هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

هستی شناسی در مکتب قرآن

قرآن دفتر هستی نظری است که به هستی واقعی میپردازد. هدف آن است تا بدانیم در این دفتر چه خوراکهایی برای ذهن ما تهیه شده که تاکنون از آن غافل بواه ایم.

سازمان کیهان در قرآن

سازمان کیهان در قرآن

احمد شمّاع زاده


عظمت خداوند در سازمان کیهان است.

الله‌الذی جعل لکم‌الارض قراراً والسّماء بناءً


پیشگفتار:

ممکن است برای برخی این پرسشها پیش آمده باشد و یا پیش بیاید:

- چرا خداوند در قرآن تا این اندازه به کیهان، آغاز و انجام آن، و نیز سازوکار و ساختار آن پرداخته است؛ که نمیتوان مشابه آن را در دیگر کتاب‌ها، چه آسمانی و چه زمینی یافت؟!!

- آیا قرآن متأثر از نظریه های فیلسوفان تمدنهای کهنی همچون یونان، ایران و هند است؟

- آیا تناقضی میان کیهانشناسی قرآنی با کیهانشناسی فلسفی کهن و علمی کنونی وجود دارد؟

- آیا این کتاب به ظاهر دینی، بخشی یا تمام کیهانشناسی علمی را تأیید میکند؟

- آیا کیهانشناسی علمی بخشی یا تمام کیهانشناسی قرآنی را تأیید میکند؟

پاسخ:

خداوند کریم با نزول بیش از 300 آیه، خواسته است آنچه که نیاز انسان برای شناخت کیهان است، به او بدهد. در این میان ممکن است نظر کیهانشناسان فلسفی و علمی نیز تأیید، رد، و یا اصلاح شود؛ ولی هدف نهایی مانند همه آیات الهی، هدایت انسان در راهی که در پیش گرفته، بوده است؛ و به این شعر و شعار جامه عمل پوشانده است که:

آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال


از سوی دیگر قرآن کریم همواره ما را به کندوکاو در کیهان سفارش کرده است از جمله:

قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ ۚ وَمَا تُغْنِى ٱلْءَایَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوْمٍۢ لَّا یُؤْمِنُونَ (یونس: 110)

بگو پژوهش کنید چه چیزهایی در کیهان وجود دارد؛ ولی نشانه‌ها و معجزات و هشدارها، گروهی را که نمی‌خواهند ایمان بیاورند، بینیاز نمی‌سازد.


گذشته از همه اینها، چنانکه در آغاز مقاله مدلی مدرن برای کیهان آورده ام، برخی نکته‌های کیهانشناسی قرآنی همچون شناخت شکل کیهان، چنان پیچیده و مشکل است که ممکن است حتا کیهانشناسان دانشگاهها هرگز بدان دست نیابند؛ زیرا انسان همچون طفلی است که در اتاقی قرارش داده‌اند و بدون راهنمایی دیگران، هیچ‌گاه به شکل بیرونی اتاق، آگاهی لازم و کافی را نخواهد یافت؛ و تنها خداوند است که بر کیهان اشراف علمی و ایجادی دارد و می‌تواند به وسیله آیاتش انسان را رهنمون شود تا شکل آن را دریابد.

اشاره:

پس از بررسی آغاز آفرینش کیهان در قرآن زیر عنوان مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن و مشخص‌شدن شکل کیهان، اکنون شایسته‌است به بررسی سازوکار کیهان زیر عنوان سازمان کیهان در این کتاب شریف که تبیین‌کننده همه‌چیز است، بپردازیم.

بخش‌های کیهان و پیوندهای آنها

دقیق‌ترین نقشه‌های تهیه‌ شده از خوشه‌های کیهانی توسط کیهانشناسان، بیانگر آن است که قسمت عمده کیهان از تاریکی تشکیل شده است. کیهان از 75 درصد انرژی تاریک، 21 درصد مادّه تاریک، و 4 درصد مادّه معمولی تشکیل شده‌است.(1)


در فلسفه جهان‌شناسی پیشینیان ‌آمده‌است که عالم امکان سه بخش دارد:

عالم لاهوت که جز خداوند، مخلوق بدان راه ندارد.

عالم ملکوت که جایگاه فرشتگان‌ و ارواح است.

عالم ناسوت که همان عالم پیدا یا جهان ماده و آفریدگانی است که با همه بزرگی و عظمتی که دارد، انسان تنها می‌تواند بخشی از آن را یا با دید خود و یا با وسایلی درک و فهم کند.


دیدگاه قرآن کریم

رب‌ّالسّموات‌ والارض و مابینهما و رب‌ّالمشارق انّا زیّنّاالسّماءالدّنیا بزینه‌ الکواکب و حفظاً من ‌کل ‌شیطان مارد لایسّمّعون الی ‌الملأالاعلی و یقذفون من‌کل جانب (صافّات: آیات 5 تا 8)

شناسنامه بخش‌های کیهان

ملأالاعلـی= عالم لاهوت یا بخش بالایی کیهان که شنود فضائی، و نیز آفریده را به آن راه نیست.

مـشـارق= عالم ملکوت یا جهان نورونیرو؛ که تاریکی و شب، و نیز انس‌وجن به آن راه ندارند.

سماءالدّنیا= عالم ناسوت یا آسمان پایین یا جهان پیدا که شیطان‌های سرکش به آن راه ندارند.


عالم غیب یا جهان پنهان= عالم لاهوت + عالم ملکوت (مادّه تاریک) + عرش (انرژی تاریک)

السّموات‌والارض و مابینهما= آسمان‌های هفتگانه

آسمان‌‌های هفتگانه + عرش = کل کیهان

آسمان‌های هفتگانه، همه آفریدگان از جمله عالم ملکوت را دربرمی‌گیرند. عرش منبع تغذیه آسمان‌های هفتگانه (کیهان) است.



نکته: اینکه چرا عرش را جدا از آسمان‌های هفتگانه دانستم، استنادم به آیه زیر و دیگر آیاتی است که این مفهوم را می‌رسانند: قل من‌ رّب‌ّالسّموات‌السّبع و رب‌ّ العرش‌ العظیم(مؤمنون: 86)


ادامه بحث:

تنزیلاً ممن خلق‌الارض والسموات‌العلی(4) الرحمن علی‌العرش‌استوی(5) له ما فی‌السّموات و ما فی‌الارض و ما بینهما و ما تحت‌الثری(طه: 6)

در این آیه «ارض» به معنای جهان پیدا، «سموات‌العلی» به معنای آسمان‌های بالاست که کمتر موجودی در آنها یافت می‌شود، یا به آنها راه می‌یابد؛ مگر با اجازه خودش.

خداوند کریم در این آیه، ترتیب آفرینش را نیز رعایت کرده است. پس مشخص می‌شود از آنچه که پیش از استوی بر عرش آفریده، با عنوان سموات العلی یاد میکند. «سموات والارض» را برای آسمان‌های هفتگانه، به‌کاربرده و برای اینکه حجت را در این زمینه تمام‌ کند، از کره زمین، با عنوان تحت‌الثّری یاد کرده تا با ارض به معنای ویژه آن یعنی جهان پیدا، اشتباه نشود.


جهان پنهان (عالم غیب)

حدود شصت سال است که ستاره‌شناسان مشغول اندازه‌گیری وزن کیهان هستند، ولی هنوز چیز قابل توجهی عاید آنان نشده‌است. سرعت گردش کهکشانها و مسیر انباشت ستارگان، هر دو به این موضوع اشاره‌دارند که وزن کیهان ممکن است بیش از صد بار بیشتر از وزن کلی تمام ستاره‌ها و سحابی‌های موجود در آن باشد این موضوع را ماهواره رونتگن در سال 1992 از طریق اشعه ایکس به دانشمندان آموخت و چون دانشمندان نمی‌توانستند چیزی را ببینند، ولی وزن آن را محاسبه‌ کرده‌ بودند، عنوان «ماده سیاه» را بر آن نهادند. با این حال ماهواره رونتگن تنها توانست ماده سیاه را وزن‌کند ولی ماهیت آن را تشخیص‌نداد. بد است که 99% کیهان را نتوانیم مشاهده‌ کنیم؛ ولی بدتر آن است که 90 درصد از این جهان ناپیدای 99 درصدی از پروتونها و نوترونهایی که ما آنها را می‌شناسیم تشکیل‌ نشده‌ باشد.(3)


بحث دیگری را که کیهان‌شناسان پیش‌می‌کشند، در مورد منشأ کیهان و مواد ایجادکنند‌ه آن است. می‌گویند اگر تقارن ماده و پادمادّه بر کیهان حاکم باشد،‌ پس چیزی نباید شکل‌ می‌گرفت؛ و اگر چنین نباشد، پس این پادمادّه‌ها کجایند و کیهان چگونه‌ شکل‌ گرفته‌ است؟

قرآن کریم پاسخ‌می‌دهد:

و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم (حجر: 21)

ترجمه: چیزی نیست (در این کیهان پهناور) جز آنکه منابع و خزائنش نزد ماست و ما فرونمی‌فرستیم آن را، مگر به اندازه‌ای که دانسته‌ شده.

یعنی ای کیهان‌شناسان! گنجینه‌های پنهان کیهان نزد من است و شما در کجا می‌خواهید به‌دنبال جهان گمشده و ناپیدا، یا منشأ کهکشان‌های پیدا بگردید؟


و ما من غائبه فی‌السّماء والارض الاّ فی کتاب مبین (نمل: 75)

ترجمه: و نیست، چیز پنهانی در آسمان و زمین، مگر در کتاب آشکاری (ثبت‌ شده)‌ است.


بنابراین، نتیجه میگیریم آنچه که از دید کیهانشناسان بخش عمده کیهان را تشکیلمیدهد، منابع و خزائن الهی است که عالم غیب نامیدهمیشود و عالم شهود، تنها بخش اندکی از کیهان است که در کتابی آشکار که طبیعت و جهان پیدا باشد، نمود یافته است.


لایعلم من‌ فی السموات‌والارض الغیب الاّالله(نمل: 65)

ترجمه: هیچ آفریده ای که در آسمان‌ها‌ و در زمین باشد، از غیب آگاه نیست، مگر خداوند.

اکنون این پرسش پیش‌می‌آید که این جهان گمشده کجاست و چرا گم‌شده‌است؟

1ـ با توجه به آخرین دستاوردهای کیهانشناسان، که بخش ناپیدای کیهان را به دو بخش تقسیم‌ کرده‌ اند (انرژی تاریک 73 درصد، و مادّه تاریک 23 درصد)، انرژی تاریک همان هسته حلزون کیهانی است؛ و مادّه تاریک در پس سحابی‌ها و سیاهچاله‌ها و ستاره‌های نوترونی نهفته‌ است.

این برابرگذاری با دیگر مطالبی که از این پس خواهد آمد نیز همخوانی دارد.


2- چون کیهانشنان هرچه را که با ارسال اشعه فروسرخ توانسته اند ببینند تا سیصدهزارسال (و یافته اخیر آنان: 380000 سال) پس از مهبانگ بوده‌ است و پیش از آن را نتوانسته‌اند ببینند، پس جهان ناپیدا، بایستی همان هسته حلزون کیهانی باشد.


3- چون عرش هم ناپیدا، هم عظیم و هم چیستی آن ناشناخته‌است، و این سه ویژگی با ویژگی‌های بخش پنهان کیهان از نظر کیهانشناسان یکی است، پس عرش همان بخش اصلی ناپیدای هستی، و کانون حلزون کیهانی با نهایت پیچیدگی و چگالی، و با حجم بسیار کمی (تنها 380 هزار از 13,7 میلیارد سال) است.


جهان نورونیرو (ملکوت ـ مشارق)

این بخش از کیهان، طبق آیات پیشین و آیاتی که از این پس خواهدآمد، دارای ویژگی‌هایی است‌؛ بدین قرار:

1. شمار نیروها و تحول در آنها

2. پاسداری و نگهدارندگی

3. کارخانه ستاره سازی

4. ناظم‌ امور کیهان


شمار نیروها و تحول در آنها

گفتنی‌است از دیدگاه قرآن، نه‌تنها جهان‌های پیدا و پنهان در تغییر و تبادل هستند، بلکه جهان میانه نیز از ثبات برخوردار نیست. در زمینه شمار نیروها و تحول در آنها، گفتار قرآن‌ چنین است:

الحمدلله فاطرالسّموات والارض جاعل‌الملئکه رسلاً اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع یزید فی‌الخلق مایشاء انّ‌الله علی کل شیء قدیر (فاطر: 1)

ترجمه: سپاس خداوندی را که شکافنده آسمان‌هاوزمین (کیهان) است. فرشتگان را فرستادگانی؛قرار می‌دهد که دارای بالهایی دوتایی، سه تایی و چهارتایی هستند. می‌افزاید در آفرینش، آنچه را که بخواهد. همانا که خداوند بر هرچیزی تواناست.

روشنگری: بال به معنای توان و نیروست؛ چنانکه در زبان فارسی نیز می‌گوییم دو بال یا دو نیروی علم و ایمان.

از این آیة شریفه برمی‌آید که عالم ملکوت نیز جهان ثابتی نیست؛ و چون خداوند فعل گذشته را در مورد آفرینش فرشتگان به کار نبرده، بلکه فعل مضارع را به کار برده، نتیجه می‌گیریم که خداوند همواره بر شمار فرشتگان (نیروها و کارگزاران کیهانی)، که دارای توانایی‌های مختلفی هستند؛ یعنی فرشتگان دارای دو، سه و چهار نیرو می‌افزاید.

چون خداوند همواره می‌افزاید(یزید ـ چنانکه در روز رستاخیز این چهار نیرو به هشت نیرو افزایش خواهد یافت، که در جای خود به آن خواهیم ‌پرداخت)، پس این جهان تنها سیرتکاملی دارد و نیستی تاکنون در آن راه نداشته؛ همان‌گونه که از آن به عنوان «مشارق» یادکرد که همه طلوع و شروق است، و نشان از افول و غروب ندارد.

ابراهیم ویکتوری، دانشمند ایرانی مسیحی مقیم آمریکا و عضو ‹ناسا› (وی چندین سال پیش بازنشسته شده است.) در کتاب خود شگفتی‌های جهان، پس از یک بحث جامع پیرامون آیه‌ای از تورات (خداوند در آغاز آسمان‌ها و زمین را آفرید) یک نتیجة کلی گرفته و می‌نویسد:

«بر همین اساس کلمات ‹آسمان‌ها و زمین› به معنای کائنات است. (مترجم این کتاب، کیهان را ‹کائنات› یا هستی ترجمه‌کرده‌‌است ـ نگارنده) بنابراین با ملاحظه دقیق‌تر معنای آزاد کلمات عبری و با در نظرگرفتن ساختمان دستوری، ترجمه جمله کتاب آفرینش 1ـ1 این طور خواهدبود: در آغاز نیروها (به‌صورت جمع‌آمده) کائنات را به‌ وجود آورد.(به حالت منفرد آمده

«ترجمه و تفسیر واقعی این جمله این است که در آغاز نیروها، ‹مسؤول› آفرینش کلیه اجسام و اجرام سماوی و زمین، یعنی کائنات بود؛ یا مسبب آفرینش آنها بوده‌‌اند. با تلفظ فعل به صورت مفرد و اسم به‌حالت جمع، از این جمله چنین مستفادمی‌گردد که کلیه نیروهای آفرینش از یک ‹منبع› یا ‹قدرت›  یا ‹نیرویی› تکی گرفته‌ شده‌اند. بنابراین آیا این نکته همان سناریویی نیست که علم برای آفرینش کائنات ارائه‌ می‌د‌هد؟ اینکه در آغاز تنها یک نیرو فرایند آفرینش را آغاز نموده و بعد در همان حال که به دو نیرو و سه نیرو و در نهایت به چهار نیرو تقسیم‌ می‌شده، تمامی اجرام و ماده را ‹به‌صورت ذرات اولیه› که امروز در کائنات وجوددارد، آفریده‌است؟»

آیا این تفسیری علمی از آیه‌ای که در بالا آمد نیست؟

«پاسخ به این سؤال آری هست. بجز اینکه کتاب مقدس آفرینش 1-1، سناریوی علمی فعلی آفرینش را هزاران سال پیش با فصاحت و کوتاهی، بهتر از هردانشمند کیهان‌شناسی بیان‌ داشته‌است».


با توجه به شمار دقیق نیروهای فرشتگان، گویی ‹ابراهیم ویکتوری› ابتدا قرآن را خوانده سپس این مقاله را نوشته‌است هرچند تفاوتی نمی‌کند. او به حقیقت دست‌یافته، چه از راه تورات باشد، و چه از راه قرآن، و یا هرراه دیگری. چون انسان به حقیقت دست‌ یابد گویی به قرآن دست‌ یافته‌است؛ زیرا قرآن عین حقیقت است.

نقش نگهبانی و نگهدارندگی فرشتگان

بنا بر آنچه که گفته شد، جهان نور و نیرو یا عالم فرشتگان، واسط جهان پیدا و پنهان، و نیز نگهبان و نگاهدارنده این دو بخش‌است. آیاتی که در پی خواهند آمد، نیز مربوط به نقش نگهدارندگی فرشتگان است با این تفاوت که این آیات مربوط به روز رستاخیز اند؛ و در این روز با برهم‌خوردن فیزیک کیهان و درهم‌ فرونشینی بخشی از کیهان، فرشتگان از عرش پاسداری می‌کنند؛ ولی تا رسیدن آن روز نیز همواره به وظیفه خود کاملاً آگاهند، و به آن عمل‌می‌کنند:

ـ و تری‌الملائکه حافین من حول‌العرش یسبحون بحمد ربّهم(زمر: 75)

ـ والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذٍ ثمانیه»(حاقه: 17)

ـ الذین یحملون‌العرش و من حوله یسبحون بحمدربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین‌آمنوا ربّناوسعت‌کل شیءرحمهً وعلماً فاغفرللذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذاب‌الجحیم»(مؤمن: 7)

تکادالسّموات یتفطرن من فوقهن و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی‌الارض الا ان‌ّالله هوالغفورالرّحیم(شوری: 5)

با دقّت در دو آیه آخر، متوجه‌ می‌شویم که گذشته از پاسداری مادّی، وظیف پاسداری معنوی نیز برعهده آنان گذاشته‌ شده‌است:

1ـ تسبیح به ستایش پروردگارشان، که این مورد در کیهان همگانی است و هر چیز تسبیح‌گوی اوست.

2ـ یستغفرون:‌

در دنیا: برای آنکه در زمین است؛ استغفاری همگانی.

در آخرت: برای همة‌ کسانی‌که ایمان آوردند، و توبه‌کردند، و از راه خداوند پیروی‌کردند.

و نتیجه‌می‌گیریم که:

ـ ارزش نگهبانی معنوی کمتر از نگهبانی مادی برای کیهان نیست.

ـ برخی گاه‌ها نافرمانی‌ها و ناسپاسی‌ها تا آن اندازه بزرگند که نزدیک است کیهان منفجر‌شود.

- در آخرت کسی نمی‌تواند برای گناهکاران آمرزش بخواهد، مگر آنکه پیش از مرگ توبه‌ کرده‌باشد.


نقش سازندگی و کارگزاری فرشتگان

سوره‌ها: در قرآن کریم چهار سوره هست که با برشمردن صفات فرشتگان و سوگندیادکردن به آن صفات، آغاز می‌شود و نام آن سوره‌ها نیز اولین و مهم‌ترین صفت است: صافات، مرسلات، نازعات، و ذاریات.

نامگذاری: خداوندکریم، بسیاری از سوره‌ها را با واژة آغازین آن سوره نامگذاری کرده‌است؛ ولی برای یک موضوع، هیچگاه در چهار سوره چنین کاری را نکرده‌است.

سوگند: خداوند کریم برای اعتباربخشیدن و مهم بر‌شمردن موضوعی ویژگی‌های آن را با سوگندیادکردن در ابتدای یک سوره می‌آورد، ولی به هیچ موضوعی تا این اندازه سوگندیادنکرده‌است.

توصیف: خداوند در قرآن کریم موضوعی را در ابتدای سوره‌ها وصف‌کرده و اهمیت آن را گوشزدکرده ولی برای یک موضوع چهار بار و هربار چندین ویژگی را برنشمرده‌است.


بررسی آیات:

والصافات صفاً فالزاجرات زجراً فالتالیات ذکراً

والذاریات ذرواً فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسمات امراً

والمرسلات عرفاً فالعاصفات عصفاً والناشرات نشراً فالفارقات فرقاً فالملقیات ذکراً

والنازعات غرقاً والناشطات نشطاً والسابحات سبحاً فالسابقات سبقاً فالمدبرات امراً

چه جالب است! در پایان توصیف فرشتگان در هرسوره، یک‌درمیان «ذکر» و «امر» آمده است. واژة ذکر نشان از نظر و اندیشه دارد و واژة امر نشان از عمل و کردار. جالب‌تر آنکه اول ذکر آمده و بعد امر. یعنی اول باید برنامه باشد و سپس برمبنای برنامه کار اجرا شود.

این درحالی‌است‌که این آیات را به ترتیب شمارة سوره آورده‌، و در ترتیب‌دادن آنها هیچ‌گونه دخل و تصرفی نکرده‌ام. به نظرمی‌رسد اگر در این آیات دقت بیشتری شود نکات جالب توجه، و قرینه‌های بیشتری به دست خواهد‌آمد.


ترجمه آیات: در این ترجمه با بهره‌گیری از منابع گوناگون، نزدیکترین معناها(بدون پیشداوری‌هایی که پیشینیان در ترجمه‌ها و تفسیرها صورت‌داده‌اند.) برای واژگان قرآن کریم برگزیده‌شده و کوشش‌شده گزینة متعدّی فعل‌ها برگزیده‌شود که برای فرشتگان، تناسب بیشتری داشته‌ باشد تا گزینه لازم آن.

سوره صافات: سوگند به فرشتگان صف‌کشیدة‌(ردیف‌کنندة) آماده. پس به دورکنندگان،دورکردنی یا (بازدارندگان، بازداشتنی). پس به تلاوت‌کنندگان ذکر.

سوره ذاریات: سوگند به پراکندهگران پراکندنی(افشانندگان، افشاندنی). پس به بارداران بار سنگینی. پس بهجریاناندازندگان به آسانی. پس به تقسیمکنندگان کاری.

 سوره مرسلات: سوگند به فرستادگان پیاپی. پس به عاملان تندبادهای سهمگین. سوگند به پراکنده‌گران پراکندنی(پخش‌کنندگان پخش‌کردنی). پس به جداکنندگان جداکردنی. پس به آورندگان وحی.

سوره نازعات: سوگند به جداکنندگان به‌سختی(مانند جداکردن ترکیب‌های شیمیایی از یکدیگر) سوگند به فرشتگانی که به صورت ضربتی به راست و چپ جابه‌جامی‌شوند(یا ستارگانی که از برجی به برج دیگری می‌روند) یک جابه‌جایی ضربتی و دوسویه. سوگند به شناورکنندگان سریع، شناورکردنی. سوگند به پیش‌اندازان پیش‌انداختنی (یا پیشتازان، پیش‌تاختنی). پس به تدبیرکنندگان کاری.


اگر به ویژگی‌هایی که قرآن کریم در این آیات شریفه برای فرشتگان برشمرده‌است، دقت‌کنیم. این واژگان قرآنی وظایف مهم فرشتگان یا کارگزاران خداوند را برمی‌شمارد؛ نقش مهم آنان را در ساخت و ساز کیهان، و نیز در کنش‌واکنش‌ها و سازوکارهای کیهانی بیان می‌دارد؛ و عالم ملکوت یا جهان نیروها را به صورت کارخانه ستاره‌ سازی، و خود فرشتگان را، به عنوان کارگزاران این دستگاه با اختیارات لا‌زم، و مدیریت کافی معرفی می‌کند.


