آذانالانعام یا ژنها
احمد شماع زاده
فهرست
آیهای کلیدی
تفسیرها چه میگویند؟
المنجد چه میگوید؟
تدبّر(پشتبینی) آیه
دو فرمان پیاپی
رابطة میان لالة گوش و ژن
چگونه تغییر ممکنمیگردد؟
آگاهیهای علمی
دستاورد پژوهشهای علمی و دینی پیرامون دگرگونگی ژنتیکی
دیدگاههای اهل دین
دیدگاههای اهل دانش
آخرین دستکاری در دستگاه آفرینش
اشاره
به مصداق آیههایی همچون و لقد ضربنا للناس فی هذاالقرآن من کل مثل همهچیز در قرآن یافتمیشود، و ما باید چشم بصیرت قرآنی داشتهباشیم تا موارد مورد نظرمان را در آن بیابیم. اولین چیزی که این چشم بصیرت را به ما میدهد، آن است که پیش از هرچیز باورداشتهباشیم همهچیز در قرآن یافتمیشود، تا آیات قرآن نیز خود را به ما بنمایانند. در این راستا، و با توجه به آنچه که در پژوهش چهارپایان ویژه قرآنی آمده است ‹انعام› دیگری نیز در قرآن یافتم که باتوجه به اینکه یک واژه نیز بر انعام اضافهشده(آذانالانعام)، بهنظرمیرسد منظور خداوند از این واژه آمیخته، همان ‹ژنها› باشند. اما چگونه؟
آیهای کلیدی
آیة 119 سورة نساء دستکم، دو نوع کاربرد دارد که تاکنون کاربرد اصلی آن بهحسابنیامده تا کسی در آن اندیشهکند. برای دانستن آن، باید تدبر را از آیة 116 شروعکنیم، که آغاز سخن، شرکورزیدن به خداوند است:
و من یشرک بالله فقد ضلّ ضلالاً بعیداً(116) ان یدعون من دونه الاّ اناثاً و ان یدعون الاّ شیطاناً مریداً(117) لعنهالله و قال لاتّخذنّ من عبادک نصیباً مفروظاً(118) ولاضلّنّهم ولامنّینّهم ولامرنّهم فلیبتّکنّ اذانالانعام ولامرنّهم فلیغیّرنّ خلقالله…(119)
ترجمة واژگانی: و آنکس که به خداوند شرکبورزد، پس بهدرستی که در گمراهی بسیاردوری گمشدهاست.(116) آنان نمیخوانند غیرخدا را مگر چیزهای بیجانی را(نه مانند خداوند که زنده و پایدار است). و نمیخوانند مگر شیطانی سرکش را. (117) لعنکرد خداوند او(شیطان) را؛ و او گفت حتماً میگیرم از بندگانت بهرة بیکموکاستی را. (118) و حتماً آنان را گمراهمیکنم و حتماً وعدههای دروغین به آنان میدهم؛ و حتماً به آنان دستورمیدهم؛ پس باید گوشهای چهارپایان را ببرند؛ و حتماً به آنان دستورمیدهم؛ پس باید تغییردهند آفرینش خدا را… (119)
چه آیات پرصلابتی!! ‹ل›های آمده بر سر بسیاری از واژههای کلیدی آیة 119، همه معنای تأکید و باید را میرسانند. یکی از ویژگیهای قرآن کریم، این است که به تناسب هرموضوعی با واژهگزینی مناسب، بسیاری چیزها را به ما میفهماند. از این آیهها نیز متوجهمیشویم که خداوند چه واژهایی را چگونه بهکارگرفته، تا ما به نکتة مهم پشت آیه دستیابیم. بنابراین، واژهشناسی ما از قرآن کریم، کمک فراوانی به فهم آیات آن میکند.
تفسیرها چه میگویند؟
در تفسیرها به این موضوع پرداختهشده که یک سنت دوران جاهلی این بودهاست که گوش برخی حیوانات را میبریدند تا علامتی باشد بر اینکه، این حیوان نصیب بتها و وقف آنها میشود. تا اینجای قضیه میتواند درست باشد؛ ولی این، چیز مهمی نیست که خداوند برای آن آیه نازلکند؛ زیرا مشرکان صدر اسلام و پیش از آن، کارهای بسیارزیادی برای بتها انجاممیدادند که قرآن به آنها نپرداختهاست. پس نتیجهمیگیریم که این ظاهر آیه است؛ و هرچند میتواند درست باشد، ولی اصل موضوع و باطن آیه باید به قرار دیگری باشد؛ بویژه هرگاه قرآنکریم یک موضوع تاریخی را گوشزدمیکند، نباید منظورش را تمامشده تلقیکنیم، بلکه هدف و هدفهای دیگری نیز در نظردارد؛ که باید آنها را نیز دریابیم، و اگر چنین نباشد، قرآنکریم کارایی همهزمانی خود را ازدستخواهدداد.
از سوی دیگر دنبالة آیه که مهمترین بخش آیه هم هست چهمیشود؟: «پس باید تغییردهند آفرینش خدا را». مترجمین که معمولاً آن روی دیگر آیات را کمتر میبینند، بهجای تدبر در آیه و مفهومکردن آن، صورت مسأله را تغییرمیدهند. در اینجا نیز مینویسند منظور از ‹خلق› یا آفرینش، ‹کتاب خدا و احکام الهی› است.
نگارنده نمیداند چگونه ‹احکام و کتاب› خداوند با ‹آفرینش› خداوند یکی است؛ مگر اینکه منظور نظر آنان ‹کتاب تکوینی› خداوند و یا ‹سنن الهی› باشد که همة ارکان عالم براساس آنهاست، و در این صورت باز هم همان قانونها و اصول موضوعة ‹آفرینش› است.
المنجد چه میگوید؟
در اینجا به نوع واژگانی که خداوند به کارگرفته دقت بیشتری میکنیم و به المنجد بازمیگردیم:
‹فلیبتّکنّ›، معنای ‹فلیقطّعنّ› را میدهد ولی چرا خداوند این واژة آشنا را بهکارنبرده و گونة سختتر و سنگینتر آن را بهکارگرفتهاست؟
بتکه = قطعه(برید آن را)
البتکه = القطعه او الطّائفه منالشیءالمنبتک(یک قطعه یا یک گروه از چیزی جداشده.)
راز این واژهگزینی قرآنی در نکتهای است که در المنجد آمده (با زیرخط مشخصشد)؛ یعنی خداوند با این واژه به ما فهمانده که تنها بریدن گوش چهارپایان و معنای ظاهری آیه منظور نظر ما نیست، بلکه چیزی است که گروهی و بخشی و قطاعی آن را در نظرداریم.
مهمتر آنکه پس از ریشة ‹بتک› در المنجد، ریشة ‹بتل› آمدهاست، که آنهم باز به معنای ‹قطعکردن و بریدن› است، ولی با این تفاوت که بیشتر با معنایی سازگار است که مفسرین برای تفسیر آیه بهکارمیبرند: ‹عربهای دوران جاهلیت گوش چهارپایان را بریده و آنها را وقف بت میکردهاند›؛ بدینگونه:
بتلالشیء = قطعه و ابانه عن غیره(برید آن را و بازداشت آن را از غیر آن)
بتول = منانقطع عنالزّواج(کسی که از ازدواج بریده، و خود را همانند رهبانان وقف خداکرده.)
تدبر(پشتبینی) آیه
به واژههایی که ابلیس(پیش از دستور بر بریدن گوش چهارپایان) آنها را بهکاربرده، توجهشود:
ـ ‹لاضلّنّهم›(حتماً آنان را گمراهمیکنم) و ‹لامنّینّهم›(حتماً وعدههای دورودراز به آنان میدهم)
ـ این دو واژه که دو موضوع مهم برای ‹تحریف هدف آفرینش› را دربردارند، چه ربطی به بریدن گوش حیوانات پیدامیکند؟
ـ چگونه ابلیس که میخواهد چنان نتیجهای بگیرد، به چنین وسیلهای متوسلمیشود؟
از سوی دیگر:
ـ میان ‹بریدن گوش چهارپایان›، و ‹تغییر آفرینش یا احکام الهی› چه رابطهای میتواند وجودداشتهباشد؟
ـ سیاق آیه بهگونهایاست که سه بخش آیه به هم پیوسته و وابستهاست؛ و یک مفهوم را میرسانند. بخش دوم نتیجة بخش اول، و بخش سوم نتیجة بخش دوم است.
ـ چگونه بریدن گوش چهارپایان منجر به تغییر آفرینش خداوند میشود، و درنتیجه اقدامکنندگان به چنین کاری گمراهمیشوند؟
ممکن است، پرسیدهشود چرا تا این اندازه باید روی معنای این آیه حساسباشیم. در پاسخ باید گفت، در آغاز میخواهیم بدانیم خداوند چه آیات و نشانهها و اشارههایی برای ما فرستادهاست، تا پس از آن، در پی آن باشیم که بدانیم منظور از فروفرستادن آنها برای ما چهبودهاست. بنابراین تا ندانیم منظور خداوند چیست، چگونه میتوانیم دربارة چیزی که هنوز نمیدانیم چیست سخنبگوییم و به تدبر در آیه بپردازیم و آن را درککنیم؟
در راستای تدبر در این آیات، این پرسش پیشمیآید که چهکارهایی دخالت در کار خدا و دستکاری و ایجاد دگرگونی در آفرینش او و رفتن راه شیطان است؟ پس از این سؤال، بحثهایی پیشخواهدآمد و موجبمیگردد از سوی اهل دین و اهل دانش بررسیها و اظهارنظرهایی صورتگیرد و برای حل مسائل گوناگون ناشی از این گفتوگوها، همکاری و همیاری میان آنان بیشتر شود.
پس از سپریشدن این روند، کمترین بهرهای که این آیهها به ما رساندهاند، این خواهدبود که هردانشی که به این گونه تغییرها بپردازد، باید از دیدگاه دین روشمندشده، و از بروز آشفتگی در آن دانش بسیارمهم و سرنوشتساز، که آثار خود را بر تن و روان انسانها باقیمیگذارد، پیشگیرینماید. زیرا اخلاق باید نگاهبان و نگاهدار دانش باشد، که اگر اینچنین نباشد و اخلاق علمی رعایت نشود، همواره فاجعه در کمین خواهدبود.
دو فرمان پیاپی
نکتة مهم و بسیارظریفی که در آیه نهفته، این است که ابلیس دو بار دستورمیدهد و در هر دستور نکتهای را یاداورمیشود؛ یعنی دستور اول با دستور دوم تفاوت دارد و در اصل یک دستور دو مرحلهای صادرکردهاست: به آنان دستور اکید میدهم؛ پس باید ‹گوشهای چهارپایان› را ببرند؛ و به آنان دستور اکید میدهم؛ پس باید ‹تغییردهند آفرینش خدا را›. یعنی ابتدا فرمان میدهد تا گوشهای چهارپایان را ببرند و زمینه برای فرمان دوم مهیا شود، تا آفرینش خدا را دگرگونه نمایند.
از این گونه سخن گفتن چند نتیجه گرفتهمیشود:
ـ مرحلة اول می تواند بد نباشد؛ ولی زمینهای است تا به دگرگونی در آفرینش خدا منجرشود. بنابراین مرحلة اول مرحلة حساسی برای دانشمندان است؛ و باید مراقبباشند تا کارهای آنان در مرحلة اول، منجر به تحقق مرحلة دوم نشود.
ـ نکتة اساسی، در مرحلة دوم است که تغییر آفرینش خداست، و اشکال کار نیز در همینجاست.
ـ اگر تغییری در آفرینش خداوند صورتگیرد، حتماً عملی شیطانی است. ولی مسأله ایناست که:
ـ درچهحالتی میتوان قاطعانه حکم صادر کرد که تغییری در آفرینش خداوند صورتگرفتهاست؟
ـ آنچه مسلماست، اگر تغییری موجب هنجاری پایدار و خلاف قوانین و سنتهای الهی در موجودات شود، تغییر آفرینش خداوند و کاری شیطانی است؛ و هرگاه موردی، موقتی و همسو با اخلاق انسانی باشد، نمیتوان آن را دخالت در آفرینش خواند.
