دابةالارض، چیستی و چگاهی آن
واذا وقعالقول علیهم اخرجنا لهم دابّه منالارض تکلّمهم انّالنّاس بایاتنا لایوقنون
و هنگامی که وعدة الهی محقق شود جنبده ای از زمین برانگیزیم که با آنان تکلم کند. همانا که مردم بآیات ما یقین ندارند. (نمل:82)
در اخبار امامیه آمده است که: جنبنده ای که در این آیة ذکر شده(دابهالارض) به رجعت حضرت امیر(ع) در ظهور حضرت قائم یا خود ولی عصر عجل الله تعالی فرجه تلقی شده است.
برای دانستن حقیقت این آیه ابتدا باید بدانیم که عبارت واذا وقعالقول علیهم چه زمانی است. زیرا اگر گویای آغاز رستاخیز است، پس ربطی به ظهور حضرت صاحبالامر پیدانمیکند. زیرا عوام شیعه و گاهی خواصّ آنان، در مسألة ظهور همواره چند چیز را بیجهت به یکدیگر ربط میدهند.
مهمترین آنها این است که علائم ظهور را با علائم رستاخیز یکی میپندارند؛ به گونهای که مردم تصورمیکنند ظهور حضرتش برابر است با پایان جهان. به همین دلیل میگویند ‹دورة آخرالزمان شدهاست›. درصورتی که ما ‹صاحب الزّمان› داریم و نه ‹صاحب آخرالزّمان!›.
از سوی دیگر، معنای ‹عصر و زمان› این است که حضرتش در تمام عصرها و زمانها تا بههنگام ظهور، حاضر و ناظر امور جهان است(اشتباهنشود، امور جهان و نه مانند برخی کسان که میگویند معصومین علیهم السلام ناظر کردار افرادند. این ویژگی تنها از آن خداست) و زمین از وجود و مدیریتش بهرهمندمیگردد؛ و کارنامة عملکرد جهانی دولتهای همه کشورها را بررسیمیکند و زیر نظر دارد؛ تا بههنگام ظهور با مشکل فراوانی مواجه نشود. زیرا هرچه باشد، ایشان ‹امام› است و ‹خدا› نیست، و خداوند ایشان را بیکاره رهانکرده، بلکه وظایفی را برعهدة ایشان گذاشته که باید رسیدگیکنند.
نکتة دوم این است که ‹علائم ظهور› را با ‹شرایط ظهور› یکی میگیرند درصورتیکه این دو با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند؛ که برای دانستن آنها بهتر است به کتابهای مرجع در این زمینه رجوعشود.
نکتة دیگری که از آیه برنمیآید، ولی در ترجمه ها میآید از عذاب سخن گفتهشده و اینکه ظهور حضرتش برای ‹انتقام› است، درصورتیکه هدف از ظهور آن حضرت، انتقام نیست؛ بلکه برقراری نظام مسالمتآمیز جهانی و زندگی سالم نمونة اسلامی است؛ زیرا برای انتقامگرفتن نیازی به ولی خدا نیست و شرایط و آمادگی خاصی نمیخواهد بلکه خداوند هرگاه ارادهکند میتواند چنین کاری را به هر وسیلهای انجامدهد.
بنا بر آنچه که آقای خرمشاهی با نقل حدیثهایی در این زمینه و در تفسیر این آیه آورده، ظهور دابهالارض از نشانههای دهگانة آغاز رستاخیز است. یکی از این حدیثها به حضرت مسیح برمیگردد. ولی حدیث روشن نیست و ابهامدار است. از سوی دیگر اشاره به پژوهشی شدهاست که مشخصمیشود مسیحیان نیز به دابهالارض معتقدند؛ از این رو، فیلمسازان مسیحی چند دهه است به این موضوع پرداخته، و دابهالارضی را با همان ویژگیهایی که در ‹مکاشفة یوحنای رسول› و حدیث ‹حذیفهبنالیمان› آمده، برای بهتصویرکشیدن وقایع پایان جهان ساختهاند.
بدین ترتیب اگر دابهالارض را رجعت حضرت امیر(ع) و یا ظهور حضرت ولیعصر بدانیم، هم به آن بزرگواران توهینکردهایم، و هم به قرآن کریم، و هم به ساحت قدسی خداوند عزیز.
حکومت عدل جهانی
هنگامی که آن حضرت ظهورکنند، پس از برقراری عدلوداد در همة اقطار جهان، به زندگی انسانها و بلکه جنها سروسامان میدهند. تمام برنامهها و هدفهایی را که بزرگان، مصلحین، و پیامبران در طول تاریخ، در جهت انجام آن کوشیدند و آرزویش را داشته اند، به وقوع میپیوندد.