آیا در یک کارگاه صنعتی تمام این کنش‌واکنش‌ها صورت نمی‌گیرد؟ بویژه ‌آنکه پس از تولید بایستی توزیع نیز صورت گیرد؛ و چون تولید در اندازه‌های بزرگ است، پس باید با دقت و مدیریت بسنده‌ای انجام شود. اگر این‌همه توصیف‌های شگفت‌انگیز و ویژگیهای فرشتگان برای کارهای کیهانی نباشد، پس برای چیست؟ چه‌ چیزهای دیگری در این کیهان می‌تواند وجود داشته باشد که تا این اندازه با این توصیف‌ها و ویژگی‌ها همخوانی داشته‌باشد؟


اگر دیدگان خود را بر این ویژگی‌ها و گوشزدهای مهم ببندیم و آنها را تنها به تحولات اطراف کرة زمین و زمینیان محدود کنیم (به‌زعم اغلب مترجمین و مفسرین قرآن کریم) آیا به عقاید کلیسایی سده‌های میانه، و در زمینه کیهان‌شناسی به جهان‌بینی پتولمی‌ (بطلمیوسی) بازگشت‌ نکرده‌ایم؟

بنابراین کارکرد این کارگاه عظیم 21 درصدی کیهانی، آن است که انرژی خام را از خزائن غیب می‌گیرد (input) و پس از کاستن از شدت‌وحدت این انرژی‌ها و تلطیف نسبی آنها، و انجام کنش‌واکنش‌هایی برروی آنها (که وصف آنها گذشت)، و تبدیل‌کردن آنها به ستارگانی دیدنی، با شرایط ویژه روانه جهان پیدا می‌کند (output).

با این تعبیر بسیاردقیق، معنای این آیه، در اینجا نیز به‌خوبی کارایی خود را نشان‌می‌دهد: الاّیسجدوا لله‌الذی یخرج الخبأ فی‌اسموات والارض(نمل: 25)

یعنی آیا سجده‌نمی‌کنند برای خداوندی که بیرون می‌آورد پنهانی را در آسمان‌ها و زمین

استدلال موضوع با توجه به یافته‌های کیهان‌شناسی

ممکن است برخی ستاره‌شناسان جوان بر این نظر خرده‌ بگیرند و بگویند ما روند شکل‌گیری ستارگان را می‌دانیم و به چنین موضوعی برخورد نکرده‌ایم. به این دسته از منتقدان باید گفت هنوز نایافته‌های فراوانی در مورد آفرینش بسیاری چیزها از جمله ستارگان وجوددارد و ما نباید دانسته‌های اندک خود را تمام‌شده و کامل بدانیم؛‌ بلکه همواره باید در جست‌وجوی دانش باشیم.


برای استدلال موضوع به دو روش از دستاوردهای کیهان‌شناسان بهره‌برداری می‌کنیم:‌

روش اول: «پرتوهای کیهانی که برای اولین‌بار در سال 1912 توسط فیزیکدان اتریشی ‹ویکتور هس› کشف‌شد، ذرات کوچک و بسیار پرانرژی هستند که با سرعتی نزدیک به سرعت نور درفضای بیکران سیرمی‌کنند. کشف او که سال‌ها مورد تردید بود، سرانجام با استفاده از میدان‌های مغناطیسی به‌اثبات‌رسید. ماهواره اسکای ژاپن نخستین بار در سال 1994 تصاویری از شکل‌گیری این ذرات ضبط‌ کرده‌است. کاتسوجی کویاما از دانشگاه کیوتو می‌گوید اگر بتوانیم راز این مسأله را که 82 سال است ذهن ستاره‌شناسان را به‌خودمشغول‌کرده‌است دریابیم، بسیار خوشحال‌خواهم‌شد».

«اکنون دانشمندان نجومی می‌دانند که الکترون‌ها و دیگر‌ذرات باردار با شتاب فراوان از سراسر جهان و حتا کهکشان‌ها گذرمی‌کنند. این پرتوهای کیهانی همچون بادی که در ایام بهار سبب بارورشدن گیاهان می‌شود، ابرهای غول‌آسای ستاره‌ای را که در کیهان پراکنده‌اند،‌ به شیوه‌ای ظریف، تحت تأثیر قرارداده و آنان را دگرگون‌می‌سازند و به پیدایش ستارگان و کهکشان‌ها کمک می‌کنند. منشأ این ذرات که حداقل یک میلیارد برابر فتون‌های نوری انرژی دارند، تاکنون برای ستاره‌شناسان ناشناخته مانده‌است».(4)

در پاراگراف آخر که زیرخط شده‌، دقت‌شود و واژه‌های آن زیرذره‌بین قرارداده‌شود. آیا ویژگی‌هایی را که قرآن کریم پیرامون فرشتگان برشمرد، جز این واژها بود؟ حتا نکته‌هایی افزون داشت که هنوز دانشمندان به آنها نرسیده‌اند.

به مطلبی دیگر در همین زمینه نیز، توجه‌شود:

«دانشمندان سازمان ناسا می‌‌گویند موفق به کشف جدیدی درمورد ویژگی‌های تابش‌های کیهانی گاما شده‌اند، که می‌تواند پنجره جدیدی به دنیاهای دوردست بگشاید. با این کشف جدید می‌توان درمورد تولد کائنات و نیز پایان آن به نظریه‌ها جدیدتری رسید».

«کشف جدید کیهانشناسان که در واقع هندسه کیهانی را تغییرخواهدداد، عبارت از آن است که در پس (پیش‌زمینه) هر‹سوپرنوا› و ‹کوازاری› که در فضاهای دوردست کشف‌می‌شود، مطمئناً آثاری از انفجارهای بسیارعظیم اشعه گاما نیز باید وجودداشته‌باشد» (که منشأ آنها ناشناخته‌بود.)

«در فضای بیکران، انفجارهای اشعه گاما معمولاً به طور پراکنده چندبار در روز رخ‌می‌دهد، که البته زمان هر انفجار از چندثانیه تا یک دقیقه بیشتر طول‌نمی‌کشد؛ اما همین انفجارهای کوتاه از تک‌تک انفجارهای کیهانی بسیار نیرومندترند».(5)


روش دوم: «اگر ذرّه‌ای خلق‌شود، همزمان با آن پادمادة آن نیز تولیدمی‌شود، که دارای همان جرم و ویژگی‌های ماده است، اما باری مخالف دارد؛ و با سرعتی مساوی، درست درجهت عکس آن حرکت می‌کند. پس پروتون‌ها با پادپروتون‌ها، و الکترون‌ها با پادالکترون‌ها که پوزیترون نامیده‌می‌شوند، به‌وجودمی‌آیند. پروتون بدون پادپروتون ساخته‌نمی‌شود. این قانون تاکنون نقض‌نشده‌است. پس اگر مهبانگی بوده،‌ چطور ممکن است در جهان مقدار ماده با پاد ماده برابر باشد؟»

«مشکل اینجاست که نشانی از پادماده دردست‌نیست. اگر فرض‌کنیم پادماده وجوددارد، در آن صورت برخوردهای اتفاقی آن با ماده، موجب نابودی هردو و تابش پرتو گاما می‌شود. این هم یک قانون است. بر طبق قوانین مکانیک کوانتمی ماده و پادماده از انزژی محض به‌وجودمی‌آیند و بازگرداندن آنها به حالت اولیه هم انرژی محض تولیدمی‌کند. پس وجود پرتو گاما در جایی از عالم ممکن است ناشی از نابودی پادماده باشد».(6)

تعجب‌آور است که چرا کیهان‌شناسان با توجه به این‌همه یافته‌ها، برخی احتمال‌های ساده را نمی‌دهند. مثلاً می‌گویند ‹درجایی از عالم› ولی این ‹جا› را بخش ‹مادة تاریک 21 درصدی› نمی‌دانند. پس اگر این ‹جا› را همان جایی بدانیم که از آن زیر عنوان جهان ‹نورونیرو› یادکردیم، تفاوت زیادی برای بحث‌وجدل باقی‌نمی‌ماند. هم موضوع نایابی پادماده حل‌شده‌، هم موضوع منشأ پرتوهای کیهانی، هم یک گام به شناخت مادة تاریک نزدیک‌شده‌ایم، و مهمتر از همه، اینکه متوجه‌می‌شویم خداوند با ‌منظورونظرهایی این بخش 21 درصدی را از بقیه انرژی تاریک جداکرده و بیهوده‌کاری نکرده‌است: وما خلقناالسّموات والارض و مابینهما لاعبین(دخان: 38)

بدین ترتیب می‌توان گفت پادماده‌ها، از ابتدای آفرینش در بخشی از این جهان 21 درصدی زندانی‌شده‌اند، و ابزاری است در دست کارگزاران این بخش تا هرازچندگاه،‌ با از بین‌بردن بخشی از آنها پرتوهای کیهانی ازجمله پرتو گاما را به‌وجودآورند تا موجب بارورشدن ستارگان و شکل‌گیری آنها ‌شوند.


نقش فرشتگان در تنظیم کار کیهان

وظیفه کارگزاران کیهانی با آماده‌سازی و تولید ستارگان و گسیل آنها به جهان پیدا به پایان نمی‌رسد، بلکه حفظ و نگهداری این ستارگان و آنچه که به آنها مربوط است، نیز برعهده این کارگزاران است.

ستارگان پس از مرگ (مانند کوتوله‌های سفید که در نهایت سیاه‌می‌شوند) نیز به این کارخانه بازمی‌گردند تا از موادشان دوباره بهره‌برداری شود. زیرا در کیهان چیزی از بین نمی‌رود و تغییر و تحولات صرفاً جابه‌جایی مواد، انرژی، و امواج است.

درهرصورت، نظم کیهان برعهده این کارگزاران است، چنانکه به هنگام رستاخیز و به وقوع پیوستن دگرگونی‌هایی کلی در شکل کیهان، کارکرد حفاظتی این ناظمان از بین نرفته،‌ بلکه دیگرگون شده، برخی از آنها بر کرانه‌های عرش درگردشند، و برخی دیگر با نیزوی خود، عرش را استوار و پابرجا نگه می‌دارند.

در پیرامون جهان پیدا

حدود دویست میلیارد کهکشان که هر کدام دارای تقریبا دویست میلیارد ستاره(همچون خورشید) است، به وسیله تلسکوپ‌ها قابل تشخیص است. اما این تعداد فقط چهار در صد از کیهان را تشکیل می‌دهد.(7)

گوشه‌ای از بزرگی و عظمت عالم پیدا در ‹مهبانگ در قرآن› آورده‌شد. قرآن کریم آیات بسیاری دارد که ویژگی‌های جهان پیدا را به عنوان پنداموزی، بیان می‌کنند.

سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر

روز اول مرداد 1383، شبکه اول صدا و سیما از منابع خبری انگلیس گزارش‌کرد که پروفسور استفان هاوکینگ در یک کنفرانس کیهان‌شناسی که در دوبلین برگزارشده‌بود، طی مقاله‌ای اعلام‌کرده‌است فرضیة خود را مبنی بر اینکه قدرت جاذبة سیاهچاله‌ها به آن اندازه‌ای است که حتّا نور نمی‌تواند از آن بگریزد، اصلاح‌کرده و به این نتیجه رسیده‌است که سیاه‌چاله‌ها به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که گاهی ممکن است برخی اطلاعات، قدرت گریز از آنها را داشته‌باشند و برخی مواد می‌توانند از آن خارج شوند.

طبق نظر قرآن کریم، جهان پیدا و پنهان با یکدیگر ارتباط دادوستدی دارند. این ارتباط از نظر علمی از طریق سیاهچاله‌هایی صورت‌می‌گیرد؛ که قرآن کریم از آنها به عنوان درهای آسمان یادکرده‌است.(بازگشت به مقاله سیاهچالگان در قرآن)

ولی طبق نظر کیهان‌شناسان بویژه هاوکینگ، تاکنون این بده‌بستان یک‌سویه بود. همه‌اش بستان بود و دادنی در کار نبود. همواره چیزهایی از راه سیاهچاله‌ها از بخش چهاردرصدی جهان پیدا به بخش 96 درصدی جهان ناپیدا می‌رفت ولی از بخش 96 درصدی چیزی به بخش 4 درصدی نمی‌آمد. پس از نقل شنیداری این اصلاح‌نظر، اکنون به نقل نوشتاری آن می‌پردازم:

«یکی از مشهورترین نظریه‌های فضائی عصر حاض، دایر بر اینکه هیچ چیزی قادر به فرار از سیاهچاله‌ها نیست، توسط خالق این نظریه نقض‌شده‌است

«استفان هاوکینگ فیزیکدان مشهور و استاد دانشگاه کمبریج می‌گوید نظریة مشهور او دربارة سیاهچاله‌ها تاکنون اشتباه بوده‌است. وی در کنفرانسی با موضوع جاذبه در دوبلین گفت که او در نظریه‌اش دایر بر اینکه هرچه که به درون سیاهچاله‌ها سقوط‌کند نابود می‌شود، تجدیدنظرکرده‌است  اکنون هاوکینگ به این باور رسیده‌است که سفر به سیاهچاله ممکن است؛ و چنانکه تاکنون تصورمی‌شد، سفری یک‌طرفه نیست. گری گیبونز فیزیکدان و استاد دانشگاه کمبریج گفت براساس تعریف تازة هاوکینگ، «افق رویداد» سیاهچاله‌ها از مرز مشخصی که کلیه محتویات درونی سیاهچاله را از جهان بیرون مجزاکند، برخوردار نیست. تصورمی‌شد زمانی که چیزی به داخل سیاهچاله بیفتد برای همیشه گم و ناپدیدشده‌است و تنها اطلاعاتی که دربارة سیاهچاله باقی می‌ماند، جرم و سرعت چرخش آن است. اما این فرض با قوانین فیزیک کوانتم که رفتار جهان را در کوچک‌ترین ابعاد توضیح‌می‌دهد، مغایراست. این قوانین حکم می‌کنند که اطلاعات نمی‌تواند برای همیشه از دست‌برود و نابودشود. اینکه اطلاعات ازدست‌برود یا نه، دارای پیامدهای مهم علمی و فلسفی‌ است».(8)

هاوکینگ با این اعتراف و اصلاح نظریه، پرداختن به سازوکار موجود بین جهان پیدا و پنهان را از دیدگاه یافته‌های کیهان‌شناسی تسهیل‌کرد و تعارض با دیدگاه قرآن را از میان برداشت؛ که پس از این به آن ‌می‌پردازیم.

گفتنی است این اصلاح نظر هاوکینگ مبتنی بر کشف‌های تازة کیهان‌شناسی بوده‌است؛ بدون آنکه کسی به این کشف‌ها اشاره‌کند. نشریة نیچر در شمارة 6/5/2004 مقاله‌ای تحقیقی زیر عنوان «نواحی غباری مرکزی در هسته فعال ان، جی، سی 1068» چاپ‌کرده که دوسویه‌بودن دادوستد دو بخش پیدا و ناپیدای کیهان را ثابت می‌کند:

«کهکشان‌های فعال از جمله تماشایی‌ترین اجرام آسمانی هستند. هسته متراکم این اجرام، چنان درخشان است که در واقع تمام کهکشان را تحت‌الشّعاع قرارمی‌دهد امروزه مشخص‌شده‌است که انرژی لازم برای فعالیت این قبیل چشمه‌های پرانرژی از سیاهچاله‌هایی سرچشمه‌می‌گیرد، که ممکن است جرمی معادل یک میلیارد برابر جرم خورشید داشته‌باشندهسته داغ این نوع کهکشان‌ها را ان. جی. سی. می‌نامند. یکی از این نوع کهکشان‌ها ان. جی. سی. 1068 است دانشمندان حدس می‌زنند سیاهچاله‌ای با جرمی معادل یکصد میلیون برابر جرم خورشید در هستة چنین کهکشان درخشانی وجودداشته‌باشد مرکز این سیاهچاله‌ها بر اثر تابش فوق‌‌العادة زیاد نور مرئی و ماورای بنفش، بسیار داغ هستند. در این منطقه از سیاهچاله ذرات گردوغبار، انرژی جذب‌شده از سیاهچاله را در ناحیة طیفی با طول‌موج بلندتر بازمی‌تابانند 

کیهانشناسان موفق‌شدند ساختار نواحی مرکزی ان. جی. سی. 1068 را مورد بررسی قراردهند. محققان تودة غبار داغی را در هستة این کهکشان ثبت‌کردند که دمای آن 500 درجة سلسیوس تخمین‌زده می‌شود ضخامت قابل‌‌ملاحظه این توده که 65 درصد قطر بزرگ توده است، نشان می‌دهد که این توده تنها در شرایطی می‌تواند پایدار بماند که پیوسته تحت تزریق انرژی جنبشی باشد. البته هیچ‌کدام از مدل‌های رایج برای کهکشان‌ها وجود چنین نواحی مرکزی برای کهکشان‌های فعال را نمی‌توانند به‌خوبی توصیف‌ کنند و برای این نواحی جواب قانع‌کننده‌ای ارائه‌دهند این تصاویر در واقع اولین سری مشاهدات تداخل سنجی با تصویربرداری تمام‌زمینه از یک جسم خارج از کهکشان راه شیری در ناحیة مادون قرمز حرارتی است. این تصاویر پنجره‌ای نو رو به سوی زمینه‌های کاملاً نوین ستاره‌شناسی می‌گشایند».  

کیهان‌شناسان از خود می‌پرسند آیا با گذر زمان، از وزن انرژی تاریک کاسته می‌شود؟ اگر کاسته شود چنین می‌شود و اگر نشود، چنان. این موضوع را با نقل نوشتة زیر، و با توجه به مقاله‌های نقل‌شدة پیشین، بررسی‌می‌کنیم. سپس به قرآن کریم بازمی‌گردیم تا ببینیم آیا این کتاب عظیم، در این زمینه نیز راهنمای ما خواهد بود یا نه ؟

«ارزیابی‌های تعجب‌آور جدید از ستارگان دوردست که توسط تلسکوپ فضائی هابل صورت گرفته‌است نشان می‌دهد، یک انرژی تاریک ناشناخته رفته‌رفته و با قدرت زیاد در حال متلاشی‌کردن گیتی است. اینشتین این انرژی را که منشأ آن هنوز ناشناخته است، پیش‌بینی‌کرده‌بود. با این حال بعدها او آن را بزرگترین اشتباه خود خواند. اینشتین گفته‌بود یک نوع نیروی جاذبه درحال فروپاشاندن گیتی است. قدرت این نیرو چنان زیاد است که طی میلیارها سال عمر کیهان تغییری نکرده‌است 

دکتر ریس از مؤسسة علوم تلسکوپ فضائی بالتیمور می‌گوید: آنچه ما یافته‌ایم نشان می‌دهد این نیرو یک انرژی تاریک نیمه‌دائم است و به نظر می‌رسد مدت‌هاست که با ماست؛ واگر تغییری می‌کند، این تغییر بسیار کند و آرام است دکتر ترنر کیهان‌شناس دانشگاه شیکاگو می‌گوید این بزرگترین راز همه تاریخ علم است؛ چه این انرژی تاریک در طول زمان تغییر بکند و چه نکند، در ماهیت این راز تغییری ایجاد نمی‌شود. اطلاعاتی که به‌تازگی به‌دست ‌آمده پیشرفت بزرگی است و این احتمال را که نیروی ضدجاذبه ناگهان قدرت بگیرد و سیارات ، ستارگان و حتا اتمها را متلاشی‌کند، تقویت‌می‌کند(9)


کوششی دیگر پیرامون انرژی تاریک

«چندین دهه است که فیزیکدانان و کیهانشناسان می‌دانند ذرات متعارف پیرامون ما تشکیل دهندة اتم‌ها و ستاره‌ها و بدن ما، و... تنها کسر کوچکی از کل جرم کیهان هستند. بقیة جرم کیهان متعلق به ماده تاریک است که هویت آن تا به حال ناشناخته باقی مانده‌ است. دانشمندان عقیده دارند که ذرات سنگین گوناگونی به زمین می‌رسند و از میان آن می‌گذرند، بدون آنکه با مواد سازنده کره زمین برهمکنش داشته‌باشند. این ذرات به‌ندرت با مواد معمولی واکنش نشان می‌دهند. بنابراین بدون آنکه مشاهده‌شوند‌ از میان اجرام معمولی از جمله زمین می‌گذرند 

آزمایش سی. دی. ام. اس. آی. آی.(پروژة جست‌وجو برای مادة تاریک در دمای پایین) به‌منظور مشاهدة گونة خاصی از این نوع ذرات طراحی شده‌است. اگر این ذرات مشاهده شوند، در واقع اولین نوری خواهد بود که به دنیای پررمز وراز ماده تاریک خواهدتابید؛ و نیز مدرک خوبی برای اثبات صحت نظریة ابرتقارن به‌دست ‌‌خواهدآمد. نظریة ابرتقارن نظریه‌ای مافوق نظریه‌های متداول فیزیک است.» (10)


دیدگاه قرآن کریم در زمینه‌های یادشده:

یعلم ما یلج فی‌الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من‌السماء و ما یعرج فیها (سبأ: 2، حدید: 4)

ترجمه: خداوند می‌داند آنچه را که در زمین فرومی‌رود و آنچه را که از آن بیرون می‌آید. و آنچه که از آسمان فرومی‌آید و آنچه که در آن(نه به سوی آن ـ دقت‌شود) بالا می‌رود.

روشنگری: وذلکم ظنّکم‌الذی ظننتم بربّکم اردیکم فاصبحتم من‌الخاسرین ـ فصلت: 23

پیشینیان مترجمین و مفسرین قرآن کریم، چون خود از درک مفاهیم قرآنی در ارتباط با علوم طبیعی ناتوان بوده‌اند، در بسیاری آیات عملاً توانایی خداوند را نیز دست کم گرفته‌ (وما قدرواالله حق قدره) و طبق آیه بالا آن را در اندازه توانایی‌های انسان پایین‌آورده‌اند.

متأسفانه این اشکال به پسینیان نیز سرایت‌کرده و همان تفکرات قدیمی را تکرارکرده و می‌کنند و نه‌تنها جرأت خدشه‌اندازی بر این رویه‌های قرون وسطایی را ندارند، بلکه حتا از خود نمی‌پرسند آیا درست است که با این‌همه یافته‌های علمی در این عصر همان مثال‌های کهنه را تکرارکنیم و با این کار ذهن دیگران را از دگراندیشی و نواندیشی بازداریم؟

مثلاً در تفسیر آیه بالا که در دو سوره به یک شکل آمده، می‌پندارند که منظور خداوند آن چیزهایی است که انسان‌ها می‌دانند؛ مانند باران که فرومی‌آید و ارواح که بالا می‌روند؛ و بدین گونه‌است که سطح دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین می‌آورند. حال آنکه منظور خداوند از این آیات، جدا از چیزهایی که ما می‌دانیم، آن است که به انس و جن بگوید چیزهای بسیار دیگری هم هست که شما نمی‌دانید و من می‌دانم.

همان‌گونه که به فرشتگان گفت انّی اعلم ما لاتعلمون، به ما میفرماید: من با این آیات، شما را راهنمایی می‌کنم که به دنبال آن دانستنی‌ها که نمی‌دانید، بروید. در این مقام اگر به آخرین خلاصه‌ مقاله‌ای که در بالا آمد بازگردیم،‌ بهتر متوجه این موضوع می‌شویم.


از سوی دیگر خداوند در این آیه وضعیت زمین را از آسمان جداکرده و برای هر یک حساب جداگانه‌ای بازکرده‌است(نه آن‌گونه که مفسرین همه را یکی می‌بینند). در بخش اول، بده‌بستان بیشتر بین جو زمین و خود زمین است؛ ولی در بخش دوم، بده‌‌بستان بین عالم پیدا و جهان پنهان‌ است، از راه درهای آن؛ و به تعبیر کیهان‌شناسان: سیاهچاله‌ها.