برای نمونه، هرگاه برای مداوای یک انسان ژن مولد بیماری او را درمانکنیم، اشکالی نباید داشتهباشد؛ ولی هرگاه کاری کنیم که تمام فرزندان نسل آن شخص دیگرگونهشوند که خداوند چنین نخواستهاست، این ‹تغییر آفرینش خداوند› است.
رابطه میان لاله گوش و ژن
فضربنا علی آذانهم فیالکهف سنین عدداً(کهف: 11)
دکتر محمدمهدی اصفهانی استاد دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران: «یعنی سالیان درازی به گوش اینها زدیم و اینها را خوابکردیم. بعضیها گفتهاند این یک تعبیر ادبی است؛ ولی ما را راضی نکرد؛ چرا که قرآن اصراردارد بگوید به گوششانزدیم؛ نه به سرشان و یا به گردنشان؛ باید بین گوش و خواب ارتباطی باشد. چینیها ‹گوش› را مانند ‹جنین› میبینند که دارای سر و بدن است؛ لذا در گوش نقاطی را نامگذاریکردهاند؛ نقطهای در گودی گوش است، به نام نقطة ریه یا lung 1 در این قسمت سوزن میگذارند و یک بیحسیهای مختصری ایجادمیکنند. در دانشکدةتوانبخشی دانشجویی در پایاننامهاش با عنوان ‹الکوتراپی› نشانداد که با تحریک نقاطی از پشت گوش، میتوان خواب ایجادکرد. وقتی به پشت گوش دستبزنیم، ‹بتاآندروفین› ترشحمیشود. من در کنگرة بینالمللی تاریخ پزشکی، مقالهای داشتم و این موضوع را با عنوان ‹آرامگر کهف› ارائه دادم.(1)
روش انجام کلونسازی
«… تخمدانها را از کشتارگاه تهیهمیکنیم و با ‹فرایند بلوغ آزمایشگاهی تخمک›، طی 24 ساعت تخمک را به بلوع رسانده و هستة آن را جدامیکنیم … سلولهای فیبروبلاست گوش حیوان را که رشد خوبی داشته و از قابلیت رشد در همه محیطها برخوردار هستند، جداکرده و طی عملیاتی فعالیتهای زیستی این سلول را که حدوداً دو ماه طول میکشد، با فعالیت زیستی تخمک هماهنگ میکنیم. در این زمان هستة این سلول فیبروبلاست را جداکرده و طی دو ساعت اول پس از ‹تخلیه سازی هستة تخمک› به آن انتقال میدهیم سپس طی فرایند فعالسازی که ما انجام میدهیم تقسیمات سلولی شروع شده و جنین تشکیل میشود».(2)
یک برنامه تلویزونی نیز این نظر را تأیید کرد:
در شهریورماه 84، سهشنبه شبها ساعت بیستودو از شبکة یک تلویزیون، برنامهای پخش میشد بهنام ‹قل سوّم›. در بخش اول این مجموعه(15/6/84) دوبار از ‹لالة گوش› سخن به میان آمد، که در مرتبة دوّم، دکتر ژنتیکدان به زندانی گفت: ‹میخواهیم از لالة گوشت عکس بگیریم›.
نتیجهگیری:
ـ چینیها گوش را سمبل جنین میدانند.
ـ دانستیم که ژن بیشترین تأثیر را در ساختار، شکلگیری و انتقال ویژگیهای وراثتی جنین داراست، بهگونهای که در ‹روش انجام کلونسازی› نیز آمد.
ـ همان گونه که یک دانشجو پایاننامة خود را به رابطة میان لالة گوش و خواب اختصاص دادهاست، دانشمندان نیز چند سالی است که ژن ‹ساعت خواب› را نیز شناسایی کرده و گفتهاند، ویژگی این ژن آن است که هرگاه کسی بخواهد در ساعتی معین از خواب بیدارشود، همین ژن است که او را برمیخیزاند؛ همانگونه که از روزگاران کهن کشاورزان همواره سر ساعت مقرر بیدارمیشدند، بدون اینکه از ساعت بهرهگیریکنند.
ـ یک ضربالمثل ایرانی(و شاید هم جهانی) میگوید، اگر میخواهی از خواب بیدارشوی به بالشت بسپار؛ و میدانیم بالش جایی است که لالة گوش مستقیماً روی آن قرارمیگیرد.
با توجه به همة موارد بالا متوجه میشویم که ‹لالة گوش› و ‹ژن› چه رابطة تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
تغییر چگونه ممکن میگردد؟
امروزه همة ما میشنویم که دانشمندان ژنتیک، هرروزه با دستیابی به شیوههایی تازه و گوناگون؛ در ژنهای گیاهان، جانوران، و انسانها، تغییر ایجادمیکنند، و گاهی هم مردم عادی میگویند «اینها به کار خدا هم کاردارند؛ و توی دستگاه آفرینش خدا هم دستکاری میکنند». این سخنان پیش از این بیشتر شنیدهمیشد؛ ولی چندسالی است با توجه به اینکه دانش ژنتیک پیشرفتکرده و در زمینة پزشکی، کشاورزی وگیاهشناسی بهرهها و سودهایی، دستکم در ظاهر داشتهاست، کمتر این سخنان را میشنویم.
بنابراین، ‹بریدن گوش انعام› با توجه به اینکه ‹انعام› همان ‹کروموزوم› است، بیشتر مفهوم تغییر و دستکاری در ساختار کروموزوم را میرساند؛ و اگر از دانشمندی ژنتیکدان بپرسیم شما برای تغییرهای ژنتیکی (برای اصلاحنژاد یا درمان بیماریها) چهکاری روی کروموزومها انجاممیدهید، (در انتهای گفتار نمونة آن خواهدآمد) پاسخخواهندداد «چیزی شبیه به عملجراحی. یعنی یک یا چند ژن را از بدنة یک کروموزوم جدا، و یا آنها را درمان میکنیم». که این موضوع با ‹بریدن لالة گوش› همخوانی بسیاری دارد.
لالة گوش یک چهارپا، چون کوچکترین بخش از بدن اوست، و تابدار است، و بریدن آن ضرری به دیگر دستگاههای بدن او نمیرساند؛ بیشترین شباهت را به ژن دارد. اگر تصویری از ژن را دیدهباشید، متوجهمیشوید که شکل یک ژن کاملاً شبیه به لالة گوش است؛ زیرا هم تابدار است، و هم کوچکترین جزء یک کروموزوم است؛ و برای تغییر ژنتیکی، بایستی عملجراحی (بریدن) ویژهای روی ژنها انجامشود تا آنها را اصلاح و یا جداکنند.
با این توصیف، پیشنهادمیشود هرگاه ‹فرهنگستانزبانوادب فارسی› خواست برای ‹ژن› واژهای بسازد شایستهاست از فرهنگ قرآن بهرهبرده، و واژة ‹لاله› را جایگزینکند.
آگاهیهای علمی:
ـ بدن انسان حدود یکصدهزارمیلیارد سلول دارد.
ـ درون هر سلول یک هسته وجوددارد.(جدا از سلولهای قرمز خون)
ـ هرهسته دارای 23 جفت کروموزوم است.
ـ از هر جفت کروموزوم، یکی از آن پدر، و دیگری از آن مادر است.
ـ هر کروموزوم از نوارهای نردبانیشکل تابدار و فشردهای پرشدهاست، که دی. ان. آ. نامیدهمیشوند.
ـ دی. ان آ. کوتاهشدة ‹دیاکسیریبو نکلوئیک اسید› است.
- ژنها قطعههای کوچکی از دی. ان. آ. هستند که دستور ساخت پروتئینها را بههمراهدارند.
- نظر به اینکه کارکرد پروتئین صفتها را در سلول زنده ایجادمیکند، ژنها پایه و زیربنای زندگی انسانها و دیگرجانداران هستند.
دستاورد پژوهشهای علمی و دینی پیرامون تغییرات ژنتیک
«رهاسازی بدون کنترل موجودات زندة اصلاحژنتیکیشده، ممکن است تغییرات جبرانناپذیری در تعادل اکولوژیکی و ژنتیکی بهوجودآورد. بنابراین لازم است که برای بهحداقلرساندن خطرات موجودات زندة اصلاحژنتیکیشده بر سلامتی محیط زیست و انسان، کنترل وجودداشتهباشد».
«مخاطرات احتمالی این نوع گیاهان، بهشرح زیر هستند:
ـ خطر برای سلامتی بشر، شامل: حساسیتزایی، ‹انتقال افقی› ژن و مقاومت نسبت به آنتیبیوتیکها، خوردن دی. ان. آ. خارجی، استفاده از پروموتر(پیشبرنده) ویروسهای گیاهی، مانند موزائیک گلکلم و تغییر خواص تغذیهای. انتقال افقی، یعنی انتقال دی. ان. آ. از یک موجود به موجود دیگر، جدا از انتقال طبیعی والد به مولود است.
ـ خطر برای محیطزیست، شامل: خطر برای موجودات غیرهدف، مانند پروانة مونارک، انتقال ژن از گیاه اصلاحژنتیکیشده به علف هرز، مقاومت نسبت به آنتیبیوتیک، واردشدن پروتئینهای اصلاحشده به خاک.
ـ بههمخوردن کشاورزی سنتی و روشهای تولید غذا در کشورهای درحالتوسعه، شامل: انتقال ژن از یک گیاه به گیاه دیگر».(3)
‹همانندسازی›(کلونینگ) که حد اعلای دستکاری در ژنها و تغییر آفرینش خداوند است، موجب گفتوگوهای فراوانی میان اندیشمندان دین و دانش شدهاست؛ بدین گونه:
دیدگاههای اهل دین:
الف ـ کلیسای جهانی، همانندسازی را پیامد باوری وحشیانهخواند که فاقد اصول اخلاقی و انسانیاست.
ب ـ کاربرد جداسازی ‹بلاستومر› جهت پرورش گوسفند در جهان اسلام مورد بهرهبرداری قرارگرفتهاست.
ج ـ مفتی مصر، دکتر نصر فرید واصل، در قاهره بهصراحت اعلامکردهاست که امکان تکثیر انسان بهعنوان یک عمل کفرامیز و کردار غیراخلاقی میبایست توسط دولت مهارشود.
د ـ یوسف القراداوی یکی از فقهای اصولگرای مصر زمانی که از او پرسیدهشد آیا همانندسازی دخالت در آفرینش یا زیرسؤالبردن ارادة حقتعالی است؟ قاطعانه گفت: «نه. هیچکس نمیتواند ارادة خداوند را زیرسؤالببرد و یا با آن مقابلهکند. بنابراین اگر این موضوع بهنتیجة مطلوب رسیدهباشد، پس مطمئناً زیر ارادة پروردگار است. هیچچیز خلق نمیشود، مگر آنکه ارادة خدا بر خلق آن باشد. مادامی که بشر به این کار ادامهمیدهد، این خواست و ارادة الهی است».
یاداوری چند نکته، پیرامون اظهار نظر این فقیه مصری:
پاسخ وی نوعی مغالطهاست. خداوند راه درست و نادرست را با آیات خود نشاندادهاست. اگر انسانی راه کج و نادرست را انتخابکرد، نباید بگوییم خداخواسته که او این راه را انتخابکردهاست.(در این صورت جبر مطلق بر جهان حاکم است.) البته خداوند میتواند از هرکاری پیشگیریکند؛ ولی در سنت او نیست که چنینکاری کند. یعنی ‹علم و قدرت› او مانع از اجرای ‹سنت› او نمیشود:
فلن تجد لسنهالله تبدیلاً و لن تجد لسنهالله تحویلاً(فاطر: 43 ،احزاب: 62 و اسراء: 77
از سوی دیگر نیز تعبیر این فقیه، با گفتة قرآن منافات دارد؛ زیرا همانگونه که در بالا آمد، شیطان گفتهاست امرمیکنم که خلق خدا را تغییردهند. پس تغییر آفرینش خداوند، بهگفتة خود قرآن، امری شیطانی است؛ و نمیتواند مجوز الهی داشتهباشد؛ و خداوند هم نگفته که مانع از انجام آن میشوم.