دانش و حکمت که تا آن زمان، با همة پیشرفتهای انسانی و جنی، تنها جزء کوچکی از آن برای انسان روشنشده، با شکوفایی حقایق قرآن، بهتمامی به ظهور و عمل و شکوفایی میرسد.
قرآن مجید که تا آن زمان مهجور بوده و حق تلاوتش را ادانکردهاند، بهتدریج، عیان میشود و بهرهها و فیضانهای خود را بویژه در زمینة دانش و حکمت، همچنانکه در سورة نور و آیة نور آمده (زیرا حقیقت قرآن نور الهی است) همچون پرتویی به همگان و به هرسو میپراکند، که اگر چنین نباشد، نزول آن بیهودهبودهاست. و همة اینها ممکن است که چندصدسال بهدرازاکشد، چنانکه در دعای فرج صاحبالامر میخوانیم: حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتّعه فیها طویلاً. پس:
ظهور ‹دابهالارض› سرآغاز رستاخیز است، و پیشدرامد ظهور حضرتش نیست.
فروردین نودوچهار- احمد شماع زاده
تصویری از روز خروج
یوم یسمعونالصّیحه بالحقّ ذلک یومالخروج(ق: 42)
روزی که (مردگان) به شایستگی میشنوند صدایی سهمگین را. آن روز روز خروج است.
خداوند در جاهای دیگری گفتهاست: ‹منالاجداث = از گورها›؛ ولی در این آیه به گورها اشاره ای نشده. شاید خداوند میخواسته تأکید خود را بر چگونگی خروج بگذارد و یا با نیاوردن ‹از قبرها›، نکتهای را یاداورمان شود. برای نمونه در همین سوره آمدهاست:
و نزلنا من السماء ماء مبارکاً فانبتنا به جنات و حب الحصید(9) والنخل باسقات لها طلع نضید(10) رزقاً للعباد و احیینا به بلده میتاً کذلکالخروج(ق:9 تا 11)
و فروفرستادیم از آسمان آبی پربرکت را. پس رویاندیم به وسیله آن باغهایی و دانه های دروکردنی را. و نخلهای برافراشته ای که طلعهای متراکمی دارند. بهره ای از روزی برای بندگان و بدین وسیله زندهمیکنیم سرزمین مردهای را. اینچنین است ‹خروج›.
یعنی همانگونه که گیاهان را از زمین با آب و مایة خاک زنده میکنیم، ‹خروج› دوبارة همهچیز از جمله انسانها در آغاز رستاخیز چنین خواهدبود.
آیه زیر نیز همین مضمون را بهگونهای گسترده، بیانمیکند:
و هوالذی یرسلالرّیاح بشراً بین یدی رحمته حتی اذا اقلت سحاباً ثقالاً سقنه لبلد میت فانزلنا بهالماء فاخرجنا به من کلالثمرات کذلک نخرج الموتی لعلکم تذکرون(اعراف: 57)
ترجمه: اوست که میفرستد باد را که بشارتی است از رحمتش تا آن هنگام که ابری کم حجم و سنگین(پربار یا پر آب) شود رفع تشنگی میکنیم به وسیله آن برای سرزمینی که مرده بود. پس آب را فرومیفرستیم بر آن سرزمین. پس بیرون میآوریم به وسیله آن همه گونه میوه ای. بیرون آمدن مردگان نیز به همین گونه است باشد که یاداور شوید.
