ضمن سوگندیادکردن به هوی شدن یک ستاره که اهمیت آن را میرساند روش تبدیل شدن یک ستاره به یک سیاهچاله را در یک آیه سه واژگانی و بویژه با به کارگیری واژه هوی یاداورمان شده است!!(جل الخالق!! برای آگاهی بیشتر به ابواب السماء یا سیاهچالگان بازگشت شود.)

    دو- آقای اکبر گنجی مصاحبه ای دارد با مرحوم حامد نصر ابوزید. بخش پایانی مصاحبه وی بدین گونه است:

مسأله قرائات و اختلاف در آن، به اجتهاد قُرّاء مرتبط میشود; یعنی این نظر آنهاست و استناد به نقل نیست. به جز عاصم که مدرکش اجتهاد نیست، بلکه نقل است. معنای اجتهاد این است که همه قُرّاء قبول دارند آنچه بر پیغمبر نازل شده، نصّ واحد است. امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود: «القرآن واحدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ الواحد و إنّما الإختلاف مِنْ قِبِل الرّواة».

اختلاف قُرّاء در این مسأله بوده است که یکی از آنها میگفت آن نصّی که بر پیغمبر نازل شده است، به نظر من این مطلب است و دلیل هم میآورد. این همان اجتهاد است.


ما در اینجا مُخطّئه هستیم و میگوییم که قاعدتاً یکی از آنها اشتباه میکند و چه بسا هر دو نیز اشتباه کرده باشند و این را قبول نداریم که هر دو صحیح باشند; زیرا حکم الهی و آنچه بر پیغمبر نازل شده است، بیشتر از یکی نیست.

دلیل آن، این است که مثلا کسی این آیه را چنین میخواند: (فَالْیَوْمَ نُنَحِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً). از او پرسیدند: که چرا آیه را چنین میخوانی؟ گفت: بدن مرده که نجات پیدا نمیکند. پس نمیتواند آنچه از خدا نازل شده است، «نُنَجِّیکَ» باشد و باید «نُنَحِّیکَ» باشد; یعنی بدنت را کنار میزنیم; زیرا نجات از آنِ احیا است.

پس اختلافات قُرّاء ناشی از اجتهاد شخصی آنهاست (پس قرّاء هم دانش خداوند را با دانش خود قیاس میکنند!!- شماع زاده) و حاکی از تعدّد الفاظ نازله نیست; زیرا هیچ کدام از آنها، به نقل استناد نکرده اند، بلکه به عقل و نظر استناد کرده اند.


نقد این نظرها:

    - بدیهی است که کلام خداوند یکی است و اثبات لازم ندارد. دوگانگیها همواره از بندگان خدا بوده وگرنه قرآن کریم همان گونه که خود گفته اگر از غیرخدا بود در آن اختلاف بسیار میدیدید. بنابراین وجود تفاوت، ناشی از اشتباه و خطاهای اطرافیان قرآن است و نه خود قرآن.

    - مثالی آمده که ربطی به موضوع ندارد. اختلاف در قرائات همواره در جزئیات بوده نه در کلیات. نمیشود یک آیه را به گونه ای بخوانیم که واژه محوری آن را تغییر دهیم و بگوییم این هم مثلی برای اختلاف در قرائات.

    - همین مثال مصداق پایین آوردن دانش خداوند در حد دانش خودمان است و اگر بخواهیم هرچیزی را که از قرآن نمیفهمیم چیز دیگری جای آن بگذاریم تا بفهمیم، از آن پس برای آگاهیها و دانستنیهایی که ما نمیدانیم و خداوند میخواهد که ما بدانیم، چیزی باقی نمیماند.