البته این جداسازی مانع از ‌آن نمی‌شود که چیزهایی که از عالم پنهان فرومی‌آیند، به زمین و جو آن نرسد. و یا چیزی از زمین به جهان ناپیدا نرود.

این نکته را نیز بهتر است بدانیم که خداوند در مورد چیزهایی که ما می‌دانیم این‌گونه سخن نمی‌گوید؛ بلکه آنها را به عنوان آیه یادمی‌کند و به ما یاداورمی‌شود که از آنها پند بگیریم؛ مثلاً در مورد باران، آیه‌های فراوان و گوناگونی وجوددارد؛ مانند آیة زیر:

واختلاف الیل والنهار وما انزل‌الله من‌السماء من رزق فاحیا به‌الارض بعد موتها وتصریف‌الریاح‌ آیات لقوم یعقلون(جاثیه: 5)

و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم(حجر: 21)

ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما فرونمی‌فرستیم آن را مگر به‌اندازه‌ای که دانسته‌اید.

در اینجا نیز از به‌کارگیری زمان مضارع «ننزله» می‌توان این نتیجه را گرفت که اگر اندازة جهان‌های ‹پیدا› و ‹پنهان› دگرگون‌ناپذیر بود، آیه چنین می‌بود: «و ما انزلناه الا بقدر معلوم».

خداوند کریم، در آیة 25 سوره نمل می‌فرماید: الذی یخرج‌الخبأ فی‌السموات والارض

ترجمهخداوند کسی است که بیرون می‌آورد پنهانی را در ‌آسمان‌هاوزمین (کیهان).


پس معلوم می‌شود از نظر قرآن کریم بین جهان‌های پیدا و پنهان، از راه بخش میانی کیهان یعنی جهان نورونیرو همواره رابطه بده‌بستان وجودداشته؛ و هیچیک از این دو جهان ثابت نیستند؛ چنانکه این معنا در آیة یادشده در دو سورة «سبأ» و «حدید» نیز گنجانده‌شده‌بود.

بنابراین:

ـ منشأ انرژی تاریک کاملا شناخته شده‌است؛ و از آغاز آفرینش، خود منشأ ایجاد جهان پیدای ما بوده‌است.

ـ اینکه دکتر ریس گفته‌است اگر تغییری کند، بسیار کند و آرام است، درست است.

ـ اینکه دکتر ترنر گفته‌است درهرحال ماهیت انرژی تاریک تغییر نمی‌کند، نیز درست است؛ ولی هیچگاه نیروی انرژی تاریک ناگهان قدرت نخواهدگرفت تا جهان را آن گونه که ایشان یادکردند، متلاشی کند. تلاشی جهان پیدا آن‌گونه است که در مقالة «مهنورد در قرآن» به آن پرداخته ام.

بنابراین، برمبنای آموزه‌های قرآنی، پیرامون سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر، و در مخالفت با نظریه افلاطونیان و برخی فلاسفه مسلمان، جهان یا جهان‌های ثابت و مثالی نداریم، و نتیجه‌ می‌گیریم که هر سه بخش در حال دگرگونی و حرکت است.

پس هیچ آفریده‌ای ثابت و لایتغّیر نیست؛ مگر ذات یگانه او که ثابت و بیدگرگونی است؛ هر چند که خود، این ثبوت را نقضکرده و آنگاه که چیزی جز او نبود از خود و برای خود آفرید و این کیهان پهناور را زینت ظهور بخشید.

تاریخ پایان نگارش خرداد: 1384

ویرایش دوم: اسفندماه 1399

ویرایش سوم: مرداد 1400

ویرایش چهارم: دی 1400

ویرایش پنجم: فروردین 1402

احمد شماع زاده

بازگشت‌ها

1.شرق: 19/3/83 و نوروز 83

3.برگرفته از مقالة نیوزویک، ترجمه و توضیح نگارنده، مندرج در اطلاعات علمی، بهمن‌ماه 1374

4.مقدمة تاریخچه زمان هاوکینگ صفحة سیزده ، و روزنامه ایران: 26/4/75

5.اطلاعات بین‌المللی: 8/9/78

6.نجوم شمارة 70 مقالة پادماده

7.شرق: 3/10/82

8.شرق: 7/5/83

9.همشهری: 19/12/82 ص16علمی

10.      شرق: 22/2/8

شرحی بر «دعای نور»

شرحی بر «دعای نور»

احمد شمّاع زاده


بسم‌الله‌النّور. بسم‌الله النّورالنّور. بسم الله نورٌ علی نور.

بسم الله الّذی هو مدبّرالامور. بسم الله الّذی خلق النّور من النّور.

الحمدلله الذی خلق النّور من النّور و انزل النّور علی الطّور فی کتابٍ مسطورٍ فی رقٍ منشورٍ، بقدرٍ مقدورٍ علی نبیٍ محبورٍ.

الحمدلله الّذی هو بالعزّ مذکور و بالفخر مشهور و علی السّرّاء و الضّرّاء مشکور و صلی الله علی نبیّنا محمدٍ و آله الطّیّبین الطّاهرین.

به این دعا می‌توان از دو منظر نگریست. یکی از منظر دعا بودن، و دیگری از نظر مفاهیم بلندی که در زمینه خداشناسی و آفرینش کیهان در بر دارد.

از منظر دعا آمده است که برای سلامتی تن و روان مؤثر است؛ بدین گونه‌ که اگر کسی هرروزه بر آن مداومت داشته‌ باشد، از تب‌کردن مصون می‌ماند؛ که این خود مصونیت‌های جسمی دیگری را درپی‌خواهدداشت. کسانی که این سفارش را عملی کرده اند، صحت این روایت را تأیید کرده اند.


و اما از منظر خداشناسی و آفرینش کیهان:

به نام خداوندی که نور است. به نام خداوندی که نور نور است.

از نظر آفرینش، اگر نور نادیدنی خداوند نبود، نورهای دیدنی کنونی وجود نداشتند؛ اکنون نیز اگر خداوند نور خود را از آفریدگانش دریغ کند، همه نابود می‌شوند. چنانکه در سوره نور فرموده است الله نورالسّموات والارض. یعنی خداوند نور آسمانها و زمین (کیهان) است. دقت کنید که آیه می‌گوید خود خداوند نور آسمانها و زمین است و نه به گمان برخی از مترجمین که نوشته‌اند «خداوند نوربخش آسمانها و زمین است». برای آگاهی بیشتر مقاله زیر را ببینید:

سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571


به نام خداوندی که نوری بر نور است.

این فراز برگرفته از آیه نور (35) در سوره نور است. یعنی نور خداوندی، نورهایی تو در تو و تو بر تو هستند؛ و بطنهای متفاوتی دارند؛ به گونه‌ای که هیچ موجودی از چگونگی نور خداوندی آگاه نیست؛ و تنها خود خداوند نور خود را به زیبایی و اجمال بسیار بیان کرده است:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى است، و آن چراغ در شیشه‌اى است. آن شیشه گویى اختر درخشانی است که نور خود را از درخت زیتون پربرکتی که نه شرقى و نه غربى است، مى‌گیرد؛ هر چند آتشزنه ای بدان نرسد، ولی همواره روشنى می‌بخشد. روشنایىِ بر روى روشنایى است. خداوند هر که را بخواهد به نور خویش هدایت مى‌کند، و این مَثَلها را خداوند براى مردم مى‌زند و خداوند به هر چیزى بسیار داناست.


به نام خداوندی که مدبّر کارهاست.

کارهای کیهان و آنچه در آن است را تدبیر (برنامه ریزی و سازماندهی) میکند. مدیریت اجرائی امور بر عهده کارگزارانش یعنی فرشتگان و برخی اولیاء الهی است.

خداوند کریم با آوردن واژه مدبّر، به ما می فهماند که شأن او بالاتر از مدیریت، بلکه تدبیر امورکیهان است؛ ولی برای تدبیر امور هستی کسی را نگمارده است؛ یعنی بسیار روشن و قطعی می‌فرماید که تدبیر کارها تنها در دست اوست؛ و با به کارگیری واژه هو، بر این نکته تأکید دارد که جز او کسی مدبّر هستی نیست.

از آنجا که خداوند برای فهماندن منظورهایش در قرآن کریمش همواره مثل‌ها را به‌کارمی‌گیرد، چنانکه برای شرح نور وجودش آیه نور را فروفرستاده، شایسته است ما نیز چنین کنیم:

هرگاه کارخانه‌داری کارخانه خود و دستگاه‌های آن را به دست مدیران و کارگران بسپارد و وظایف همه را به آنان بگوید و اختیار کامل به آنان بدهد؛ سپس همه را رهاکرده تا به تولید بپردازند، آیا کار عاقلانه‌ای انجام‌داده‌است؟ روش عاقلانه آن است که کارخانه‌دار، نظارت و کنترل دقیقی نیز بر کارکرد مدیران داشته باشد، تا اگر خطایی سرنوشت‌ساز که هستی کارخانه را تهدیدمی‌کند از مدیران و دیگر کارکنان سرزد، خود تدبیر کار و هدایت کارخانه را به‌دست بگیرد و از انحراف بنیادین پیشگیری‌کند. کسی که تدبیر امور را به دست گیرد، مدبّر گویند.


به نام خداوندی که نور(دیدنی) را از نور(نادیدنی) خویش بیافرید.

به نام خداوندی که آفرینش را با ظهور ذرّه بسیار ناچیزی از نور وجود خویش آغاز کرد؛ و چون وجودش پر از عشق است، آفریدگان را نیز بر بنیان عشق بیافرید و چون او بسیار زیباست، زیبایی را نیز از وجود خویش بیافرید و در هر یک از آفریدگانش به امانت گذاشت.

او عاشق همه آنهاست.


سپاس خداوندی را که نور (دیدنی) را از نور (نادیدنی) خویش بیافرید، و آن را بر کوه طور (در صحرای سینا) فروفرستاد، در کتابی (طبیعت) نگاشته شده، در برگی پراکنده شده (کره زمین) به آن اندازه ناچیز که ممکن بوده (و موجب انفجار نمیشده) بر پیامبر برگزیده اش (حضرت موسی).

خداوند جلّ و علی، تنها دو بار ذرّه ناچیزی از نور خود را آشکار کرده است. اولین بار همان است که موجب آفرینش کیهان شد، و دومین بار آن زمان بود که بر کوه طور تجلی فرمود.

هیچ سند و مستندی وجود ندارد که گویای این باشد که خداوند برای بار سوم، نور نادیدنی خود را به ظهور رسانده باشد.

گفتنی است در مقام مقایسه، ذرّه اول که کیهانشناسان آن را بسیار بسیار ناچیز تشخیص داده، و به هنگام شرح و توصیف مهبانگ وصف کرده اند، یا بسیار بزرگ‌تر از ذره دومی بوده که بر کوه طور ظاهر شده، و یا ذرّه دوم با یک واسطه ظاهر شده تا از شدت آن کاسته شود؛ وگرنه موجب منفجر شدن کره زمین و در نتیجه به هم ریختگی در بخشی از منظومه خورشیدی می‌شده است.

***

سیاهچالگان از شدّت نورشان، تاریک و به صورت پرده‌ای سیاه به نظر می‌رسند؛ و به همین دلیل آن‌ها را سیاهچاله خوانده‌اند؛ و آنقدر نیروی گرانش آن‌ها زیاد است که همه چیز حتّی نور را در خود فرو می‌برند. موجودی هم نیست تا آن سوی سیاهچاله را بنگرد.

نور الهی از نور سیاهچالگان بسی انبوه تر و شدیدتر و وصف ناشدنی است، در نتیجه دیدن آن تنها برای کسانی ممکن می‌گردد که چشم دلشان باز شود؛ که وصف این دیدار، آرزو و درخواست امام معصومی است که در فرازی از مناجات شعبانیه آمده است:

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلّقةَ بعزّ قدسک

ترجمه: خداوندا! نهایت بریدن از دنیا و پیوستن به خودت را بر من ببخشای! و دیدگان دلهای ما را با نور ناشی از نظر به سوی خودت، نورانی بگردان؛ به گونه‌ای که دیدگان دلها پرده های نور را پاره کنند و به معدن بزرگی و عظمت راه یابند و ارواحمان آویزه بلندای قداستت شوند.


چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی


تاریخ نگارش: اسفند 1401

تکمیل مبحث: فروردین 1402

احمد شمّاع زاده


کوششهای من و رهنمودهای خداوند

کوششهای من و رهنمودهای خداوند

(الّذین جاهداوا فینا لنهدینّهم سبلنا)

احمد شمّاع زاده

پیشگفتار:

در این نوشته به امدادها و رهنمودهای خداوند در بزنگاههایی که در یافتن و یا فهم نکته‌ای و یا حل مسأله ای علمی، قرآنی، و یا علمی و قرآنی درمانده شده بودم، میپردازم که در آن حالتها خداوند به کمکم آمده و به مصداق الذین جاهداوا فینا لنهدینّهم سبلنا، آن مشکل و درماندگی را رفع کرده و مرا از بلاتکلیفی نجات داده است.

البته گذشته از آن بزنگاهها، موارد بسیار دیگری هم بوده که آن‌ها را نیز فهرستوار میاورم تا در صورتی که خواننده این سطور مایل به دیدن هر یک از آن موارد باشد، بتواند با بازگشت به متن، آن را مورد مطالعه و بررسی قراردهد.

در آغاز مایلم بخشی از مقاله فرافکنی و هدایتهای الهی را که در سال 1390 نگاشته ام در اینجا بیاورم تا ذهن خواننده زودتر و راحتتر متوجه منظور من از نوشتن این مقاله شود. پس از آن اولین مقاله علمی- قرآنی ام را که در سال 1347 نوشته ام، معرفی میکنم:

کشف اتفاقی یا هدایت الهی؟

نویسنده کتاب ماده، انرژی و جهان هستی، پس از پیش کشیدن مطلبی پیرامون خانواده راذرفورد، موضوع فعالیت تشعشعی یا رادیواکتیویته را اینچنین آغازمی‌کند:

«داستان شاهزادگان سراندیپی را، که هیچگاه آنچه را که به دنبالش بودند نمی‌یافتند، اما در راه خویش مدام به چیز خواستنی‌تری برمی‌خوردند، احتمالاً به‌یاددارید. تاریخ علم انباشته از این گونه کشف‌های اتفاقی است که کشف پرتوهای مجهول (اشعه ایکس) در سال 1895 یک نمونه از آنهاست».

تیتر بعدی نویسنده پیرامون ‹عناصر رادیواکتیو› است. در این بحث نیز سخن خود را اینچنین آغازمی‌کند:

«کشف مهم دیگری که منجر به شروع کار اصلی راذرفورد شد، کشف هانری بکرل فرانسوی در سال 1898 بود. در آن مورد نیز تصادف (شانس) دخالت داشت».

البته تنها این نویسنده و این کتاب نیست که درباره تاریخ علم اینگونه قضاوت می‌کنند. نگارنده از نوجوانی که کتابخوانی را آغاز کرده، چنین نظرهایی را پیرامون تصادفی بودن بسیاری از کشف‌هایی که در زمینه دانش و پیشرفت دانش‌‌های انسانی رخ‌داده، خوانده است. با این حال هیچگاه این نظرها را نپذیرفته و همواره بر سطحی‌نگری این‌گونه نویسندگان که چنین سخنانی را برزبان و قلم جاری می‌کنند، متأسف‌ شده‌ است.

همان‌گونه که در جهان هستی چیزی به ‌خودی خود هست نشده، به همان گونه هم چیزی به گونه‌ای تصادفی و اتفاقی کشف نشده و این‌گونه اظهارنظرها بوی نادانی و ناسپاسی نسبت به خداوند می‌دهند. کار کیهان بر مبنای تصادف نیست. چیزی بی‌حساب رخ‌نمی‌دهد، جز آنکه خواست خداوند در پس آن قرارگرفته ‌باشد. حتا برگ درختی بر زمین نمی‌افتد جز آنکه خداوند به آن آگاه است.

اتفاق یعنی چه؟ چرا این گونه سخنان یاوه را می‌بافیم؟

تصادف چه نقشی در کار کیهان می‌تواند داشته‌باشد؟

چه سودی از این گونه ناسپاسی‌ها بهره ما می‌شود؟

چرا نقش خداوند را در رخدادهای زمین و آسمان و زندگانی‌مان نادیده می‌انگاریم؟


همه آنچه را که زیر عنوان کشف‌های اتفاقی و دستاوردهای تصادفی از آنها یادمی‌کنیم، همگی هدایت‌های الهی است که خداوند در راه کسانی قرارمی‌دهد که بخواهند خدمتی به پیشبرد دانش و رفع مشکلی از مشکل‌های انسانی بکنند. چرا این‌گونه کشف‌ها بهره نادانان و بی‌قیدوبندها نمی‌شود؟!


جز این است که خداوند حتا کسانی را که باید اینگونه پرده‌‌‌ها از پیش چشمانشان به کناری زده شود، و این‌گونه مشکل‌ها با دستشان بازشود، از میان کوشندگان در راه خود برمی‌گزیند؟ مگر خود نگفته است که الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا (کسانی که در راه ما می‌کوشند ما نیز راه‌های خود را به آنان می‌نمایانیم.) یعنی کوشش از شما و راه نشان دادن از ما. و به زبان همگانی:

از تو حرکت و از خدا برکت.

جهاد به معنای کوشش است؛ و تصور اینکه تنها معنای آن جنگ خونین در راه خدا باشد، به بیراهه رفتن است. مگر پیامبر اکرم نفرمود مداد‌العلماء افضل من دماء الشّهداء؟ کسی که به جنگ با نادانی و پرده‌پوشی می‌رود نیز رزمنده و جهادگر است؛ و جهاد او حتا برتر است.

جامعه با نادانی به پیش نمی‌رود. مگر خوارج نادان نبودند که بر علیه امام خود شوریدند و به حساب خود جهاد در راه خدا نیز کردند؟ به همین دلیل پیامبر اکرم فرمود: خواب دانشمند از عبادت و اظهار بندگی بی‌دانش برتر است.


اولین مقاله علمی- قرآنی ام

دبیرستان که میرفتم، در درس فیزیک معادله ای بود که فکر میکنم عنوانش این بود: فرمول شتاب اجسام در حال سقوط. قرآن را هم از سیزده سالگی شروع کرده بودم به خواندن؛ بدون اینکه از کسی یاد بگیرم. هر روز دو صفحه قرآن میخواندم، که هنوز ادامه دارد.

در آخرهای قرآن، سوره ای هست با عنوان فیل که اشاره به اصحاب فیل دارد. در تفسیر سوره فیل (که در حاشیه قرآن نوشته شده بود)، داستان لشگرکشی ابرهه سردار سپاه نجاشی، پادشاه حبشه یا اتیوپی کنونی آمده بود؛ که برای گرفتن سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام، میخواسته با سپاهیانش کعبه (خانه خدا) را ویران سازد. با خواندن این داستان واقعی، به ذهنم رسیده بود که این سنگریزه هایی که ابابیلها (پرنده های کوچک) روی سر سپاه ابرهه میریختند و آنها در دم کشته میشدند، با توجه به اینکه پرندگان در بلندای آسمان و آنچنان پرشمار بوده‌اند که مانند پاره ابری جلو نور خورشید را گرفته بودند، به هنگام رسیدن به زمین، طبق فرمول شتاب یادشده، باید مانند یک تیر تفنگ، شتاب داشته باشند تا بتوانند جنگجویی را از پا دراورند. همین موضوع را به یک مقاله تبدیل کردم؛ که هم اولین مقاله ام، و هم اولین مقاله علمی- قرآنی ام بود که پس از گرفتن دیپلم در سال 1347 نوشتم و در سال 1349 به مجله مکتب اسلام برای چاپ فرستادم.

***

در این گفتار، تنها در چارچوب پژوهشها و نوشته های علمی- قرآنی ام سخن به میان میآورم و از نقل و بررسی کمکها و رهنمودهای الهی در طول زندگی پرفرازونشیب خود، خودداری میکنم که موضوعی دیگر است و نگارش گفتار دیگری را میطلبد:


مراحل ششگانه آفرینش

در خانه مشغول نوشتن پژوهش مهبانگ در قرآن، و تطبیق مراحل ششگانه مهبانگ از دیدگاه دانش، با آیه مشهور خلق السّموات والارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش بودم، که خداوند در این آیه مراحل آفرینش کیهان را شش مرحله یا دوره (یوم) ذکر میکند؛ ولی در این آیه که هفت بار در کل قرآن تکرار شده، سخنی از چیستی این مراحل به میان نمیآورد. از آنجا که از نظر من یک کار پژوهشی باید تا حد ممکن بی‌نقص بوده و همه جوانب کار را در نظربگیرد، ذهنم سخت مشغول این نکته شده بود که این شش مرحله چیستند که خداوند با تکرار هفت باره آن (که نشانه اهمیت این موضوع هم برای ما آدمیان و هم در نظر خداوند است،) بر آن تأکید دارد؟

وقت نماز ظهر فرارسید. به هنگام نماز ظهر، ناخواسته سوره اعلی بر زبانم جاری شد. جاری شدن یک سوره بدون نیت، ممکن است برای هر نمازخوانی بسیار اتفاق افتاده باشد؛ ولی برای من بسیار شگفت انگیز بود؛ از آن جهت که من هیچ‌گاه این سوره را در نماز ظهر نخوانده بودم؛ بلکه بر اساس حدیثی که راوی میگوید بیست بار پشت سر امام علی نماز صبح خواندم و ایشان همواره این سوره را میخواند، تنها در نمازهای صبح میخواندم و میخوانم. هنگامی که آیات اولیه این سوره را میخواندم متوجه شدم که همه شش مرحله آفرینش در آن آمده است؛ و یقین کردم که این کار، کار خداوند بوده که بدین وسیله مرا راهنمایی کند تا هم حقیتقی از قرآنش را بیان کنم و انتشار دهم و هم مرا از سردرگمی و کنکاش بینتیجه برهاند.

ادامه ماجرا:

در مورد شرح و بسط چهار مرحله اول، هم خود توانستم به نتایجی برسم و هم در نهج‌البلاغه و تفسیر المیزان شرحی بر آن‌ها بیابم؛ ولی پیرامون دو مرحله آخر، هیچگونه رهنمودی در هیچ تفسیری نیافتم، بویژه در المیزان و مجمع البیان. در نتیجه به تفکر نشستم و به حول و قوه الهی به این نتایج رسیدم و مقاله را بدین گونه ادامه دادم:

متأسفانه تفاسیر جامع و معتبری همچون «‌المیزان» و « مجمع‌البیان» نیز در مورد آیات «الذی اخرج‌المرعی فجعله غثاءً احوی» ساکت مانده‌اند و تنها همان معنای ظاهری را توضیح مختصری داده‌ و از کنار آن گذشته اند. مسلم است که موضوع این دو آیه، به موضوع دو آیه پیشین، یعنی خلق و ایجاد مربوط میشود. بنابراین با تدبر در این آیات، در پشت معنای ظاهری واژگانی همچون الذی اخرج‌المرعی(کسی‌که گیاه را رویانید) و فجعله غثاءاً احوی(پس آن را خاک‌وخاشاک تیره و سیاه گردانید)، می‌توانیم معناهای کلی‌تری را بیابیم:


یکی، مطلق چیزی را از درون چیز دیگری بیرون کشیدن و موجود تازه‌ای ایجاد کردن است؛ که جز خداوند متعال کسی قادر به چنین کاری نیست. و سپس ایجاد تغییرات و حالات مختلف در موجود تازه، به نحوی که آن را از صورت اولیه کاملاٌ خارج کرده و به صورتی دیگر درمی‌آورد.