خداوند در سورهای دیگر، پس از اینکه دربارة آفرینش انسان سخن میگوید، چگونگی بازگشت جسمانی او را نیز یاداورمیشود و همین روش را بهگونهای دیگر بازگومیکند:
والسّماء ذاتالرّجع والارض ذاتالصّدع انه لقول فصل وما هو بالهزل
آسمان دارای باران است، و زمین دارای شکاف است. این سخن همانا گفتهای بازشناختی است، و بیهوده نیست. (طارق: 11 تا 14)
همین مضمون در آیات پس از آیة ‹یومالخروج› نیز بیانشده:
انا نحن نحیی و نمیت و الیناالمصیر یوم تشقّقالارض عنهم سراعاً ذلک حشر علینا یسیر(ق: 43 و 44)
سخن از شکافتهشدن زمین و حشر سریع و زودهنگام(سراعاً) است؛ نه مانند بار اول که بهدنیا آمدند و حدود 16، 17 سال طولکشید تا به رشد و بالندگی رسیدند، بلکه بهسرعت و بهمانند گیاهانی که با دوربینهای فیلمبرداری خودکار، رشدشان را تندشده بهتصویرمیکشند، همانگونه که در این دنیا ما را از زمین ‹نشوونما› داد(والله انبتکم منالارض نباتاً ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجاًـ نوح:17و18)، بار دیگر به سرعت از زمین ‹میرویاند›.(اذ انشأکم منالارض ـ نجم: 32)
خداوند بهگونههای دیگری نیز ‹خروج› را توصیفکردهاست:
یخرجون منالاجداث کانهم جراد منتشر(از گورها بیرونمیآیند، گویی ملخهای پراکنده ای هستند.- قمر:7) و نیز: یوم یخرجون من الاجداث سراعاً کانهم الی نصب یوفضون(روزی که بیرونمیآیند از گورها به سرعت. گویی برای گرفتن بهره و نصیبی چنان شتابانند.- معارج:43)
چرا خداوند ملخ را مثالزدهاست؟
هر اشاره قرآنی، حتا کوچکترینش، نکتههای بسیاری دربردارد؛ و بههیچروی نباید ترجمة آن را سرهمبندیکرد. بنابراین باید در همین مثال هم اندیشه و تدبرکنیم؛ تا بدانیم منظور خداوند از این مثال چهبودهاست؟
پس از تدبر در این مثال قرآنی، متوجهمیشویم که آفرینش ملخ دو ویژگی مهم دارد. یکی اینکه ‹خلقالسّاعه› آفریدهمیشود، و دیگر اینکه میبینیم هنگامی که ملخها به کشتزارها حملهمیکنند، ‹انبوه›اند؛ و معلوم است که با هم آفریدهشدهاند. پس خداوند با این مثال بسیار ساده، حشرونشر انس و جن را در آغاز رستاخیز، ترسیمکردهاست. یعنی همة مردمان جن و انس، بهیکباره، و با سرعت تمام، برانگیختهمیشوند.
فیلمهای مستند زیادی از زادوولد جانواران مختلف تولیدشده و تا آنجا که ممکن بوده بسیاری از آنها را دیدهام؛ ولی تاکنون تولید مثل ملخ را ظاهراً نتوانستهاند فیلمبرداریکنند. اما تااندازهای شبیه به آن را دیدهام که برای این مثال قرآنی مناسب است:
مستند 5 تلویزیون روزی از تولید مثل لاکپشتها فیلمی پخشکرد که بسیار عجیب بود. لاکپشتها را نشانمیداد که دارند به شمار زیادی در ساحل دریا تخمریزی میکنند و روی تخمها را میپوشانند.(مانند گورهای انسانها) سپس زمانی را نشان میداد که خیل عظیم جوجهها را میدیدی که بهیکباره از تخم سربراوردند و روانة دریا شدند. همین رهسپاری گروهی آنها به سوی دریا بود که بسیارشگفتانگیز مینمود.
انسان با خود میگفت، اینها چگونه همه باهم از تخم سربراوردند؟! چقدر انبوه و زیادند!! به گونهای که تمام ساحل با آن بزرگی راپرکردهبودند. و چرا همه باهم به سوی دریا رهسپارند؟!
آری! لاکپشتها هم میتوانند رستاخیز را برای ما بهتصویربکشند!
انسان اندیشمند میپرسد همه اینهایی که گفتی تصویری از قیامت و روشی است که خداوند بدین گونه ما را برمیانگیزاند ولی لاک پشتها از تخمها بیرون آمدند. گیاهان بذرشان یا در زمین وجود داشته یا کشاورز پاشانده است. انسانها که بذر و تخمی از آنان باقی نمانده چگونه برانگیخته میشوند؟
پاسخ: خداوند در کتابش از هیچ موضوعی فروگذار نکرده است و پاسخ این را هم داده است. باز هم سوره ق و این بار در آیات اولیه سوره. توجه کنید:
أءذا کنّا تراباً ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ ق:3و4
ابتدا پرسش انکارآمیز کافران پیرامون بازسازی بدن انسان در روز رستاخیز است که: آنگاه که ما خاک شدیم چگونه برانگیخته میشویم؟ این بازگشت بعید به نظر میرسد!