هـ ـ سید سعید حکیم، هرچند مخالف تلقیح مصنوعی است، و آن را با حکم احتیاط واجب ردمیکند، ولی مدعی است در اسلام دلیلی بر حصر تولیدمثل از راه طبیعی نداریم. او سوء استفاده از نتایج این علم(ژنتیک) را حراممیداند و معتقداست هر علمی که از آن سوءاستفادهشود، حرامخواهدبود.
و ـ محمدحسین فضلالله نیز بر جواز اصل قضیه تأکیددارد، چون معتقد است که این قضیه، آفریدن از عدم نیست.
ز ـ آیتالله منتظری در پاسخ به سؤالی در این زمینه: اگر موجب کمال جسمی یا روحی در انسان شود و از روشهای شرعی استفادهشود، اشکالی ندارد، ولی اگر موجب تغییراتی بشود که نتیجة آن معلوم نیست و شاید نقص ایجادکند، محل اشکال است.(4)
دیدگاههای اهل دانش:
الف ـ از آنجا که تنوع ژنتیکی و گوناگونی نژادهای انسانی دلیل اصلی مقاومت نوعبشر در برابر بیماریهاست، همانندسازی، نژاد انسانی را ضعیفکرده، و یک بیماری فراگیر ممکن است زندگی کل بشریت را نابودکند.در این زمینه، آیة قرآن چنین است: و منآیاته خلقالسّموات والارض واختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لایات للعالمین. (روم: 22)
ترجمه: از نشانههای او، آفرینش کیهان و اختلاف زبانها و رنگهای پوست شماست، همانا در این تفاوتگذاری نشانههایی برای دانشمندان است.
ب ـ شاید خطرناکترین زیان اجتماعی همانندسازی، شکلگیری بردهداری نوین باشد. یعنی بهرهبرداری از انسانهایی که ممکن است بهوجودبیایند، تا به انبار وسایل یدکی در اختیار صاحبان ثروت قرارگیرند.
ج ـ باید مراقببود تا همانندسازی برای افزایش و یا کاهش ترکیب نژادی خاص، و یا جانشینی یک جنس نسبت به جنس دیگر مورد بهرهبرداری قرارنگیرد.در این زمینه، آیة قرآن چنین است: ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون(روم: 21)
د ـ ایجاد ژندرمانی و علاج بیماریهای دیرعلاج در سایة بهثمررسیدن این دانش ممکن میگردد.
ه ـ کاربرد دیگر این دانش نجات نسل حیوانات درحال انقراض است.
و ـ دکتر ‹فروزندة محبوبی› کارویژة سیتوژنتیک ملکولی پزشکی: ژن مورد نظرمان را از سلول یک موجود زنده، جدامیکنیم؛ و آن را در درون یک سلول دیگر جایمیدهیم.(اینجاست که ‹بریدن گوش› معنی خود را بازمییابد ـ نگارنده) برای مثال ژن تولید شیر در گاو را جدامیکنیم و آن را در سلول یک مخمر تکسلولی فعالمیکنیم. در نتیجه برای تولید شیر، نیازی به نگهداری حیوان بزرگی با جثة گاو نیست. یک تکسلولی کوچک کار ترشح شیر را انجامخواهدداد. این روند در صنایع غذایی انقلاب بزرگی ایجادمیکند.(5)
در این زمینه آخرین دستاوردهای دانش را میتوان در این لینک یافت:
https://futurism.com/images/how-crispr-works-the-future-of-genetic-engineering/
آخرین دستکاری در دستگاه آفرینش
"گروهی از محققان آمریکایی درمورد امکان بهوجودآمدن میمونهایی با مغزی مشابه مغز انسانها، در پی آزمایشهای ژنتیکی جدید، هشداردادند. آزمایشهای ژنتیکی پیچیده و جدیدی در جریان است که طی آنها سلولهای مغز انسان به جنین میمون تزریقمیشود، تا نتایج آن مورد بررسی قرارگیرد؛ و این عمل نگرانی برخی کارشناسان را برانگیختهاست. کمیتة بلندپایهای از دانشمندان و حقوقدانان آمریکایی بهتازگی با اعلام خبر فوق، خواستار اعمال محدودیت، در زمینة انجام چنین آزمایشهایی شدهاست؛ و متذکرشده که نتایج این قبیل آزمایشها قابل پیشبینی نیست و میتواند موجب تولد میمونهایی با هوشی بسیارفراتر از هوش حیوانات عادی شود. در چنین آزمایشهایی سلولها، بافتها، و دی. ان. آ. میمونها و انسانها با یکدیگر ترکیبمیشوند. این کمیته آمریکایی، متشکل از زیستشناسان، عصبشناسان، فیلسوفان، طرفداران حقوق حیوانات و حقوقدانان، حدود چهل سال پیش و به منظور کنترل آزمایشهای ژنتیکی مربوط به انسانها روی میمونها تأسیس شدهاست. به گفتة دکتر ‹روث فیدن› قائممقام این کمیته، اگر دانش در چنین مسیرهایی حرکتکند، مشکلات اخلاقی زیادی درپیشرو خواهدبود."(6)
بازگشتها:
گفتوگوهای قرآنی، گزیدة نشستها و سخنرانیهای سرای قرآن و اندیشه در یازدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، گرداوری سید مهدی برومند، ص: 281
دانشنامة شرق دیماه 84 ص 11
شرق: 18/3/84 ص علم
به نقل از پایگاه اینترنتی آیتالله منتظری
نقلقولهای علمی و دینی، برگرفته از مقالة تألیفی آقای ‹علی فضلاللهی› مندرج در یکی از پایگاههای اینترنتی در پیرامون ‹کلونینگ› است.
شرق: 26/4/84 ص علم
اولین نگارش و ویرایش: 1385
دومین ویرایش: 1396
سومین ویرایش: مرداد 1401
احمد شمّاع زاده
هستی شناسی و هستی شناس
احمد شمّاع زاده
بخشی از نامه نگارنده به یک دوست:
کسی که میخواهد شناخت نسبتاً درستی از هستی داشته باشد تا بتوانیم عنوان هستی شناس را به او بدهیم، باید دست کم با موارد زیر آشنایی داشته باشد و آنها را در بررسیهای خود مورد توجه قرار دهد و در پژوهشهای خود در نظر بگیرد. در غیر این صورت بعید است دست کم به حقیقت بخشی از هستی دست یابد؛ زیرا برخی مجهولات را دانش یک متخصص در رشته ای خاص، هرگز حل نخواهد کرد؛ حتا در زمینهای که خود متخصص آن است. برای نمونه، انسانشناسان هنوز نتوانسته اند تاریخ تقریبی موجودیت انسان امروزی بر روز زمین یا دلیل انقراض نئاندرتالها را بدانند؛ و کیهانشناسان هنوز نتوانسته اند به شکل کیهان دست یابند؛ ولی نگارنده آنها را با کمک قرآن و احادیث موثق، یافته و اعلام کرده است:
- آگاهی از کتابهای عهد عتیق (تورات) و قرآن،
- آگاهی بسنده ای از فیزیک کیهان و فیزیک ذرات،
- دانستن تاریخ موجودیت انسان امروزی بر کره خاک،
- آگاهی و اشراف بر آثار باستانی بر جای مانده از تمدنهای کهن، و شگفتیهای روی زمین،
- آشنایی با احادیث موثق پیرامون انسان و کیهان
از نامه آقای محمد دوستی درباره مطالب بالا (تیتربندی و ویرایش مختصر متن از نگارنده است.):
جایگاه هستی شناسی
مطلب کوتاه ولی پر مغز شما را بارها خواندم. شاید تعجب کنید. اما با هربار خواندن، نکتهها را به خودم تلقین و یادآوری میکردم. به نظر من درس هستی شناسی برای همه انسانها، عام و خاص، لازم است؛ و باید درسی زیر عنوان هستی شناسی در مدرسهها تدریس شود. زیرا شناخت هستی مهمترین مساله در زندگی هر انسان است؛ چه این شخص یک مکانیک باشد یا یک ریاضیدان.
درک هستی برای همه لازم است. ممکن است فهم یک زیست شناس از هستی، از یک فرد عامی بیشتر و بهتر باشد؛ اما همه باید به نسبت شرایط خود، هستی شناس باشند. از آنجا که امروزه فلسفه جایگاه گذشته را ندارد، شایسته است هستی شناسی با ابزار دانش روز و متون مقدس، خلا فکری بشر را پر کند.
اهمیت هستی شناسی
اگر انسانها از کودکی هستی شناسی بیاموزند و شناخت درستی از هستی پیدا کنند، خود شناس نیز خواهند شد. قابلیت ها و ضعف های خود را میشناسند، مبدا و معاد را میشناسند. دچار پیچیدگیهایی که شیاطین انسی و جنّی در راه زندگی و حیات ایجاد کرده، نمیشوند. بسیاری از سردرگمی ها و ناهنجاریهای انسان، خود به خود یا حل میشوند و یا اصولاً به وجود نخواهند آمد.
هستی شناسی، مادر دانشها
به نظر من هستی شناسی مادر علوم است. به یاد میآورم در روزهایی که به دبستان میرفتم، روی جلد یکی از کتابهایمان تداعی کننده همین موضوع بود؛ ولی متأسفانه محتوای کتاب که شروع و آموزش داده میشد، موضوع کتاب از مسیر خود منحرف میشد؛ و آموزش تنها به سیاه کردن دفتر و حفظ کردن پاره ای واژگان (به جای درک مفاهیم) ختم میشد. آموزشی که در مسیر زندگی یک کودک هرگز نباید بسته میشد؛ بلکه باید با افزایش سن و به تناسب شرایط همیشه ادامه پیدا میکرد.
خود قرآن هم کتاب تشریع است که به معرفی کتاب تکوین (طبیعت) میپردازد؛ اما اکنون دچار تفاسیر تخیّلی شده است. پیشرفت دانش بدون در نظر گرفتن محور و راهنمای کل که قرآن باشد، ابتر خواهدبود. فرصت خوبی با پیشرفت علوم ایجاد شده تا ما بتوانیم با راهنمایی قرآن، هستی را آن گونه که واقعیت دارد بشناسیم. (نقل از ایمیل آقای محمد دوستی در تاریخ 15 آوریل 2022)
دانش چیست و دانشمند کیست؟
خداوند رمزورازهایی را در آفرینش هر جزء از هستی به کار برده که به قوانین طبیعی یا سنن الهی مشهورند. دانش یعنی کشف این قوانین یا سنتها و روابط میان آنها. کسی که این کشفها را انجام دهد، دانشمند یا عالم نامیده میشود.
قرآن، هستی نظری است:
قرآن مجموعه کاملی از هستی نظری است. یعنی هر چه را که به طور حقیقی در طبیعت پیرامون خود یافته ایم یا هنوز نیافته ایم؛ یا در کیهان شناخته ایم یا هنوز نشناخته ایم، دربارهاش در قرآن حتّا اگر شده با اشارهای، یاد شده است.
خود قرآن در این باره میفرماید لا رطبٍ و لا یابسٍ الّا فی کتابٍ مبینٍ.
ترجمه: هیچ تروخشکی وجود ندارد؛ جز آنکه در کتابی مبین وجود دارد.
واژه مبین هم به معنی آشکار و آشکارکننده، و هم به معنی بیانگر و بیان کننده است.