به عبارت دیگر، خداوند سبحان با ایجاد تغییر در اجزاء اشیاء، به تغییر در ماهیات آنها می‌پردازد و از جماد، گیاه به وجود می‌آورد. و سپس با ایجاد تغییری مجدد در اجزای موجود تازه، به تغییر در اعراض می‌پردازد و طراوت و رنگ علف تازه را از آن می‌گیرد و به «خاشاک تیره» که جزء جمادات است مبدل می‌سازد.


دوم‌، خداوند سبحان می‌خواهد با این کلمات بسیار سادة «اخرج المرعی فجعله غثاءً احوی» به ما بگوید در روند آفرینش کلی کیهان،‌ در این مرحله شرایط به‌وجودآمدن حیات آغازین را که همانا وجود نور، اکسیژن، آب و دیگر مواد است، فراهم آورده و باز با تغییر شرایط محیط از طریق ماده، در کار خشک‌وظلمانی‌کردن پدیده‌هاست. پروردگار سبحان، بدین ترتیب می‌خواهد تفهیم کند که همه چیز در تغییر و تحول است جز ذات او که ثابت و لایتغیر است و همه چیز رو به تیرگی می‌رود جز او که نور آسمانها و زمین است.


سوم، خداوند کریم پس از خلق کائنات از خلق و بدع دست‌نکشیده و دائما به ایجاد و تغییر می‌پردازد و به قول خودش «کل یوم هو فی شأن» و کیهان و آنچه در آن است، چه ستارگان عظیم، چه گیاهان، چه جانوران، چه جنها، و چه انسانها را همواره و هر روزه زنده می‌کند و می‌میراند و بدین گونه رو به تکامل و توسعه به‌پیش‌می‌برد. مگر او خود نمی‌گوید که او «یبدء و یعید» و «فعال لمایرید» است؟

ادامه بحث را میتوانید در مقاله مراحل ششگانه آفرینش با لینک زیر بخوانید:

مراحل ششگانه آفرینش: https://www.academia.edu/6794868


کشف کروموزوم و منشأ حیات در قرآن

شرح کشف کروموزوم منشأ حیات در قرآن را که مهم و خواندنی است، در مقاله شرحی بر عبارت «هدیً للمتّقین» (https://www.academia.edu/43299976) آورده ام؛ ولی پیرامون منشأ حیات در قرآن تنها بخشی از این مقاله را در اینجا میآورم.

در آیه شش سوره زمر، واژة انزل (صیغه گذشته مصدر انزال) به‌کاررفته، که شگفت‌انگیز است.

از خود میپرسیدم: آیا خداوند این هشت جفت انعام (کروموزوم) را از فضای کیهانی فروفرستاده‌است؟

همین پرسش پیش پا افتاده و گنگ از نظر خوانندگان و مفسران قرآن، و مهم از نظر قرآن را نیز پیگیرشدم و مقاله ای را در سال 1385 زیر عنوان آیا کروموزومهای درشت زندگی را به زمین آورده اند؟ نگاشته و منتشرکردم. توضیح آنکه من به اظهارنظر قرآن یقین داشته و هیچ شک و تردیدی در آن نداشتم؛ ولی برای خوانندگان مقاله ام منتظر ماندم تا کاوشهای پژوهشگران و دانشمندان فضائی به نتیجه برسد؛ و نتایج پژوهشهای آنان را در مقاله ام بگنجانم.


در نتیجه ده سال منتظر ماندم و پس از اثبات این نظر از دیدگاه دانش، مقاله دوم خود را در این زمینه زیر عنوان آری کروموزومهای درشت زندگی را به زمین آورده اند؛ نگاشتم و هر دو مقاله را جمع کردم و عنوان زیر را به آن‌ها دادم، تا یکی دیگر از معجزات قرآنی رقم بخورد:

تأیید علمی منشأ حیات در قرآن


بخشی از مقدمه این مقاله را در اینجا میآورم:

انتظار به سر رسید:

آری! کروموزومهای درشت، زندگی را به زمین آورده اند!


روشنگری: طی ده سالی که گذشت، این مقاله دارای این عنوان بود:

آیا کروموزومهای درشت، زندگی را به زمین آورده‌اند؟

در طول این ده سال و بویژه در سال 2014 منتظردستاوردهای تازه و مؤید نظر، به وسیله کاوشگر روزتّا بودم؛ ولی تا چند روز پیش، خبری نشده بود. اکنون که روزتّا نظر قرآن را که نگارنده کشف و منتشر کرده بود، تأیید کرده است، بخش پیشین مقاله را با عنوان بخش اول، و بخش تازه مقاله را با عنوان بخش دوم در زیر میخوانید. 15خرداد 95 – احمد شمّاع زاده

چهارپایان ویژه قرآنی یا کروموزومها: https://www.academia.edu/12408571

قرآن و ژنتیک، معجزه ای از قرآن: https://www.academia.edu/8327057

نشانی این مقاله در وبسایت منابع اسلامی: http://www.fa.islamic-sources.com/article

Koran & Genetic, a miracle of Koran: https://www.academia.edu/13796457


تأیید علمی منشأ حیات در قرآن: https://www.academia.edu/7503918

Waiting is over another Miracle of Koran confirmed: https://www.academia.edu/39584593


پس از آوردن دو نمونه بسیار مهم از امدادها و رهنمودهای خداوند در رسیدن نگارنده به حقایق قرآنی و انتشار آن‌ها، اکنون فهرستی از نکته‌ها و کشفهایی را که به حول و قوه الهی بدانها دست یافته‌ام و در پیشگفتار از آنها یاد شد، میآورم. برای کسانی که خواهان آگاهی بیشتری هستند، عنوان و لینک یا لینکهای مقاله مربوط به آن نکته‌ یا کشف را نیز درج میکنم:


خداشناسی

کشف و توصیف مکانیزمهای فعل الهی

فعل الهی (Divine Act): https://www.academia.edu/14819172


کشف منطبق بودن نظریه تار با آیه‌ای از قرآن

تسبیح گویان در هستی: https://www.academia.edu/6832639

ترنم هستی و هستی مترنم: https://www.academia.edu/13344792


کشف نسبت الهی در قرآن

نسبت الهی: https://www.academia.edu/9826312

کشف آیه مربوط به فرافکنی در قرآن

فرافکنی و هدایت الهی: https://www.academia.edu/12303827


آگاهی از شرک آلودبودن زیارت عاشورا

نقدی بر زیارت عاشورای معروفه: https://www.academia.edu/9091151


دستیابی به معیار شناخت شیعه حقیقی

بازشناسی شیعه حقیقی از شیعه سنّتی: https://www.academia.edu/33205818


قرآنشناسی

کشف عدد قرآنی 1147

کورش بزرگ و هماوردی دیگر از قرآن سترگ: https://www.academia.edu/29415360


کشف عنوان دی. ان. آ. در قرآن

دی. ان. آ و کلونینگ در قرآن: https://www.academia.edu/12408556

D.N.A. & Cloning in Qur’an: https://www.academia.edu/13801831


کشف طیف کامل نور در قرآن

طیف کامل نور در قرآن: https://www.academia.edu/22103348

طیف الضّوء الکامل فی القرآن: https://www.academia.edu/31944778


کشف نبود واژه عدم و مشتقات آن در قرآن

هستی یا نیستی! اصل کدام است؟: https://www.academia.edu/12575318


اثبات بی‌اعتباری ادعای خوابنامه بودن قرآن به حول و قوّه الهی

بیانیّه ای بر رد قرآن به مثابه خوابنامه: https://www.academia.edu/26307371


کشف معجزه ای در زمینه ریاضی فیزیک در قرآن

معجزه ریاضی فیزیک دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/6794860


کیهانشناسی

کشف شکل کیهان در قرآن و ارائه نظریه‌ای مهم در کیهانشناسی

مدلی مدرن، برای کیهان: https://www.academia.edu/5676568

A Modern Model for the Universe: https://www.academia.edu/11750437


کشف مصداق واژه مشارق، و ساختار کیهان در قرآن

سازمان کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/5676571


کشف پادمادّه کیهانی در قرآن

پادماده کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11943555


کشف تأییدیّه قرآن بر گسترش کیهان

گسترش کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/7656862


کشف ابعاد کیهان و جهانهای متوالی در قرآن

کیهان، سیستمی نه بعدی: https://www.academia.edu/23026305

The Universe, a Nine Dimension System: https://www.academia.edu/23710171


کشف وجود جهانهای متوازی و متوالی در قرآن

جهانهای متوازی و متوالی در قرآن: https://www.academia.edu/33424983


اثبات اینکه کارکرد کیهان، همچون کامپیوتری کلان و فراگیر برای خداوند است.

کیهان؛ کامپیوتری کلان و فراگیر: https://www.academia.edu/37399934


کشف و تطبیق مراحل ششگانه مهبانگ با مراحل ششگانه آفرینش در قرآن

مهبانگ یا آغاز کیهان در قرآن: https://www.academia.edu/11202947


کشف آیه مربوط به شکلگیری سیاهچالگان

ابواب السّماء یا سیاهچالگان در قرآن: https://www.academia.edu/12480771


کشف ظرافتهای آفرینش کیهان، و تأیید نظر کیهانشناسان در زمینه تقبدم و تأخر در آفرینش بخشهای کیهان: ظرافتها و دقایق آفرینش کیهان: https://www.academia.edu/46793933


اثبات منطبق بودن آیه‌ای از قرآن با کوتوله های قهوه ای

کوتوله های قهوه ای در قرآن: https://www.academia.edu/9131049


کشف و تطبیق آیات مربوط به ایستگاههای فضائی و سفرهای کیهانی در قرآن

ایستگاههای فضائی و سفرهای کیهانی در قرآن: https://www.academia.edu/11957899


انسانشناسی

اثبات علمی نبودن نظریه داروینیسم، و ارائه نظریه‌ای مهم در انسانشناسی:

بررسی جایگاه انسانهای پیشین و انسان امروزی: https://www.academia.edu/10055759

دگرگونی اساسی در نظریه تکامل انسان: https://www.academia.edu/6987500

نظریه تکامل انسان و چالشی دیگر!! https://www.academia.edu/36606009


کشف دلیل اصلی انقراض نئاندرتالها

The main reason for Neanderthals extinction: https://www.academia.edu/37892356

اجتماعی

کشف بازشناسی و تأیید آزادی ودموکراسی از سوی قرآن

فرعون دموکرات و آزاده!: https://www.academia.edu/9260575


کشف ِآیات مربوط به رانتخواری و مورد نقد قرارگرفتن آن از سوی قرآن

رانت خواری در قرآن: https://www.academia.edu/26841555


کشف آیات مربوط به ازدواج سفید و مورد تأیید قرارگرفتن آن از سوی قرآن

ازدواج سفید در قرآن: https://www.academia.edu/8764822


کشف معیار جامعه شیطانی در قرآن

معیار جامعه شیطانی در قرآن و مصداق آن در ایران: https://www.academia.edu/6891005


کشف اینکه دیپلماسی از منظر قرآن چگونه باید باشد

دیپلماسی قرآنی: https://www.academia.edu/35919194


کشف معانی دقیق واژگان و عبارتهای قرآن، و روشدن برخی اعجازها به هنگام بررسی آنها:

ارض (معانی سگانه ارض در قرآن)، ازواجاً ثلاثة، خلطاء، سدرة المنتهی (سوپ آپ اطمینان عظیم کیهان)، فزع الاکبر(= بیگ کرانچ)، لیفجر امامه (آینده نگری انسان)، باالنجم هم یهتدون، امن یجیب، اهل الذکر، هدیً للمتّقین، یا اخت هارون، عمل غیرصالح، فطاف علیها طائف، اثنتاعشرة عیناً، احضرت الانفس الشّح، امّ الکتاب، بحرالمسجور، بلدةً طیّبةً، ثانی أثنین، زوج و زوجین، زوجین اثنین، صوراسرافیل، ضاق بهم ذرعاً، ضرباً فی الارض، ما سکن فی الّیل و الّنهار، ما ملکت ایمانکم (ایمانهم)، مزّقتم کلّ ممزّقٍ، معجزین و معاجزین، نطوی السّماء، یحرّفون الکلم عن مواضعه، لااکراه فی الدین، آذان الانعام، بشر، ذات الواح و دسر، والنجم والشجر یسجدان، کرام الکاتبین، لا اکراه فی الدّین.

لینک مربوطه: دانشنامه مفاهیم ویژه قرآن کریم: https://www.academia.edu/10031889


بیست و سوم خرداد نودونه

ویرایش دوم: بهمن ماه نودونه

ویرایش سوّم: اردیبهشت 1400

احمد شمّاع زاده

سازمان کیهان در قرآن

سازمان کیهان در قرآن

احمد شمّاع زاده

عظمت خداوند در سازمان کیهان است

الله‌الذی جعل لکم‌الارض قراراً والسّماء بناءً


پیشگفتار:

ممکن است برای برخی این پرسشها پیش آمده باشد و یا پیش بیاید:

- چرا خداوند در قرآن تا این اندازه به کیهان، آغاز و انجام آن، و نیز سازوکار و ساختار آن پرداخته است؛ که نمیتوان مشابه آن را در دیگر کتاب‌ها، چه آسمانی و چه زمینی یافت؟!!

- آیا قرآن متأثر از نظریه های فیلسوفان تمدنهای کهنی همچون یونان، ایران و هند است؟

- آیا تناقضی میان کیهانشناسی قرآنی با کیهانشناسی فلسفی کهن و علمی کنونی وجود دارد؟

- آیا این کتاب به ظاهر دینی، بخشی یا تمام کیهانشناسی علمی را تأیید میکند؟

- آیا کیهانشناسی علمی بخشی یا تمام کیهانشناسی قرآنی را تأیید میکند؟

پاسخ:

خداوند در قرآن کریم خواسته است آنچه که نیاز انسان برای شناخت کیهان است، به او بدهد. در این میان ممکن است نظر کیهانشناسان فلسفی و علمی نیز تأیید، رد، و یا اصلاح شود؛ ولی هدف نهایی مانند همه آیات الهی، هدایت انسان در راهی که در پیش گرفته، بوده است؛ و به این شعر و شعار جامه عمل پوشانده است که:

آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

گذشته از این، چنانکه در آغاز مقاله مدلی مدرن برای کیهان آورده ام، برخی نکته‌های کیهانشناسی قرآنی همچون شناخت شکل کیهان، چنان پیچیده و مشکل است که ممکن است حتا کیهانشناسان دانشگاهها هرگز بدان دست نیابند؛ زیرا انسان همچون طفلی است که در اتاقی قرارش داده‌اند و بدون راهنمایی دیگران، هیچ‌گاه به شکل بیرونی اتاق، آگاهی لازم و کافی را نخواهد یافت؛ و تنها خداوند است که بر کیهان اشراف علمی و ایجادی دارد و میتواند به وسیله آیاتش انسان را رهنمون شود تا شکل آن را دریابد.

اشاره:

پس از بررسی آغاز آفرینش کیهان در قرآن زیر عنوان «مهبانگ یا آغاز کار کیهان در قرآن»، و مشخص‌شدن شکل کیهان، اکنون شایسته‌است به بررسی ساختار و سازوکار کیهان زیر عنوان «سازمان کیهان» در این کتاب شریف که تبیین‌کننده همه‌چیز است، بپردازیم.

بخش‌های کیهان و پیوندهای آنها

اخیراً اخترشناسان به شواهد جدیدی دست یافته‌اند. دقیق‌ترین نقشه‌های تهیه‌شده از خوشه‌های کیهانی، بیانگر آن است که قسمت عمدة کیهان از تاریکی تشکیل شده است. کیهان از 75 درصد انرژی تاریک، 21 درصد مادة تاریک، و 4 درصد مادة معمولی تشکیل شده‌است.(1)


در فلسفة جهان‌شناسی پیشینیان ‌آمده‌است که عالم امکان سه بخش دارد:

عالم لاهوت› که جز خداوند، مخلوق بدان راه ندارد.

عالم ملکوت› که جایگاه فرشتگان‌ و ارواح است.

عالم ناسوت› که همان عالم پیدا یا جهان ماده و آفریدگانی است که با همه بزرگی و عظمتی که دارد، انسان می‌تواند بخشی از آن را با وسایل لازم و بخشی دیگر را بدون وسیله ببیند و درک‌کند.

 

دیدگاه قرآن کریم

رب‌ّالسموات‌والارض و مابینهما و رب‌ّالمشارق انّا زیّنّاالسّماءالدّنیا بزینه‌ الکواکب و حفظاً من ‌کل ‌شیطان مارد لایسّمّعون الی ‌الملأالاعلی و یقذفون من‌کل جانب

(صافّات: آیات 5 تا 8)


شناسنامه بخش‌های کیهان

ملأالاعلـی = عالم لاهوت یا بالاترین جهان که حتّا شنود از آن برای شیاطین ممنوع است.

مـشـارق = عالم ملکوت یا جهان نورونیرو؛ که تاریکی و شب، و نیز انس‌وجن به آن راه ندارند.

سماءالدّنیا = عالم ناسوت یا آسمان پایین یا جهان پیدا(ارض) که شیطان‌های سرکش به آن راه ندارند.

عالم غیب یا جهان پنهان = عالم لاهوت + عالم ملکوت + عرش


السّموات‌والارض و مابینهما = آسمان‌های هفتگانه


آسمان‌‌های هفتگانه + عرش = کل کیهان

آسمان‌های هفتگانه، همه آفریده‌ها جز عرش را دربرمی‌گیرند. عرش منبع تغذیه آسمان‌های هفتگانه است.

نکته: اینکه چرا عرش را جدا از آسمان‌های هفتگانه دانستیم، استنادمان به آیة زیر و دیگر آیه‌هایی است که این مفهوم را می‌رسانند:

قل من‌ رّب‌ّالسّموات‌السّبع و رب‌ّ العرش‌ العظیم(مؤمنون: 86)

ادامه بحث:

تنزیلاً ممن خلق‌الارض والسموات‌العلی(4) الرحمن علی‌العرش‌استوی(5) له ما فی‌السّموات و ما فی‌الارض و ما بینهما و ما تحت‌الثری(طه: 6) 

در این آیه نیز «ارض» به معنای جهان پیدا، «سموات‌العلی» به معنای آسمان‌های بالاست که کمتر موجودی در آنها یافت میشود و یا به آنها دسترسی دارد. خداوند کریم در این آیه، ترتیب آفرینش را نیز رعایت کرده است. پس مشخص میشود از آنچه که پیش از استوی بر عرش آفریده، و آسمانهای هفتگانه را با آنها سروسامان داده، با عنوان سموات العلی یاد میکند. «سموات والارض» را برای آسمان‌های هفتگانه، به‌کاربرده و برای اینکه حجت را در این زمینه تمام‌کند، از کره زمین، با عنوان تحت‌الثّری یاد کرده تا با «ارض» به معنای ویژه آن یعنی جهان پیدا، اشتباه نشود.


در پیرامون جهان پنهان

حدود شصت سال است که ستاره‌شناسان مشغول اندازه‌گیری وزن کیهان هستند، ولی هنوز چیز قابل توجهی عاید آنان نشده‌است. سرعت گردش کهکشانها و مسیر انباشت ستارگان، هر دو به این موضوع اشاره‌دارند که وزن کیهان ممکن است بیش از صد بار بیشتر از وزن کلی تمام ستاره‌ها و سحابی‌های موجود در آن باشد این موضوع را ماهواره رونتگن در سال 1992 از طریق اشعه ایکس به دانشمندان آموخت و چون دانشمندان نمی‌توانستند چیزی را ببینند ولی وزن آن را محاسبه‌کرده‌بودند، عنوان «ماده سیاه» را برآن نهادند. با این حال ماهواره رونتگن تنها توانست ماده سیاه را وزن‌کند ولی ماهیت آن را تشخیص‌نداد. بداست که 99% کیهان را نتوانیم مشاهده‌کنیم ولی بدتر آن است که 90 درصد از این جهان ناپیدای 99 درصدی از پروتونها و نوترونهایی که ما آنها را می‌شناسیم تشکیل‌نشده‌باشد.(3)

بحث دیگری را که کیهان‌شناسان پیش‌می‌کشند، در مورد منشأ کیهان و مواد ایجادکنند‌ة آن است. می‌گویند اگر تقارن ماده و پادماده بر کیهان حاکم باشد،‌ پس چیزی نباید شکل‌می‌گرفت؛ و اگر چنین نباشد، پس این پادماده‌ها کجایند و کیهان چگونه‌شکل‌گرفته‌است؟



قرآن کریم پاسخ‌می‌دهد:

و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم (حجر: 21)

ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه منابع و خزائنش نزد ماست و ما فرونمی‌فرستیم آن را، مگر به اندازه‌ای که دانسته‌شده.

یعنی ای کیهان‌شناسان! گنجینه‌های پنهان کیهان نزد ماست و شما در کجا می‌خواهید به‌دنبال نودوشش درصد جهان گمشده و ناپیدا و یا منشأ کهکشان‌های پیدا بگردید؟

 

و ما من غائبه فی‌السّماء والارض الاّ فی کتاب مبین(نمل: 75)

ترجمه: و نیست، چیز پنهانی در آسمان و زمین، مگر در کتاب آشکاری (ثبت‌شده)‌است.

بنابراین نتیجه میگیریم «جهان پنهانی» که بخش عمدة کیهان را تشکیلمیدهد، منابع و خزائن الهیاست که «عالم غیب»(جهان پنهان) نامیدهمیشود و «عالم شهود» (جهان پیدا) تنها بخش اندکی از کیهان است؛ با این وجود، اثر پنهانیها، در کتاب آشکار که طبیعت و جهان پیدا باشد، ثبت و ضبطاست، و هرگاه خود صلاحبداند، از خزائن غیبش برای ما و دیگران فروخواهدفرستاد.

لایعلم من‌ فی السموات‌والارض الغیب الاّالله(نمل: 65)

ترجمه: نمی‌داند آنکس که در آسمان‌ها‌وزمین(کیهان) است، غیب را مگر خداوند.

روشنگری: یعنی هیچکس حتی انبیاء خدا و فرشتگان که در این کیهان وجوددارند، غیب را نمی‌دانند.

اکنون این پرسش پیش‌می‌آید که این جهان گمشده کجاست و چرا گم‌شده‌است؟

1ـ چون دانشمندان هرچه دیده‌اند تا سیصدهزارسال(و یافته اخیر آنان: 380000 سال) پس از مهبانگ بوده‌است و پیش از آن را نتوانسته‌اند ببینند، پس جهان ناپیدا بایستی در همان بخش آغازین حلزون کیهانی نهفته‌باشد.

2- چون عرش هم ناپیدا، هم عظیم و هم چیستی آن ناشناخته‌است، و این سه ویژگی با ویژگی‌های بخش پنهان کیهان یکی است، پس عرش همان بخش ناپیدای هستی، و کانون حلزون کیهانی با نهایت پیچیدگی و چگالی است.

3ـ چون عرش گستردگی ندارد و هرچه هست تراکم و سنگینی است، به‌اضافة دو نکتة بالا، بنابراین عرش بایستی همان هستة حلزون کیهانی باشد که از دید کیهان‌شناسان دورمانده‌است.

4ـ آخرین دستاوردهای علمی، جهان گمشده را به دو بخش تقسیم‌کرده‌، مادة تاریک(21 درصد)،‌ و انرژی تاریک(75 درصد). بدین ترتیب انرژی تاریک میتواند هستة حلزون کیهانی را تشکیل‌دهد؛ و مادة تاریک در پس سحابی‌ها و سیاهچاله‌ها و ستاره‌های نوترونی نهفته‌باشد. این برابرگذاری با دیگر مطالبی که پس از این خواهد آمد همخوانی دارد.