    - از سوی دیگر اگر بدین گونه عمل کنیم معجزات خداوند چه میشود؟ معجزه چیزی است که خداوند میداند و ما اکنون نمیدانیم و با شکوفایی دانشهای انسانی دانسته میشود. از اثبات معجزه بودن همین آیه بیش از چند سالی نمیگذرد. توجه کنید:

در دوران حاکمیت فرعونها بر مصر مومیایی مرسوم بوده؛ بویژه برای بزرگان قوم تا بدن(جسد) آنان سالم بماند. خداوند به طور نمادین به فرعون زمان حضرت موسی(ع) میگوید: با توجه به اینکه تو غرق میشوی و بدنت مومیایی نمیشود؛ ولی ما به خواست خود بدن تو را رهایی (نجات) میدهیم و به مانند روش مومیایی، آن را درگذر زمان و در برابر حوادث دوران حفظ میکنیم.


چند سال پیش که جسد فرعونی کشف شد، باستانشناسان گفتند که این رامسس دوم است یعنی تنها فرعونی که بدن او مومیایی نشده (طبق عهد عتیق نیز فرعون غرق شده و مومیایی نشده). و میدانیم که رامسس دوم با حضرت موسی همزمان بوده است. بدین گونه خداوند به وعده اش عمل کرده و این آیه قرآن را محقّق ساخته تا ناگروندگان به پروردگارشان بگروند و گروندگان را ایمان بیفزاید!! جل الخالق!! این است یکی از معجزات قرآن کریم.


    سه- نویسنده و قران پژوهی که پیرامون حذف نحوی مقاله مفصلی نگاشته مینویسد:

حذف صنعتی بدیع و آرایه ای ادبی است که با هدف اقتصاد کلامی و به عنوان برانگیزنده تفکر از آن استفاده میشود. این صنعت کلامی در زبانهای متفاوت تحت شرایط ویژه ای مورد استفاده قرارمیگیرد. به عنوان مثال در زبان عربی هنگام قرائت آیه 13 سوره مبارکه انعام که میفرماید: "وله ما سکن فی الیل والنهار و هوالسمیع العلیم" به ناگاه متوجه حذف واژه "ماتحرک" میشویم(ماسکن و ما تحرک)."ما سکن فی الیل و ما تحرک فی النهار".(ترجمان وحی شماره 22 ص: 9)

مهمترین ایرادهای وارده بر این بخش از مقاله:

    - بخش دوم تعریفی که در باره حذف نحوی آمد در مورد قرآن کریم صادق نیست. یک مثال ساده با آیه ده از سوره شوری:

    ومااختلفتم فیه من شیء فحکمه الی الله ذلکم الله ربی علیه توکلت و الیه انیب

    در این آیه ذهن خواننده قرآن متوجه این نکته میشود که یک قل پیش از ذلکم حذف شده است.

پرسش: چگونه حذف قل موجب انگیزش اندیشه در خواننده این آیه میشود؟!!

    - نویسنده به گونه ای تعریف خود را به پایان رسانده که گویی در زبان عربی این گونه حذف بسیار رایج است و از جمله قرآن کریم به پیروی از عرب زبانان این رویه را در آیه 13 سوره انعام خود به کار برده است!!

    - در حالی که قرآن کریم از جایگاه رفیعی برخوردار و همواره پیشرو بوده و سبکهای بیمانندی را نوآوری کرده که تاکنون کسی نتوانسته از آن تقلید کند! چگونه آن را در حد یک کتاب دنباله رو سبکهای عرب جاهلی به زیر میکشانیم؟!!

    - نویسنده پس از نقل آیه مینویسد: به ناگاه متوجه حذف واژه "ما تحرک" میشویم. چه کسی گفته که ذهن به ناگاه متوجه حذفی شده است. آنهم نه یک واژه که یک عبارت!!

    - از این آیه (از آن اوست آنچه که در شب و روز ساکنند!!) این موضوع استنباط میشود که خداوند میخواهد مطلبی را به ما گوشزد کند و بگوید بروید در این زمینه تحقیق کنید: چیستند آنچه که در شب و روز ساکنند،‌ یعنی زمان بر آنها نمیگذرد!!