کتاب مبین هم کتاب طبیعت است و هم کتاب قرآن است.
به قول سعدی:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش «دفتری» است معرفت کردگار
مرداد 1401
احمد شمّاع زاده
امامزادگانی که همچون قارچ میرویند!
احمد شمّاع زاده
تعریف امامزاده
اصولاً امامزاده کسی است که پدرش امام باشد و گرنه سید خوانده میشود. بدین ترتیب جز عده معدودی مانند حضرت معصومه و برخی دیگر که ثابت شده فرزند امام بوده اند، بقیه اگر شجره نامه شان درست باشد و نسبتی با رسول اکرم و خاندان نبوت و امامان معصوم داشته باشند، سادات محسوب میشوند و نه امامزاده. بدین ترتیب مشخص میشود که عنوان امامزاده غالباً نادرست است و برای جلب حمایت مردم عامی این عنوان به آنها داده شده است.
چگونگی پیدایش امامزادگان
پس از آنکه ایرانیان به دیانت اسلام مشرف شدند نسبت به سلاله پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و آل علی علیه السلام علاقه و ارادت خاصی پیدا کردند. عشق و علاقه ایرانیان، قطع نظر از جنبه دیانت و اعتقاد مذهبی، مبتنی بر دو اصل و دو علت دیگر نیز بود. که یکی موضوع مظلومیت آل علی علیه السلام و غصب حق مسلم آنها از طرف خاندان بنی امیه و بنی عباس بوده است، و دیگری موضوع قرابت و همبستگی از لحاظ شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی که وی را همسر حسین بن علی علیه السلام و مادر امام سجاد میدانند. (دکتر شریعتی ازدواج حسین بن علی علیه السلام با شهربانو را قویاً تکذیب می کند - ر.ک. تشیع علوی و تشیع صفوی، ص 113)
به
همین جهات و علل هر جا که فردی از اعقاب
ائمه هدی علیه السلام بدرود زندگی می گفت،
قبرش مزار شیعیان می
شد و بر بالای مدفنش بقعه و بارگاه مجللی
بر پا می کردند.
چون
حکومت و فرمانروایی به ایلخانان مغول
رسید، به گفته خواجه رشیدالدین فضل الله،
غازان خان به دوازده امام و سادات علوی
تعلق خاطر پیدا کرده بود.
شادروان عباس اقبال آشتیانی در کتاب نفیس تاریخ مغول، در رابطه با احترام غازان به سادات علوی و اهل علم چنین می نویسد: «به اندازه ای در احترام به مقام منتسبین به خاندان رسول و اهل علم کوشید، که در عهد او عمال دیوانی در فرمانهای دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم مینوشتند.» چون سلطان محمد اولجایتو به مذهب تشیع تعلق خاطر پیدا کرد و از اولجایتو به خدابنده تغییر نام داد، قدر و مقام سادات هاشمی بیشتر از پیشتر قرب و منزلت پیدا کرد. سلطان محمد سکه به نام دوازده امام زد و مقابر آنان ملجأ و پناهگاه مغولهای تازه مسلمان گردید. از طرف دیگر: «فرمود که داغی بساختند و نام ابوبکر بر سر داغ نقش کردند و موالی سنت و جماعت را فرمود که داغ بر پیشانی نهادند.» و همچنین تا آن اندازه به سادات اعتقاد و ایمان پیدا کرده بود که: «کاسه آش را به دست می گرفت تا اول سیدی بیاشامد».
اگر
موضوع تعصب و علاقه آنان به همین جا ختم
میشد،
جای بحث و تأمل نبود؛
ولی متأسفانه کار به جایی کشید که میگویند
از طرف یکی از حکمرانان مغول فرمان صادر
شد که جز مقابر پزشکان و بقاع سادات
علوی که
دسته اول طبیب جسم و طبقه دوم شفادهنده
دل و جان هستند، سایر بقاع و مقابر را با
خاک یکسان کنند، زیرا به زعم و عقیده آنان
تنها این دو دسته هستند که با نقش خود بر
دلها حکومت میکنند
و مقابر آنان را میتوان مزار و ملجأ قرار
داد.
بدیهی
است اگر این فرمان اجرا میشد مقابر کلیه
فضلا و دانشمندان و مفاخر علمی و ادبی
ایران که از آن دو دسته خارج بوده اند،
ویران میگردید و از مدفن آنها اثری باقی
نمیماند.
کما
اینکه امروز نیز به همان درد مبتلا هستیم
و مقابر غالب بزرگان ما مشخص
نیست.
ایرانیان زیرک و هوشمند که تاب تحمل چنین مصیبتی را نداشتند و هرگز حاضر نبودند که مقابر فضلا و دانشمندان را در مقابل دیدگانشان ویران کنند؛ در مقام چاره برآمدند و به این نتیجه رسیدند که چون مغولان نسبت به سادات علوی بیش از حد و اندازه علاقه و ایمان دارند، مصلحت زمان در این است که به منظور اغفال حکام مغول و جلوگیری از نهیب و خرابی، موقتاً برای مفاخر متوفای خود، شجره نامه های مجهول درست کنند و با انتساب آنها به یکی از ائمه طاهرین علیه السلام و با توجه به اسم کوچکشان آنها را فی المثل امامزاده محمد یا امامزاده قاسم یا امامزاده عبدالله و جز اینها بنامند تا اگر روزی دست روزگار بر قدرت مـطـلـقـه عمال و حکام مغول قلم بـطـلان کـشـیـد، شـجـره نامه های اصلی و واقعی بزرگان خویش را بر سر جایشان گذارند و شجره نامه های مجعول را از روی مقابر امامزاده های مصلحتی بردارند.
ولی با نهایت تأسف طول مدت حکومت مغولان مجال تحقق چنین آرزویی را نداد و آن دسته از ایرانیانی که به حقیقت مطلب واقف بودند همگی مردند و اسامی و انساب واقعی این امامزاده های مصلحتی در دل خاک مدفون گردید. خاصه اینکه امیر تیمور گورکانی و اعقابش هم که بعد از ایلغار مغولان بر سر ایرانیان فرود آمده اند، نسبت به سادات علوی علاقه و احترام خاصی مبذول میداشتند؛ چنانکه امیرتیمور پس از فتح یکی از قلاع هندوستان فرمان داد: «گبران را از مسلمانان جدا کرده به تیغ جهاد بگذرانید و خانمان موحد و مشرک عرصه تاراج گشت الا اموال سادات که از آسیب مصون و محروس ماند.» و همچنین چون شهر آمل در تبرستان گشوده شد و قلعه ماهانه سر هم به تصرف درآمد، امیر تیمور گورکانی: «اشارت کردند که قتل عام بکنند مگر سادات را نکشید. دیگر هر چه که را یابند محابا نباشد».
چندگونگی
امامزادگان
درست است که بعضی از این امامزادگان به ویژه آن عده که در روستاهای دور دست و شکاف کوهها و اعماق جنگلها وجود دارند و پای هیچ عربی در زمانها قدیم به آنجاها نرسیده است، مولود مطامع بعضی شیادان است ولی باید بدانیم که اکثریت بقاع و مقابر را سادات جلیل القدر هاشمی و فضلا و دانشمندان ایرانی تشکیل میدهند. (این نظر درست نیست.)
امامزادگان یه چند دسته قابل تشخیص هستند:
دسته اول واقعاً سادات اصیل و شریفی هستند که سالهای متمادی مرجع تقلید و ارشاد و استشارت بودند و پس از آنکه دعوت حق را لبیک گفته اند، بر مدفن آنها بقعه و بارگاه باشکوه و مجلل بنا نهاده اند. مانند "شاهچراغ" در شیراز و "حضرت عبدالعظیم" در شهر ری و "آستانه" درگیلان و جز اینها که در صحت نسبت و اصالت آنها کوچکترین تردید و تأملی وجود ندارد.
دسته
دوم
همان بزرگان و دانشمندان ایرانی
هستند که شجره
نامه های
واقعی آنها به علل و جهاتی که اشاره شد از
میان رفته، صاحبان اصلی این گونه گورها
هنوز معلوم و مشخص نشده اند.
دسته سوم نتیجه طمعکاری شیادان و یا خوابنماشدنهای دروغین خاله زنکها هستند که اگر این گونه مقابر را حفر و نبش کنند، اثری از جسد و استخوان پوسیده دیده نمیشود. به قول حاج سیاح، «به یک خواب جعلی یک آدمفریب، قبری یا سنگی را امامزاده نامیده، معبد و ملجأ، بلکه قاضی الحاجات ساخته اند!!»
دسته چهارم گورهایی است که صاحبانشان نه سید هستند و نه دانشمند و نه مولود مطامع و خوابنما شدنهای دروغین، بلکه این مقابر به سران و فرماندهان عرب در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس تعلق دارد که برای فتح تبرستان و تعقیب علویان آمده و به دست مردم آنجا کشته و مدفون شدند و عوام الناس به اشتباه آنها را زیارت میکنند: «مثلا در کجور مازنداران قبری است از مصقله که در زمان معاویه به طبرستان حمله برده، مدت دو سال با فرخان بزرگ، در زد و گیر بود و حربها کرد و در آخر به کجور آمده، ولی مردم آنجا و اهالی رویان در آن مقام او را بکشتند و گور او هنوز بر سر راه نهاده است. عوام الناس به تقلید و جهل زیارت می کنند که این از جمله صحابه رسول صلی الله علیه و آله وسلم است و آن دروغ است.»
نظایر این گونه مقابر به سران و فرماندهان متجاوز عرب، که مردم به اشتباه زیارت میکنند در مناطق شمالی ایران کم نیست و اسامی آنها بعضاً در کتب تاریخی ضبط شده که پژوهشگران میتوانند به کتابهای مربوط به گیلان و مازندران مراجعه کنند. همچنین در تاریخ اجتماعی ایران (ج 2، ص 55) نقل شده که قبر قتیبة بن مسلم باهلی سردار خونخوار عرب را در خراسان و ماوراءالنهر، ایرانیان ساده لوح زیارت می کنند و حاجت می طلبند!
برخی از پژوهشگران دسته پنجمی هم قایل هستند و بعضی از این مقابر را گنجینه دفاین و ذخایر میدانند که متمکنین و ثروتمندان هر عصر و زمانی بر بالای آنها بقعه و بارگاه میساختند و به نام یکی از این امامزاده ها نامگذاری میکردند؛ تا از دستبرد سارقین و گزند زورمندان زمان و تعدیات و تجاوزات حکام خودمختار مصون و محفوظ بمانند.
پایان نقل از وبگاه دانشنامه رشد، که مشخص شد از یک کتاب برگرفته شده است.
دسته ششم امامزادگانی هستند که در این مقاله هیچگونه اشارهای به آنها نشد. این امامزادگان پس از انقلاب اسلامی به وجود آمده اند، که شمارشان بسسار زیاد است و آمارشان نیز بیرون آمده و همگی جعلی هستند. حتا برای برخی روستاهای دور افتاده که امامزاده ای ندارند، امامزاده سیار درست کرده اند، که روی یک وانت سوارش میکنند و در روستاها میپرخانند تا ته مانده جیب فقیرانه روستاییان ساده دل را خالی کنند!!
روشنگری: آنچه به رنگ زرشکی نگاشته شده، چه عنوان و چه متن، از نگارنده است و ربطی به منبع یادشده ندارد.
درآمدهای سازمان اوقاف
سازمان اوقاف و امور خیریه، وظیفه نظارت بر اماکن مذهبی و نیز موقوفات را در سرتاسر ایران بر عهده دارد. درآمد حاصل از نذورات امامزادهها و بقاع متبرکه در ایران در این سالها افزایش یافته است. احمد شرفخانی، معاون سازمان اوقاف و امور خیریه درآمدزایی امامزادگان برای این سازمان را طی ۹ ماه در سال ۹۱، ۵۱ میلیارد تومان اعلام کرده بود.