در پیرامون جهان نورونیرو(ملکوت ـ مشارق)

این بخش از کیهان که بین دو بخش پیدا و پنهان قرارگرفته، طبق آیات پیشین و آیاتی که از این پس خواهدآمد، دارای ویژگی‌هایی‌است‌؛ بدین قرار:

1.     شمار نیروها و تحول در آنها

2.     پاسداری و نگهدارندگی

3.     کارگاه ستاره سازی

4.     ناظم‌ امور کیهان

شمار نیروها و تحول در آنها

گفتنی‌است از دیدگاه قرآن، نه‌تنها جهان‌های پیدا و پنهان در تغییر و تبادل هستند، بلکه جهان میانه نیز از ثبات برخوردار نیست. در زمینة شمار نیروها و تحول در آنها، گفتار قرآن‌ چنین است:

الحمدلله فاطرالسّموات والارض جاعل‌الملئکه رسلاً اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع یزید فی‌الخلق مایشاء انّ‌الله علی کل شیء قدیر(فاطر: 1)

ترجمه: سپاس خداوندی را که شکافندة آسمان‌هاوزمین(کیهان) است. قراردهندة فرشتگان است فرستادگانی؛ که دارای دو، سه، و چهار بال(بازو، نیرو، سو ـ چنانکه می‌گویند دو بال یا دو نیروی علم و ایمان) هستند. می‌افزاید در آفرینش آنچه را که بخواهد. همانا که خداوند بر هرچیزی تواناست.

از این آیة شریفه برمی‌آید که عالم ملکوت نیز جهان ثابتی نیست؛ و خداوند بر تعداد فرشتگان، یا بر تعداد نیروهای هر یک از فرشتگان، و یا هردو مورد، می‌افزاید. و چون همواره می‌افزاید(یزید ـ چنانکه در روز رستاخیز این چهار نیرو به هشت نیرو افزایش خواهد یافت، که در جای خود به آن خواهیم ‌پرداخت)، پس این جهان تنها سیرتکاملی دارد و نیستی تاکنون در آن راه نداشته؛ همان‌گونه که از آن به عنوان «مشارق» یادکرد که همه طلوع و شروق است، و نشان از افول و غروب ندارد.


ابراهیم ویکتوری، دانشمند ایرانی مسیحی مقیم آمریکا و عضو ‹ناسا› در کتاب خود شگفتی‌های جهان، پس از یک بحث جامع پیرامون آیه‌ای از تورات(خداوند در آغاز آسمان‌ها و زمین را آفرید) یک نتیجة کلی گرفته و می‌نویسد: «برهمین اساس کلمات ‹آسمان‌ها و زمین› به معنای کائنات است. (درست مانند قرآن کریم. مترجم این کتاب، جهان هستی یا کیهان را ‹کائنات› ترجمه‌کرده‌‌است ـ نگارنده) بنابراین با ملاحظة دقیق‌تر معنای آزاد کلمات عبری و با در نظرگرفتن ساختمان دستوری، ترجمة جملة کتاب آفرینش 1ـ1 این طور خواهدبود: در آغاز نیروها(به‌صورت جمع‌آمده) کائنات را به‌وجودآورد.(به حالت منفرد آمده

«ترجمه و تفسیر واقعی این جمله این است که در آغاز نیروها، ‹مسؤول› آفرینش کلیة اجسام و اجرام سماوی و زمین، یعنی کائنات بود؛ یا مسبب آفرینش آنها بوده‌‌اند. با تلفظ فعل به صورت مفرد و اسم به‌حالت جمع، از این جمله چنین مستفادمی‌گردد که کلیة نیروهای آفرینش از یک ‹منبع› یا ‹قدرت›  یا ‹نیرویی› تکی گرفته‌شده‌اند. بنابراین آیا این نکته همان سناریویی نیست که علم برای آفرینش کائنات ارائه‌می‌د‌هد؟ اینکه در آغاز تنها یک نیرو فرایند آفرینش را آغاز نموده و بعد در همان حال که به دو نیرو و سه نیرو و در نهایت به چهار نیرو تقسیم‌ می‌شده، تمامی اجرام و ماده را ‹به‌صورت ذرات اولیه› که امروز در کائنات وجوددارد، آفریده‌است؟»

آیا این تفسیری علمی از آیه‌ای که در بالا آمد نیست؟

«پاسخ به این سؤال آری هست. بجز اینکه کتاب مقدس آفرینش 1-1، سناریوی علمی فعلی آفرینش را هزاران سال پیش با فصاحت و کوتاهی، بهتر از هردانشمند کیهان‌شناسی بیان‌داشته‌است».

هرچند چنین نیست ولی گویی ‹ابراهیم ویکتوری› ابتدا قرآن را خوانده سپس این مقاله را نوشته‌است هرچند تفاوتی نمی‌کند. او به حقیقت دست‌یافته، چه از راه تورات باشد، و چه از راه قرآن، و یا هرراه دیگری. چون انسان به حقیقت دست‌یابد گویی به قرآن دست‌یافته‌است؛ زیرا قرآن عین حقیقت است.

نقش نگهبانی و نگهدارندگی فرشتگان

همان‌گونه که از آیة اول مربوط به تقسیم‌بندی کیهان استنباط‌شد، بخش میانجی دو بخش جهان پیدا و پنهان، نگهبان و نگاهدارندة این دو بخش‌است؛‌ و نیز این آیات:

ـ و تری‌الملائکه حافین من حول‌العرش یسبحون بحمد ربّهم(زمر: 75)

ـ والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذٍ ثمانیه»(حاقه: 17)

ـ الذین یحملون‌العرش و من حوله یسبحون بحمدربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین‌آمنوا ربّناوسعت‌کل شیءرحمهً وعلماً فاغفرللذین تابوا واتبعوا سبیلک وقهم عذاب‌الجحیم»(مؤمن: 7)

با این تفاوت که آیه‌های بالا مربوط به روز رستاخیز است و در این روز با برهم‌خوردن فیزیک کیهان و درهم‌ فرونشینی آن، فرشتگان از عرش پاسداری‌می‌کنند؛ ولی تا رسیدن آن روز نیز همواره به وظیفة خود کاملاً آگاهند، و به آن عمل‌می‌کنند:

تکادالسّموات یتفطرن من فوقهن و الملائکه یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی‌الارض الا ان‌الله هوالغفورالرّحیم(شوری: 5)

با دقت در دو آیة آخر، متوجه‌می‌شویم که گذشته از پاسداری مادی، دو وظیفة پاسداری معنوی نیز برعهدة آنان گذاشته‌شده‌است:

1ـ تسبیح به ستایش پروردگارشان، که این مورد در کیهان همگانی است و هر چیز تسبیح‌گوی اوست.

2ـ یستغفرون:‌

در دنیا: برای آنکه در زمین است؛ استغفاری همگانی.

در آخرت: برای همة‌ کسانی‌که ایمان آوردند، و توبه‌کردند، و از راه خداوند پیروی‌کردند.

و نتیجه‌می‌گیریم که:

ـ ارزش نگهبانی معنوی کمتر از نگهبانی مادی برای کیهان نیست.

ـ برخی گاه‌ها نافرمانی‌ها و ناسپاسی‌ها تا آن اندازه بزرگند که نزدیک است کیهان منفجر‌شود.

ـ در آخرت کسی نمی‌تواند برای گناهکاران آمرزش بخواهد، مگر آنکه پیش از مرگ توبه‌کرده‌باشد

نقش سازندگی و کارگزاری فرشتگان

سوره‌ها: در قرآن کریم چهار سوره هست که با برشمردن صفات فرشتگان و سوگندیادکردن به آن صفات، آغاز می‌شود و نام آن سوره‌ها نیز اولین و مهم‌ترین صفت است: صافات، مرسلات، نازعات، و ذاریات.

نامگذاری: خداوندکریم، بسیاری از سوره‌ها را با واژة آغازین آن سوره نامگذاری کرده‌است؛ ولی برای یک موضوع، هیچگاه در چهار سوره چنین کاری را نکرده‌است.

سوگند: خداوند کریم برای اعتباربخشیدن و مهم بر‌شمردن موضوعی ویژگی‌های آن را با سوگندیادکردن در ابتدای یک سوره می‌آورد، ولی به هیچ موضوعی تا این اندازه سوگندیادنکرده‌است.

توصیف: خداوند در قرآن کریم موضوعی را در ابتدای سوره‌ها وصف‌کرده و اهمیت آن را گوشزدکرده ولی برای یک موضوع چهار بار و هربار چندین ویژگی را برنشمرده‌است.

بررسی آیات:

والصافات صفاً فالزاجرات زجراً فالتالیات ذکراً

والذاریات ذرواً فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسمات امراً

والمرسلات عرفاً فالعاصفات عصفاً والناشرات نشراً فالفارقات فرقاً فالملقیات ذکراً

والنازعات غرقاً والناشطات نشطاً والسابحات سبحاً فالسابقات سبقاً فالمدبرات امراً

چه جالب است! در پایان توصیف فرشتگان در هرسوره، یک‌درمیان «ذکر» و «امر» آمده است. واژة ذکر نشان از نظر و اندیشه دارد و واژة امر نشان از عمل و کردار. جالب‌تر آنکه اول ذکر آمده و بعد امر. یعنی اول باید برنامه باشد و سپس برمبنای برنامه کار اجرا شود.

این درحالی‌است‌که این آیات را به ترتیب شمارة سوره آورده‌، و در ترتیب‌دادن آنها هیچ‌گونه دخل و تصرفی نکرده‌ام. به نظرمی‌رسد اگر در این آیات دقت بیشتری شود نکات جالب توجه، و قرینه‌های بیشتری به دست خواهد‌آمد.

ترجمه آیات: در این ترجمه با بهره‌گیری از منابع گوناگون، نزدیکترین معناها(بدون پیشداوری‌هایی که پیشینیان در ترجمه‌ها و تفسیرها صورت‌داده‌اند.) برای واژه‌های قرآن کریم برگزیده‌شده و کوشش‌شده گزینة متعدی فعل‌ها برگزیده‌شود که برای فرشتگان، تناسب بیشتری داشته‌باشد تا گزینة لازم آن.

 سورة صافات: سوگند به فرشتگان صف‌کشیدة‌(ردیف‌کنندة) آماده. پس به دورکنندگان،دورکردنی یا (بازدارندگان، بازداشتنی). پس به تلاوت‌کنندگان ذکر.

سورة ذاریات: سوگند به پراکندهگران پراکندنی(افشانندگان، افشاندنی). پس به بارداران بار سنگینی. پس بهجریاناندازندگان به آسانی. پس به تقسیمکنندگان کاری.

 سورة مرسلات: سوگند به فرستادگان پیاپی. پس به عاملان تندبادهای سهمگین. سوگند بهپراکنده‌گران پراکندنی(پخش‌کنندگان پخش‌کردنی). پس به جداکنندگان جداکردنی. پس به آورندگان وحی.

سورة نازعات: سوگند به جداکنندگان به‌سختی(مانند جداکردن ترکیب‌های شیمیایی از یکدیگر) سوگند به فرشتگانی که به صورت ضربتی به راست و چپ جابه‌جامی‌شوند(یا ستارگانی که از برجی به برج دیگری می‌روند) یک جابه‌جایی ضربتی و دوسویه. سوگند بهشناورکنندگان سریع، شناورکردنی. سوگند به پیش‌اندازان پیش‌انداختنی(یا پیشتازان، پیش‌تاختنی). پس به تدبیرکنندگان کاری.

به ویژگی‌هایی که قرآن کریم در این آیات شریفه برای فرشتگان برشمرده‌است، دقت‌کنیم. این واژگان قرآنی وظایف مهم فرشتگان یا کارگزاران خداوند را برمی‌شمارد؛ نقش مهم آنان را در ساختار کیهان، و نیز در کنش‌واکنش‌ها و سازوکارهای کیهانی بیان می‌دارد؛ و عالم ملکوت یا جهان نیروها را به صورت کارگاه ستاره‌سازی، و خود فرشتگان را به عنوان کارگزاران این دستگاه با اختیارات لا‌زم، و مدیریت کافی معرفی‌می‌کند.

آیا در یک کارگاه صنعتی تمام این کنش‌واکنش‌ها صورت نمی‌گیرد؟ بویژه ‌آنکه پس از تولید بایستی توزیع نیز صورت گیرد. و چون تولید در اندازه‌های بزرگ است، پس باید با دقت و مدیریت بسنده‌ای انجام شود. اگر این‌همه توصیف‌های شگفت‌انگیز و ویژگیهای فرشتگان برای کارهای کیهانی نباشد، پس برای چیست؟ چه‌چیزهای دیگری در این کیهان وجوددارد که با این توصیف‌ها و ویژگی‌ها تا این اندازه همخوانی داشته‌باشد؟

اگر دیدگان خود را بر این ویژگی‌ها و گوشزدهای مهم ببندیم و آنها را تنها به تحولات اطراف کرة زمین و زمینیان محدودکنیم(به‌زعم اغلب مترجمین و مفسرین قرآن کریم) آیا به عقاید کلیسایی سده‌های میانه، و در زمینة کیهان‌شناسی به جهان‌بینی پتولمی‌(بطلمیوسی) بازگشت‌نکرده‌ایم؟

بنابراین کارکرد این کارگاه عظیم 21 درصدی کیهانی، آن است که انرژی خام را از خزائن غیب می‌گیرد(input) و پس از کاستن از شدت‌وحدت این انرژی‌ها و تلطیف نسبی آنها(انزال)، و انجام کنش‌واکنش‌هایی برروی آنها (که وصف آنها گذشت)، و تبدیل‌کردن آنها به ستارگانی دیدنی، با شرایط ویژه روانة جهان پیدا می‌کند(output).

با این تعبیر بسیاردقیق، معنای این آیه، در اینجا نیز به‌خوبی کارایی خود را نشان‌می‌دهد: الاّیسجدوا لله‌الذی یخرج الخبأ فی‌اسموات والارض(نمل: 25)

یعنی آیا سجده‌نمی‌کنند برای خداوندی که بیرون می‌آورد پنهانی را در آسمان‌ها و زمین

استدلال موضوع با توجه به یافته‌های کیهان‌شناسی

ممکن است برخی ستاره‌شناسان جوان بر این نظر خرده‌بگیرند و بگویند ما روند شکل‌گیری ستارگان را می‌دانیم و به چنین موضوعی برخوردنکرده‌ایم. به این دسته از منتقدان باید گفت هنوز نایافته‌های فراوانی در مورد آفرینش بسیاری چیزها از جمله ستارگان وجوددارد و ما نباید دانسته‌های علمی خود را تمام‌شده و کامل بدانیم؛‌ بلکه همواره باید در جست‌وجوی دانش یعنی دانشجو باشیم.

برای استدلال موضوع از نظر علمی، از دستاوردهای کیهان‌شناسان به دو روش بهره‌برداری می‌کنیم:‌

روش اول: «پرتوهای کیهانی که برای اولین‌بار در سال 1912 توسط فیزیکدان اتریشی ‹ویکتور هس› کشف‌شد، ذرات کوچک و بسیار پرانرژی هستند که با سرعتی نزدیک به سرعت نور درفضای بیکران سیرمی‌کنند. کشف او که سال‌ها مورد تردید بود، سرانجام با استفاده از میدان‌های مغناطیسی به‌اثبات‌رسید. ماهواره اسکای ژاپن نخستین بار در سال 1994 تصاویری از شکل‌گیری این ذرات ضبط‌ کرده‌است. کاتسوجی کویاما از دانشگاه کیوتو می‌گوید اگر بتوانیم راز این مسأله را که 82 سال است ذهن ستاره‌شناسان را به‌خودمشغول‌کرده‌است دریابیم، بسیار خوشحال‌خواهم‌شد».

«اکنون دانشمندان نجومی می‌دانند که الکترون‌ها و دیگر‌ذرات باردار با شتاب فراوان از سراسر جهان و حتا کهکشان‌ها گذرمی‌کنند. این پرتوهای کیهانی همچون بادی که در ایام بهار سبب بارورشدن گیاهان می‌شود، ابرهای غول‌آسای ستاره‌ای را که در کیهان پراکنده‌اند،‌ به شیوه‌ای ظریف، تحت تأثیر قرارداده و آنان را دگرگون‌می‌سازند و به پیدایش ستارگان و کهکشان‌ها کمک می‌کنند. منشأ این ذرات که حداقل یک میلیارد برابر فتون‌های نوری انرژی دارند، تاکنون برای ستاره‌شناسان ناشناخته مانده‌است».(4)

در پاراگراف آخر که زیرخط شده‌، دقت‌شود و واژه‌های آن زیرذره‌بین قرارداده‌شود. آیا ویژگی‌هایی را که قرآن کریم پیرامون فرشتگان برشمرد، جز این واژها بود؟ حتا نکته‌هایی افزون داشت که هنوز دانشمندان به آنها نرسیده‌اند.

به مطلبی دیگر در همین زمینه نیز، توجه‌شود:

«دانشمندان سازمان ناسا می‌‌گویند موفق به کشف جدیدی درمورد ویژگی‌های تابش‌های کیهانی گاما شده‌اند، که می‌تواند پنجره جدیدی به دنیاهای دوردست بگشاید. با این کشف جدید می‌توان درمورد تولد کائنات و نیز پایان آن به نظریه‌ها جدیدتری رسید».


«کشف جدید کیهانشناسان که در واقع هندسه کیهانی را تغییرخواهدداد، عبارت از آن است که در پس (پیش‌زمینه) هر‹سوپرنوا› و ‹کوازاری› که در فضاهای دوردست کشف‌می‌شود، مطمئناً آثاری از انفجارهای بسیارعظیم اشعه گاما نیز باید وجودداشته‌باشد» (که منشأ آنها ناشناخته‌بود.)

«در فضای بیکران، انفجارهای اشعه گاما معمولاً به طور پراکنده چندبار در روز رخ‌می‌دهد، که البته زمان هر انفجار از چندثانیه تا یک دقیقه بیشتر طول‌نمی‌کشد؛ اما همین انفجارهای کوتاه از تک‌تک انفجارهای کیهانی بسیار نیرومندترند».(5)


روش دوم: «اگر ذرّه‌ای خلق‌شود، همزمان با آن پادمادة آن نیز تولیدمی‌شود، که دارای همان جرم و ویژگی‌های ماده است، اما باری مخالف دارد؛ و با سرعتی مساوی، درست درجهت عکس آن حرکت می‌کند. پس پروتون‌ها با پادپروتون‌ها، و الکترون‌ها با پادالکترون‌ها که پوزیترون نامیده‌می‌شوند، به‌وجودمی‌آیند. پروتون بدون پادپروتون ساخته‌نمی‌شود. این قانون تاکنون نقض‌نشده‌است. پس اگر مهبانگی بوده،‌ چطور ممکن است در جهان مقدار ماده با پاد ماده برابر باشد؟»

«مشکل اینجاست که نشانی از پادماده دردست‌نیست. اگر فرض‌کنیم پادماده وجوددارد، در آن صورت برخوردهای اتفاقی آن با ماده، موجب نابودی هردو و تابش پرتو گاما می‌شود. این هم یک قانون است. بر طبق قوانین مکانیک کوانتمی ماده و پادماده از انزژی محض به‌وجودمی‌آیند و بازگرداندن آنها به حالت اولیه هم انرژی محض تولیدمی‌کند. پس وجود پرتو گاما در جایی از عالم ممکن است ناشی از نابودی پادماده باشد».(6)

تعجب‌آور است که چرا کیهان‌شناسان با توجه به این‌همه یافته‌ها، برخی احتمال‌های ساده را نمی‌دهند. مثلاً می‌گویند ‹درجایی از عالم› ولی این ‹جا› را بخش ‹مادة تاریک 21 درصدی› نمی‌دانند. پس اگر این ‹جا› را همان جایی بدانیم که از آن زیر عنوان جهان ‹نورونیرو› یادکردیم، تفاوت زیادی برای بحث‌وجدل باقی‌نمی‌ماند. هم موضوع نایابی پادماده حل‌شده‌، هم موضوع منشأ پرتوهای کیهانی، هم یک گام به شناخت مادة تاریک نزدیک‌شده‌ایم، و مهمتر از همه، اینکه متوجه‌می‌شویم خداوند با ‌منظورونظرهایی این بخش 21 درصدی را از بقیه انرژی تاریک جداکرده و بیهوده‌کاری نکرده‌است: وما خلقناالسّموات والارض و مابینهما لاعبین(دخان: 38)

بدین ترتیب می‌توان گفت پادماده‌ها، از ابتدای آفرینش در بخشی از این جهان 21 درصدی زندانی‌شده‌اند، و ابزاری است در دست کارگزاران این بخش تا هرازچندگاه،‌ با از بین‌بردن بخشی از آنها پرتوهای کیهانی ازجمله پرتو گاما را به‌وجودآورند تا موجب بارورشدن ستارگان و شکل‌گیری آنها ‌شوند.


نقش فرشتگان در تنظیم کار کیهان

وظیفة کارگزاران کیهانی با آماده‌سازی و تولید ستارگان و گسیل آنها به جهان پیدا به پایان نمی‌رسد، بلکه حفظ و نگهداری این ستارگان و آنچه که به آنها مربوط است، نیز برعهدة این کارگزاران است.

ستارگان پس از مرگ(مانند کوتوله‌های سفید که در نهایت سیاه‌می‌شوند) نیز به این کارخانه بازمی‌گردند تا از موادشان دوباره بهره‌برداری شود. زیرا در کیهان چیزی از بین نمی‌رود و تغییر و تحولات صرفاً جابه‌جایی مواد، انرژی، و امواج است.

درهرصورت، نظم کیهان برعهدة این کارگزاران است، چنانکه به هنگام رستاخیز و به وقوع پیوستن دگرگونی‌هایی کلی در شکل کیهان، کارکرد حفاظتی این ناظمان از بین نرفته،‌ بلکه دیگرگون شده، برخی از آنها بر کرانه‌های عرش درگردشند و عرش بر نیروی برخی دیگر استوار و پابرجامی‌ماند.

در پیرامون جهان پیدا

حدود دویست میلیارد کهکشان که هر کدام دارای تقریبا دویست میلیارد ستاره(همچون خورشید) است، به وسیله تلسکوپ‌ها قابل تشخیص است. اما این تعداد فقط چهار در صد از کیهان را تشکیل می‌دهد.(7)

گوشه‌ای از بزرگی و عظمت عالم پیدا در ‹مهبانگ در قرآن› آورده‌شد. قرآن کریم آیات بسیاری دارد که ویژگی‌های جهان پیدا را به عنوان پنداموزی، بیان می‌کنند.

سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر

روز اول مرداد 1383، شبکه اول صدا و سیما از منابع خبری انگلیس گزارش‌کرد که پروفسور استفان هاوکینگ در یک کنفرانس کیهان‌شناسی که در دوبلین برگزارشده‌بود، طی مقاله‌ای اعلام‌کرده‌است فرضیة خود را مبنی بر اینکه قدرت جاذبة سیاهچاله‌ها به آن اندازه‌ای است که حتی نور نمی‌تواند از آن فرار‌کند، اصلاح‌کرده و به این نتیجه رسیده‌است که سیاه‌چاله‌ها به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که گاهی ممکن است برخی اطلاعات، قدرت گریز از آنها را داشته‌باشند و برخی مواد می‌توانند از آن خارج شوند.

طبق نظر قرآن کریم، جهان پیدا و پنهان با یکدیگر ارتباط دادوستدی دارند. این ارتباط از نظر علمی از طریق سیاهچاله‌هایی صورت‌می‌گیرد؛ که قرآن کریم از آنها به عنوان درهای آسمان یادکرده‌است.(بازگشت به مقاله سیاهچالگان در قرآن)

ولی طبق نظر کیهان‌شناسان بویژه هاوکینگ، تاکنون این بده‌بستان یک‌سویه بود. همه‌اش بستان بود و دادنی در کار نبود. همواره چیزهایی از راه سیاهچاله‌ها از بخش چهاردرصدی جهان پیدا به بخش 96 درصدی جهان ناپیدا می‌رفت ولی از بخش 96 درصدی چیزی به بخش 4 درصدی نمی‌آمد.