سپس پاسخ قرآن: «به درستی که ما دانستیم آنچه را که زمین از آنان کممیکند». (زیرا زمین بدن انسان را پس از مرگ تجزیهمیکند.) سپس میفرماید: «نزد ماست کتابی که بسیارنگهدارنده(اطلاعات) است»؛ با توجه به اینکه همهچیز تجزیه شده و ظاهراً چیزی برای زندهشدن دوباره وجودندارد - چه چیزی بسیارنگهدارندة اطلاعات است؟
اگر از یک دانشمند زیستشناس بپرسید، پاسخ خواهدداد بسیارنگهدارندة اطلاعات در زمینة بازسازی انسان و دیگر جانداران، تنها دی. ان. آ. میتواند باشد؛ که همه ویژگیهای وراثتی و اکتسابی انسان مردهای را که چندین سال زندگیکرده، در خود حفظ و نگهداریکرده است.
آری کتاب یا رایانهای به نام دی. ان. آ. وسیلهای در دست خداوند است (وعندنا) تا بدن انسان، جن و دیگر جانداران را برای روز رستاخیز بازسازی کند؛ البته اکنون دانش به جایی رسیدهاست که دانشمندان نیز میتوانند با روش کلونینگ(همانندسازی) چنین کاری را در همین جهان انجام دهند و دانش انسان را برای شناخت بهتر روز رستاخیر(ذلک یومالخروج ـ ق:42) و چگونگی خروج (کذلکالخروج ـ ق:11) بالاببرند و دیگر انسان امروزی همانند انسان دوران جاهلیت پرسشهایی را(که بسیاری از آنها در قرآن آمده) مطرح نکند، و به رستاخیز به عنوان واقعهای حتمی و فهمیدنی ایمان بیاورد؛ و نه بعید و دور از ذهن که از قول کافران در قرآن آمده (ذلک رجع بعید).
برای آگاهی بیشتر در این زمینه به دیگر نوشته ام با عنوان: دی. ان. آ(D. N. A.) و کلونینگ در قرآن بازگشت شود.
فروردین نودوچهار- احمد شماع زاده
بهشت! آنچنانی یا اینچنینی؟
در فاصله سالهای 1920 تا 1935 مسلمانی هندی که استاد و رئیس دانشکده اسلامی لاهور و درس خوانده انگلستان بوده قرآن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده که پرتیراژترین ترجمه از قرآن کریم به زبان انگلیسی است. او در ضمن ترجمه به تدبر آیات قرآن پرداخته و از جمله عقیده او پیرامون بهشت آن است که بهشت آنچنان نیست که در تصور ماست بلکه جور دیگری باید دید بهشت خداوندی را. نام او عبدالله یوسف علی است.
به تازگی مقاله ای از یک پروفسور و جراج مغز و اعصاب آمریکایی منتشر شده که تجربه و مشاهدات خود را از هفت روز زندگی در آخرت(به دلیل ازکارافتادن کورتکس مغزش) به گونه ای شگفت انگیز بیان میکند. این واقعه بیهمتا که میتواند نظر خاص خداوند برای راهنمایی مردم باشد نظر عبدالله یوسف علی را مورد تایید قرارمیدهد.
به تازگی شخص دیگری نیز پیرامون مفهوم بعد زمان در زمین - کیهان و آخرت(مبتنی بر آیات قرآن کریم) کاری ارزشمند و علمی انجام داده که این پژوهش نیز در مورد نگرش به آخرت دریچه نوی را به روی ما میگشاید.
از سوی دیگر نظر به اینکه ترجمه یوسف علی در نوع خود بیهمتاست و نظرهای بدیعی را پیرامون درک مفاهیم قرآن کریم بیان کرده موجب بررسیها و نقدهای بسیاری شده است. یکی از آن نقد و بررسیها نوشته ای از یک پژوهشگر عرب زبان است که در فصلنامه ترجمان وحی ترجمه شده است.
در آغاز بهشت را از دیدگاه عبدالله یوسف علی به تصویر میکشیم. پس از آن بخشی از مقاله آن پروفسور آمریکایی و تصویری را که او از بهشت برای ما ترسیم میکند میآوریم. درضمن به مقابله این دو دیدگاه که یکی نتیجه تدبر در آیات قرآن و دیگری مبتنی بر تجربه ای علمی و عملی است میپردازیم تا دریابیم عقاید آنان تا چه اندازه به یکدیگر نزدیک بوده به گونه ای که ممکن است خداوند در سالهای آغازین قرن بیستم آن پروفسور مسلمان را برای بیان چنین تصور بکری از آخرت رهنمون شده و این پروفسور مسیحی را برای تایید نظر او در سالهای آغازین این قرن.