او گفته بود این درآمد متعلق به ۹ هزار و ۱۹۲ امامزاده است و ۱۵ درصد از این درآمد صرف بقعهها میشود. سال ۹۱، دو نماینده مجلس ایران با انتقاد از عدم برخورد مسئولان سازمان اوقاف و امور خیریه با "امام زاده های بدون شجره نامه"، از پی گیری طرح تحقیق و تفحص از این سازمان خبر دادند.
این نماینده مجلس گفته بود که علی محمدی رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه برای پاسخگوی به سوالات نمایندگان در کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات حضور پیدا کرده، اما درباره درآمدها و هزینه های اوقاف "جواب شفافی" به سؤال کنندگان نداده است.
شمار امامزادگان
امامزادههای ایران در سال ۱۳۵۷، حدود ۱۵۰۰ بقعه برآورد شده بود، اما با گذشت بیش از سی سال، تعداد این امامزادهها به حدود۱۱ هزار بقعه رسیده و این بدان معنا است که به طور متوسط، سالانه بیش از ۳۰۰ امامزاده در ایران شناسایی میشود. در سال ۹۱ خبرگزاری کار ایران(ایلنا) در گزارشی نوشت که تنها دو هزار امامزاده سند و شجره نامه دارند.
نقل از بی بی سی فارسی، شنبه نهم آذر نودودو
نگارش: اردیبهشت 1400
ویرایش دوم: مرداد 1401
احمد شمّاع زاده
مدلهای ریاضی به کار رفته در قرآن
احمد شمّاع زاده
یکی از ویژگیهای قرآن کریم این است که مدلهایی از ریاضیات در آن به کار گرفته شده است. مدلهای به هم پیچیده و در هم تنیده ای از ریاضیاتی که تنها خداوند میتوانسته به کار برد؛ تا کسی نتواند همچون قرآن بیافریند؛ و به مردمان همه اعصار و قرون گوشزد کند اگر میتوانید دست کم یک سوره مانند سورههای قرآن من بیاورید، که تاکنون کسی نتوانسته و هرگز هیچ موجودی نخواهد توانست کتابی یا نوشتهای به مانند قرآن بیاورد!
از سوی دیگر اعجاز ریاضی قرآن کریم به این سادگیها هم نیست که مخالفان بیسواد آن، با نوشتن یک جمله (لاجرم منظورشان عدد ۱۹ و مضارب عدیده آن در قرآن است.) از آن درگذرند؛ بلکه این موضوع دست کم از دهه چهل یعنی همزمان با در دسترس قرارگرفتن اولین نسل کامپیوترها در دانشگاهها، به اثبات رسیده و درباره آن کتابها و مقاله های فراوان نگاشته شده که تنها یکی از آنها به کارگیری مضرب عدد نوزده است.حتا اگر همین موضوع مضربهای عدد نوزده را در نظر بگیریم، باید توجه داشته باشیم که اولاً نه تنها پژوهشهای رشاد خلیفه بلکه پژوهشهای عبدالرزّاق نوفل نیز در این زمینه بسیار تأثیرگذار بوده است. دوم اینکه آیه ای مهم و قاطع در این زمینه هست که اگر از آن آگاهی، و به آن اعتقاد نداشته باشیم، باید به ایمان خود به قرآن شکّ کنیم!
اولین بار که رشاد خلیفه با به کارگیری کامپوتر، به موضوع مضربهای عدد نوزده در قرآن پی برد و آن را معجزه ریاضی قرآن خواند، دلیل موثّق قرآنی اش این بود که خداوند در سوره مدّثّر آیه سی و یکم (که برعکس همه آیات بسیار کوتاه این سوره، آیه بسیار بلندی است؛ که به راحتی توی چشم میزند!)، اهمّیّت این موضوع را به کافران، اهل کتاب و مسلمانان، هر یک به گونه ای گوشزد کرده است؛ و در پایان آن آیه خداوند میفرماید: و ما هی الّا ذکری للبشر
ترجمه: و نیست این آیه مگر پنددهنده ای یا یاداوری کننده ای برای بشر (واژه بشر معنایش تنها انسان نیست بلکه شامل جنها نیز میشود؛ زیرا قرآن برای هر دو گرانمایه نازل شده است.).
سپس خداوند عظیم، از این موضوع به سادگی درنمیگذرد، بلکه در آیات بعدی اهمیت بسیار زیاد آیه سی و یکم را در نزد خود باز میگوید:
نه چنین است؟! سوگند به ماه!(32) سوگند به شب آنگاه که پشت کند!(33) سوگند به صبح آنگاه که روی کند!(34) همانا که این آیه، یقیناً (لام بر سر احدی برای تأکید است.) یکی از آیات بزرگ الهی برای بشر است(35).
در آیات بالا، خداوند در سه آیه، به ماه، شب و صبح سوگند یاد میکند که بگوید این آیه یکی از آیات بزرگ الهی است (انّها لاحدی الکبر). و باز هم برای نشان دادن اهمیت آیه سی و یکم نزد خود، دو آیه دیگر بر آیه سی و پنج می افزاید و میفرماید این آیه هشداری است برای بشر، برای کسی از شما که بخواهد زودتر یا دیرتر متوجه شود! یعنی گریزی از فهم این آیه نیست، و هرکس از کافران و اهل کتاب و مسلمان، که بخواهد از هدایتهای قرآن بهرمند شود، ناگزیر، دیر یا زود، باید این آیه را درک کند!!
تصور نمیرود در قرآن آیه ای دیگر مانند آیه سی و یکم سوره مدّثّر وجود داشته باشد که خداوند برای نشان دادن اهمیت آن، در چند آیه با سوگند یادکردن بر آن تأکید، و آن را بدین گونه توصیف کند: لاحدی الکبر.
کبر، جمع کبری، مؤنث کبیر به معنای بسیار بزرگ برای واژه آیه است. حال برای تبیین و شناخت بیشتر آیه سی و پنج، گشتی بزنیم در میان ترجمههای مختلف قرآن، و ببینیم مترجمان که معمولاً ترجمههای خود را از مفسران بزرگ قرآن وام میگیریند، درباره این آیه مهم که آیه مهمتری از قرآن را به وصف میکشاند، چه گفتهاند (نقل از دانشنامه اسلامی):
الهی قمشه ای: که این آیات (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست.
انصاریان: که بی تردید این (قرآن) از بزرگترین پدیده هاست.
مکارم: که آن (حوادث هولناک قیامت) از مسائل مهم است.
فولادوند: که آیات (قرآن) از پدیدههای بزرگ است.
آیتی: که این یکی از حادثه های بزرگ است.
به سادگی میتوان دریافت که هیچیک از مفسرین و به تبع آنها مترجمین، نه تنها هیچ اشارهای بر اینهمه تأکید قرآن، که آیه سی و پنج معرّف اهمیت آیه سی و یک است، نکرده اند، بلکه هر یک، آیه را به گونهای، و همگی نادرست ترجمه کرده اند! پس خود حدیث مفصّل بخوانید از این مجمل!
برخی دیگر از مدلهای ریاضی به کار رفته در قرآن:
یک- کدهای حروف مقطعه در آغاز سوره ها که رشاد خلیفه از آنها رمزگشایی کرد.
دو- محاسبه سرعت نور در قرآن: https://www.academia.edu/12575321
سه- وجود و اعمال عدد فی و نسبت الهی (عدد فی: یک و ششصدوهجده هزارم) در قرآن و به دست آمدن دست کم یک نمونه از آن تاکنون: https://www.academia.edu/9826312
چهار- محاسبه و برابرگذاری سالهای قمری و شمسی به گونه ای بسیار دقیق.
معجزه ریاضی- فیزیک دیگری از قرآن: https://www.academia.edu/6794860
پنج- کشف دیاگرام موسیقی به کار رفته در کل قرآن که بدون دخالت پارامترها و معیارهای ریاضی و مدل ریاضی بودن قرآن ناممکن است. این موضوع را پیش از انقلاب در کتابی یافتم و دکتر شریعتی هم به همین دلیل در یکی از نوشته های خود به متن موزیکال قرآن اشاره کرده بود.
پایان نگارش و ویرایش: مرداد 1401
احمد شمّاع زاده
سیر تحول خداشناسی استیون هاوکینگ
عاقبت تشکیک در آفریدگار هستی:
خدایی در کار نیست!
احمد شمّاع زاده
مقالهای که در پی خواهد آمد، در وبسایت رادیو فردا درج شده، نظرهای بسیاری را به خود جلب کرده، و کسان بسیاری درباره این مقاله اظهار نظر کرده اند. از آنجا که نگارنده از سال 1385 گفتمانهای کیهانشناسی و نظرهای هاوکینگ را دنبال میکند و در نوشته های خود به کار میگیرد، صلاح ندیدم بدون اظهارنظر از کنار این مقاله بگذرم. در نتیجه مطلب زیر را که در بخش نظرهای این مقاله آوردهام در اینجا نیز نقل میکنم:
1. نظر بسیاری را خواندم و متوجه شدم که خدا ناباوری هاوکینگ تاثیری بر دیگران نگذاشته است.
2. بسیاری هم نظرهای کوتاه و مفیدی داده اند؛ ولی شخصی که زیر عنوان پاسخ به هاوکینگ اظهارنظر کرده، مطالب جالب، دقیق و مفیدی نوشته که خواندن آنها را سفارش میکنم.
3. کسی نوشته است: ادیان موجب کشتار شده اند. باید به ایشان گفت دین موجب کشتار نمیشود؛ بلکه دین هم نوعی وسیله است؛ و هرکس میتواند از هر وسیله ای خوب یا بد استفاده کند. قرآن نیز یک وسیله است؛ ولی خود میگوید من وسیله هدایت پرهیزگارانم (هدی للمتقین) یعنی اگر کسی پرهیزگار نباشد و به سراغ من بیاید، ممکن است گمراه شود؛ چنانکه بسیاری از بزرگان دین و دانش، به وسیله قرآن گمراه شدند. هاوکینگ مدت زمانی بود که کمکمک از خدا دور میشد.
4. دیگری نوشته اگر خدا نباشه مثلا چه میشه؟ مثل این است که بگویی اگر قانون نباشه چه میشه؟ اگر خدا نباشه آخرتی هم در کار نخواهد بود و اگر آخرتی نباشد چرا در جایی که پلیس هم وجود ندارد هرکاری که دلمان خواست و هوس کردیم و عشقمون کشید مرتکب نشویم؟ (آنانی که مرتکب جرم و جنایت میشوند یا به آخرت اعتقاد ندارند و یا جرم خود را توجیه میکنند.) قانون برای پیشگیری از جرم است؛ و پیشگیری از ارتکاب جرم، جنبهای از جنبه های دین است؛ ولی دین جنبه های بسیار بسیاری دارد.
5. هاوکینگ گفته معجزه با علم منطبق نیست. عجب دانشمندی!! هنوز نمیداند که اگر معجزه با علم سازگار باشد دیگر معجزه نیست!! خوب است بدانیم که علم یعنی آگاهی یافتن و دانستن سنن الهی، که در میان دانشمندان قوانین طبیعی جاانداخته شده است. همه کارها و فعل و انفعالها بر پایه سنن الهی است. اگر کاری بر طبق آنها صورت گیرد معجزه (استثناء) نیست؛ بلکه قاعده است. معجزه انجام کاری را شامل میشود که با دخالت مستقیم خداوند به گونه ای استثنائی صورت میگیرد و نه طبق سنن او. مانند شق القمر یا دو نیمه شدن ماه که هیچ دانشمندی با هیچ دانشی نمیتواند چنین کاری را انجام دهد و یا حتا توضیح دهد. (چند سال پیش که توسط ماهواره ای- احتمالا هابل- عکسی از ماه گرفته شد، جای دو نیمه شدن ماه بر روی این سیاره عکسبرداری و ارسال شد.)