پس از نقل شنیداری این اصلاح‌نظر، اکنون به نقل نوشتاری آن می‌پردازیم:

«یکی از مشهورترین نظریه‌های فضائی عصر حاضر دایر بر اینکه هیچ چیزی قادر به فرار از سیاهچاله‌ها نیست، توسط خالق این نظریه نقض‌شده‌است

«استفان هاوکینگ فیزیکدان مشهور و استاد دانشگاه کمبریج می‌گوید نظریة مشهور او دربارة سیاهچاله‌ها تاکنون اشتباه بوده‌است. وی در کنفرانسی با موضوع جاذبه در دوبلین گفت که او در نظریه‌اش دایر بر اینکه هرچه که به درون سیاهچاله‌ها سقوط‌کند نابود می‌شود، تجدیدنظرکرده‌است  اکنون هاوکینگ به این باور رسیده‌است که سفر به سیاهچاله ممکن است؛ و چنانکه تاکنون تصورمی‌شد، سفری یک‌طرفه نیست. گری گیبونز فیزیکدان و استاد دانشگاه کمبریج گفت براساس تعریف تازة هاوکینگ، «افق رویداد» سیاهچاله‌ها از مرز مشخصی که کلیه محتویات درونی سیاهچاله را از جهان بیرون مجزاکند، برخوردار نیست. تصورمی‌شد زمانی که چیزی به داخل سیاهچاله بیفتد برای همیشه گم و ناپدیدشده‌است و تنها اطلاعاتی که دربارة سیاهچاله باقی می‌ماند، جرم و سرعت چرخش آن است. اما این فرض با قوانین فیزیک کوانتم که رفتار جهان را در کوچک‌ترین ابعاد توضیح‌می‌دهد، مغایراست. این قوانین حکم می‌کنند که اطلاعات نمی‌تواند برای همیشه از دست‌برود و نابودشود. اینکه اطلاعات ازدست‌برود یا نه، دارای پیامدهای مهم علمی و فلسفی‌ است».(8)

هاوکینگ با این اعتراف و اصلاح نظریه، پرداختن به سازوکار موجود بین جهان پیدا و پنهان را از دیدگاه یافته‌های کیهان‌شناسی تسهیل‌کرد و تعارض با دیدگاه قرآن را از میان برداشت؛ که پس از این به آن ‌می‌پردازیم.

گفتنی است این اصلاح نظر هاوکینگ مبتنی بر کشف‌های تازة کیهان‌شناسی بوده‌است؛ بدون آنکه کسی به این کشف‌ها اشاره‌کند. نشریة نیچر در شمارة 6/5/2004 مقاله‌ای تحقیقی زیر عنوان «نواحی غباری مرکزی در هسته فعال ان، جی، سی 1068» چاپ‌کرده که دوسویه‌بودن دادوستد دو بخش پیدا و ناپیدای کیهان را ثابت می‌کند:

«کهکشان‌های فعال از جمله تماشایی‌ترین اجرام آسمانی هستند. هسته متراکم این اجرام، چنان درخشان است که در واقع تمام کهکشان را تحت‌الشّعاع قرارمی‌دهد امروزه مشخص‌شده‌است که انرژی لازم برای فعالیت این قبیل چشمه‌های پرانرژی از سیاهچاله‌هایی سرچشمه‌می‌گیرد، که ممکن است جرمی معادل یک میلیارد برابر جرم خورشید داشته‌باشندهسته داغ این نوع کهکشان‌ها را ان. جی. سی. می‌نامند. یکی از این نوع کهکشان‌ها ان. جی. سی. 1068 است دانشمندان حدس می‌زنند سیاهچاله‌ای با جرمی معادل یکصد میلیون برابر جرم خورشید در هستة چنین کهکشان درخشانی وجودداشته‌باشد مرکز این سیاهچاله‌ها بر اثر تابش فوق‌‌العادة زیاد نور مرئی و ماورای بنفش، بسیار داغ هستند. در این منطقه از سیاهچاله ذرات گردوغبار، انرژی جذب‌شده از سیاهچاله را در ناحیة طیفی با طول‌موج بلندتر بازمی‌تابانند 

کیهانشناسان موفق‌شدند ساختار نواحی مرکزی ان. جی. سی. 1068 را مورد بررسی قراردهند. محققان تودة غبار داغی را در هستة این کهکشان ثبت‌کردند که دمای آن 500 درجة سلسیوس تخمین‌زده می‌شود ضخامت قابل‌‌ملاحظه این توده که 65 درصد قطر بزرگ توده است، نشان می‌دهد که این توده تنها در شرایطی می‌تواند پایدار بماند که پیوسته تحت تزریق انرژی جنبشی باشد. البته هیچ‌کدام از مدل‌های رایج برای کهکشان‌ها وجود چنین نواحی مرکزی برای کهکشان‌های فعال را نمی‌توانند به‌خوبی توصیف‌ کنند و برای این نواحی جواب قانع‌کننده‌ای ارائه‌دهند این تصاویر در واقع اولین سری مشاهدات تداخل سنجی با تصویربرداری تمام‌زمینه از یک جسم خارج از کهکشان راه شیری در ناحیة مادون قرمز حرارتی است. این تصاویر پنجره‌ای نو رو به سوی زمینه‌های کاملاً نوین ستاره‌شناسی می‌گشایند».  

کیهان‌شناسان از خود می‌پرسند آیا با گذر زمان، از وزن انرژی تاریک کاسته می‌شود؟ اگر کاسته شود چنین می‌شود و اگر نشود، چنان. این موضوع را با نقل نوشتة زیر، و با توجه به مقاله‌های نقل‌شدة پیشین، بررسی‌می‌کنیم. سپس به قرآن کریم بازمی‌گردیم تا ببینیم آیا این کتاب عظیم، در این زمینه نیز راهنمای ما خواهد بود یا نه ؟


«ارزیابی‌های تعجب‌آور جدید از ستارگان دوردست که توسط تلسکوپ فضائی هابل صورت گرفته‌است نشان می‌دهد، یک انرژی تاریک ناشناخته رفته‌رفته و با قدرت زیاد در حال متلاشی‌کردن گیتی است. اینشتین این انرژی را که منشأ آن هنوز ناشناخته است، پیش‌بینی‌کرده‌بود. با این حال بعدها او آن را بزرگترین اشتباه خود خواند. اینشتین گفته‌بود یک نوع نیروی جاذبه درحال فروپاشاندن گیتی است. قدرت این نیرو چنان زیاد است که طی میلیارها سال عمر کیهان تغییری نکرده‌است 

دکتر ریس از مؤسسة علوم تلسکوپ فضائی بالتیمور می‌گوید: آنچه ما یافته‌ایم نشان می‌دهد این نیرو یک انرژی تاریک نیمه‌دائم است و به نظر می‌رسد مدت‌هاست که با ماست؛ واگر تغییری می‌کند، این تغییر بسیار کند و آرام است دکتر ترنر کیهان‌شناس دانشگاه شیکاگو می‌گوید این بزرگترین راز همه تاریخ علم است؛ چه این انرژی تاریک در طول زمان تغییر بکند و چه نکند، در ماهیت این راز تغییری ایجاد نمی‌شود. اطلاعاتی که به‌تازگی به‌دست ‌آمده پیشرفت بزرگی است و این احتمال را که نیروی ضدجاذبه ناگهان قدرت بگیرد و سیارات ، ستارگان و حتا اتمها را متلاشی‌کند، تقویت‌می‌کند(9)   


کوششی دیگر پیرامون انرژی تاریک

«چندین دهه است که فیزیکدانان و کیهانشناسان می‌دانند ذرات متعارف پیرامون ما تشکیل دهندة اتم‌ها و ستاره‌ها و بدن ما، و... تنها کسر کوچکی از کل جرم کیهان هستند. بقیة جرم کیهان متعلق به ماده تاریک است که هویت آن تا به حال ناشناخته باقی مانده‌ است. دانشمندان عقیده دارند که ذرات سنگین گوناگونی به زمین می‌رسند و از میان آن می‌گذرند، بدون آنکه با مواد سازنده کره زمین برهمکنش داشته‌باشند. این ذرات به‌ندرت با مواد معمولی واکنش نشان می‌دهند. بنابراین بدون آنکه مشاهده‌شوند‌ از میان اجرام معمولی از جمله زمین می‌گذرند 

آزمایش سی. دی. ام. اس. آی. آی.(پروژة جست‌وجو برای مادة تاریک در دمای پایین) به‌منظور مشاهدة گونة خاصی از این نوع ذرات طراحی شده‌است. اگر این ذرات مشاهده شوند، در واقع اولین نوری خواهد بود که به دنیای پررمز وراز ماده تاریک خواهدتابید؛ و نیز مدرک خوبی برای اثبات صحت نظریة ابرتقارن به‌دست ‌‌خواهدآمد. نظریة ابرتقارن نظریه‌ای مافوق نظریه‌های متداول فیزیک است.» (10)   


دیدگاه قرآن کریم در زمینه‌های یادشده:

یعلم ما یلج فی‌الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من‌السماء و ما یعرج فیها (سبأ: 2، حدید: 4)

ترجمه: خداوند می‌داند آنچه را که در زمین فرومی‌رود و آنچه را که از آن بیرون می‌آید. و آنچه که از آسمان فرومی‌آید و آنچه که در آن(نه به سوی آن ـ دقت‌شود) بالا می‌رود.

روشنگری: وذلکم ظنّکم‌الذی ظننتم بربّکم اردیکم فاصبحتم من‌الخاسرین ـ فصلت: 23

پیشینیان مترجمین و مفسرین قرآن کریم، چون خود از درک مفاهیم قرآنی در ارتباط با علوم طبیعی ناتوان بوده‌اند، در بسیاری آیات عملاً توانایی خداوند را نیز دست کم گرفته‌ (وما قدرواالله حق قدره) و طبق آیه بالا آن را در اندازه توانایی‌های انسان پایین‌آورده‌اند.


متأسفانه این اشکال به پسینیان نیز سرایت‌کرده و همان تفکرات قدیمی را تکرارکرده و می‌کنند و نه‌تنها جرأت خدشه‌اندازی بر این رویه‌های قرون وسطایی را ندارند، بلکه حتا از خود نمی‌پرسند آیا درست است که با این‌همه یافته‌های علمی در این عصر همان مثال‌های کهنه را تکرارکنیم و با این کار ذهن دیگران را از دگراندیشی و نواندیشی بازداریم؟

مثلاً در تفسیر آیه بالا که در دو سوره به یک شکل آمده، می‌پندارند که منظور خداوند آن چیزهایی است که انسان‌ها می‌دانند؛ مانند باران که فرومی‌آید و ارواح که بالا می‌روند؛ و بدین گونه‌است که سطح دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین می‌آورند. حال آنکه منظور خداوند از این آیات، جدا از چیزهایی که ما می‌دانیم، آن است که به انس و جن بگوید چیزهای بسیار دیگری هم هست که شما نمی‌دانید و من می‌دانم.

همان‌گونه که به فرشتگان گفت نی اعلم ما لاتعلمون، به ما میفرماید: من با این آیات، شما را راهنمایی می‌کنم که به دنبال آن دانستنی‌ها که نمی‌دانید، بروید. در این مقام اگر به آخرین خلاصه‌مقاله‌ای که در بالا آمد بازگردیم،‌ بهتر متوجه این موضوع می‌شویم.


از سوی دیگر خداوند در این آیه وضعیت زمین را از آسمان جداکرده و برای هر یک حساب جداگانه‌ای بازکرده‌است(نه آن‌گونه که مفسرین همه را یکی می‌بینند). در بخش اول، بده‌بستان بیشتر بین جو زمین و خود زمین است؛ ولی در بخش دوم، بده‌‌بستان بین عالم پیدا و جهان پنهان‌ است، از راه درهای آن؛ و به تعبیر کیهان‌شناسان: سیاهچاله‌ها.

البته این جداسازی مانع از ‌آن نمی‌شود که چیزهایی که از عالم پنهان فرومی‌آیند، به زمین و جو آن نرسد. و یا چیزی از زمین به جهان ناپیدا نرود.

این نکته را نیز بهتر است بدانیم که خداوند در مورد چیزهایی که ما می‌دانیم این‌گونه سخن نمی‌گوید؛ بلکه آنها را به عنوان آیه یادمی‌کند و به ما یاداورمی‌شود که از آنها پند بگیریم؛ مثلاً در مورد باران، آیه‌های فراوان و گوناگونی وجوددارد؛ مانند آیة زیر:

واختلاف الیل والنهار وما انزل‌الله من‌السماء من رزق فاحیا به‌الارض بعد موتها وتصریف‌الریاح‌ آیات لقوم یعقلون(جاثیه: 5)

و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم(حجر: 21)

ترجمه: چیزی نیست(در این کیهان پهناور) جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما فرونمی‌فرستیم آن را مگر به‌اندازه‌ای که دانسته‌اید.

در اینجا نیز از به‌کارگیری زمان مضارع «ننزله» می‌توان این نتیجه را گرفت که اگر اندازة جهان‌های ‹پیدا› و ‹پنهان› دگرگون‌ناپذیر بود، آیه چنین می‌بود: «و ما انزلناه الا بقدر معلوم».

خداوند کریم، در آیة 25 سوره نمل می‌فرماید: الذی یخرج‌الخبأ فی‌السموات والارض

ترجمهخداوند کسی است که بیرون می‌آورد پنهانی را در ‌آسمان‌هاوزمین (کیهان).


پس معلوم می‌شود از نظر قرآن کریم بین جهان‌های پیدا و پنهان، از راه بخش میانی کیهان یعنی جهان نورونیرو همواره رابطه بده‌بستان وجودداشته؛ و هیچیک از این دو جهان ثابت نیستند؛ چنانکه این معنا در آیة یادشده در دو سورة «سبأ» و «حدید» نیز گنجانده‌شده‌بود.


بنابراین:

ـ منشأ انرژی تاریک کاملا شناخته شده‌است؛ و از آغاز آفرینش، خود منشأ ایجاد جهان پیدای ما بوده‌است.

ـ اینکه دکتر ریس گفته‌است اگر تغییری کند، بسیار کند و آرام است، درست است.

ـ اینکه دکتر ترنر گفته‌است درهرحال ماهیت انرژی تاریک تغییر نمی‌کند، نیز درست است؛ ولی هیچگاه نیروی انرژی تاریک ناگهان قدرت نخواهدگرفت تا جهان را آن گونه که ایشان یادکردند، متلاشی کند. تلاشی جهان پیدا آن‌گونه است که در مقالة «مهنورد در قرآن» به آن پرداخته ام.

بنابراین، برمبنای آموزه‌های قرآنی پیرامون سازوکار سه بخش کیهان با یکدیگر، و در مخالفت با نظریه افلاطونیان و برخی فلاسفة مسلمان، جهان یا جهان‌های ثابت و مثالی نداریم، و نتیجه‌می‌گیریم که هر سه بخش در حال دگرگونی و حرکت است.


پس هیچچیز ثابت نیست و تنها ذات یگانه اوست که ثابت و بیدگرگونی است؛ هر چند که خود، این ثبوت را نقضکرده و آنگاه که چیزی جز او نبود از خود و برای خود آفرید و این کیهان پهناور را زینت ظهور بخشید.

ساختار کیهان

فلا اقسم بمواقع النّجوم و انّه لقسم لو تعلمون عظیم

تا کنون دانستیم که کیهان سه بخش دارد،‌ و هریک از این بخش‌ها چه نقشی را در ارتباط با یکدیگر دارند. از سوی دیگر پیش از این دانستیم که شکل ساختاری کیهان حلزونی است. اما هنوز نمی‌دانیم‌ که این سه بخش چگونه حلزون کیهانی را شکل‌داده و جایگاه هریک در این حلزون چگونه‌است؟


تنها آیه‌ای که این ساختار را مشخص‌می‌سازد، آیة آخر سورة طلاق است که می‌فرماید:

الله‌الذی خلق سبع سموات و من‌‌الارض مثلهنّ یتنزّل‌الامر بینهنّ لتعلموا ان‌الله علی کل شیء قدیر و ان‌الله قد احاط بکلّ شیء علماً

ترجمه‌: خداوند کسی‌است که آفرید هفت آسمان را و از زمین نیز مانند آنها را. کار را در میان آنها پایین می‌آورد(مقررمی‌دارد) تا بدانید همانا که خداوند بر هرچیزی توانا و همانا خداوند به‌درستی به هرچیزی احاطة علمی دارد.

از اینکه این آیه آخرین آیة سوره‌ای‌است که نام و موضوعش با موضوع آیه همخوانی ندارد و آیة بی‌نظیری در زمینة کیهان است، و اینکه خداوند در پایان آیه توانایی و احاطة علمی خویش را به رخ بندگانش می‌کشد، سرنوشتش همچون سرنوشت ‹آیة‌ قل‌الله یفتیکم فی‌الکلاله›(آیة آخر سورة نساء) است؛ و به نظرمی‌رسد که خداوند کریم می‌خواسته به‌هرصورت این موضوع از قلم نیفتد، روشنگری‌کرده، حجّت را در مورد کیهان تمام‌کند.

با این آیه دیدگاه ما از ساختار کیهان دگرگونه‌می‌شود؛ و متوجه‌می‌شویم که هفت آسمان به همراه خود هفت زمین(بخش‌های پیدا) دارند. و بخش‌های پیدای کیهان ویژة آسمان دنیا نیست. بنابراین، موضوع را به گونة زیر مورد بررسی قرارمی‌دهیم:

لاک سه بعدی یک حلزون طبیعی را درنظرآورید که دارای هفت لایه است.(در طبیعت چنین لاکی وجودندارد؛ و در صنعت هم به نظرنمی‌رسد کسی چنین کاری را کرده‌باشد؛ زیرا اگر قطر نیم‌دایرة اول لاک حلزون را تنها یک میلیمتر درنظربگیریم، برای به تصویرکشیدن یک لاک حلزون دوبعدی با هفت‌لایه، به زمین دایره‌واری که قطرش ده‌متر باشد، نیازداریم) ولی این لاک حلزون سه‌بعدی، مانند یک آب‌نما (اکواریوم)، باید به گونه‌ای شفاف باشد تا بتوانیم هرچه در درون آن است، آشکارا ببینیم.

در این صورت در هریک از لایه‌های آن، لکّه‌های روشنی (کهکشان‌هایی) را می‌بینیم که بخش بسیارکوچکی از لا‌یه را تشکیل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، چهاردرصد حلزون کیهانی) و دیگربخش‌های هر‌لایه که عمده حجم هرلایه را شکل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، 96 درصد حلزون کیهانی) سیاه و نادیدنی هستند. به قول نویسنده‌ای جرم درخشندة اعضای این خوشه‌های کهکشانی در اقیانوسی از ماده تاریک غوطه‌ورند. 

لایة هفتم که معمولاً از همة لایه‌ها گسترده‌تر است، ‹سماءالدّنیا› نام دارد و کهکشان‌های آن را ‹دنیا› می‌نامند. هریک از این لایه‌ها از سویی فعال، و دارای کارکرد جداگانه‌ای‌است؛ و از سوی دیگر چون همگی یک لاک حلزون را تشکیل‌می‌دهند، به یکدیگر پیوسته‌اند. هرچه لایه‌ها پایین‌تر قرارگرفته‌باشند، دارای حجمی کمتر، ولی نیروی گرانشی و چگالی بیشتری هستند. تا به مرکز یا هسته برسد.

پوستة این حلزون، همه هستی را در خود جای داده است؛ و هراندازه که این حلزون گسترش‌ ‌یابد، فضا ـ زمان نیز گسترش می‌آید.

لازم است پیش از ادامة بحث، به بررسی مفهوم سه واژه کلیدی در کیهان‌شناسی قرآنی بپردازیم: عرش، کرسی، بحر مسجور


چیستی عرش

در مورد چیستی عرش سخن بسیار کم است. هم در قرآن کریم و هم در احادیث. امام علی(ع) که میفرماید من به راههای آسمان از راههای زمین آگاهترم در زمینه شناخت عرش تنها دو عبارت را از او میتوان نقل کرد که همین دو عبارت نکات مهمی را که منطبق بر شناخت علمی عرش است به اثبات میرساند:

در دعای مشلول امام علی یک جا خداوند را بدین گونه مورد خطاب قرارمیدهد: یا من لا یطأ عرشه قدم(ای که هیچ گامی به عرشش نرسد) این نظر خط بطلانی بر عقیده کسانی میکشد که تصور میکنند رسول اکرم در شب معراج به عرش رسیده است و یا فرشتگان بدانجا راه دارند. اگر در آیاتی که در مورد فرشتگان و عرش هست دقت کنید میبینید که آنان بدان راه ندارند بلکه حول آن در گردشند و یا در روز بازپسین حامل عرشند که این فرشتگان آن گونه که ما تصور میکنیم نیستند بلکه نیروهایی هستند که اکنون چهارند و در روز بازپسین به هشت نیرو میرسند.(بازگشت به مهنورد در قرآن)

امام علی(ع) در جای دیگر از دعای مشلول خداوند را به یک ویژگی مهم از عرشش سوگند میدهد که سوگند هم نشانه اهمیت بسیار آن برای خداوند است و هم به شناخت عرش بسیار کمک میکند: بمعاقد العز من عرشک. ترجمه این عبارت کار ساده ای نیست.

ترجمه معاقد: معاقد جمع معقد است و معقد اسم مکان برای واژه عقد(ع مفتوح و ق هم مفتوح و هم مکسور). که معنای توده های ریگ بسته و برهم انباشته شده و درهم میدهد. ولی برای عرش با توجه به اینکه گفته شد دانشمندان از گراویتون سخن میگویند و گفتیم که عرش منبع تغذیه کیهان است به جای ریگ باید ذرات بنیادی را در نظر گرفت. بنابراین ترجمه عبارت چنین میشود: سوگند به معاقد گرانقدر عرشت که میتوانیم به جای معاقد هرچه از معنای آن دانستیم قراردهیم.

جایگاه و منزلتعرش

چیستی عرش تاکنون بیش از آنچه که آمد بر کسی آشکارنشده؛ ولی جایگاه آن دستکم برای نشاندادن ساختار کیهان ضروری بهنظرمیرسد. برای شناخت آن نیز باید به آیات قرآن و ریزهکاریهای مربوط به آن متوسلشویم:

از سویی آیه 86 سوره مؤمنون و یکی از دعاهای قنوت، نشان از آن دارند که عرش از نظر ماهیت یعنی چیستی، از سموات والارض جداست: 

قل منربالسمواتالسبع و ربالعرشالعظیم.

ربالسمواتالسبع و ربالارضینالسبع و ما فیهن و ما بینهن و ربالعرش العظیم


این معنا را از تمام آیاتی که میگویدسموات والارضرا در شش مرحله برپاداشت و سپس بر عرش مستولیشد، نیز میتوان دریافت.

از سوی دیگر، خداوند در مورد ‹سموات‌ والارض› جدا از واژة ‹ربّ›، واژه‌های‹خلق›، ‹فطر›، و ‹بدع› را به‌کاربرده که نشان از آفریدن آنهاست؛ ولی برای ‹عرش› همه‌جا تنها واژة ‹ربّ› را به‌کارگرفته‌است؛ و در نوع به‌کارگیری‌ها، رمزوراز و نکته‌هایی نهفته است:

ـ منظور از آفرینش من این نبوده که عرش را بیافرینم، بلکه منظور آفرینش ‹سموات‌والارض› بوده و ‹عرش› نتیجة آفرینش سموات‌والارض است.