درست است که باب نبوت با بعثت محمد(ص) بسته شده ولی رحمتها و حکمتهای الهی همواره ساری و جاری بوده است. بدین دلیل خداوند منان هر از چندگاهی به مصداق آیه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا گوشه چشمی خاص بر ما خاکیان میاندازد و نور هدایتش را بر کسانی که در راه او(دستیابی به آیات- نشانه ها و رموز طبیعت) همت میگمارند میافکند. آنان رسولان عام خداوندند. نستوهانی که تلاشهایشان برای بندگان خدا با هدایت الهی به نتیجه رسیده و خود چراغ هدایت آدمیان شده اند. همچون ابن سینا- اینشتاین و ادیسون
دیدگاه عبدالله یوسف علی درباره نعمتهای جسمانی در آخرت
... وی میگوید: آنچه مرا به نگارش پیوستی درباره مفهوم بهشت نزد مسلمانان برانگیخت پندار برخی جاهلان نسبت به اسلام است که میگویند اسلام به بهشتی حسی و شهوانی نوید میدهد و بر این ادعای خود به شماری از متون مذهبی در وصف بهشت استناد کرده و آنها را تفسیر لفظی- ظاهری و مادی میکنند. اما واقعیت آن است که قرآن کریم از ابزار تخیل برای تعبیر از امور روحانی و غیرمحسوس بهره برده تا آنها را وصف کند. وی مشکل اصلی در گفت و گو درباره بهشت را این میداند که بهشت در چارچوب معیارهای زمان و مکان دنیوی نمیگنجد. چرا که خداوند متعال میفرماید فلاتعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین(سجده:17) یعنی هیچکس نمیداند که چه لذت روحانی برای او پنهان شده است.
از این رو ما باید برای سخن گفتن از بهشت از عباراتی که متضمن زمان و مکان است بهره بگیریم و با زبان حسی از آن نعمتهای معنوی رمزآمیز و مجازی سخن بگوییم تا دستکم رهیافتی هرچند ساده به آن جهان روحانی بیابیم. از این رو اگر این عبارات رمزآمیز را تفسیر مادی و ظاهری کنیم از آن عالم روحانی فهم حقیقی نمییابیم. قرآن کریم برای اشاره به حقایق روحانی به فراوانی از مجاز و استعاره بهره میگیرد...
بهشتیان چهار گروهند: پیامبران- صدیقین- شهداء و پرهیزگاران. و هر گروه به گفته قرآن لذت روحانی خاص و شایسته خود را دارد. (باتوجه به آیاتی از سوره های الرحمن و الواقعه این چهار گروه به دو گروه کلی تر تقسیم میشوند: مقربون و اصحاب الیمین که بهشتهای هریک نیز جداست- نگارنده)... یوسف علی بر این نکته تاکید دارد که ما نمیتوانیم اصطلاحات مجرد قرآن مانند رضا را درک کنیم مگر آنکه از عبارات حسی و مادی مورد استفاده در زندگی روزمره بهره گیریم.
حورالعین در بهشت
یوسف علی مثال روشنی از استفاده قرآن از برخی الفاظ حسی برای اشاره به امور معنوی آورده و میگوید: "بهشت جایی برای استفاده از مسائل جنسی و شهوانی ندارد. برخلاف دنیا که این امور در آن دارای ارزش روانی و عقلی است ابدا نمیتوان تصور وجود امور جنسی جسمانی را در تحقق عشق حقیقی کامل در بهشت داشت. وی معتقد است که تفسیر حورالعین به همسرانی که در بهشت از آنان کام گرفته میشود تفسیری خطاست. چراکه کلمه حور از نظر لغوی نه مذکر است و نه مؤنث و همراهی با حور با حفظ صفات معنوی و نه جسمانی آنها هم برای مردان و هم برای زنان در بهشت میسر است. از این روی وی کلمه زوجناهم را در آیه کذلک زوجناهم بحورالعین (دخان54) به Shall Marry them ترجمه نکرده بلکه آن را به صورت Shall join them ترجمه کرده است. یعنی آنان را با حورالعین همنشین میکنیم. وی همچنین کلمه الحور را به Companions یعنیهمراهان ترجمه کرده. (حوار درعربی به معنای گفت وگوست و با توجه به اینکه در سوره الرحمن صفت مشخصه حوریان قاصرات الطرف و مقصورات به معنای خمار چشمان آمده پس حورالعین یعنی همراهان یا همنشینانی که با چشمانشان سخن میگویند چنانکه در وصف مشاهدات پروفسور آمریکایی خواهد آمد. نظر به اینکه جمع آنان با ات آمده دلیلی بر مؤنث بودن آنان نیست زیرا در زبان عربی بسیاری نامها مؤنث هستند مانند نفس و شمس - نگارنده)
وی بر این کلمه تعلیق زده و متذکر شده است که دوستان- مناظر زیبا- لباسها و میوه ها همگی زیبایند اما باید این واژه ها را نمادین فهمید زیرا که اساسا در بهشت خوردن و آشامیدن و لباس و ازدواج حقیقی و هیچ کار جسمانی وجود ندارد و حیات آنجا منزه از جسمانیت و غرائز دنیوی است و مردان و زنان هر دو از نعمتهای بهشت بهره میگیرند و هر نعمت رمزآمیزی که در قرآن یادشده هم برای مردان و هم برای زنان است. اما واژه حور دارای سه معنی است: پاکیزگی- سیاهی یا سفیدی شدید در چشمان- حق و اراده نیک. وی بر آن است که این واژه هیچگونه بار جنسی ندارد و مراد از آن همراهی و همصحبت شدن پاکیزه است.(برگرفته از ترجمان وحی شماره 28 ص: 90- سیاه کردن بخشهایی از نوشته بالا از نگارنده است تا در مقابله با مشاهدات پروفسور آمریکایی قرارگیرد.)