متاسفانه نویسنده پیش پا افتاده ترین معانی را برای این کلام حق تعالی قائل شده است! بویژه آنکه اصولاً چنین درکی از آیه کاملا نادرست و توهین به کلام حق است!

چه کسی گفته است که همه آفریده های خداوند در شب ساکن و در روز متحرک اند؟ آیا جز یک بچه چند ساله ممکن است کسی چنین بیندیشد؟ بویژه در این عصر که بسیاری انسانها میدانند که بسیاری چیزها از جمله اجزاء درون اتمها شب و روز در حرکتند. کهکشانها و آنچه در آنهاست همواره در حرکتند و همه میدانند که قلب اگر بایستد انسان میمیرد. طبق این ترجمه آنها مال خداوند نیستند؟!!

    چهار- ترجمان وحی شماره بیست و نهم- صفحه هشتادویک:

معنای والنجم و الشجر در آیه شش سوره الرحمن

والنجم والشجر یسجدان(الرحمن: 6. و بوته و درخت چهره سایانند.)

مترجمان این واژگان را به طرق مختلف ترجمه کرده اند. برخی مانند آربری و بل این واژگان را به ستارگان و درختان ترجمه کرده اند. اما از آنجا که به اعتقاد برخی مترجمان میان درخت و ستاره رابطه ای وجود ندارد این واژگان را به گیاهان و درختان ترجمه کرده اند.

نقد این بخش از مقاله:

چگونه میان درخت و ستاره رابطه ای وجود ندارد؟ از این بهتر هم میشود رابطه ای وجود داشته باشد؟ بسم الله:

نجم(ستاره) مانند خورشید نماد بزرگترین و کاملترین تکساختی جمادهاست که از آغاز تاکنون به چشم انس و جن و بی واسطه وسایلی همچون تلسکوپ آمده و شجر(درخت) نماد بزرگترین و کاملترین گیاهان است.

خداوند میخواهد بگوید بزرگترینهای آفرینش من که پیش از آفرینش شما وجود داشته اند(جمادات و نباتات) در برابر من خاضع و خاشع اند. پس شما ای جن و انس (مخاطب سوره الرحمن هردو گرانمایه هستند) که بزرگترینهای جانداران و با شعورترینشان هستید نیز شایسته و بایسته است در برابر من خاضع و خاشع باشید.

گفتنی است که سجده ستاره(نجم) بر خداوند در آیاتی دیگر از جمله آیه زیر به روشنی بیان شده و تأییدی است بر نظر نگارنده:

الم تر انّ الله یسجدله من فی‌السموات و من فی‌الارض والشمس والقمر والنجوم(حج: 18)



نکته دیگر اینکه ترجمه واژه نجم به معنای ستاره هم ارزشمند است و هم همگان میفهمند و به هیچ روی قابل قیاس با بوته کم ارزش نیست. لزومی هم ندارد ذهن خواننده قرآن را از آن منحرف کرده و به چیز دیگری منعطف کنیم تا آیه قرآن را از معنا و مفهوم خود تهی کنیم!! (چه زحمتها میکشند تا بندگان خدا را از کلام بی پیرایه خداوند منحرف کنند!!)

ادامه مطلب:

با این وجود این گوناگونی و تنوع رابطه غیرمنطقی میان این واژگان با ماه و ستاره آیه بعدی را توجیه نمیکند. بنابراین بهتر است این واژگان را به "ستارگان و شفق" ترجمه کنیم.

نقد این بخش:

    - کدام گوناگونی؟

    - ماه و ستاره آیه بعدی نادرست است. خورشید و ماه آیه قبلی درست است.

ادامه مطلب:

اما دلیل این پیشنهاد عدم اعرابگذاری متون قدیمی قرآنی است. بدین ترتیب نمیتوان ص و س یا ح و ج را از هم تشخیص داد. آنچه امروزه آن را الشجر مینامند در متون قدیمی به صورت السحر بوده که به زبان عبری به معنای شفق و سپیده دم است.