ـ برای آفرینش، کمترین ذره از نور خود را جلوه‌گرساختم و چنان عظمتی به‌وجودآمد که حتی هنگامی که اینهمه نوآوری‌ها را ایجادکردم، همة آنها جزء ناچیزی از آن عظمت را به‌خودگرفتند و باقی‌ماندة آن را جمع‌وجورکردم و پروراندم(ربّ) تا از سویی روند گسترش کیهان به‌درستی پیش رود و از سوی دیگر منبعی باشد برای بسیاری کارهای دیگر. مانند نیروی هسته‌ای در مورد انسان‌ها که اگر آن را در قیدوبند بکشند و بجا و درست از آن بهره‌برداری کنند،‌ نیکو و سودمند است؛ و اگر رهاشود، یا بی‌رویه آن را به‌کارگیرند، ویرانگر است

جایگاه و منزلت ‹کرسی›

با وجود آیات بسیاری که در مورد عرش در قرآن آمده، پیرامون کرسی تنها یک آیه وجوددارد که در این تفاوت شمار آیه‌ها نیز نکته‌‌ای نهفته است:

وسع کرسیّه‌السّموات والارض ولایؤوده حفظهما و هوالعلی‌العظیم(بقره: 255)

این، بخشی از ‹آیه‌الکرسی› مشهور است؛ که تنها آیه‌ای است که خدا و رسولش ارزش زیادی برای آن قائلند؛ و خواندن آن بسیار سفارش شده و ثواب زیادی برای آن نوشته‌اند.

تنها چیزی را که از قرآن دربارة‌ کرسی می‌توان کشف‌کرد و باید آن را به یادداشته‌باشیم، این است که اگر خداوند ‹عرش› را با واژة ‹رب› تا اندازه‌ای معرفی و مادی‌بودن و وجود خارجی داشتن آن را خاطرنشان‌کرده‌است، برای ‹کرسی› از همان نیز دریغ‌کرده و تنها گستردگی را برای آن قائل‌شده و می‌توان گفت کرسی تنها ‹عنوان› است و وجود خارجی ندارد؛ همان گونه که از برخی روایات به این حقیقت می‌توان رسید.

رابطه و نسبت عرش با کرسی

از روایتهای معدود ولی بسیارمهمی که در این زمینه وجوددارد و درقاموس قرآنآمده، بهرهمندمیشویم:

از امام جعفر صادق:

السموات‌والارض و جمیع ما خلق‌الله فی‌الکرسیّ

الکرسیّ وسع‌السموات والارض، والعرش و کلّ شیء خلق‌الله فی‌الکرسی

از رسول اکرم(ص): ماالسّموات‌السّبع والارضون‌السّبع فی‌الکرسیّ الا کحلقه ملقاه بارض بلاقع و انّ فضله علی‌العرش کفضل‌الفلات علی‌الحلقه

از این سه روایت نکته‌های بدیعی در مورد شناخت و جایگاه ارزشی و مادی هر یک از ‹عرش› و ‹کرسی› به‌دست‌می‌‌آید، و مشکل‌گشای مسائل کیهان‌شناسی طبیعی و قرآنی است: و چه‌نیکو، چه‌زیبا، و چه‌‌قدر کامل و بی‌بدیل ترسیم و به‌تصویرکشیده‌شده‌اند. به تحلیل آنها می‌پردازیم:

ـ از حدیث‌های نقل‌شده از امام صادق(ع) متوجه‌می‌شویم که کرسی همة آنچه را که خداوند آفریده یعنی کل کیهان را شامل می‌شود.

ـ و از حدیث رسول اکرم مشخص‌می‌شود که جایگاه مادی و ارزشی ‹عرش› و ‹کرسی› چگونه است:

ـ از سویی، جایگاه آسمان‌ها و زمین‌های هفتگانه در کرسی، مانند یک حلقة آهنی(چیزی که مادی است،‌ وزن دارد، و وزنش هم سنگین است.) در یک بیابان بی‌آب‌وگیاه است.(که هیچ چیزی جز همان حلقة آهنی در آن نمود واقعی ندارد.)

ـ از سوی دیگر، برتری کرسی بر عرش همانند برتری آن بیابان است که اکنون آبادشده ولی عرش تنها همان ویژگی‌ها را که برای حلقة آهنی آمد، دارد: یعنی سنگینی و هیمنه.

نتیجه‌گیری:

ـ سنگینی کیهان در عرش است و گستردگی کیهان در کرسی است.

ـ کرسی همان پوسته(لاک) حلزون کیهانی، است که همه هستی را در خود جای داده است. به زبان کیهان‌شناسی این پوسته دربرگیرندة فضا ـ زمان (spacetime یا جای‌گاه) است، و با گسترش آن، جای‌گاه نیز بیشتر به‌وجودمی‌آید.

ـ عرش بخشی از کرسی، یعنی هستة حلزون کیهانی است که ممکن است همزمان با گسترش کرسی(جای‌گاه- spacetime) بخشی از انرژی خود را به لایه‌های بالاتر حلزون کیهانی گسترش‌داده و در ظلمانی‌کردن گیتی مؤثرباشد؛ چنانکه برخی دانشمندان اشاره‌کرده‌اند.

ـ ‹عرش› واقعی است و ‹کرسی› مجازی، و تنها نام و عنوانی قرآنی برای حلزون کیهانی است. در قرآن از کرسی یک بار یادشده تا چیز مهمی مثل ‹جای‌گاه› در این کتاب جامع از قلم نیفتد. ولی از عرش نظر به مسائل مختلف، بسیار یادشده‌است.


بحر مسجور چیست؟

این واژه مرکب که مانند ‹کرسی› تنها یک بار در قرآن آمده و خداوند درقالب یک آیة دو واژه‌ای به آن سوگندیادکرده، به دلیل برداشت‌های مختلفی که مفسرین از آن داشته‌اند(برخی معنای ‹پر، مالامال،‌ متلاطم› و برخی دیگر معنای ‹برافروخته، شعله‌ور، گداخته›)، به نتیجه‌ای پسندیده و پذیرفتنی دربارة مفهوم ‹بحر مسجور› نرسیده‌اند.

به نظر می‌رسد بهترین درک از این واژة کیهان‌شناسانة قرآن، آن باشد که خداوند با واژة ‹کرسی›،  ‹گسترگی› یا کمیت ‌کیهان را بیان داشته و با ‹بحر مسجور›، ‹چگونگی› یا کیفیت آن را. زیرا در اینجا نیز واژه‌گزینی قرآن کریم، بسیار بجا و پرمعناست و خداوند با این واژه: ‹اقیانوس مالامال، متلاطم،  برافروخته و گداخته›، بهترین معنا را در زمینة کیهان‌شناسی به‌کارگرفته‌است. شاهد مدعایی از کیهان‌شناسی:


«کهکشان‌ها ساختارهای بزرگی پر از ستاره، گاز و غبارند. آنها با جرمی برابر میلیاردها خورشید، ‌همچون فانوس‌های دریایی درخشان در اقیانوس تاریک کیهان‌اند. تصاویر هابل نشان ‌می‌دهد آن طور که پیش از این تصورمی‌شد، کهکشان‌ها ساختارهای ثابت و به‌دورازهم نیستند؛‌ بلکه با هم برخوردمی‌کنند،‌ درهم فرومی‌روند، همدیگر را می‌خورند، کم نورمی‌شوند،‌ و یا همچون آتشی شعله‌ورمی‌گردند، و تغییر شکل می‌دهند.(و همة ‌اینها در حلزون کیهانی رخ‌می‌دهد ـ نگارنده) به این ترتیب انقلاب بزرگی در اندیشة اخترشناسان به‌وجودآمده‌است.(11)  


تفسیر آیات ‹طور›

والطّور و کتاب مسطور فی رق منشور والبیت‌المعمور والسقف‌المرفوع والبحرالمسجور(طور: 1تا6)

ترجمه: سوگند به کوه(1) سوگند به کتابی تدوین‌شده(2) در برگی بازشده(3) سوگند به خانة آبادشده(4) سوگند به سقف برافرشته(5) سوگند به اقیانوس پر و برافروخته(6)

برای درک این مفاهیم از تفسیرها چیز زیادی به‌دست‌نمی‌آید، پس دست به دامان معصومین و ادبیات(زبان ادب) آنان می‌شویم و درمی‌یابیم که سه آیة اول در دعای ‹نور› آمده و به سه آیة بعدی در دعای ‹عهد› پرداخته‌شده:

الطور فی کتاب مسطور فی رق منشور(دعای نور)

اللهم رب‌النورالعظیم و رب‌الکرسی‌الرفیع و رب‌البحر‌المسجور(دعای عهد)

سه واژه اول که در دعای نور آمده و قرینه و همترازی برای سه آیة اول است، بدین ترتیب برابرگذاری می‌شوند:

طور به دو معنی است یکی مطلق ‹کوه› که نمونه‌ای از عالم پیداست؛ و دیگری نامی ویژه برای کوهی که حضرت موسی با تجلی نور مستقیم الهی بر آن بی‌هوش‌شد؛ و لابد جای اندیشة فراوان دارد که خداوند به آن سوگندیادکرده‌است؛ ولی جای پرداختن به این موضوع اینجا نیست.

کتاب مسطور، یعنی کتابی که تدوین شده نه نوشته‌شده؛ نوشتن، فعلی کلی است ولی خداوند در هر آیه‌ای که از کاربری فعل ‹کتب› خودداری‌کرده و ‹سطر› را به کار برده منظوری داشته و در این آیه نیز می‌خواهد بگوید این کتاب سطربه‌سطر یعنی ردیف‌به‌ردیف و روی حساب و برنامه نوشته و در اصل تدوین‌شده‌است. این کتاب همان کتاب ‹جهان پیدا› یعنی عالم طبیعت است که شایستگی سوگندیادکردن را داشته‌است. و جزئی از کل کیهان است که فرموده: فی رق منشور

رق منشور، به معنی برگی بازشده یا پوستی گسترده، که همان حلزون‌کیهانی است. مانند یک برگ که  جوانه می‌زند و خرده‌خرده بازمی‌شود و شکل اصلی خود را بازمی‌یابد؛ حلزون کیهانی نیز بدین صورت شکل‌گرفته‌است. چنانکه هنگامی که می‌خواست برای ‹شکل‌حلزونی‌کیهان› مثالی بزند، فرمود ‹کطی‌السجل للکتب›: مانند نامه‌هایی که بر پوست(رق) می‌نوشتند و آن را لوله‌می‌کردند.   

شرح سه واژه دوم که در دعای عهد آمده و قرینه و همترازی برای سه آیة دوم است، بدین ترتیب برابرگذاری می‌شوند:

بیت‌المعمور، سقف‌المرفوع، بحرالمسجور  نورالعظیم، کرسی‌الـرفیـع، بحر‌المسجور

با توجه به اینکه نورالعظیم همان عرش است،‌ که در مبحث ‹در پیرامون عرش› به آن پرداخته‌شد، و از آنجا که معمور با معنای واژگانی ‹آباد› و ‹پیر› هر دو از ویژگی‌ها عرش است، پس بیت‌المعمور با عرش همخوانی و برابری می‌کند

کرسی‌الرفیع با معنای ‹بسیاربلند› برای ‹رفیع›، و ‹برافراشته‌› برای ‹مرفوع› همخوانی دارد. پس سقف‌المرفوع همان کرسی است.

آمدن بحر مسجور در قرآن و دعا دلگرمی ما را در این برابرگذاری و معنایی که برای آن آمد، بیشترمی‌کند؛ و بدین ترتیب سه واژة کلیدی عرش،‌ کرسی و بحر مسجور معنا و مفهوم کیهان‌شناسانة خود را بازمی‌یابند:

سنگینی حلزون‌کیهانی با واژه عرش بیان ‌می‌شود. گستردگی حلزون ‌کیهانی با واژه کرسی بیان‌می‌شود؛ و چگونگی حلزون‌کیهانی با واژة آمیخته بحر مسجور بیان ‌شده ‌است.


پندارگرایی پیرامون ساختار کیهان

یکی از کیهان‌شناسان رایمند روسی ‹زلدوویچ› نام دارد که پیرامون ساختار کیهان مقالة کم نظیری را نگاشته‌است؛ که خلاصة آن را در اینجا می‌آوریم تا هم به فهم ما از ساختار کیهان کمک‌کند و هم اشتباه‌هایی را که وی و دیگر کیهان‌شناسان به‌دلیل ندانستن شکل کیهان مرتکب‌می‌شوند، خاطرنشان‌کنیم:

«مهم‌ترین ویژگی کیهان ساختار آن است. ماده‌ای که ما را احاطه‌کرده‌است، به طور تصادفی پراکنده‌ نشده، بلکه بیشتر تا درجه زیادی در تشکیلات ساختمانی گوناگون گرد‌آمده‌است. ساختارهای از یک نوع، خشت‌هایی ساختمانی برای ساختارهای تراز دوم هستند که از نظر ابعاد فضایی بزرگترند. این ساختارها به نوبة خود در ساختارهای تراز سوم گردمی‌آیند، و الی آخر».

«ولی کهکشان‌ها در فضا توزیعی غیریکنواخت دارند بررسی این ساختارها در بررسی و شناخت کیهان شایان اهمیت‌اند از اینکه کهکشا‌ن‌ها در عکس‌ها درکناریکدیگر به‌نظرمی‌رسند، نمی‌توان نتیجه‌گرفت که آنها واقعاً نزدیک یکدیگرند. کاملاً امکان دارد چنین کهکشان‌هایی در فواصل مختلف از زمین باشند. و تنها بر سبیل تصادف وقتی از زمین دیده‌می‌شوند، تقریباً در امتداد یک خط قرارگیرند. موقعیت واقعی کهکشان‌ها در فضا تنها با ساختن تصویری سه‌بعدی قابل‌تشخیص است».

« برمبنای شناخت قبلی‌مان، کاملاً طبیعی بود فرض‌کنیم کهکشان‌ها به همان نحو در خوشه‌ها گردمی‌آیند که ستارگان در کهکشان‌ها فراهم آمده‌اند ولی واقعیت چیزی کاملاً متفاوت را نشان‌می‌داد. معلوم‌شد که نسبت بسیاربزرگی(80 تا90 درصد) از کهکشان‌ها در الگوهای بسیار بسط ‌یافته‌، نخ‌مانند (رشته‌ای) با ضخامتی کمتر از سی میلیون سال نوری و طولی تا سیصدمیلیون سال نوری متراکم شده‌اند. رشته‌های مجاور، یکدیگر را قطع‌می‌کنند و ساختاری درهم، و ‌سه‌بعدی، مانند یک شبکة سلولی یا لانه‌زنبوری تشکیل‌می‌دهند».

«این ساختمان معمولاً به سیستم خوشه‌ای فوق‌بزرگ موسوم است این خوشه‌ها بخش بسیارکوچکی از حجم کیهان را اشغال می‌کنند. فضای باقی‌مانده، کهکشانی ندارد خوشه‌های فوق سنگین واقع در پشت این فضای خالی از خلال شکاف‌ها دیده‌می‌شوند. همین وضع برای ساختمان‌های رشته‌ای پیش‌می‌آید. تنها خوشه‌های بزرگ که در حوالی مرکز تراکم بسیارواضحی دارند، هنوز خودنمایی‌ می‌کنند».

«مشاهدات همچنین اثبات‌می‌کنند که در مقیاسی از رستة هزاران میلیون سال نوری که دوبرابر مقیاس حداکثر یک خوشة فوق بزرگ است، توزیع ماده در کیهان با دقتی بسیار زیاد،‌ همگون (همه‌جایکسان) متقارن(در همة جهات یکسان) و بی‌ساختار است. انحراف از چگالی میانگین در این مقیاس،‌از ده تا بیست درصد تجاوز نمی‌کند. در مقیاس‌های بازهم‌بزرگتر، درجة همگونی و تقارن حتی از این هم بیشتر است. بنابراین، ساختارهای ناهمگون از ترازی بالاتر از خوشه‌های فوق‌سنگین وجودندارند. خوشه‌های فوق سنگین بزرگترین ساختارها در کیهان، در رأس سلسله‌مراتب هستند. در مقیاس‌های بزرگتر، کیهان یکنواخت است».

« چگالی ماده در خطوط تلاقی بیشتر افزایش‌می‌یابد و دقیقاً این خطوط است که ساختار شبکه‌ای حجره‌مانند را در طی تکامل بیشتر تشکیل‌می‌دهد. محاسبات عددی که با کامپیوتر در مسکو یا به‌وسیلة گروه‌های دیگر کارشناسان انجام‌گرفته‌اند، تصویری از ساختار شان‌عسلی(لانه‌زنبوری) در مقیاسی بزرگ به‌دست‌می‌دهند».(12)

هدف از این مقدمه‌چینی و آوردن نظر ‹زلدوویچ›، دقیقاً همان حقیقت‌هایی است که وی در اولین پاراگراف نقل‌شده(که زیرخط کردم)، آورده‌است. ولی او نیز مانند دیگر کیهان‌شناسان چون هنوز از شکل حلزونی کیهان آگاهی ندارد، در نتیجه‌گیری‌ به‌اشتباه‌می‌افتد. به‌نظرمی‌رسد تعبیرهایی همچون قطع‌کردن کهکشان‌ها یکدیگر را، و ایجاد شبکه‌های لانه‌زنبوری، خطوط تلاقی و غیره تنها یک تصور باشد، و واقعیت آن است که بسیاری از این کهکشان‌ها در لایه‌های مختلفی از حلزون کیهانی قرارگرفته‌اند؛ و تنها از دید زمینی‌ها چنین به نظرمی‌رسند. یعنی هم فاصله‌های زیادی با یکدیگر دارند و هم دارای شرایط متفاوتی هستند. آنان اگر می‌توانستند حلزونی سه‌بعدی، همان‌گونه که در آغاز بحث از آن یادکردیم،‌ بسازند و به تصویربکشند، متوجه‌می‌شدند که چگونه در آن حلزون نیز،‌ کهکشان‌ها ظاهراً رویهم‌ قرارمی‌گیرند و یا یکدیگر را قطع‌می‌کنند؛ ولی واقعاً چنین نیست؛ آنگاه حقیقت بر آنها آشکارمی‌شد؛ همچنانکه زلدوویچ خود اعتراف‌کرده:

ـ خوشه‌های فوق سنگین کهکشان‌های واقع در پشت این فضای خالی از خلال شکاف‌ها دیده‌می‌شوند.

ـ کاملاً امکان دارد چنین کهکشان‌هایی در فواصل مختلف از زمین باشند. و تنها بر سبیل تصادف وقتی از زمین دیده‌می‌شوند، تقریباً در امتداد یک خط قرارگیرند.

ـ موقعیت واقعی کهکشان‌ها در فضا، تنها با ساختن تصویری سه‌بعدی قابل‌تشخیص است».

این موضوع حتا به نتیجه‌گیری از ‹تصویرهای هابل› نیز سرایت‌کرده و دو مطلب زیر نشان از آن دارد که چون کیهان‌شناسان شکل کیهان را نمی‌دانند،‌ تصویرهای هابل نیز نمی‌تواند به ‌آنان کمک‌کند و همان نتیجه‌گیری‌های نادرست را از این تصویرها می‌گیرند:

«گروهی از اخترشناسان که با تلسکوپ هابل کارمی‌کنند، به‌تازگی تصاویر دقیقی از نقطه‌ای نورانی در کهکشان ان. جی. سی. 6946 به‌دست‌آورده‌اند این نقطة درخشان در واقع دو یا چند ابرنواختر درکنار هم است و لایه‌ها و گازهای گریزان انفجارهای ابرنواختری درحال برخورد با یکدیگرند».

« به این ترتیب مشخص‌شد که نقطة نورانیی که با تلسکوپهای غول‌پیکر روی زمین دیده‌می‌شد، بقایای درحال‌برخورد(حاصل از ـ به متن افزوده‌شد تا معنی‌ بدهد) انفجار دو یا چند ستاره‌ است».

« تصویر هابل نشان‌داد که این بار، دو یا چند تا از این پوسته‌ها درحال برخورد باهمند».(13)

«بدین ترتیب کیهان بزرگتر می‌شود و کهکشان‌ها از هم دورتر می‌گردند. اما در این میان برخی از کهکشان‌ها به‌قدری به هم نزدیک‌اند که اثر گرانشی‌شان برهم بیشتر از انبساط عالم است. در پی گذر آنها از کنار هم اتفاق‌های گوناگون رخ‌می‌دهد. برخی از آنها از روی هم ‹لیزمی‌خوردند› و یا همانند غریبه‌های کیهان از کنار هم می‌گذرند».(14)

نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌: البته از این دیدگاه، نمی‌توان روند شکل‌گیری برخی کهکشان‌‌های بزرگتر از درهم فرونشینی کهکشان‌های کوچکتر را نفی‌کرد؛ ولی بی‌تردید، برخی از این نتیجه‌گیری‌ها تنها تصور است. همان‌گونه که زلدوویچ گفت: «موقعیت واقعی کهکشان‌ها در فضا تنها با ساختن تصویری سه‌بعدی قابل‌تشخیص است».

 

جنبندگان در کیهان

تاکنون موضوع‌های بسیاری پیرامون ساختار کیهان بیان‌شد، ولی ظاهراً نکتة مهمی باقی‌مانده که بدون آن ساختار کیهان ناقص است. زیرا تاکنون به ماده و نیرو پرداخته‌شد، و اشاره‌ای به منظور آفرینش از اینهمه آفریدن‌ها نشد. باز هم نگاهی بیفکنیم بر قرآن کریم که همه‌چیز را پیش از دیگران به ما گفته تا به بیراهه نرویم:


ومن‌آیاته خلق‌السموات والارض وما بثّ فیهما من‌دابّه وهو علی جمعهم اذایشاء قدیر(شوری: 29)

ترجمه:‌ و از نشانه‌های او، آفرینش آسمان‌ها و زمین و آنچه که در آن دو(آسمان و زمین) پراکنده‌است، از جنبنده و او بر گرداوری آنها اگر بخواهد،‌ بسیارتواناست.


این آیه نیز کم‌نظیر و از جهاتی بی‌ماننداست. خداوند در این آیه یکی از سترگ‌کارهای خود را به بندگانش یاداوری می‌کند. چنین‌کاری چیست؟


ـ آفرینش کیهان؟ این را که در آیات بسیاری یاداوری‌کرده‌است. ویژگی این آیه چیست؟


ـ آفرینش جنبندگان و پراکندن آنها در زمین و آسمان؟ زمین؛ اگر همین زمین خودمان باشد که همه می‌دانیم؛ و نیازی نیست که در این آیه آن را به یاد ما بیاورد و آیات زیادی نیز در مورد آن وجوددارد.


ـ پس منظور از زمین، دیگر سیاره‌هاست. که دارای جنبنده‌اند. درست، اما منظور از آسمان‌ها چیست؟

ـ نکته همین است که خداوند از واژة کلی ‹جنبنده› یادکرده، زیرا این واژه همة جاندارانی را که حرکت دارند، دربرمی‌گیرد: فرشتگان، جن‌ها، انسان‌ها، حیوان‌ها و بلکه گیاهان.

اگر هم کسانی یافت‌شوند که بگویند منظور از جنبنده در کیهان(آسمان‌ها) فرشتگان و یا حتی انرژی جنبشی است، بازهم نمی‌توان به وجود انواع متفکر و مسؤول در کهکشان‌ها فکرنکرد و از آنها چشم‌پوشی‌کرد.