تاکید یوسف علی بر جسمانی نبودن لذتهای آخرت، نگارنده را به یاد توصیف آخرت در کتاب سراج القلوب و کتابهای مرحوم آیت الله دستغیب شیرازی میاندازد که در یکی از آنها(شاید استعاذه) با نقل حدیثی آمده است که همبسترشدن با حورالعین چهل سال به طول میانجامد!!! اگر این حدیث را با معیارهای این دنیا در نظر آوریم خنده آور خواهد بود. ولی اگر آن را چنانکه یوسف علی درک کرده؛ و آن پروفسور آمریکایی حس و وصف کرده در نظر آوریم؛ با توجه به بعد زمان در آخرت، معقول، دلنواز و الهی میشود.
بهشت برین واقعیت دارد
عنوان مقاله ای مفصل در شماره October 8, 2012 نیوزویک است که پروفسور Dr. Eben Alexander تجربه و دیدار یک هفته ای خود از آخرت و دگرگون شدن عمیق عقاید خود را به تفصیل بیان میکند:
... باری، ماهها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. جدای از غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود:
اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد مشهودی ساخته بود.
بالاتر از ابرها- بی نهایت بالاتر- دسته دسته موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف میرفتند و خطوط ممتدی را دنبال خود در فضا بر جا میگذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمیدانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب میگشتم این دو کلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمیکند که اساساً از هر آنچه در این کره خاکی میشناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفتهتر و متعالیتر.
در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمیشد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرحهای درهم تنیده فرش های ایرانی...یا نقوش بال یک پروانه. (پس حواس پنجگانه در آن دنیا متفاوتند. نتیجه آنکه تمام گفت وگوهای آمده در قرآن از سوی جهنمیان با بهشتیان و جهنمیان با یکدیگر نیز آن گونه که تصورمیکردیم نیست. - نگارنده)
اما از این همه شگفتآورتر، وجود فردی بود که مرا همراهی میکرد؛ یک زن.(تنها همراهی و نه همبستریهمانگونه که یوسف علی گفت.) جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونههایی برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت(ویژگیهای حورالعین) و دو رشته گیسوان طلایی- قهوهای اش در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول که او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقشدار حرکت میکردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیونها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر میشدند و مجددا به بالا و دور ما اوج میگرفتند. انگار که رودی از زندگی و رنگ در هوا جریان داشت.(همراهی و همصحبت شدن پاکیزه- یوسف علی) لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگهایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگی را داشت که در دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم میخورد.
زن به من نگاهی انداخت، جوری که تنها پنج ثانیه از آن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه پیش از آن به سرتان آمده باشد، دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود; دوستانه هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین شناختهایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر بود.
زن بدون اینکه واژهای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم دنیای دوروبرمان نه رویا است و نه گذرا و بیاساس است، بلکه حقیقی است.
پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمهاش کنم، چیزی شبیه به این خواهد شد:
بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.
هیچ ترسی نداری.
هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.
(نگارنده: آیا این سه پیام ما را به یاد این پیامهای قرآنی نمیاندازد که؟:
یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه- فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون و...)