نقد این بخش:

انسان با خواندن این گونه نوشته ها آنهم از سوی ظاهراً پژوهشگران قرآن!! اگر به جرگه سفهاء و دیوانگان نپیوندد تنها خواست خداوند است. اگر دشمنان قرآن میدانستند قرآن کریم چنین دوستانی هم دارد، دیگر زحمت دشمنی با قرآن را به خود نمیدادند. یا دستکم در کسوت دوست از همین نکته ها بر علیه قرآن و تحریف شدگی و بی حساب و کتاب بودن و دقیق نبودن آن مطلب مینوشتند و بسیار هم موفق بودند!!

اولاً اعرابگذاری چه ربطی به تغییر حروف دارد؟!! واژگان از حرفها تشکیل شده اند. اگر حرفی تغییر کند معنای واژه دگرگون میشود. هنگامی که واژه دگرگون شد معنای جمله تغییر میکند. اگر قرار بود برخی حروف جای خود را به برخی دیگر بدهند!! تاکنون متن قرآن کاملاً دگرگون شده بود!!

ثانیاً در حالیکه قرآن خود میگوید ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم تا راحت و بدون مشکل آن را بفهمید چرا در زبان عبری به دنبال کلام خداوند میگردید و واژه سازی میکنید!!؟ شما مصداق یحرفون الکلم عن مواضعه هستید.

ثالثاً در متون قدیمی یعنی چه؟ نظر اجماع علمای اسلام مؤید این حقیقت است که این قرآن همان قرآنی است که در زمان عثمان بن عفان خلیفه سوم مسلمین تدوین نهایی گردید و دیگر نسخ قرآن که در جزئیات اشکالهایی بر آنها وارد بود از میان برداشته شدند. پس باورداشتن به اینکه متون قدیمی قرآن با این قرآن که در دست ماست متفاوت است یک افتراء بوده و قائل شدن به تحریف آن است.

رابعاً خداوند از اشیاء حقیقی (ستاره و درخت) نام میبرد که میتوانند ساجد خداوند باشند. چگونه میشود واژه حقیقی درخت را با واژه مجازی شفق که طلیعه نور خورشید است و چون مجازی است نمیتواند ساجد خداوند باشد جایگزین کرد؟ آیا این کارها مصداق یحرفون الکلم عن مواضعه نیست؟‌ اصولا آسمان ریسمان کردن کلام خداوند چه سودی برای چه کسی دارد؟

ادامه مطلب:

در ازمنه قدیم اهمیت شفق و ستارگان برای کاروانیان و مسافران به اندازه اهمیت خورشید در روز و ماه در شب بوده است.

نقد این جمله:

خوب که چه بشود؟ مگر قرآن تنها برای عصر نزولش نازل شده؟

اکنون یا از این پس کسی که قرآن میخواند از این آیه چه سودی میبرد؟

چرا خداوند واژه شجر را به کاربرده و به راحتی نگفته شفق؟

آیا خداوند از به کارگیری واژه شفق ناتوان بوده که شما خود را مأمور اصلاح کلام خداوند میکنید؟

چرا با آیات قرآن بازی میکنید و آنها را به گونه ای نشان میدهید که تاریخ مصرفشان گذشته است تا کسانی هم مدعی شوند موضوعها و مسائل قرآن قدیمی است و به درد امروز ما نمیخورد؟ چرا مفاهیم بلند آن را با بی تدبیری و تدبر نکردن آن به مفاهیمی پیش پا افتاده مبدل میسازید؟ چه سودی از این کار بهره شما میشود؟

ادامه مطلب:

نویسنده سپس چند آیه از چند سوره را به هم پیوند میدهد یا بهتر است بگوییم به هم میبافد تا آیه های پنج و شش سوره الرحمن را(نوشته شده: 4 و5) بدین گونه ترجمه کند: "خورشید و ماه در مدار ثابتی در حرکت اند و ستارگان و سپیده دمان خداوند را ستایش میکنند."