6. هاوکینگ گفته: "در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر(از دین) در اختیار ما قرارمیدهد".
باید به وی گفت: در این عصر بیشتر از گذشته به ایمان به خداوند نیازمندیم چون داناتر شده ایم و پرسشهایمان نیز بیشتر شده است و اگر به خدا ایمان نداشته باشیم هر روزه مشکلاتمان بیشتر میشود و به ناامیدی و سرخوردگی و بیماریهای روانی دچار میشویم.
وانگهی خداباوری در نهان انسان نهاده شده است ولی دانشباوری انگیزه و نگرشی شخصی است. اگر کسی مشکلی پیداکرد آیا باید نزد یک دانشمند برود تا حل شود؟ آیا این سخن معقول است؟ البته ممکن است یک انسان روانپریش نزد یک روانپزشک برود و نتیجه هم بگیرد؛ ولی یک انسان خداباور واقعی اصولا روانپریش نمیشود تا نیازی به دانش روانپزشک داشته باشد. باید گفت: بیماریهای روانی نتیجه بی ایمانی است.
برخلاف نظر هاوکینگ دانش نه تنها در زمینه های اجتماعی توضیحی مجاب کننده در اختیار ما قرارنمیدهد؛ بلکه در زمینه های علمی از جمله فیزیک و بویژه فیزیک کیهان که تخصص خود اوست، در روشنگری و یافتن پاسخ بسیاری از پرسشها ناتوان است و به پاسخ برخی پرسشها هرگز نخواهد رسید. در چنین بزنگاههایی است که دانش خداوند به کمک دانش روز میآید و پاسخ پرسشهای علمی دانشمندان از هر گروهی را به آنان میدهد. برای نمونه در اینجا چند نمونه از پرسشهایی در زمینه کیهانشناسی و فیزیک کیهان را میآورم که هنوز او و دیگر کیهانشناسان به طرح این پرسشها و یا پاسخ به آنها دست نیافته اند ولی قرآن کریم آنها را مطرح و پاسخ گفته است:
شکل کیهان چگونه است؟
هاوکینگ میگوید شاید گلابی شکل باشد؛ ولی قرآن کریم با قاطعیت میگوید حلزونی است.(به شکل کیهان در قرآن یا شکل حلزونی کیهان که در وب موجود است بازگشت شود.)
چرا مدار گردش سیاره ها به دور ثابتهایشان بیضی شکل است؟
پاسخ این پرسش نیز در مقاله شکل کیهان در قرآن داده شده است.
انرِِژی تاریک زمان درازی رها بوده و سپس در بند شده. پرسش: پس از چند میلیارد سال از گسترش آن کاسته شده و دربندشده است؟ به مهبانگ در قرآن و سازمان کیهان در قرآن بازگشت شود.
ترتیب زمانی ایجاد نیروی گرانش، دربندشدن انرژی تاریک، و سامان یافتن منظومه شمسی چگونه است؟
تاکنون دانشمندی به آن نپرداخته زیرا کیهانشناسان هنوز با سازمان کیهان آشنایی ندارند. ولی قرآن کریم در آیه دوم سوره رعد بدین ترتیب پاسخ داده است:
اول گرانش ایجادشده سپس هسته حلزون کیهانی که منبع تغذیه کیهان است شکل گرفته و پس از آن منظومه خورشیدی که پیشتر ایجادشده بود به شکل کنونی سامان یافت.
از همه اینها گذشته، پرسشی بزرگتر نیز در این زمینه خودنمایی میکند که هیچ کیهانشناسی به پاسخ آن نخواهد رسید مگر اینکه دیدی عرفانی بیابد:
گرانش چگونه ایجادشد تا موجب شکلگیری انرژی تاریک شود و کیهان سامان گیرد؟
احمد شمّاع زاده
***
سخنی که به یاوه گویی بیشتر شباهت دارد
هاوکینگ در کتاب طرح بزرگ، گفته است: از آن روی خداوند کیهان را نیافریده که زمان پیش از بیگ بانگ وجود نداشه است!!
این جمله او نشان از آن دارد که وی نه آفریدگار را میشناسد و نه آفریدگان را؛ زیرا بدیهیترین ویژگی خداوند این است که بر او زمان نگذرد؛ یعنی پیش از آغاز زمان بوده باشد و زمان را او آفریده باشد. زیرا هرچه که زمان بر آن بگذرد، مادی است و دگرگونی پذیر است و رو به فنا میرود. خدایی که رو به سوی نابودی داشته باشد دیگر خدا نیست، پس باید پیش از زمان و مکان وجود میداشته است؛ که چنین است و با به ظهور رساندن ذره بسیار بسیار ناچیزی از وجود خود، بیگ بنگ (مهبانگ) را ایجاد کرد که به وسیله آن، زمان و مکان (Space time) در یک آن، به وجود آمدند.
بخشی از مقاله زندگی ابدی! افسانه یا واقعیت؟:
آقای هاوکینگ سال گذشته (سال 1391. مقاله سال نودویک نیز در پی خواهد آمد.) نیز خدا را انکار کرده بود که نه از سوی خداباوران در هیأت دین، بلکه از سوی دانشمندان خداباور پاسخ داده شد. زندگی او مصداق این مثال است که:
خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری.
ولی وی قدر این رحمت خداوندی را ندانسته و در سرانه پیری پای خویش را فراتر از طبیعت نهاده و به ماوراء طبیعت به گونه ای وارد شده که موجب افسوس میشود.
وی به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارد؛ ولی از آنجا که چنین اعتقادی به پوچگرایی و نیهیلیزم ختم میشود راه چاره ای اندیشیده و چیزی گفته و راهی پیشنهاد کرده که از یک دانشمند بعید به نظر میرسد: کپی کردن مغز بر روی رایانه!!
چنین سخنی از یک دانشمند بویژه در این عصر که دانشمندان به کلونینگ دست یافته اند و توانسته اند حیوانهایی را شبیه سازی کنند و اگر اخلاق جامعه جهانی به آنان اجازه داده بود میتوانستند انسان را نیز شبیه سازی کنند و معتقدند حتا میتوان با دی ان آی یک موجود مرده، همان موجود را بازسازی کرد، نشانه سفاهت عقل اوست.
به نقل قرآن کریم اعتقاد به رستاخیز از سوی کافران نفی میشده و با برگرفتن یک تکه استخوان و نشان دادن به پیامبر اکرم میپرسیدند چه کسی میتواند این استخوانهای پوسیده را دوباره زنده کند؟ اما در این دوران دانشمندان با روش کلونینگ به کافران تمام اعصار و قرون آموختند که بله از دی ان آی همان استخوان پوسیده ما میتوانیم صاحب آن استخوان را بازسازی کنیم.
از سوی دیگر مغز آدمی به اعتقاد دانشمندان چنان پیچیده و دارای قدرت بسیار شگفت انگیزی است که هیچگاه نمیتوان مکانیزم عملکرد آن را با عملکرد چندین رایانه بسیار پرقدرت و سریع مقایسه کرد. اگر روش پیشنهادی هاوکینگ متصور باشد کامپیوترش را هم باید خداوند درست کند نه انسان.
پس هاوکینگ بر چه مبنایی این اظهارنظر نامعقول و غیرعلمی را بیان داشته است؟
دهم مهر 1393، احمد شماع زاده
نظر نهایی استیون هاوکینگ: خدایی در کار نیست
استیون هاوکینگ، کیهانشناس و فیزیکدان نظری برجسته بریتانیایی، در اظهار نظری جنجالی و جدید با قطعیت و یقین اعلام کرد که «خدایی وجود ندارد». به گزارش وبسایت «سینت»، سابق بر این و بر پایه نوشتههای پیشین هاوکینگ تصور بر این بود که این نابغه جهان معاصر در پهنه اندیشه خود روزنهای هر چند کوچک را برای وجود نوعی الوهیت باقی گذاشته است.
با این همه، این پژوهشگر و نویسنده سرشناس اینک در اظهار نظری تازه، در گفتوگو با نشریه «ال موندو» چاپ اسپانیا تصریح کرده است که به باور وی «ال موندو حاصل پدیدههای علمی قابل توضیح است». توضیح آن که «ال موندو» در زبان اسپانیایی به معنای «جهان» است.
آقای هاوکینگ این بار آشکارتر از همیشه در پیشگاه جهانیان میگوید که پیدایش جهان هستی نتیجه اعجاز و آفرینش به دست یک وجود برتر نیست. این کیهانشناس نابغه در بخشی از مصاحبه فوق با «ال موندو» گفت: «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.»
استیون هاوکینگ ۱۳۹۳/۰۷/۱۰
خبرنگار «ال موندو» در ادامه باز از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیده است.
هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»
هاوکینگ در ادامه افزود: «دین به معجزه باور دارد، اما چنین رخدادهایی با علم ناسازگارند.»
بهرغم باور این دانشمند پرآوازه بسیاری در سراسر جهان همچنان به وجود خدا باور دارند. برای نمونه، بسیاری با تدقیق در چشم آدمی به تفکر فرو میروند که اگر نبود وجودِ یک خداوند دانا و توانا پدید آمدن «این گلوله چربی» را چگونه میتوان از دیدگاه علمی توضیح داد.
با این همه هاوکینگ بیاعتنا به چنین نظراتی چندی بود که در عالم اندیشه به سوی اعلام حکم قاطع خود در باب نیستی خدا حرکت میکرد.
هاوکینگ طی یک سخنرانی معروف در سال گذشته توضیح داد که جهان هستی چگونه بدون وجود خدا به وجود آمده است: «خدا پیش از این خلقت مقدس چه میکرده؟ آیا در تدارک دوزخ برای مردمی بوده که چنین پرسشهایی دارند؟»
فیزیکدان نظری بریتانیایی همچنین به «ال موندو» گفت: «به نظر من، ورای دسترس ذهن بشر هیچ بُعدی از واقعیت وجود ندارد.»
استیون هاوکینگ پیشتر در سال گذشته نیز در حاشیه اکران فیلم مستندی درباره زندگی خود گفته بود که حیات پس از مرگ «افسانه» است؛ وی در عین حال زندگی ابدی بشر را از طریق «کپی کردن مغز بر روی رایانه» ممکن دانسته بود.
هاوکینگ در سریالهای تلویزیونی «پیشتازان فضا»، «خانواده سیمپسون» و سریال کمدی «بیگبنگ تئوری» در نقش خود ظاهر شده است.
مقاله سال 1391:
پاسخ محکم ریاضی دان مشهور به شبهات استیون هاوکینگ
به گزارش پایگاه خبررسانی عبرت، اریک پریست از استادان سابق ریاضیات در دانشگاه سنت اندرو و از اعضای هیئت امنای انستیتو فارادی در دانشگاه کمبریج، در مطلبی که در روزنامه گاردین به چاپ رسیده مینویسد باورهای مدرن در مورد جهان و عالم هستی ،با هدف پوشاندن شکاف ها و نقاط ضعفها در دانش ما نیست بلکه هدف آن پاسخ دادن به سئوالات گوناگون بشر مدرن است.
اریک پریست در این مطلب میافزاید: حرف پروفسور هاوکینگ توجیه پذیر نیست، این حالت کاملا تحمیل واقعی است که خداوند شرایط را برای وقوع انفجار بزرگ و شکل گیری کهکشانها براساس قوانین فیزیک فراهم کرده است.
استاد دانشگاه کمبریج در ادامه مطلب خود در روزنامه گاردین میافزاید به عنوان یک دانشور و دانشمند ما همواره به دنبال یافتن پاسخهای قانع کننده به سئوالات بسیار پیچیده ای هستیم که گاه دانش ما در برابر این سئوالات و ناشناخته های عالم هستی چنان ناچیز است که آدمی احساس شرم می کند.