فیزیک نوین میگوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. گرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوتها زندگی میکنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد. (به گونه ای خلاصه باید گفت هستی یک سیستم است که همه اجزایش با هم هماهنگ و با هم معنی پیدامیکنند. نگارنده)
تا پیش از تجربهام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و درکناپذیر. اما امروز حقیقتهای زندگیم را تشکیل میدهند. به این باور رسیدهام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون میدانم که عشق را هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت اینشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفتهاند و صد البته که هر کدام با روش بسیار متفاوت خودشان. (چون از قرآن آگاهی نداشته تنها آن دو را مثال زده ولی قرآن کریم نه تنها مؤید هردو آنهاست بلکه تجربه او را نیز تایید میکند.)
اینکه خداوند یک پروفسور مسیحی خداشناس را که چندان هم پایبند مسیحیت نیست برای این پیامرسانی برگزیده خود جای اندیشه دارد.(مقاله دین گزینی را ببینید)
9/11/91(شب میلاد رسول اکرم- ص) - احمد شماع
زاده
به منظور دسترسی سریع میتوانید پیوندهای وابسته به موضوع را در زیر ببینید:
Dr. Eben Alexander
4th dimension in quran.ppsx
3592K Download
سقوط سفینه موجودات فضایی
(واقعه رزول- Roswell)
قرآن کریم- سوره جن:
جنها گفتند: کنا طرائق قددا یعنی ما به گونه های مختلفی هستیم(آفریده شده ایم).
به همین دلیل یک زمان غول پیکرند با جمجمه ای کشیده و زمانی دیگر کوچک اندامند با جمجمه ای شگفت! یافته های دیگری نیز وجود دارد که بسیاری از آنان کوچک اندام بوده اند و حتا بسیار کوچک اندام تر از این تصویرهایی که میبینید. برعکس تصویرهایی که از آفریقای پیش از تاریخ وجود دارد آنان را درشت پیکر و سیاه پوست نشان میدهد.
در گزارش این واقعه که صورت کتابی توسط آقای حمیدرضا جودیر ترجمه شده بود خوانده ام که دستگاه گوارشی و تنفسی آنان مانند آدمیان نبوده بلکه به یکدیگر متصل بوده است. رئیس جمهور آن زمان آمریکا یعنی روزولت با شخص بازمانده دیدار داشته و گفتگو کرده است. اما در آن گزارش آمده است که حادثه در سال 1947 رخ داده که نمیدانم چرا به تازگی سال 1952 در گزارشهایی آمده که احتمالا همه برگرفته از یک منبع هستند و اگر اشتباهی رخ داده باشد مربوط به منبع اولیه است. باز هم تا آنجا که به یاد دارم در آن کتاب تظاهرات آن هزار دانشمند و پژوهشگر پیش از سال دوهزار رخ داده که درخواست کردند برخی اطلاعات واقعه رزول به آگاهی همگان برسد.
برای آگاهی بیشتر با ویژگیهای جنیان به جن موجودی که از نو باید شناخت بازگشت شود که در محیط وب موجود است.
خلاصه گزارش چنین است:
در سال 1952 یک سفینه فضایی حامل سه سرنشین در مزرعه ای د ر نیومکزیکو آمریکا به نام رزول سقوط کرد که بر پایه آن فیلمی نیز در امریکا ساخته شد. این مزرعه به سرعت و در آن زمان توسط نیروی هوایی و اف ب آی و سایر مقامات امنیتی محاصره شد. چندی بعد و با فشار رسانه های امریکا و جهان - دولت امریکا ماجرا را به کلی انکار کرد. اما شاهدان و مزرعه داران اطراف که شمارشان بیش از 200 نفر بود گواهی میدادند که این موجودات را دیده اند و نیز سفینه آنها را.
پس از گذشت زمانی این ماجرا از تب و تاب افتاد ولی همه ساله مراسمی در سالگرد سقوط سفینه در امریکا برگزار میشد که هنوز هم ادامه دارد.
تا اینکه در سال 2000 تعداد 1000 دانشمند برجسته جهان و برندگان جوایز نوبل از جورج بوش درخواست کردند تا تکلیف رزول را روشن کند.
بوش در
بیانیه ای رادیو- تلوزیونی و خیلی کوتاه ماجرا را تایید کرد اما بی هیچ توضیحی. از
آن پس تصاویری توسط ناسا در اختیار رسانه ها قرار گرفت و هنوز هم دانشمندان در
انتظار دریافت ااطلاعات ببشتری هستند. تاکنون تنها گفته شده که از سه سرنشین این
فضاپیما دو نفر به هنگام سقوط کشته شده ولی مهندس پرواز زنده بوده است. این موجود
سه سال در اختیار سرویس های امنیتی و جاسوسی و دانشمندان بود و دست اخر بر اثر
ابتلا به انفلوانزا فوت کرد.