نقد این بخش:

- بیشتر مترجمین و مفسرین در ترجمه آیه شش معنای نجم را تغییر میدهند ولی نویسنده معنای شجر را تغییر داده است. که طبق استدلالی که در بالا آمد کلام خداوند بی پیرایه است و لازم نیست در این آیه چیزی را تغییردهیم تا به منظور نظر خداوند دست یابیم.

- سجده معنای ستایش که خاص عاقلان است را نمیدهد بلکه معنای فروتنی میدهد. که در فرهنگ قرآن نبات و جماد را نیز دربرمیگیرد.

پس: سپیده دمان خداوند را ستایش میکنند غلط اندر غلط است!!

- بحسبان را که در آیه پنج معنای از روی حساب و نه بیهوده میدهد در مدار ثابتی در حرکتند ترجمه کرده است که از این آیه چنین ترجمه ای بر نمیآید.

روشنگری: کیهانشناسی نوین به نام کپلر و کپرنیک ثبت شده است. ولی کیهانشناسی قرآن کریم هزار سال پیشروتر از آنان است. این کوتاهی و تقصیر متوجه مفسرین قدیمی قرآن میشود که هنوز هم در بسیاری موارد حرفشان ملاک مفسرین معاصر است!!

خداوند در آیه هایی از سوره یس این موضوع را یاداور شده است: والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیزالعلیم(38) والقمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم(39) لاالشمس ینبغی لها ان تدرک القمر ولااللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبجون(40).

تاریخ نگارش:‌ بیست و هشتم اسفند نودویک

ویرایش دوم، فروردین نودوچهار

ویرایش سوم، خرداد نودوچهار

ویرایش چهارم، شهریور نودوهفت

ویرایش پنجم:آبان نودونه

احمد شماع زاده


دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم

دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم


(بازشناسی حقایقی از قرآن کریم)


سرآغاز

واژه کاوی از نیازهای اساسی برای فهم آیات قرآن و پژوهش در این کتاب عظیم است.

هدف از تدوین این دانشنامه کوچک و پربار بازشناسی حقایقی از قرآن کریم است که در پس واژگان و عبارتهایی گاهی ساده و گاهی ویژه نهفته است؛ و از آنجا که خداوند کریم در گزینش و به کارگیری واژه ها بسیار دقیق عمل کرده برهر خواننده قرآن لازم است که به هنگام خواندن قرآن به منظور نظر خداوند از راه تدبر آن دست یابد.


نمونه ها:

چرا خداوند واژه ویژه هوی را در آیه والنجم اذا هوی به کار برده است؟

چرا خداوند واژه ساده انعام(چهارپا) را در جایی به کار برده که ربطی به چهارپایانی که ما میشناسم پیدا نمیکند؟

چگونه خداوند در یک آیه با یک مثال ساده و در آیه ای دیگر با یک واژه ویژه شکل کیهان را به ما مینمایاند؟

قرآن کریم با آیات زیر که آیه اول آن خطاب به پیروان ادیان مختلف، و آیه دوم آن خطاب به مسلمانان، و و چهار آیه دیگر، مخاطب آنها همه جهانیان هستند، خود را معرفی میکند:

ـ تفصیل کل شیء و هدیً و رحمهً لقوم یؤمنون(یوسف: 111)

ـ تبیاناً لکل شیء و هدیً و رحمهً و بشری للمسلمین(نحل: 89)

ـ ولقد صرفنا فی هذاالقرآن للناس من کل مثل و کانالانسان اکثر شیء جدلاً(کهف: 54)

ـ ولقد صرفنا للناس فی هذاالقرآن من کل مثل فابی اکثرالنّاس الاّکفوراً(اسراء: 89)

ـ ولقد ضربنا للناس فی هذاالقرآن من کل مثل لعلّهم یتذکّرون(زمر: 27)

ـ ولقد ضربنا للناس فی هذاالقرآن من کل مثل ولئنجئتهم بایهلیقولنّالّذینکفرواانانتمالاّمبطلون(روم:58)


این آیات به ما میفهمانند که خداوند در قرآن کریمش از همه چیز به گونه ای نمادین یاد کرده است. برماست تا به حقیقت آن نمادها دست یابیم و برای دستیابی و فهم آن نمادها باید در این کتاب عظیم تدبر کنیم.