با اینهمه طرح ادعاهای مبهم و اثبات نشده نیز نمیتواند به کنجکاوی و جستجوی علمی ما کمکی بکند.ممکن است آنطور که دانشوران معتقدند فیزیک با تکیه بر ریاضیات ملکه تمام علوم باشد ولی پاسخگوی تمام سئوالات علمی نیست. شیمی، زیست شناسی، رواشناسی و شاخه های علوم انسانی نیز روشهای خاص خود را برای تفسیر و تحلیل جهان دارند که معمولا مکمل فیزیک و ریاضی هستند.
اریک پریست یادآوری می کند که علوم نمیتواند به بسیاری از پرسشهای مهمی که در برابر انسان وجود دارد به شکل همه جانبه و دقیقی پاسخ دهد. به عنوان مثال علم چگونه میتواند ذات زیبایی و عشق را توضیح دهد. شاید تاریخ ، فلسفه و الهیات رشته های مناسبتری برای پاسخ گویی به این نوع پرسشها باشند.
نکته ای که در این میان مهم است جنبه های مکمل پاسخگویی به این نوع پرسشها از زوایای گوناگون است و به خصوص ارتباط میان اینکه چگونه و چرا هر چیزی خلق شده یا به وجود آمده است. اگر فیزیک کهکشان به یک نظریه واحد برسد شاید در آینده پروفسور هاوکینگ و افرادی نظیر وی بتوانند چگونگی پیدایش را پاسخ دهند ولی مسلما قادر نیستند که چرایی پیدایش را حل کنند. یکی از دانشوران مثال خوبی برای تشریح این موضوع دارد: داستان جوشیدن آب در کتری. وی میگوید با استفاده از قوانین فیزیک میتوان به دقت توضیح داد که چگونه گرما از اجاق به کتری و سپس به آب منتقل شده و آنرا به نقطه جوش میرساند. اما چرا این آب میجوشد را نمیتوان صرفا با فیزیک توضیح داد.
شاید خانم خانه هوس چای کرده باشد؟!
اریک پریست توضیح می دهد که درگذشته شاید بسیاری از فلاسفه و ادیان در توضیح جهان هستی هر جا با سئوال یا مشکلی غیر قابل توضیح روبهرو می شدند، حل آن معما را به خداوند نسبت میدادند. اما در دین باوری امروزی و مدرن این روش دیگر جایی ندارد و کسی به آن اتکا نمی کند. شاید پروفسور هاوکینگ تا همین اواخر چنین اعتقادی داشته و اکنون که برای همه پرسشهای خود پاسخی نمی یابد، دیگر نیازی هم به باور نقش خدا نمیبیند. خداوندی که بسیاری از مردم و پیروان ادیان به آن باور دارند « خدای حل تردیدها » نیست.
آفریننده هستی خدایی است که به پرسشهای غیر علمی در مورد چرایی عالم هستی و اعجاب آن و همینطور مزایای داشتن یک زندگی خوب پاسخ میدهد. این مردمان از پیشرفتهای علمی نیز استقبال کرده و بسیاری از آنها را میپذیرند چون علوم زوایای خارق العاده زیبایی، تنوع و اعجاب کهکشان و هستی را توضیح میدهند.
اریک پریست در پایان مینویسد امروز می شود این پرسش را مطرح کرد و پاسخ گفت که آیا وجود خدا با تجارب شخصی هر فرد تناسب و انطباق دارد یا نه. اعتقاد به یکتایی خداوند به آگاهی و وجدان هر یک از ما بستگی دارد؛ ولی برای بسیاری از ماها وجود خدا یک عامل بسیار مهم در غنای زندگی و هستی ماست.
هاوکینگ در کتاب «طراحی بزرگ» که با همکاری فیزیکدان دیگری با نام لئونارد ملودینو نوشته شده بیان کرده که مجموعهای از تئوریهای جدید نیاز به یک خالق برای کائنات را از بین میبرد.
در این کتاب آمده: به دلیل وجود قوانینی مانند جاذبه، کائنات میتواند خود را بسازد و خواهد ساخت. خلقت خودبخود تنها دلیل موجود است دلیل وجود کائنات و وجود ما و وجود خالقی که جهان را به چرخه در آورد الزامی نیست.
هاوکینگ 68 ساله ابتدا در سال 1988 و با نوشتن کتاب «تاریخ مختصری از زمان» در مورد اساس کائنات به شهرت جهانی رسید و هم اکنون به خاطر تحقیقاتش بر روی حفرههای سیاه، نظام عالم وجود و جاذبه کوانتومی مشهور است. این دانشمند از سال 1974 در تلاش برای وفق دادن دو تئوری اساسی فیزیک نوین بوده است یکی نظریه نسبیت آلبرت انیشتن و دیگری نظریه مکانیک کوانتوم. نظریه جدید وی در حالی بیان میشود که پیش از این در کتاب قوانین فیزیک نوشته بود که نیازی نیست حتما معتقد باشیم که خدا در ایجاد انفجار بزرگ کیهانی مداخله کرده است.
وی در کتاب اول خود نوشته بود اگر بخواهیم یک نظریه کامل را پیدا کنیم آنگاه پیروزی نهایی در استدلال انسانی را به دست آورده ایم و آن زمان باید خدا را به خاطر داشته باشیم. وی در آخرین کتابش بیان کرده بود که کشف سال 1992 در مورد سیارهای که به دور ستاره دیگری به غیر از خورشید میگشته است به بازسازی دوباره نظریه اسحاق نیوتن پدر علم فیزیک کمک میکند که بیان کرده بود کائنات حاصل بی نظمی نبوده و توسط خدایی آفریده شده است.
هاوکینگ که تنها از طریق یک دستگاه کامپیوتری قادر به صحبت کردن است دچار یک بیماری عصبی است که به آرامی طی سالها پیشرفت کرده و وی را تقریبا به طور کامل فلج کرده است. این بیماری از اوایل 20 سالگی در وی ایجاد شد اما با این وجود وی خود را به عنوان یکی از دانشمندانی برجسته جهان مطرح کرد.
وی سال گذشته از کرسی استادی ریاضی دانشگاه کمبریج بریتانیا که از سال 1979 در اختیارش بود استعفا کرد.
مقاله دوم رادیو فردا(آذرماه نودوسه):
انتشار مصاحبه های استیون هاوکینگ، فیزیکدان و کیهانشناس برجسته بریتانیایی، در سایت رادیوفردا با استقبال بسیار زیادی روبرو شده است. رادیوفردا در چند مقاله نظرات هاوکینگ را که به گفته بسیاری مشهورترین دانشمند زنده جهان است بررسی میکند.
استیون هاوکینگ معتقد است خدایی در کار نیست و خدا کائنات را خلق نکرده و «بیگ بنگ» نتیجه اجتناب ناپذیر قوانین فیزیک بوده است.
این یکی از اظهار نظرهای بحث برانگیز نویسنده کتاب «طرح بزرگ» در مورد «مرگ خدا» است که به شدت مورد نقد و انتقاد قرارگرفته است.
دان پیج، کیهانشناس و استاد فیزیک در کانادا که هشت مقاله با هاوکینگ نوشته، برخلاف استاد سابقش معتقد است که خدای خالقی در کار است.
دان پیج* به رادیو فردا میگوید «در باورهای فلسفی نیز هاوکینگ مانند آن چندتایی که در کتاب «طرح بزرگ» به آنها اشاره کرده، جنجالی تر از همه جاست. شاید درست بگوید. دستکم به لحاظ منطقی قابل پذیرش است که شکلگیری کائنات میتواند ناشی از قوانین طبیعت مانند قانون جاذبه باشد و بدون دخالت خدا. اما میتوان گفت باز هم از نظر منطقی الزاما نباید[شکل گیری کائنات] به این صورت اتفاق افتاده باشد.»
این استاد فیزیک میافزاید «بحث گستردهای در جریان است که آیا هستی بیرون خود هیچ علتی ندارد و خارج از قوانین طبیعت است؟ (اگر به نظر هاوکینگ معتقد باشیم که باور دارد - یا دستکم زمانی باور داشت - که قوانین طبیعت خارج از کائنات و جدای از آن هستند) و یا اینکه محتملتر است معتقد باشیم که کیهان توسط خالقی مانند خدا آفریده شده است. به عنوان یک فرد مسیحی، من شخصاً باوردارم که کائنات و قوانین آن توسط خدای توانای کُل، دانای کُل و بخشاینده، آفریده شده است. هاوکینگ البته در این مورد نظر دیگری دارد، اما من معتقد نیستم که این پرسش را میتوان صرفاً به کمک قوانین علمی پاسخ داد.»
همکار و دانشجوی هاوکینگ برخی از اظهارنظرهای هاوکینگ را فلسفی میداند و نه علمی. وی میگوید: «من نیز موافق این هستم که بسیاری از گفتههای هاوکینگ در کتاب "طرح بزرگ" درباره خدا و کائنات بیشتر از آنکه علمی باشد فلسفی است. راستش کمی هم برایم طنزآمیز بود که در آغاز کتابش ادعا میکند که فلسفه مُرده است، ما بعد خودش بسیاری از گمانههای فلسفی خود را مطرح میکند. فکر میکنم که این کتاب نمونه واضحی از برهان خلف ادعای مرگ فلسفه است.» رامین جهانبگلو، استاد فلسفه در کانادا، پیشتر در مورد هاوکینگ و «مرگ فلسفه» با رادیو فردا به گفت وگو نشسته است.
قانون نمیتواند خالق باشد
جان لینوکز استاد ریاضیات آکسفورد و نویسنده کتاب های«هاوکینگ و خدا» و «مامور کفن و دفن خدا، آیا علم خدا را دفن کرده است؟» از این نظر هاوکینگ که خدا کائنات را خلق نکرده و «بیگ بنگ» نتیجه اجتناب ناپذیر قوانین فیزیک بوده، انتقاد کرده و مینویسد قوانینی که ما کشف میکنیم، نمیتواند پدید آورنده و خالق چیزی باشد.
وی میافزاید قوانین «حرکت» نیوتون میتواند حرکت یک توپ بیلیارد را توضیح دهد ولی این ضربه چوب بیلیارد است که این حرکت را به وجود آورده و نه قانون نیوتون.
این استاد ریاضیات میگوید: «در جهانی که ما زندگی می کنیم قانون ریاضی ساده ای وجود دارد که ۱+۱=۲. ولی این قانون چیزی به وجود نمیآورد. مطمئنا این قانون پولی به حساب بانکی من اضافه نمیکند. اگر من هزار پوند به حساب بانک خود واریز کنم و سپس هزار پوند دیگر، قانون ریاضی به سادگی توضیح میدهد که من دو هزار پوند در حسابم پول دارم. ولی اگر هیچ پولی به حسابم واریز نکنم و این امر را به قوانین ریاضی به سپارم هیچ اتفاقی نمیافتد.»
لینوکز میافزاید «قوانین فیزیک توضیح میدهند که یک موتور جت چگونه کار میکند اما نمیگویند که اولش چطور به وجود آمد. واضح است که موتور جت تنها با قوانین فیزیک به وجود نیامد، به نبوغ و مهندسی خلاقانه «ویتل» نیاز بود. اما فکرش را بکنید قوانین فیزیک به علاوه «ویتل» هم برای ساخت موتور جت کافی نیستند، علاوه بر این دو به مواد اولیهای نیاز است که ویتل رویش کار کند. شاید در نظر اول ماده بخش پیشپا افتادهای از پیدایش هستی باشد اما [به هر حال] ماده توسط قوانین تولید نمیشود.»
البته منتقدان هاوکینگ، فقط نطرات این فیزیکدان برجسته را مورد انتقاد قرار نمی دهند بلکه نبوغ وی را نیز ستایش می کنند.