دانشمندان و پژوهشگران معتقدند طراحی هواپیماهای ضد رادار- آپولوها- شاتلهای فضایی
و بسیاری از پیشرفت های شگرف آمریکا بر اثر دانش این مهندس پرواز
میباشد و آمریکا هم به همین دلیل نمیخواهد این موضوع را بیشتر باز کند.
حتی در بسیاری از مقالات تا حدی قضیه جدی پیگیری شده است که میگویند موجود رزول بر اثر فشارهای تخلیه اطلاعاتی و همچنین آزمایشهای متعدد آمریکاییها فوت کرده است.
برای دیدن تصویرهای مهیج و شگفت این گزارش به لینک زیر بازگشت کنید:
http://shamazad.blogspot.com/2014/05/blog-post_4710.html
احمد شماع زاده
کشف سنگهای عظیم در روسیه
مگالیتیک(Megalithic) روسیه دارای بزرگترین بلوکهای سنگی جهان است. در جنوب سیبری پژوهشگران دیوار بزرگی از سنگ گرانیت را یافته اند که وزن هر یک از سنگها بیش از سه هزار تن است و دارای زاویه های تیز هستند. بزرگترین سنگ یافت شده در بعلبک لبنان وزنی کمتر از 1500 تن داشت ولی در این محل تازه کشف شده قطعاتی از سنگ به گونه ای مرتب و منظم به ارتفاع 40 متر بر روی یکدیگر قرارداده شده اند که با تکنولوژیهای دورانهای باستان انجام این کار غیر ممکن است.
سالها بود که باستانشناسان از سنگهای بعلبک شگفتزده بودند ولی سنگ های این بنا دو برابر بعلبک وزن دارند و دارای سطح تخت و گوشه های تیز هستند.
به نظر میرسد این سنگها روی هم چیده شده اند و بزرگترین ساخته دست انسان باشد که باستانشاسان را مبهوت کرده است. همچنین وزن این سنگها دو تا سه برابر سنگهای بعلبک است و میتوانند وزنی از 3 تا 4 هزار تن داشته باشند.
کسی تاریخ بنای این سنگها را نمیداند و نیاز به پژوهشهای بیشتری است. برخی معتقدند به دوران پیش از تاریخ برمیگردد ولی رازورمز آنها مدتها بی پاسخ باقی خواهد ماند.
ممکن است در دوران پیش از تاریخ از تکنولوژی بسیار پیچیده ای برای ساختن آنها استفاده شده باشد و حدس در باره دلیل و نحوه ساخته شدن آنها تنها در حد گمان باقی بماند. آنان چه کسانی بوده اند؟ و آیا ممکن است تحولات ناگهانی و عمده جهان گذشته را مانند سیل محو کرده باشد؟
منبع: http://atlanteangardens.blogspot.com نقل از: www.ufolove.wordpress.com
یک پاسخ به این پرسش:
اگر تکنولوژی بود چرا تنها سنگهایش باقی مانده؟ چرا فکر نمیکنیم ممکن است اراده ای در پس این کارها بوده باشد و نه تکنولوژی:
اگر تنها به آنچه که دیدنی و ملموس است و نیز به دانسته های خود معتقد باشید نمیتوانید توانا به درک درست موضوعهایی از این دست شوید. ولی اگر معتقد شوید که قوانین و سنتهای موجود در آفرینش کیهان تنها اینهایی نیست که من میدانم و ندانسته هایم ممکن است بسیار بسیار بیشتر از دانسته هایم باشد آنگاه میتوانید پرنده ذهنتان را به کرانه های دیگر کیهان سوق دهید و برای نمونه به راهنماییهای قرآن توجه کنید. آنجا که میگوید:
شخصی از جنها در پاسخ به درخواست حضرت سلیمان گفت: من تخت ملکه سبأ را تا از جایت برخیزی حاضر میکنم. پس از او وزیر دانشمند حضرت سلیمان گفت من تخت او را تا چشم بر هم بزنی نزدت حاضر میکنم و این کار را کرد. این در حالی بود که پایتخت ملکه سبأ صدها و بلکه هزاران کیلومتر دورتر از کاخ حضرت سلیمان بود.
بنابراین متوجه میشوید که همیشه تکنولوژی نیست که کارساز است و انسان و جنها تواناییهایی دارند که هنوز دانش انسان به آنها دست نیافته است.
مهرماه نودوسه- احمد شماع زاده