بنابراین همه‌چیز به گونه ای نمادین در قرآن وجود دارد، و ما باید چشم بصیرت قرآنی داشته‌باشیم تا موارد مورد نظرمان را در آن بیابیم. اولین چیزی که این چشم بصیرت را به ما می‌دهد، آن است که پیش از هرچیز به آیات بالا ایمان داشته و باور داشته باشیم که همه ‌چیز در قرآن یافت ‌می‌شود، تا آیات قرآن حقیقت خود را به ما بنمایانند.

کپلر و کپرنیک پیشگامان هیات جدید شناخته شده اند در حالی که قرآن کریم در این زمینه هزار سال از آنان پیشگامتر است. اکنون میدانیم که قرآن کریم پیرامون گسترش کیهان- نسبیت زمان و بسیاری از کشفهای مهم تاریخ علم پیشگام بوده ولی تفسیرها نتوانسته اند در مقاطع حساس تاریخ علم از حقایق قرآن پرده برداری (تفسیر) کنند و حقایق قرآن را به اندیشمندان نشان دهند. در نتیجه دانشها و نکات علمی قرآن همواره مورد غفلت واقع شده و تنها زمانی متوجه برخی از آنها شده اند که دانشمندان به آن حقایق دست یافته اند. در این میان مقصران اصلی چه کسانی هستند؟ آیا جز دانشمندان علوم قرآنی و مفسرینی که از سویی به دانشهای روز آگاهی نداشته یا ندارند و از سوی دیگر بدون تدبر هرگاه به فهم آیه ای دست نمییافته یا نمییابند چیزی به جای کلام خداوند میگذارند و از موضوع درمیگذرند، قشر دیگری کوتاهی کرده است؟

قرآن کریم دایره المعارف کل هستی است و ترجمه یا تفسیر کل آن یعنی از سوره حمد تا سوره ناس غیرممکن، و تنها سرابی است که تشنگان حقایق و معارف قرآن را به خود میکشاند و تشنه بازمیگرداند. کدام دانشمندی وجود داشته یا دارد که بر تمام دانشها و آگاهیها احاطه علمی داشته باشد تا توانسته باشد یا بتواند کل قرآن را ترجمه یا تفسیر کند؟ بنابراین تفسیرها نمیتوانند کارا و کارساز باشند و باید در شیوه های فهم قرآن تجدید نظر کنیم و طرحی نو دراندازیم.

بهترین طرحی که برای درک مفاهیم ویژه قرآن کریم به نظر نگارنده رسیده همان شیوه ای است که برای تدوین دایرة المعارفها در نظر میگیرند و هر کلیدواژه آن را به یک یا چند شخص خبره و اهل فن میدهند تا یک یا چند مقاله برای آن بنویسند.

با این دیدگاه نگارنده بر آن شد تا نتیجه سالها تدبر قرآن و اندیشه در آیات آن را که با زحمتهای فراوان از برخی واژگان و مفاهیم ویژه قرآن کریم فهمیده و درک کرده که دیگران به آنها دست نیافته اند، در این دانشنامه گرداوری کند و به آگاهی دیگران برساند بلکه راهی باز شود تا دیگر حقایق قرآن که هنوز ناشناخته اند به جهانیان شناسانده شوند و قرآن کریم هدایتگر دانشمندان علوم مختلف قرارگیرد و کارایی خود را بیش از پیش به همگان نشان دهد.