پیج میگوید: به عنوان یک دانشجوی سابق تحصیلات تکمیلی و بعد از آن نیز پژوهشگر مقطع فوق دکتری تحت نظارت ایشان(و همچنین همکاری با وی در نگارش هشت مقاله)، من شخصاً نبوغ علمی استیون هاوکینگ را به شدت ستایش میکنم. اگرچه در عالم دانش من با چند مورد از مفروضات ایشان مخالف هستم، مانند نظریه معکوس شدن بُردار زمان در صورت وقوع بیگ کرانچ (این نظر وی با نظر قرآن کریم همخوانی دارد. برای آگاهی بیشتر به مهنورد(پایان کار کیهان) در قرآن بازگشت شود.) و این نظریه که در پیدایش و از بین رفتن سیاهچالهها اطلاعات گُم خواهند شد، که البته هاوکینگ در حال حاضر از هردوی این نظرها دست کشیده است. دان پیج میگوید: در این گفت وگو نظرات شخصی خودش را بیان کرده و سخنگوی دانشگاه آلبرتا نیست و لزوما دانشگاه با نظرات وی هم عقیده نیست. وی همچنین میافزاید ادعای سخنگویی مسیحیان یا گروه دینی خاصی را ندارد. ویرایشگر: احمد شمّاع زاده
پاسخهای استیون هاوکینگ به پرسشهای خوانندگان مجله تایم:
س- اگر خدا وجود ندارد پس چرا باور به وجود او تقریباً جهانگیر است؟
ج- من ادعا نمی کنم که خدا وجود ندارد. خدا نامی است که مردم برای دلیل وجود ما دراینجا گذاشته اند. اما من فکر می کنم این دلیل بیشتر قوانین فیزیک است نه این که یک نفر وجود داشته باشد که بتوان با او ارتباطی شخصی برقرارکرد.
س- آیا کیهان پایانی هم دارد؟ در این صورت آنسوتر از آن پایان چیست؟
ج- مشاهدات نشانگراین است که کیهان با سرعت روزافزونی در حال گسترش است. این گسترش تا ابد ادامه خواهد داشت و کیهان خالی تر و تاریک تر خواهد شد. (شگفت انگیز است. وی در کتاب تاریخچه زمان طبق نظریه فریدمن روسی سه مدل را برای کیهان برمیشمارد. او نیز مانند اینشتین معتقد به جهان تابدار است و نه تخت. اگر چنین باشد پس چگونه در اینجا میگوید گسترش کیهان تا ابد ادامه خواهد داشت. اگر کیهان تخت بود گسترش آن ادامه داشت و نه زمانی که معتقد به تابدار بودن آن هستیم. طبق قوانین فیزیک و نسبیت عام هر جا که جرم باشد گرانش هست و هرجا گرانش باشد پیچش هست. و هرجا پیچش باشد گسترش محدود میشود - ویرایشگر) گرچه کیهان پایانی ندارد اما در بیگ بنگ آغازی داشته است. ممکن است کسی بپرسد قبل از آن چه بوده؟ پاسخ این است که هیچ. همانگونه که جنوبی تر از قطب جنوب جایی وجود ندارد، قبل از مِه بانگ نیز جایی وجود نداشته. (در اینجا باید پرسشگر همان پرسش همیشگی را میپرسیدکه پس چرا و چگونه مهبانگ آغاز شد. خودش خودش را آغازید؟ این که نمیشود. پس همان کسی که آن را آغاز کرده خدا بوده و نه قوانین فیزیک و حتا قوانین فیزیک یا سنن الهی را نیز خود خدا ایجادکرده است - ویرایشگر)
س- فکر میکنید تمدن بشر آنقدر باقی خواهد ماند تا جهش به عمق فضا امکان پذیر شود؟
ج- فکر میکنم شانس خوبی داریم بقایمان آنقدر ادامه داشته باشد که منظومه شمسی را به زیر یوغ خود بکشیم. اما در منظومه شمسی هیچ جایی مناسب تر از زمین (برای زیست انسان) وجود ندارد، بنابر این روشن نیست که اگر زمین را تخریب کنیم بتوانیم بقایی داشته باشیم. برای بقای خود در درازمدت باید به ستارگان دست یابیم که زمانی دراز تر خواهد خواست. بگذارید امیدوار باشیم که تا زمانی چنین دراز بقایمان ادامه خواهد داشت.
س- اگر میتوانستی با آلبرت اینشتین حرف بزنی به او چه میگفتی؟
ج- از او می پرسیدم چرا به (وجود) سیاه چاله ها باور نداشت؟ معادله میدانی تئوری نسبیت او حاکی از این است که یک ستاره بزرگ یا ابری از گاز برخود فرومیریزد و یک سیاه چاله تشکیل میدهد. اینشتین از این امر آگاه بود اما به نوعی خود را متقاعد میکرد که همیشه چیزی مثل یک انفجار توده را از هم میپاشد ومانع ایجاد سیاهچاله میشود. اما اگر انفجاری اتفاق نیفتاد چه؟
س- چه کشف یا پیشرفت علمی را دوست دارید در زمان حیات خود شاهد باشید؟
ج- دلم میخواهد گداخت هسته ای یک منبع عملی تولید انرژی شود. در این صورت از یک منبع بی پایان انرژی بدون آلودگی محیط زیست و بدون گرمایش جهانی برخوردار خواهیم بود.
س- به باور شما پس از مرگ چه برسر آگاهی ما میآید؟
ج- من فکر میکنم مغز اساساً یک کامپیوتر است و آگاهی مثل یک نرم افزار کامپیوتری است. (بنابراین) وقتی کامپیوتر خاموش شود نرم افزار کار نخواهد کرد. تئوری وار میتوان گفت که این نرم افزار در یک شبکه بیرنگ (نوترال) بازآفرینی خواهد شد. اما این بسیار مشکل خواهد بود زیرا نیاز به تمام خاطرات یک فرد خواهد داشت.
(معلوم میشود هاوکینگ واقعا نمیداند که دی. ان. آ. کارش نگهداری همه چیز است و خداوند چنین وسیله مهم و محکمی را ایجاد کرده تا در روز بازپسین ما را با اسناد و مدارک موجود در آن محاکمه کند - ویرایشگر)
س- با توجه به شهرت شما به عنوان یک فیزیکدان درخشان، چه علائق معمولی ای دارید که ممکن است باعث تعجب مردم شود؟
ج- من از همه جور موسیقی، از پاپ گرفته تا کلاسیک و اپرا لذت میبرم. همچنین به مسابقات فرمول یک همراه با پسرم "تیم" علاقمندم.
س- آیا ناتوانی جسمی شما مانعی درمقابل پژوهشهایتان بوده یا به آن کمک کرده است؟
ج- اگرچه در ابتلا به بیماری موتور نورون بسیار شوربخت بوده ام اما تقریباً در همه جنبه های دیگر بسیار خوش بخت بوده ام. خوش شانسی من این است که زمینه کاری من در فیزیک تئوریک است که ناتوانی جسمی اثر آنچنانی در آن ندارد و بخت دیگر من آن است که کتاب هایم در جهان این چنین پرطرفدار است.
س- آیا از این که مردم انتظار دارند شما چواب تمام رمزهای (هستی) رابدانید احساس مسئولیتی بزرگ نمیکنید؟
ج- مطمئناً من جواب تمام مشکلات زندگی را نمیدانم. گرچه فیزیک و ریاضیات ممکن است به ما بگویند کیهان چگونه آغاز شد اما در پیش بینی رفتار انسانی کمک زیادی از دست آنان ساخته نیست زیرا در این جا تعداد معادلات چند مجهولی برای حل کردن بیشمار است. من در پیش بینی اینکه چه چیزی باعث میشود مردم، بویژه زنان، واکنش عصبی نشان دهند، نسبت به دیگران هیچ برتری ای ندارم.
س- آیا فکر میکنید زمانی خواهد رسید که مردم هر آنچه را که در حیطه فیزیک است بفهمند؟
ج- امیدوارم چنین زمانی نرسد زیرا من بیکار خواهم شد.
ویرایشگر علمی: احمد شمّاع زاده
نقدی بر پایان فیزیک - دیدگاه هاوکینگ
هاوکینگ در توضیح مطالب پیچیده و بغرنج فیزیک به زبان ساده مهارت خاصی دارد. بهمین دلیل آثار عمومی ایشان از استقبال چشمگیری برخوردار است. علاوه بر آن نام هاوکینگ به دلیل دو کار جالب در مورد سیاه چاله ها جاودان خواهد شد. یکی تکینگی و دیگری تبخیر سیاه چاله ها. این دو مورد زمینه یک بحث فراگیر جهانی را بین فیزیکدانان فراهم کرد. هرچند به اعتراف خود هاوکینگ در کتاب تاریچه زمان از فیزیکدانان روسی الهام گرفته بود، اما این هاوکینگ بود که با محاسبات و معادلات ریاضی توانست توجه فیزیکدانان را به آن جلب کند.
هاوکینگ:
ذرات مادی رو که همگی میشناسیم. پروتونها و نوترونها در هسته اتم و الکترونها که به دور هسته میچرخند. ذرات مادی اتم را بهنام کلی فرمیونها میشناسیم. فرمیونها یک سیستم پیامرسانی دارند که بین آن ذرات رد و بدل شده و به راههای معینی موجب ایجاد تاثیر و در نتیجه تغییراتی در آنها میشود. این سرویسها را نیرو مینامیم. ذراتی وجود دارد که این پیامها را بین فرمیونها و در برخی موارد حتی بین خود رد و بدل میکنند. این ذرات پیامرسان بهطور مشخص بوزون نامیده میشوند. پس هر ذرهای که در جهان وجود دارد یا فرمیون هست یا بوزون.
نظریه سی. پی. اچ:
همه ذرات اعم از فرمیونها و بوزونها از ذرات واحدی تشکیل شده اند که آن را سی. پی. اچ. (CPH-Creation Particle Higgs) مینامیم. سی. پی. اچ. ها روی یکدیگر اثر دارند و این اثر به صورت تولید اسپین برای آنها نمودار میشود. سی. پی. اچ. ها پس از آنکه دارای اسپین شدند، با یکدیگر ادغام شده و کوانتومهای انرژی را به وجود می آورند. این کوانتومهای انرژی در فرایندهای فیزیکی به زوج های ماده و پاد ماده تبدیل می شوند.
در واقع بوزونها و فرمیونها از ذرات واحدی تشکیل می شوند که سی. پی. اچ. نامیده می شود. اگر ما دیدگاه خود را از عنوان نیرو و انرژی تغییر دهیم و این دو را هم ارز بدانیم (که در حقیقت هم ارز هم هستند) آنگاه میتوانیم دلیل تاثیر بوزنها بر فرمیونها و همچنین تاثیر بوزونها را بر یکدیگر توضیح دهیم.
توضیح سی. پی. اچ.
در مکانیک کوانتومی، گرانش از ذرات زیرکوانتومی به نام گراویتون تشکیل شده است. گراویتون دارای نیروی گرانشی است و طبق نظریه نسبیت با سرعت نور حرکت میکند. اما در نظریه سی. پی. اچ. گراویتونها دارای خواص الکتریکی یا مغناطیسی هستند که بار - رنگ و مغناطیس - رنگ نامیده میشوند. بار - رنگ و مغناطیس - رنگها با یکدیگر ترکیب شده و فوتون را تولید می کنند. بار - رنگ و مغناطیس - رنگها پیش از تبدیل شدن به فوتون با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند و به دلیل خواص الکتریکی یا مغناطیسی که دارند، دربردارنده اطلاعات هستند و اطلاعات را از ذره/جسم ارسال کننده گراویتون به ذره/جسم دریافت کننده آن منتقل می کنند. بنابراین در نظریه سی. پی. اچ. گرانش انتقال دهنده اطلاعات است.
از سوی دیگر فوتونها نیز مانند سایر اجسام از قانون گرانش تبعیت میکنند و گراویتون ارسال میکنند و در نتیجه اطلاعات بین فوتونها با سرعتی بالاتر از سرعت نور منتقل میشود.
ویرایشگر فنّی: احمد شماع زاده