پس با این آیه، به کارایی قرآن کریم بیش از پیش آگاهی می‌یابیم، که دست‌کم نهصد سال پیش از جرقة ذهنی کپرنیک می‌توانسته به ذهن خوانندگانش جرقه‌بزند؛ ولی خوانندگانش بدون دقت در آیاتش(مانند همیشة تاریخ اسلام) از کنار نکات دانستنی آن گذشتند:

« داستان علمی حتا از زمان کپرنیک سعی‌می‌کرده‌است با قراردادن انسان در مقابل موجودات غیرانسانی، یا یاداوری این موضوع که دانش ما دربارة کیهان پیرامونمان چقدر کم است، ‌به جایگاه انسان  در جهان بپردازد کپرنیک این حقیقت را کشف‌کرد که نه کرة زمین و نه انسانیت مرکز عالم نیستند، پس امکان‌داد زندگی فراسوی کرة زمین وجودداشته‌باشد».(15)


برای بهترروشنشدن موضوع، آیاتی دیگر از قرآن کریم را مورد استناد قرارمیدهیم:


الم تر ان‌الله یسجد له من فی‌السموات و من فی‌الارض والشمس والقمر والنّجوم والجبال والشجر والدّوابّ و کثیر من‌الناس و کثیر حق علیه‌العذاب(حج: 18)

ترجمه: آیا نمی‌بینی همانا خداوند را سجده‌می‌کنند برای او آنکه در آسمان‌ها و آنکه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درخت (گیاهان) و جنبندگان (حیوان‌ها) و بسیاری از مردم(از جن و انس) و بسیاری که شایستة عذاب است!!


رعد: 15ـ ولله یسجد من فی‌السموات و‌الارض طوعاً و کرهاً وظلالهم بالغدو والاصال

ترجمه: هرکه در آسمانهاوزمین است، با میل‌واکراه(خواه،‌ ناخواه) خداوند را سجده‌می‌کنند و سایه‌های آنها بامدادان و شامگاهان وجوددارد.  

توضیح: در کل قرآن کریم هرجا عبارت «طوعاً و کرهاً» و یا «طوعاً او کرهاً» بیاید منظور آن است که موجودهایی که از آنها سخن‌می‌گوید، دارای اختیارند، و مانند فرشتگان تک‌بعدی نیسند.


منظور خداوند از نزول این آیه آن است که بگوید در کیهان پهناور او کسانی با این ویژگی‌ها حضوردارند:

- در جایی از کیهان زندگی‌می‌کنند که سایة آنها از طریق خورشیدها و ماه‌ها پدیدمی‌آید. یعنی در جهان مادّه هستند و نه در عالم ملکوت.

چون سایه دارند، دارای جسمی مادی هستند.

چون اختیار دارند، فرشته نیستند؛ زیرا فرشتگان ذاتاً از خود اختیاری ندارند.

آیه 38 سورة فصلت که می‌فرماید ‹آنان که نزد پروردگارت هستند شب‌وروز او را تسبیج‌می‌کنند› نیز نمی‌تواند منظور کلام خداوند از ‹آنان› فرشتگان باشد، زیرا که بر فرشتگان شب و روز نمی‌گذرد.

آیات 93 تا 95 سورة مریم(س): جز این نیست که هرکس در آسمانها و زمین است به بندگی نزد رحمن می‌آید. به‌درستی که برشمردیم آنها را شمردنی و همگی در روز قیامت فرد فرد نزد او می‌آیند.

اگر بگوییم منظور از «من» ملائکه است، این آیه با آیات پس از خود که وابسته به آنها نیز هست، مناسبتی نخواهد داشت. زیرا آیات بعد مفهوم بازخواست، محاکمه و رسیدگی به حساب و عقاب را می‌دهند. هم از این نظر که شمارش افراد درکار است و هم از این دید که فرد فرد به نزد پروردگارشان می‌آیند. بنابراین نمی‌تواند شامل ملائکه شود زیرا از سویی ملائکه گنهکار نیستند که مورد بازخواست واقع شوند و از سوی دیگر در روز قیامت ملائکه فرد فرد به نزد پروردگار نمی‌آیند بلکه صف ‌به ‌صف حضور می‌یابند. «یوم یقوم‌الروح و الملائکه صفا»(نبأ: 38) « وجاء ربک والملک صفاٌ صفاُ»(فجر: ‌22) زیرا برای تکریم می‌آیند و نه برای حساب و عقاب.


ونفخ فی‌الصور فصعق من فی‌السموات و من فی‌الارض الا من شاءالله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون.(زمر: 68)

از این آیه نیز مشخص می‌گردد که در آسمان نیز موجودهای زنده‌ای هستند که با نفخة صور همه بیهوش می‌شوند و چون کسی که در صور می‌دمد، اسرافیل(ع) یکی از فرشتگان است، پس کسانی که در آسمانها بیهوش می‌شوند فرشتگان نیستند، زیرا فرشتگان ذاتاً مرگ ندارند، مگر به‌خواست ویژة‌الهی.


آیات زیر نیز دلایلی است بر مسکونی‌بودن دیگر سیاره‌ها از دیدگاه قرآن:

یونس 66، اسرا 55، مومنون 71، نمل 65، و 87 روم 18و 26، انبیا 19، نور 41، شوری 29

نگارش و ویرایش: 1384

ویرایش دوم: اسفندماه نودونه

احمد شماع زاده


بازگشت‌ها

1.شرق: 19/3/83 و نوروز 83

3.برگرفته از مقالة نیوزویک، ترجمه و توضیح نگارنده، مندرج در اطلاعات علمی، بهمن‌ماه 1374

4.مقدمة تاریخچة‌ زمان هاوکینگ صفحة سیزده ، و روزنامة ایران: 26/4/75

5.اطلاعات بین‌المللی: 8/9/78

6.نجوم شمارة 70 مقالة پادماده

7.شرق: 3/10/82

8.شرق: 7/5/83

9.همشهری: 19/12/82 ص16علمی

10.      شرق: 22/2/83

11.      نجوم ـ شمارة‌ 76 و 77 مقالة دستاوردهای شگرف هابل

12.      پیام یونسکو: مهرماه 1365

13.      نجوم ـ شمارة 72 ـ اخبار

14.      نجوم ـ شمارة 76 و 77 مقالة‌ پیشین

15.      شرق: 16/10/83 صفحة علم

کیهان، سیستمی 9 بعدی

کیهان، سیستمی 9 بعدی


احمد شمّاع زاده


نکته: کسانی که مایلند این پژوهش را به دوستان انگلیسی زبان خود معرفی کنند، میتوانند از ترجمه مختصر آن در لینک زیر بهره برداری کنند:

https://www.academia.edu/23710171/The_Universe_a_Nine_Dimensions_System

در گفتار سازمان کیهان در قرآن، دانستیم که کیهان سه بخش دارد،‌ و هر بخش‌ چگونه در ارتباط با دو بخش دیگر قرارمیگیرد؛ و با توجه به گفتار شکل کیهان در قرآن دانستیم که شکل ساختاری کیهان حلزونی است. اما موضوعی که در این گفتار به آن میپردازیم این است که این سه بخش در حلزون کیهانی چه جایگاهی را دارا هستند، و کل حلزون کیهانی با توجه به این سه بخش چگونه ساختاری را شکل میدهند، و ویژگیهای این ساختار چیست؟


مقدمه اول: تنها آیه‌ای که ساختار کیهان را تا اندازه ای مشخص‌می‌سازد، آیه آخر سورة طلاق است که می‌فرماید: الله‌الذی خلق سبع سموات و من‌‌الارض مثلهنّ یتنزّل‌الامر بینهنّ لتعلموا ان‌الله علی کل شیء قدیر و ان‌الله قد احاط بکلّ شیء علماً

ترجمه‌: خداوند کسی‌است که آفرید هفت آسمان را و از زمین نیز مانند آنها را. کار در میان آنها پایین می‌آید(مقررمیشود) تا بدانید همانا که خداوند بر هرچیزی توانا و همانا خداوند به‌درستی به هرچیزی احاطة علمی دارد.

با این آیه دیدگاه ما از ساختار کیهان دگرگونه‌می‌شود؛ و متوجه‌می‌شویم که هفت آسمان به همراه خود هفت زمین(بخش‌های پیدا) دارند؛ یعنی آسمان- زمین های هفتگانه ای وجود دارند. از سوی دیگر اگر بخواهیم مفاهیم بخشی از دعایی را که معمولاً در قتوت نماز خوانده میشود و از معصوم روایت شده، در این موضوع دخالت دهیم، این آیه مفهومتر میشود و تصور ما را از حلزون کیهانی کاملتر میکند:

رب السّموات السّبع و رب الارضین السّبع و ما فیهنّ و ما بینهنّ و رب العرش العظیم

ترجمه: پرودگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست و پروردگار عرش با عظمت.

در تشریح تصوری که این عبارتها بویژه عبارت و ما بینهن به ذهن ما متبادر میسازند، باید گفت بخشهایی از کیهان که چیستی و چگونگی آنها برای انسان امروزی هنوز پوشیده است، آسمان- زمین های هفتگانه را کاملا از یکدیگر مجزّا میسازند. به منظور سادگی فهم و نگارش، از این پس، هر یک از آسمان- زمین ها را کیهانک(مینی یونیورس) مینامیم.

مقدمه دوم: از آنجا که از آغاز آفرینش، جای و گاه یا مکان و زمان با هم ایجاد شده و کیهان پویا را شکل داده اند؛ پس سخن گفتن پیرامون کیهان همواره باید همراه با جایگاه (فضا - زمان) یا سپیس تایم باشد. به عبارتی ساده تر نمیتوان از جایی از کیهان سخن گفت بی آنکه زمانی را برای آن در نظر نگیریم. یعنی این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند و سخن گفتن از یکی از آنها بیهودگی است، و ره به جایی نخواهیم برد. و نیز میدانیم که:

  • حلزون کیهانی هفت لایه دارد.

  • این لایه ها با پوسته ای سخت، روی یکدیگر قرار گرفته اند.

  • آیه 12 سوره فصّلت آیه محکمه ای است که ذهن ما را در این زمینه به نکته ای مهم و دقیق میکشاند؛ و آن اینکه هرچند چگونگی حد فاصل لایه ها بر ما پوشیده است، ولی هر یک از این لایه ها کارکردهای جداگانه ای دارند و باید این نکته را در نظر بگیریم تا شناختمان از ساختار کیهان کامل شود. آیه چنین است:

فقضیهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینّا السماء الدّنیا بمصابیح

ترجمه: پس تمام‌ کرد هفت آسمان را در دو مرحله؛ و کارکرد هر آسمان را در آن نهادینه ‌کرد و آسمان دنیا را با ستارگان زینت بخشید.

نتیجه آنکه:

حلزون کیهانی سیستم کاملی است که هفت لایه یا سیستم کوچکتر و یا سابسیستم (کیهانک) دارد؛ که این سابسیستمها با توجه به مقدمه اول، نه تنها از نظر موجودیت کاملاً از یکدیگر جدا هستند، بلکه از نظر کارکرد نیز از یکدیگر جدا بوده و خداوند کریم کارکردها و وظایف هر کیهانک را نیز در آن تعبیه و نهادینه ‌کرده‌، تا از کیهانکهای پیش یا پس از خود بینیاز باشد، و کارهای درون سیستمی خود را، خود مستقلاً انجام دهد.

برای داشتن تصویر و تصوری شبیه به واقعیت در ذهن خود، لاک سه بعدی یک حلزون طبیعی را درنظرآورید که دارای هفت لایه باشد(البته در جهان ما چه در طبیعت و چه در صنعت، هیچگاه حلزونی به وجود نیامده که هفت لایه داشته باشد). این لاک سه‌بعدی، مانند یک آب‌نما (اکواریوم)، باید به گونه‌ای شفّاف باشد تا بتوانیم هرچه را که در درون آن است، آشکارا ببینیم. در این صورت در هر یک از لایه‌های آن، لکّه‌های روشنی (کهکشان‌هایی) را می‌بینیم که بخش بسیار کوچکی از هر لا‌یه را تشکیل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، چهاردرصد حلزون کیهانی) و دیگر بخش‌های هر‌ لایه که عمده حجم هر لایه را شکل‌می‌دهند، (روی‌هم‌رفته، 96 درصد حلزون کیهانی) سیاه و نادیدنی هستند. به قول نویسنده‌ای جرم درخشنده اعضای این خوشه‌های کهکشانی در اقیانوسی از ماده تاریک غوطه‌ورند.



لایه هفتم که معمولاً از همه لایه‌ها گسترده‌تر و مسطح تر است، جهان دیدنی ما را شکل میدهد. هرچه لایه‌های حلزون کیهانی پایین‌تر، یعنی به مرکز حلزون کیهانی نزدیکتر باشند، دارای حجمی کمتر، ولی پیچش، گرانش و چگالی بیشتری هستند؛ درنتیجه زمان کندتر میشود؛ تا به مرکز یا هسته برسد. در مرکز حلزون کیهانی چگالی بینهایت است؛ در نتیجه حرکتی وجود ندارد و زمان صفر است.

بدین ترتیب متوجه میشویم که هر لایه از حلزون کیهانی یک سابسیستم یا کیهانک است که ابعادی از کیهان را با جایگاه یا سپیس تایم ویژه، در خود جای داده است.

پس آنچنانکه از زمان اینشتاین تاکنون تصور میشد، چنین نیست که جایگاه یا سپیس تایم یگانه ای بر سیستم کیهانی حاکم باشد؛ بلکه هفت سپیس تایم وجود دارد؛ و کیهان در بخشهای مختلف خود، دارای ابعاد گوناگونی است. در این نظریه، عبارت بعد چهارم زمان است جایگاهی ندارد؛ بلکه زمان در همه هفت کیهانک وجود دارد؛ ولی با کندی یا سرعتی متفاوت.

آیا ممکن است دیگر کیهانکها مسکونی باشند؟

جدا از دیگر نوشته ها و پژوهشها، در پژوهش جن موجود که از نو باید شناخت، و نیز در جهانهای موازی در قرآن، پیرامون فهم درست آیه رب المشرقین و رب المغربین، شرح نسبتاً فراگیری آمده است که نشان میدهد در دیگر کرات، موجوداتی ناطق و مسئول وجود دارند. ولی به تازگی متوجه نکته ای ظریف و مهم در برخی آیات سوره طه شده ام. این سه آیه به ما میگویند که نه تنها در دیگر کرات و سیاره ها، بلکه در دیگر کیهانکها نیز موجوداتی زندگی میکنند که در روز بازپسین مسئول اعمال خویشند و زمان کیهانکی که در آن زندگی میکرده اند با زمان کیهانکهای دیگری که در آنها نیز موجودات ناطق و مسئول زندگی میکرده اند متفاوت است:

یوم ینفخ فی الصور و نحشرالمجرمین یومئذ زرقاً(102) یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشراً (103) نحن اعلم بما یقولون اذ یقول امثلهم طریقهَ ان لبثتم الا یوماً(104) - طه

روزی که در صور دمیده شود، (فراموش نکنیم که دمیده شدن در صور برای همه هفت لایه کیهان است و نه بخشی از آن.) و برمیانگیزانیم مجرمین را در چنین روزی که هاج و واج شده اند! میان خود، زیر لب میگویند بیش از ده روزی را نگذراندیم. ما آگاهتریم به گفتار آنان؛ در حالی که آنهایی که در طریقه(لایه) برتر یا بالاتری از طریقه اینان قرارداشته اند، میگویند ما نگذراندیم مگر روزی را.


با توجه به آیه ای که میگوید ولقد خلقنا فوقکم سبع طرائق(مؤمنون: 17)، منظور از امثلهم طریقهَ این است که در طریقه یا کیهانک برتری در حلزون کیهانی قرار دارند، و از مرکز حلزون دورترند.


بدین ترتیب مشخص میشود که هم اکنون موجوداتی ناطق و مسئول، در کیهانکهایی زندگی میکنند که زمانشان نسبت به زمان کیهانک پیش از خود، ده برابر تندتر و نسبت به زمان کیهانک پس از خود، ده برابر کندتر است!!


بدین ترتیب، اگر کیهانک هفتم را X فرض کنیم، میتوانیم پیرامون کندی و تندی زمان در هفت لایه حلزون کیهانی و سپیس- تایم (جایگاه) آن‌ها، این نتایج را بگیریم:

کیهانک ششم = X ضرب در 10

کیهانک پنجم = X ضرب در 100

کیهانک چهارم = X ضرب در 1000

کیهانک سوم = X ضرب در 10000

کیهانک دوم = X ضرب در 100000

کیهانک اول = X ضرب در 1000000


پس نتیجه میگیریم که زمان در اولین لایه کیهان، یک میلیون بار کندتر از کیهانک ماست.


این آیات نیز نشانده آن است که تفاوتهای زمانی نسبتاً کم مربوط به سیاره های متفاوت در منظومه خورشیدی باشد:


خداوند در سوره مؤمنون آیات 112 و 113 نیز پرسش و پاسخی را مطرح میفرماید:

کم لبثتم فی الارض عدد سنین؟ قالوا لبثنا یوماً او بعض یوم(چند سال را در زمین گذراندید؟ میگویند: گذراندیم به اندازه روزی یا بخشی از یک روز را.)


و یوم یحشرهم کان لم یلبثوا الّا ساعة من النّهار یتعارفون بینهم (یونس: 45)

و روزی که برمنانگیزیم آنان را، گویی درنگ (زندگی) نکرده‌اند مگر ساعتی از روز را که در میان خود شناخته شده بود.

کیهانکها و ابعاد آنها:

با توجه به اینکه ما در کیهانکی سه بعدی زندگی میکنیم، پس میتوانیم کیهانکهای هفتگانه و ابعادی را که دارند، بدین گونه طبقه بندی کنیم:

آسمان(کیهانک) هفتم که نزدیکترین کیهانک به هسته حلزون کیهانی است، دارای نه بعد است. ناظری که در آن قرار داشته باشد، تنها یک مرحله از خداوند پایینتر است و میتواند نظاره گر ناظران یا چیزهایی باشد که در لایه ها یا کیهانکهای پایینتر قرار گرفته اند؛ ولی ناظران کیهانکهای پایینتر نمیتوانند او را ببینند. این کیهانک دارای بشترین پیچش، جرم و چگالی نسبت به کیهانکهای بعدی است؛ ولی دارای پیچش، جرم و چگالی کمتری نسبت به هسته حلزون کیهانی است.

کیهانک ششم دارای هشت بعد است؛ و کسی که در این کیهانک واقع شده باشد، میتواند نظاره گر کسانی و چیزهایی باشد که در کیهانکهای پایینتر قرار دارند. و به همین ترتیب:

کیهانک پنجم دارای هفت بعد، کیهانک چهارم دارای شش بعد، کیهانک سوم دارای پنج بعد، کیهانک دوم دارای چهار بعد؛ و کیهانک آخر که جهان ما یا به قول قرآن سماءالدنیا باشد دارای سه بعد، یا سه بعدی است. جلّ الخالق!!

بدین ترتیب، سیستم قرآنی کیهان، نه تنها نسبیت خاص اینشتین را تأیید میکند بلکه آن را اصلاح کرده، و کاملتر و واقعی تر به جهانیان عرضه میدارد.

پوستة حلزون کیهانی، همه آفرینش را در خود جای داده است. هراندازه که این حلزون گسترش‌ ‌یابد، جایگاه یا فضا ـ زمان در تمام سیستم به نسبت، گسترش می‌یابد.


بحثی مهم و خواندنی پیرامون ویژگیهای آسمان هفتم

برای آسمان یا کیهانک هفتم ویژگیهایی از سوی رسول اکرم(ص) در سفر فضائی(معراج) ایشان در روایات نقل و بر شمرده شده که شایسته است در این گفتار به آنها اشاره شود:

یک- جبرئیل که تا آسمان ششم همراه رسول اکرم بوده در این مرحله از همراهی باز میماند. این جهان که نور در نور است در مرحله ای چنان والا قرار دارد که حتا جبرئیل که مایه اولیه اش نور است نمیتواند به آن راه یابد.

دو- برای رسیدن به لقاءالله حتا رسول اکرم نیز نمیتواند از آسمان هفتم بالاتر رود. در نتیجه خداوند که در افق اعلی(و هو بالافق اعلی) است برای اولین و آخرین بار نزول اجلال میکند: ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی(نجم: 7-8-9) یعنی آنقدر به یکدیگر نزدیک شدند، همچون دو کمانه که به یکدیگر پشت کنند. یعنی تنها یک نقطه با هم فاصله داشتند.

سه- پیامبر اکرم در آسمان هفتم به درختی سمبلیک میرسد که نامش سدرة المنتی است. این درخت در احادیث و روایات ویژگیهایی دارد که به شناخت ما از آسمان هفتم یاری میرساند:

  • از نامش مشخص میشود که در انتهای کیهان قرار داشته که درخت سدر نهایی نامیده شده است. و آن را بسیار بزرگ و عظیم وصف کرده اند.

  • درخت سدر چنانکه از دیگر آیات قرآن نیز بر میآید، درختی برای ثمر دهی نیست و تنها زیبایی و سایه دارد. و از آنجا که برگهایش از نظر لطافت و پهنا به گوش فیل تشبیه شده، به نظر میرسد درختی واقعی نبوده بلکه سمبلیک باشد.

  • این درخت را نورهایی شگفت انگیز که تنها یک مرحله با نور بیواسطه خداوند فاصله دارند، میپوشانند که وصف کردنی نیست و در قرآن هم تنها اشاره ای به آن شده است.

  • در وصف کارکرد این درخت روایتهای بسیاری نقل شده(دستکم ده روایت) که همه آنها در اینکه چه چیزهایی به آن منتهی میشود اختلاف دارند ولی وجه اشتراکشان این است که همه چیز به آن منتهی میشود وبهترین این روایتها از ابن مسعود است:

و الیها ینتهی ما یعرج من الارض فیقبض منها و الیها ینتهی ما یهبط به من السماء و در نقلی دیگر از وی:

ینتهی الیها کل ما یهبط من فوقها و یصعد من تحتها.(هرانچه از بالایش بر آن فرود آید و هرانچه از پایینش به سوی آن صعود کند، به آن منتهی میشود.)

و از آنجا که این درخت ریشه اش در آسمان ششم بوده و نمودش در آسمان هفتم است، به این نتیجه میرسیم که آسمان هفتم طبیعتی همچون دیگر کیهانکها ندارد؛ و این درخت سمبلیک رابطی است میان آسمانهای پایینتر با آسمان هفتم. ولی رابطی ویژه و عظیم که همچون یک درخت واقعی عظیم عمل میکند؛ و کارکردش سیرکولیشنی برای تبدیل و تبادل مواد و انرژیهاست. یعنی همان گونه که تمام درختها اکسید کربن میگیرند و اکسیژن پس میدهند و مواد خام را میگیرند و میوه به بار میآورند، این درخت سمبلیک نیز واسط میان کیهانکهای پایینتر با کیهانک هفتم است؛ و رابطی است برای بده بستان میان آنها؛ و از آنجا که با عرش الهی که منبع تغذیه کیهان است فاصله چندانی ندارد، میتوان از آن به عنوان سوپاپ اطمینان یادکرد که چون کیهانکهای پایینتر نمیتوانند مستقیما انرژی عرش را دریافت کنند(از شدت چگالی و سنگینی و...)، این درخت پس از تلطیف و تعدیل انرژیهای دریافتی آنها را برای کاربری در کیهانکهای پایینتر آماده میسازد.

اینکه در روایات آمده از زیر این درخت چهار جریان جاری است(دو جریان آشکار و دو جریان پنهان)؛ و اینکه رسول اکرم در آنجا جبرئیل را بر صورت و مایه اولیه ای دید که از آن ساخته شده بود، نتیجه میگیریم که این چهار جریان منشأ اولیه چهار نیرویی هستند که فرشتگان از آن به وجود آمده اند(طبق آیات قرآن)؛ و دانش فیزیک نو به این چهار نیرو دست یافته است. پس مشخص میشود که آفرینش با آفریدن این چهار نیرو آغاز شده است؛ که دو نیروی پنهان عبارتند از گرانش و الکترومگنتیک و دو نیروی آشکار عبارتند از برهمکنش ضعیف و برهمکنش قوی.

الحمدلله الذی هدینا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هدینا الله


نگارش و ویرایش: اسفندماه نودوچهار

ویرایش دوم: دیماه نودوشش

احمد شمّاع زاده