واژه ها و مفاهیمی که در پی میآیند گلچین شده آن واژه کاویهاست؛ که همگی در محیط مجازی وب موجودند. در این راستا امید است قرآن دوستان بیشتر با قرآن و مفاهیم آن آشنا شوند و قرآن پژوهان را نیز در پژوهشهایشان یاری رساند.


در این گرداوری بر مبنای فهرست زیر تاکنون شمار یکصدوده مفهوم ویژه مورد بررسی قرارگرفته و ممکن است در آینده بر غنای آن افزوده شود. به نظر میرسد جای این دانشنامه تاکنون خالی بوده و امید است برای همگان دلپذیر و اندیشه برانگیز باشد.

اولین نگارش و ویرایش: بهمن نودوچهار

آخرین ویرایش کامل، همراه با واژگان تازه: آبان نودوهفت

احمد شماع زاده

hmdshmzdeh@gmail.com

پیشنهادها:

  • کسانی که واژه ویژه ای به نظرشان میرسد اطلاع دهند تا مورد پژوهش قرارگیرد.

  • در صورتی که شخصی به فهم واژه ویژه ای دست یافته میتواند مطلب را بفرستند تا به نام خود او در این دانشنامه قرارگیرد.

فهرست مفاهیم ویژه قرآ ن کریم


آذان الانعام- آیه- ابواب السّماء- اثنتاعشرة عیناً- احضرت الانفس الشّح- ارض- ارضین السّبع- ازواجاً ثلاثه- اسباب السّماء- اکل المال- امانت و خیانت- امّ الکتاب- امام مبین- امّ من یّجیب- امّة وسطاً- انزل (در انزل لکم منالانعام ثمانیهازواج)- انعام- اوتاد- بحرالمسجور- بعداً ل...- بشر- بلدة طیّبة - بنی اسرائیل- تدبّر- تدلوا- تسبیح- تسع آیات- تمورالسّماء- ثانی أثنین- جناح (بال)- جاهدوا فینا- حبک- حکّام- حورالعین- خصیم- خلطاء- خنّس الجوارالکنّس- دابّة الارض- دحوالارض- ذوالقرنین- زوج و زوجین- زوجین اثنین- سئم (در لایسئم الانسان)- سبعاً شداداً- سبعاً من المثانی- سبع سموات- سبع طرائق- ستّة ایام- سدرة المنتهی- سلّّم یستمعون فیه- سماء- سموات العلی- سموات و الارض- سوءمن القول- شری- شعری- صابئین (صابئون)- صدف- صوراسرافیل- ضاق بهم ذرعاً- ضرباً فی الارض- طبقاً عن طبق- عبادک المخلصین- عدم- عدوٌ مّبین- عرش- غثاءً احوی- فرعون- فعّالٌ لما یرید (مبحث فعل الهی)- فقروالفحشاء- قرآن- قرآن مبین- قرن- کتابٌ حفیظُ - کتاب مبین- کرسی- کعبین- لدلوک الشّمس- مارجٍ مّن نّار- ما سکن فی الّیل و الّنهار- ما ملکت ایمانکم (ایمانهم)- متوسّمین- مزّقتم کلّ ممزّقٍ- مشارق- مشرقین و مغربین- معجزین و معاجزین- ملأالأعلی- من فی السّموات- مواقع النّجوم- موسعون- موسی- نارالسّموم- نأتی الارض- نبات- نجم- نسخ- نشوز- نضید- نطوی السّماء- هضیم- هوی- ولی و ولایت- یحرّفون الکلم عن مواضعه- یحیی- ید بیضاء- یفعل ما یشاء- یلج- یوم- یوم الخروج- یوم القیامه- یوم تبدل‌الارض


نظر به اینکه فایل دانشنامه بیش از ششصد کیلوبایت است و 


بلوگسکای نمیتواند همه ظرفیت را درج کند؛ علاقمندان


میتوانند متن دانشنامه را که به تازگی ویرایش کامل شده در


نشانی زیر بیابند: https://www.academia.edu/10031889